کشته شدن او، دنیا را امن تر نکرد!

همیشه نوعی نیرنگ و خدعه در ورای چهره ظاهری او می دیدم که سبب می شد فکر کنم او چیزی جز یک تروریست یا یک رهبر جهادی با کاریزمای بالاست که می تواند هزاران نفر را از اقصی نقاط جهان برای کشتن و کشته شدن به مناطق صعب العبور و بد آب و هوای افغانستان بکشاند.

به همین ترتیب سه سال پیش در چنین روزی، دوم ماه مه سال 2011 نیز، خبر کشته شدن او توسط کماندوهای آمریکایی را نا باورانه دنبال کردم و هنوز فکر می کنم چیزهای زیادی از این مرد صورت باریک وجود دارد که جهانیان از آن بی اطلاع اند و گاهی فکر می کنم آن ریش های انبوهش که معجونی از رنگ های سیاه و سفید و خاکستری بود به خوبی نشان دهنده این حقیقت است که زندگی او به همین سادگی و سیاه و سفیدی که غربی ها و یا جهادی ها از او به تصویر کشیده اند نبوده است.

اما به هرحال اسامه در چنین روزی و طی یک عملیات پیچیده، توسط کماندوهای آمریکایی ر پناهگاهی در منطقه ابوت آباد پاکستان کشته شد و بعدها آمریکایی ها اعلام کردند بر جسد او نماز گزارده و در جایی در کف اقیانوس آن را به خاک سپرده اند.
اکنون سه سال از کشته شدن اسامه بن لادن عامل حوادث یازده سپتامبر و رهبر گروه تروریستی القاعده می گذرد و برای من این سوال مهم تداعی گر می شود که آیا واقعا جهان بدون اسامه جهان امن تری شده است؟ آیا باراک اوباما بغیر از اینکه با کشتن اسامه بن لادن توانست یک دور دیگر در انتخابات ریاست جمهوری کشورش پیروز شود خدمت دیگری به صلح و امنیت جهانی کرد؟ آیا گروه القاعده بعد از اسامه بن لادن ضعیف شد؟

پاسخ به هریک از این سوال ها مهم و ضروری است و البته در خور این مجال نیست اما به نظرم رسید که به نکته ای اشاره کنم. روزی که آمریکایی ها اسامه را کشتند باراک اوباما اظهار نظر قابل توجهی کرد و گفت: مبارزه با القاعده ادامه خواهد یافت. آمریکا با اسلام در جنگ نبوده و نیست و بن لادن نه فقط رهبر مسلمانان نیست بلکه مسلمانان را قتل عام کرده است.

اما با کشته شدن فردی که مسلمانان را قتل عام می کرده نه تنها قتل عام مسلمانان تمام نشده بلکه درست از زمان کشته شدن او، روز به روز مسلمانان بیشتری توسط گروه هایی از جنس القاعده و با نام اسلام قتل عام می شوند.
اگر تا سه سال پیش جهان با اسامه ای خاکستری و موهوم و اسرار آمیز سر و کار داشت امروز با هزاران اسامه هولناک سیاه دل مواجه است که از هیچ شرارت و جنایتی ابا ندارند و حد و حریم و حدودی برایشان وجود ندارد و هر یک از آنها می توانند در نوع خود بی نهایت برای بشریت خطرناک و جانکاه باشند.

اگر اسامه سه سال پیش، یک عرب از صحرای حجاز بود اکنون نزدیک به 500 اسامه اروپایی که دست کم 200 نفر از انها تبار خالص اروپایی دارند، تنها در سوریه در حال جنگیدن و تبدیل شدن به تروریست های بسیارخطرناک تر، حرفه ای تر و خونریز تر از اسامه هستند که هرکدام از آنها در صورت بازگشت به موطنشان می توانند دردسرهای امنیتی زیادی برای دولت های خود ببار آورند.

و باز هم سوالات دیگری از این دست که آیا وضعیت موجود نتیجه کشته شدن اسامه بن لادن است؟ آیا ، کشتن اسامه، کار درستی بود؟ آیا آمریکایی ها نمی دانستند که با بریدن سر اژدها، هزاران سر دیگر از او متولد خواهد شد یا دست کم هدایت و مدیریت آن از دست خواهد رفت؟ و از همه مهمتر اینکه نسخه شفا بخش برای از بین بردن و مهار این فرزندان نا خلف و نامشروع ترور و خشونت که روز به روز در منطقه تعدادشان افزوده می شود چیست؟