اکبر میثاقیان دوباره به لیگ برتر فوتبال بازگشته است، این بار هم با یک تیم مشهدی.

جواد رستم‌زاده: آخرین بار سالی که با شهرداری تبریز رکورد شکست و به لیگ برتر صعود کرد، رو به رویش نشستم. یک ظهر سرد ‏اسفندماه بود در مغازه بهزاد. آن روزها به علت ناراحتی معده از تیمش جدا شده و فقط ماهی سفید ‏می‌خورد و حسرت؛ حسرت اینکه چرا باید از شهری که در آن عاشق شده، دور باشد و اینکه نمی‌توانست ‏کاری برای ابومسلم بینوا انجام دهد. از آن روز سرد زمستانی تا این روزهای بهاری برای اکبر دنیا خیلی بالا ‏و پایین شد تا اینکه او را پس از هشت سال دوباره به مشهد برگرداند و به آرزویش رساند.

حالا دوباره روبه ‏روی هم نشستیم. او دوباره قهرمان مردم خطه خورشید شده است. باز همه ایران از تبحرش در صعود تیمها ‏می‌گوید و باز او می‌گوید اینها همه لطف امام رضا(ع) بوده است و بس.‏

پول حلال

با اینکه با این صعود باید غمی در دل نداشته باشد و سر به آسمان بساید، اما دلش گرفته است. این را وقتی ‏خوب می‌فهمی که مثل قهرمانان فیلم های مسعودکیمیایی می‌گوید «از دوستان نزدیکم انتظار چنین حرفها و تهمت‌هایی ‏را نداشته‌ام».‏

هنوز هم قسم اول و آخرش قسم به روح مادرش است. وقتی تعریف می کند که در سیرجان تماشاگران به مادرش بی احترامی کرده اند و او گریه کرده باز چشمهایش خیس می شود. او هم مثل حشمت مهاجرانی و علی پروین بدجوری مامانی بار آمده است.اصلا مادر برای شان معنایی ماورایی داشته انگار. پس وقتی به روح مادرش قسم می‌خورد که نه آدم پولکی بوده و نه هرگز برای قهرمان ‏شدن و صعود کردن توی کار کسی گذاشته نمی توانیم حرفش را باور نکنیم . قسم می‌خورد پاک پاک است و پول حلال سر سفره زن و بچه‌اش برده است.وقتی قسم می خورد بغض دارد.

امیر قلعه نویی

واقعیت این است که اکبر در دهه ششم زندگی‌اش همان است که در دهه سی و چهل بود.پیروزی خواه و پرانرژی و احساساتی. ‏می‌گوید فوتبال آلزایمر دارد. قهرمانی‌ها و شکست‌ها زود از یاد همه می‌رود. می‌گوید برایش مهم نیست که ‏پس از این صعود نام قلعه نویی را علم کرده‌اند.‏

می‌گوید باشگاه مختار است برای فصل بعدش هر تصمیمی بگیرد. می‌گوید حرفه‌ای است و ساکش بر دو‏شش است. اما با این حال ته دلش را، ته حرفش را که می‌خوانیم، نمی‌تواند دل از مشهد بکند. وسط حرفهایش از ‏ترمیم پدیده برای لیگ برتر حرف می‌زند. از 8 بازیکنی که نیاز دارد تا یاد و خاطره ابومسلم را در رسیدن ‏به یک قدمی آسیا زنده کند.

ابومسلم‏

همین جاست که ساعت شنی ذهنش را وارونه می‌کنم و می‌برمش به سالهای مشکی و براق زندگی‌اش. داغ ‏دلش تازه می‌شود، وقتی یادش می‌آید شاید دیگر ابومسلمی نباشد. «اگر ابومسلم نباشد، فوتبال مشهد دو زار ‏نمی‌ارزد. ابومسلم یک جواهر است برای لیگ برتر. مثل تراکتورسازی است و مثل استقلال و پرسپولیس ‏است. کاش می‌شد با او مهربان‌تر بودیم و تیشه به ریشه‌اش نمی‌زدیم‏. در این هشت سال هیچ کس یک بار هم مرا دعوت نکرد تا کنار ابومسلم برگردم. حالا هم دعا می‌کنم سیاه ‏جامگان لیگ برتری شود تا رقابت داغ شود و مشهد دوباره به سطح اول برگردد» این وسط اما نمی دانم چرا اسمی از مقصران این سقوط نمی برد؟ شاید نمی خواهد نبش قبر کند. شاید بهتر از هر کسی می داند که چرا و به چه دلیل ابومسلم را دفن کردند.او تلاش می کند از دادن پاسخ های تند در مورد ابومسلم شانه خالی کند و من را به موفقیت پدیده امیدوار کند.

سیاست مدار

وقتی می‌پرسم با پدیده ‏می‌شود رفت آسیا؟ از سه سال زمان صحبت می‌کند. نام بعضی از تیمها را نمی‌آورد که می‌خواستند ره صد ‏ساله را یک شبه بروند و نابود شدند. می‌خواهد تیمی درست کند که همه ستاره‌ها برای پوشیدن پیراهنش سر و ‏دست بشکنند.‏این ها را علی نظرزاده هم که بیشتر این سالها تئوریسین اکبر بوده تایید می کند.

ظاهراً میثاقیان ،همزمان با اینکه چین‌های صورتش عمیق‌تر شده و موهای سپیدش بیشتر، خلق و خویش هم تغییر کرده ‏است. کاملاً پخته‌تر مصاحبه می‌کند و هر کلمه‌اش را دقت می‌کند که حاشیه درست نکند و کسی را نرنجاند. مثلاً ‏اعتراف می‌کند سیاست امسال باشگاه کم مصاحبه کردن بوده و دوری از جنجال. می‌گوید برای لیگ برتر هم ‏اگر باشد، همین کار را ادامه می‌دهد. حتی وقتی به او یادآوری می‌کنم که پدیده‌ای‌ها در کیش از قلعه نویی تقدیر ‏کردند، باز سیاستمدارانه آن را به اهداف اقتصادی مالک باشگاه ربط می‌دهد و می‌گوید:« اگرچه زمان این کار ‏زیاد خوب نبود، اما حق طبیعی مالک باشگاه است که برای پیشبرد اهدافش هرگونه تعاملی انجام دهد». او حتی ‏به داوری‌های لیگ یک هم مثبت نگاه می‌کند «آنها که نمی‌خواستند از عمد بد داوری کنند و حیثیت خودشان را ‏زیر سؤال ببرند. اشتباه‌های آنان سهوی بوده است حتماً.»‏

طلبکار

میثاقیان هنوز برج و بارویی برای خودش نساخته مثل بعضی‌ها. هنوز رخش‌های میلیاردی سوار نمی‌شود. ‏کسی ندیده که مازراتی و پورشه زیر پای خودش و بچه‌هایش باشد. پس این همه پول را چکار می‌کند؟ ‏صحبت از 600 میلیون قرارداد و 300 میلیون پاداش پدیده که می‌شود، از کوره درمی‌رود و می‌گوید: این ‏حرفها از کجا درمی‌آید؟ اینها شایعه است. رقم قراردادم را نمی‌گویم، اما در پدیده از این خبرها هم نیست. طی ‏این سالها هر جا رفته‌ام به جز اینجا از پول خبری نبوده است. هنوز یک عالمه طلبکارم از تیمهای دیگر. ‏امسال بالاترین قرارداد پدیده 250 میلیون بوده است.‏اینجا بر خلاف جاهای دیگر همه چیز سرجایش بود. پول ها سر وقت پرداخت می شد و بهانه ای نبود برای کم کاری»

حرف های نانوشته

وقتی بلند می شود که برود می بینم یک عالمه درد دل از او دارم که تاکید کرده ننویسم.نه اینکه از انتشارشان بترسد بلکه نمی خواهد قطار فوتبال مشهد را که دارد سرعت می گیرد از ریل خارج کند.وقتی دست می دهد برای خداحافظی می گوید یادت نرود بنویسی اکبر این صعود را از امام رضا (ع)خواسته بود و ممنون همه است. از مسوولان تیم تا علی نظرزاده ، مرزبان ، رمضان شکری ، شاپور رجب زادگان ، مجتبی سرآسیابی ،بازیکنان، لیدرها و هواداران و ....

252 41

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 349398

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 10 =