۰ نفر
۱۰ تیر ۱۳۹۳ - ۱۲:۱۴

صدا و سیما حلقه شادی والیبالیست ها را در پایان بازی با لهستان نشان نمی دهد، در لحظات حساس بازی ایران و آرژانتین وقتی 70 میلیون ایرانی از شوق به هوا می پرند، دوربین روی چهره تماشاچی های آرژانتینی فوکوس می کند و حرکات آهسته چشم ها و دهان ها را بارها و بارها تکرار می کند.

این وضعیت تا آنجا پیش می رود که وقتی تیم ملی در برابر بوسنی از حرکت بازمی ایستد، روز بعد یک جمله در تحلیل های عامیانه دهان به دهان می چرخد:" گفته بودند ببازید چون از شادی مردم ترسیده بودند!" این گفته تا حدودی شبیه همان گزاره ای است که سال ها پیش درباره هسته های گزینش در محافل عمومی عنوان می شد:" اگر زیبا باشی یا به زیبایی ظاهری ات برسی شانسی برای قبولی نداری" یا اینکه" خودت را به نفهمی بزن پی ببرند که چیزی بلدی رد می شوی!"

از دوستی ورزشی نویس که همراه تیم ملی به برزیل رفته بود پرسیدم با آن بازی درخشان مقابل آرژانتین چرا باختیم؟ گفت "خیلی ساده است؛ بازیکنی که در آخرین بازی لیگ دو کیلومتر دویده و در دو بازی جام 24 کیلومتر، معلوم است که برای بازی سوم بدنش گوش به فرمان مغزش نیست" اما چرا تحلیل عمومی به سمت و سوی دیگری می رود؟ آیا واقعا شادی برای صدا و سیما و افراطیون پدیده هراس انگیزی است که مردم را به چنین قضاوتی وامی دارد؟ به اعتقاد من بله.

خرد ورزی، شادی و زیبایی سه پدیده ممنوع و هراس انگیزی است که نه تنها افراطیون ما را در طول تاریخ آزرده بلکه مکاتب تندرو دنیا نیز از این سه مفهوم بنیادین بشری در رنج بوده اند و اگر بگوییم همه ایدئولوژی آنها در مبارزه با این مفاهیم خلاصه شده، بی راه نگفته ایم. در این میان شادی که خود نتیجه چند احساس متفاوت از جمله آزادی، فردیت، امنیت و رفاه نسبی است، آنقدر اهمیت دارد که برخی از تئوریسین ها خندیدن را شیوه ای از مبارزه مدنی دانسته اند.

مائوئیسم، پروتستانیزم، وهابیت، داعشیزم و... اگرچه در بنیان های فکری هیچ تناسبی باهم ندارند اما دغدغه ذهنی هر کدام همچون دیگری ستیز با خرد و زیبایی و شادی است و اینکه هر یک خود را تنها نسخه شفابخش و ناب و بی پیرایه می انگارند. مائو معتقد بود کمونیسم روسی در نهایت کمونیسم آمریکایی و امپریالیستی است. او می گفت این ها اگر راست می گویند، چرا کاخ های تزاری را خراب نمی کنند؟ مگر می شود در کاخ زیبا و چشم نواز کرملین نشست، ستایشگر هنر و معماری تزار بود و ادعای حکومت توده ها و زحمتکشان پرولتاریا را داشت؟ نخستین دستور او نیز در چین برای رسیدن به کمونیسم ناب مارکسیستی، پس از کشتار میلیونی و عمل به تئوری "انقلاب خون می خواهد" خراب کردن کاخ ها، آثار باستانی و ادبیات امپراتوری پیشین بود؛ ستیز با زیبایی.

وهابیت هم با آثار باستانی، شکوه و زیبایی بناهای اسلامی و هرآنچه که زیباست از جمله زن سر عناد دارد و به همین نسبت با خرد ورزی و پرسشگری نیز می جنگد تا آنجا که امروز هرچه به ذهن خود فشار می آوریم نام یک اندیشمند عربستانی یادمان نمی آید؛ بیابانی سوزان و برهوتی از اندیشه.

کمیته های اخلاقی و باورپرسی کلیسای پروتستان نیز که شرح آن در وجدان بیدار اشتفان تسوایک روح آدمی را می آزارد و مجروح می کند همین دلمشغولی ها را داشت؛ زدودن تزئینات کلیسا و تفتیش کمد لباس زنان و شمارش چین ها و اندازه گیری شکاف ها و سنجش یراق آلات بر اساس بخشنامه های اخلاقی و اینکه مبادا کسی درحال دعای شام بر سر میز غذا لبخندی زده باشد، شیشه های رنگی و نقوش زیبا بنده ای را از عبادت غافل کرده باشد، مبادا مسیح در راهبری گله اش به سوی بهشت از ما راضی نباشد!

مائوئیسم یورش علیه کمونیسم برای رسیدن به کمونیسم ناب، پروتستانیزم یورش علیه مسیحیت با سودای رسیدن به مسیحیت ناب و وهابیت یورش علیه اسلام به بهانه رسیدن به اسلام ناب بود؛ حمله و یورش حاشیه علیه متن.

حاشیه چگونه می اندیشد

حاشیه نمی اندیشد و تهی بودن خویش از خرد و زیبایی و شادی را با "وفاداری ریاکارانه" یا " تعصب خشن" جبران می کند. حاشیه از فرهنگی پدر سالار و عبوس می آید، با زیبایی بیگانه است، از استعداد تهی است و برای برون رفت از پایگاه اجتماعی اش نمی تواند به هنر، تحصیلات، سرمایه پدر و یا صبر برای آموختن حرفه ای تکیه کند. حاشیه که مماس با خلافکاران حرکت می کند، برای پرتاب شدن یکباره در میانه متن و ارتقای پایگاه اجتماعی اش، به ریاکاری به عنوان میانبری مطمئن چنگ می زند. اما حاشیه ها وقتی پیش آمدند و تبدیل به گفتمان غالب شدند- نظیر آنچه در تاریخ طولانی استبداد در ایران شاهدش هستیم- و حاشیه تبدیل به متن شد، دو اتفاق مهم افتادنی است:

1- خشکاندن ریشه های زیبایی و خرد و شادی چون این مفاهیم را متعلق به پایگاه فکری و اجتماعی خود نمی دانند، همواره به آن رشک ورزیده اند، با آن جنگیده اند و به همان نسبت گسترش آن را تهدیدی برای خود پنداشته و می پندارند.

2- تولید زیبایی، خرد و شادمانی بدلی به این دلیل که برای گسترش اندیشه خود دقیقا به این مفاهیم نیازمند هستند.

از واکاوی تاریخی بگذریم، صدا و سیما نمونه ای بی نقص برای این بحث می تواند باشد از انتخاب مجری و نوع پوشش گرفته تا دکوراسیون برنامه ها. این عناصر از یک سو باید زیبا باشند، از یک سو مطابق بخشنامه ها. از یک سو ایجاد شادمانی کنند از یک سو به خنده غیر حلال دامن نزنند. از یک سو بازتاب اندیشیدگی باشند و از یک سو در اندیشه ای غور نکنند. نتیجه این تعارض جانفرسا تولید مفاهیم و عناصری بدلی است که نه می تواند مخاطب را جذب کند و نه اعتماد و اشتیاقی در او برانگیزد.

گفتمان احمدی نژادی که گفتمان حمله حاشیه علیه متن بود، در همین راستا به تولید بدلیجات در ابعاد گسترده پرداخت. دانشگاه نمونه ای عالی و پایلوتی برای تولید بدلیجات بود؛ دانش بدلی، استاد بدلی، دانشجوی بدلی و... او که با شعار " چگونه می شود در کاخ سعدآباد نشست و به فکر مردم رنج دیده بود" و با پوشیدن لباس رفتگران به قدرت رسید، تمام انرژی خود را برای مبارزه با همین سه مفهوم به کار برد. در گفتمان احمدی نژادیسم "تخصص" معادل بدترین فحاشی ها بود و کار کارشناسی در یادداشت هایی خلاصه می شد که در طول مسیر داخل اتومبیل نوشته می شدند.

گفتمان اعتدال نقطه مقابل افراطی گری است و تاکید بر خرد ورزی و شادی.همان گفتمانی که امروز بسیاری آن را پوششی برای براندازی تفسیر می کنند. یادمان نرود افراطی گری (رقیب اعتدال در انتخابات 92) با زمینه ای که طی 8 سال گذشته برای رشد و بالندگی آن فراهم شد اکنون 4 میلیون رای دارد. آیا افراطی گری در جامعه ایران در حال رشد و گسترش است؟ وظیفه جامعه مدنی برای پاسداری از ارزش های انسانی چیست؟ جامعه مدنی ایران چگونه باید با افراطی گری خرد ستیز مواجه شود؟ مسئولیت ما در قبال رایی که داده ایم چیست؟ چگونه باید از پرسشگری، خرد ورزی، شادی، امید، آزادی، امنیت و زیبایی حراست کرد؟ این ها پرسش های بنیادینی است که هر یک از ما باید به شکلی جدی با آن مواجه شویم.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 363130

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 8 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 15
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۱۲:۳۸ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۰
    96 2
    عالی بود.
  • بی نام A1 ۱۳:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۰
    44 1
    حرف حق
  • مخالف بديع الزمان IR ۱۳:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۰
    58 0
    عالي بود عالي يكي از تامل برانگيز ترين و بنيادي ترين متنهاي كه تا حالا خوندم تو خبر آنلاين مرحبا
  • بی نام EU ۱۳:۰۳ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۰
    40 1
    نویسنده محترم درصحت و درستی نظرت هیچ شکی نیست ولی واقعیت تلخ اینه که با توجه ساختارقدرت حاکم و ایدئولوژی که وجود داره هیچ تغییری درشرایطی که مرقوم فرمودی حاصل نخواهد شد چون این تغییرات با اساس اون ایدئولوژی که بویژه در سالهای 84 تا 92 خیلی پررنگتر بود درتضاد هست و قدرت ایدئولوژی دست برتر رو داره متاسفانه.
  • آیس IR ۱۳:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۰
    49 1
    واقعا از خوندنه این مقاله لذت بردم..
  • مسعود A1 ۱۳:۲۹ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۰
    8 46
    این مکتبهای پوچ منتهی به ایسم بد بلای سیاهی بر سر بشریت آورده اند.بخصوص در این 100 سال گذشته,شما به این اسمها گوش کنید:فئودالیسم, سوسیالیسم,فدرالیسم کمونیسم امپریالیسم صهیونیسم و...حاصل تولد این مکاتب پوچ و آرمانگرایانه برای اشرف مخلوقات چه بود,چرا بشر نتوانست پس از دهها هزار سال زندگی بر روی کره خاکی به یک ثبات و آرامش درونی و بیرونی برسد,نقش ادیان الهی و ظهور پیامبران و امامان در این بازی سرنوشت و تقدیر خداوندی کجاست و چرا و به کدام دلایل هنوز که هنوزست آن عدالت و برابری که انبیا و اولیا از طرف خداوند وعده اش را داده اند محقق نشده است,بنظر بنده حقیر ماحصل تمام این مکاتب و سرانجام پیروانشان قدرتمندی عده ای اندک و استضعاف و بردگی عده کثیری از انسانهای بیگناه و دردمندست که منتظر وعده حقند...
  • بی نام IR ۱۳:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۰
    3 54
    در برخی موارد کلی گویی شده است. افراطی گری، در سخنان شما نیز مشاهده میشود استاد گرامی.
  • بی نام A1 ۱۴:۳۷ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۰
    8 0
    آقاي مسعود پسوند ايسم تقريبا معادل مكتب است . نه اينكه هر چي دنبالش ايسم باشه چيز بديه .
  • بی نام IR ۱۴:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۰
    12 0
    بسیار بسیار عالی بود . منتظر تحلیلها و مقاله های بعدی هستیم
  • امیر.ب A1 ۱۴:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۰
    15 0
    فوق العاده بود درود بر قلم بر حق شما. مرسی خبرآنلاین
  • بی نام A1 ۱۷:۴۰ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۰
    12 0
    مذهبی نماها که اصلا مذهبی نیستند و مذهب را عامل رشد اقتصادی خود میکنند به این حاشیه میپردازند
  • محمد A1 ۱۹:۰۳ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۰
    11 0
    این هر سه ابزاری نکوهش شده در تمامی حکومت های ایدئولوژیک است. از حکومت های کمونیستی تا فاشیستی. حال سوال اینجاست: آیا می توان در لوای ایدئولوژی زیست و در عین حال این سه را محترم شمرد؟ پاسخ این سوال ما را به خطوط قرمزی نزدیک میکند که نمی توان به سادگی از آن گذشت اکنون مفاهیمی چون ایدئولوژی، امنیت ملی و سبک زندگی در هم گره خورده اند. به شکلی که یافتن سرنخ و باز کردن این گره به این سادگی ها ممکن نیست.
  • لیلا IR ۱۹:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۰
    11 0
    کاش این مقاله را مسءولین رده بالای مملکت هم میخواندند ایا واقعا نمیدانند؟
  • رحمان IR ۲۰:۱۰ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۰
    12 0
    حرف خوبیست . اما ایرانی تا هویت اصلی خود را پیدا نکند و تا زمانی که ازهزار توی ایدئولوژیسم رهایی نیابد امیدی به اصلاح و تغییر نیست. ..
  • مانلی A1 ۱۳:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۴
    8 0
    عالی بود. عالی بود. حرف دل همه ی ایرانیها رو زدین. حداقل ایرانی های تحصیل کرده.