اما بدون شک نقل قول او را از فرمایشات حضراتی که سیاستشان عین دیانتشان است به صواب نزدیک تر می دانم. دیگر آن که ما از آن حضرات در این سال ها دروغ و افترا و بی اخلاقی کم ندیده ایم و نشنیده ایم اما تا آن جایی که حافظه ام یاری می کند از خانم طائر پور چنین حسناتی! سر نزده است. کسی را هم ندیده ام که ایشان را به صفاتی بشناسد که ما دوستان خودارزشی پندار را به آن صفات می شناسیم. اما یک چیز خیلی مهم تر این که تا دوستان خود ارزشی پندار بلای مشابهی را سرتان نیاورند نمی توانید عمق فاجعه را درک کنید. بگذارید خاطره ای برایتان نقل کنم تا ببینید مدعیان دفاع از ارزش ها چگونه می توانند از هیچ کوه بسازند و برایتان درد سر درست کنند. در هفته نامه مهر که به سردبیری علی میرفتاح منتشر می شد قرار شد شماره ای منتشر کنیم با عنوان درستایش تنبلی. یکی از دوستان روزنامه نگار که از موضوع مطلع شده بود تماس گرفت که فلانی! هیچ می دانی قصه ای دارد فریدون تنکابنی با همین نام. گفتم چه جالب! می توانی قصه اش را برایم بیاوری؟ که آورد. موضوع را به علی گفتم. گفت اصلا قصه را هم چاپ کنیم که هم ادای دینی به تنکابنی کرده باشیم و هم این که به سرقت ادبی متهم نشویم. قصه را چاپ کردیم و اتفاقا با استقبال هم روبرو شد. اما چشمتان روز بد نبیند. آن روزها دوستان خودارزشی پندار دنبال کوچک ترین بهانه ای می گشتند برای تخریب حاج آقای زم که آن روزها رئیس حوزه هنری بود. روزنامه ای که همه شما اسمش را می دانید یکی دو روز بعد نوشت: حمایت از حامی سلمان رشدی در حوزه هنری. بعد هم در توضیح آورد: هفته نامه مهر که توسط عده ای از انقلابی های استحاله شده اداره می شود قصد دارد مقدمات بازگشت یکی از حامیان سلمان رشدی به کشور را فراهم آورد. در همین راستا ابتدا برای حساسیت سنجی جامعه انقلابی در این نشریه اقدام به چاپ یک قصه از این نویسنده معلوم الحال شده تا در صورت...والخ. بعله، به همین راحتی. حالا فکر می کنید دوستان با چنین سابقه درخشانی نمی توانند سمبوسه را تبدیل به غذای شاهانه کنند و اجرای موسیقی سنتی را به هرزگی و خوب لباس پوشیدن را به فشن تی وی؟
نظر شما