یکی از نکتههایی که در مناسبات سینمایی ما در چند سال اخیر شکل پررنگی به خود گرفته است، حضور و تلاش افرادی است که به قصد تبلیغ ایدههای مذهبی و یا ایدئولوژیک خود مایل هستند از سینما استفاده کنند. در دیدگاه ایشان، سینما به مثابه ابزاری است برای بیان بهتر و موثرتر حرفها و پیامها و میتوان با بهره گیری از ظرفیتهای داستانی و تصویری و هنری این فن، فضای تبلیغی بسیار گسترده تری را برای مخاطبان فراهم آورد.
در باب اینکه سینما تا چه حد اقتضای دربرگیری هر پیامی را دارا است، البته سخنهای فراوان و مختلفی ایراد شده است که در جایگاه خود مهم است و قابلیتهای زیادی برای ادامه طرح آن در میان است. اما نگارنده در این مجال، مایل است از زاویهای دیگر به این تمایل بنگرد که عبارت است از بررسی ویژگیهای خود آن کسی که قصد دارد از سینما به عنوان ابزار تبلیغ استفاده کند.
نگارنده گاهی بنا بر لطف برخی محافل روحانی، مهمان جلساتی بوده است که برای بررسی آنچه به سینمای دینی مشهور است، عرایضی را ابراز دارد. در این جلسات دوستان طلبه جمع میشوند و با علاقه به تبادل نظرات درباره چگونگی تبلیغ دین و اخلاق و ایدئولوژی از راه سینما میپردازند.گاه پیش میآید با این دوستان درباره برخی فیلمهای مطرح تاریخ سینما صحبتهایی به میان آید که البته در اغلب موارد، حاصل صحبتها آن است که بیشتر حاضران، این فیلمها ندیدهاند. قاعدتا فیلم ندیدن عیب نیست. اما برای کسی که میخواهد فعالیتی سینمایی انجام دهد، یکی از مهمترین کارها است. شاید بگویید که این افراد لابد تا به حال فرصت دیدن فیلم نداشتهاند و از این پس که به شکل جدی میخواهند دینشان را از طریق سینما تبلیغ کنند، به هر حال برنامه منظم تماشای فیلم را هم در فهرست فعالیتهایشان خواهند گنجاند.
موضوع بحث همین جا است. آیا میتوان بدون علاقه به یک پدیده، و صرفا بر مبنای یک جور احساس تکلیف دینی یا ایدئولوژیک، از آن پدیده برای تبلیغ ایدهها استفاده کرد؟ کسی که تا به حال انگیزهای درونی نداشته است برای تماشای پیگیر و جدی فیلمهای سینمایی، توفیقی در کار تبلیغ دین از راه سینما، ولو با تماشای مکرر و متوالی فیلمها خواهد داشت؟ مگر میتوان یک شبه و یا یک ماهه علاقه سینمایی در خود ایجاد کرد؟
سخن نگارنده آن است که قبل از هر نیت و انگیزهای در فعالیتهای سینمایی، باید در وهله نخست به خود سینما علاقه داشت و از آن فراتر، بدان عشق ورزید. کسی که عاشق سینما نیست، ولو آنکه بنا بر احساس تکلیف هر روز و هر شب هم فیلم ببیند و کتاب سینمایی بخواند و مطلب سینمایی بنگارد و فیلم کوتاه و بلند و داستانی و مستند بسازد، موفقیتی در کارش رخ نخواهد داد. همان طور که از کسی که علاقهای به رانندگی یا فوتبال یا مطالعه ندارد، نمیتوان توقع داشت مهارت خوبی در رانندگی و بازی فوتبال و درس خواندن داشته باشد، از کسی هم که سالها است رغبت نداشته فیلم ببیند و یا به سینما بیندیشد، نمیشود موفقیت را در امر تبلیغ با سینما برایش پیش بینی کرد.
برای آنکه بتوانید مبلغ خوبی در ساحت سینما برای ایدههای مذهبی و یا ایدئولوژیک باشید، لازم است قبل از هر چیز عاشق سینما باشید، از تماشای فیلم (بما هو فیلم) لذت ببرید، کندوکاو در امور فنی و هنری فیلم سر ذوقتان آورد، پیگیری تاریخ سینما و پرسونای بازیگران و سبکهای تألیفی فیلمسازان و فن نگارش فیلمنامه و تدقیق در تدوین مشعوفتان سازد، تأمل در خلاقیتها و بدعتهای سینمایی دلمشغولیتان باشد... اگر چنین است حتی دیگر لازم نیست به تبلیغ بیندیشید. آنچه در شما به عنوان آموزههای اخلاقی و دینی و اعتقادی نهادینه شده است، به خودی خود در ساختار فیلمتان متبلور خواهد شد.
سینما ابزار نیست. پندار نادرستی است که برخی دوستان روحانی، سینما را با منبر مقایسه میکنند. رسانهٔ منبر برای روحانیان و مخاطبان سنتیشان در جایگاه خود مهم و ارزشمند است، اما سینما، سازهای پلکانی/سکویی برای نشستن و حرف زدن نیست. سینما تموجی از فضاسازی و بازآفرینی و قصه گویی و موسیقی نوازی و مکالمه و نور و رنگ و قاب و عمق و چیدمان و پرسپکتیو و حرکت و تداوم و موقعیت سازی و شمایل آفرینی و... است. حیرت در برابر این ترکیب شگفت انگیز، نوعی مکاشفه میطلبد که انجام آن، تصور ابزارانگاری از سینما را به حداقل میرساند. کسی که سینما را نه هنر بلکه ابزار میانگارد هرگز در بیان ایدههایش از درون این به زعم خودش ابزار کامیاب نخواهد بود.
راستی هیچ اندیشیدهاید که چرا اغلب سینماگرانی - چه در داخل و چه در خارج - که سینما را به عنوان ابزار تبلیغ ایدههای خود مینگرند، هیچگاه موفق و نامدار نشدهاند و صرفا بر مبنای رانتهای اعطایی مدتی را بر مرکب مراد سوار بودهاند و تمام؟
نظر شما