* دولت روحانی در شرایطی تشکیل شده که نه آقای روحانی مدعی است که اصلاحطلب یا اصولگراست و نه دولتش چنین ادعایی کرده. ایشان خودش و دولتش را در این دستهها محدود نکرده است. اگر بخواهیم برای ایشان و نزدیکانش تعریفی داشته باشیم همان دسته و گروهی هستند که از مجلس دوم، به عنوان گروه عقلا وجود داشتند. در آن زدوخوردهای سیاسی و تندرویهای افراطی علیه مهندس موسوی در مجلس که منجر به تشکیل آن گروه 99 نفره شد، عدهیی در مجلس بودند که عموما به مسائل سیاسی نه با نگاه احساسی و هیجانی بلکه از روی تعقل و تدبر برخورد میکردند. حتی در جای مشخصی در مجلس - صندلیهای عقبی - مینشستند و تمام تحرکات نمایندگان را زیرنظر داشتند و تندرویهای هر دو طرف را قبول نداشتند.
*دولت نهم و دهم کاری کرد که کشتی کشور به سمت صخرهیی برود که هیچ کس نمیتوانست نتیجهاش را پیشبینی کند. ممکن بود دیگر کشوری نماند که حالا بگوییم اصلاحطلبان باید قدرت را در دست داشته باشند یا اصولگرایان. به همین دلیل این حرف در این طیف غالب بود که باید کاری در جهت حل مشکلات کشور انجام داد. از مسائل هستهیی گرفته تا امور اقتصادی و حتی مشکلات فرهنگی و اجتماعی. ما در چنین وضعیتی گرفتار بودیم و اصلاحطلبان به این نتیجه رسیده بودند که اصلا برنامه ما این نباشد که نماینده ما به قدرت برسد که بعد طرف مقابل هم بیاید و بگوید اینها فتنهگرند و آ شوبگرند و....
* بعد از رد صلاحیت آقای هاشمی بسیاری دلسرد شده بودند و حرف این بود که آقای هاشمی تمام حیثیت خود را وسط گذاشتند و با این سن و سال و این موقعیت کاندیدا شدند اما ببینید چطور با ایشان برخورد کردند. برخورد با آقای هاشمی نشان میداد عدهیی با ایشان زاویههایی دارند که حاضرند برای این اختلافنظرهایشان دست به هر کاری بزنند.
* خاطرات آقای هاشمی را ببینید. خوشبختانه ایشان شاید از معدود افرادی باشند که ساعت به ساعت کارها، تصمیمها و خاطراتشان را ضبط کردند و الان هم مجلد خاطرات ایشان منتشر شده و شاید هیچ فرد دیگری جرات نکند این میزان ریز و دقیق تمام حرفها، قضاوتها و عملکردهایش را بنویسد و در معرض افکار عمومی قرار دهد. تا الان که خاطرات تا سال 70 منتشر شده و خاطرات دهه 70 هم منتشر خواهد شد و همین کتب، سند خوبی است که بررسی کنید و ببینید هاشمی تغییر کرده یا این افراد و گروههای خاص هستند که در این چند دهه تغییر موضع دادند و نسبت به رویه معقول و اعتدالی هاشمی موضع گرفتند.
*اصلاحطلبان منطقشان در حمایت از آقای روحانی بعد از رد صلاحیت آقای هاشمی این بود که کشور باید توسط فردی اداره شود که از برخورد کشتی نظام به صخرهها جلوگیری کند. منطق اصلاحطلبان در انتخاب 92 جلوگیری از این ضایعات و نخستین مساله این بود که بزرگترین تهدید که زمانی دولت قبل آن را به شوخی گرفته بود را از سر کشور رفع کنیم. فردی که میگفت «قطعنامه دانشان پاره شود» و «قطعنامهها کاغذپاره است» بعد از مدتی فهمید که قضیه انگار خیلی جدی است طوری که در انتهای مدیریتش، تمام مشکلات را به گردن تحریم میانداخت که صدای خود آقایان هم بلند شده بود و طرفداران دولت و جناح اصولگرا به ستوه آمده بودند که برخی بحرانهای کشور به خاطر تحریم نیست بلکه به خاطر نبود مدیریت صحیح در دولت است. در چنین شرایطی اصلاحطلبان دنبال راهکاری بودند که روابط بینالملل به اصولش برگردد و دیگر با یقه گرفتن و دعوا راه انداختن در منطقه کارهایمان را جلو نبریم.
*نخستین قدمها بعد از انقلاب برای انرژی هستهیی را چپترین جناحهای کشور برداشتند و مهندس موسوی و دوستان ایشان مانند آقای امراللهی کار را شروع کردند. این طور نیست که اتم را آقای احمدینژاد و دوستان ایشان کشف کرده باشند.
*در جلسههای انتخاباتی که در بین اصلاحطلبان برگزار میشد، آقای حجاریان جمله معروفی را به دوستان توصیه میکردند که به نظرم خیلی مهم است. ایشان میگفتند اصلا اصلاحطلبی را رها کنید؛ ما ایرانی و مسلمانیم و تنها برای کاهش آلام مردم در انتخابات شرکت کنیم. میگفتند شعارمان کاهش آلام مردم باشد و بس. این مردمی که زندگی روزمرهشان لنگ است، بیکاری به آنها فشار میآورد و خدای ناکرده اگر بیکار شوند نه بیمه دارند و نه پول دارو. خب یک کشور باید چقدر تحت فشار باشد که به فکر بیفتیم. اصلاحطلبان همگی با همین تفکر در انتخابات شرکت و از فردی حمایت کردند که شعارش تدبیر و عقلگرایی بود و شناخت مناسبی هم از روحانی و سوابقش داشتند.
*به ادعاها و اخبار طیف تندرو نباید توجه کرد. به هر حال طبیعی است که گروهی دستشان از قدرت و ثروت کوتاه شده و روحانی تلاش میکند که روابط را سالم کند و بسیاری از این افراد، منافعشان قطع شده است. دیگر خودشان در صحن مجلس گفتند که فلان نماینده هفتهنامهیی راه انداخته که 30 برابر یک روزنامه رسمی کشور سوبسید میگرفته است، حالا مشخص است که این نماینده الان فریاد میزند. او دادش را بزند اما روحانی و مردانش هم کار خودشان را انجام میدهند. من قول میدهم اگر کشور روی چرخ صحیحی بیفتد و روال امور عاقلانه باشد تمام سیاسیون اصلاحطلب حاضرند از تمام پستهای دولتی، حتی کارمندی دولت، کنار بروند و هیچ کار اجرایی دستشان نباشد.
*کارگزاران خودش را ریشه اصلاحطلبی میداند. کارگزاران بودند که ندایی بلند کردند که باید وضعیت کشور را تغییر داد. توسعه سیاسی و اقتصادی اول باز از همین مجموعه شروع شد. کارنامه کارگزاران معلوم است.
*اصلیترین شعار ما در شرایط کنونی، حفظ وحدت اصلاحطلبان است و تلاشمان را هم در انتخابات 92 انجام دادیم و در شرایط فعلی هم تلاش میکنیم این وحدت حفظ شود و هر جایی هم که احساس کردیم ممکن است موضوعی باشد که مدنظر ما است اما وحدت اصلاحطلبان را خدشهدار میکند، از اجرایش خودداری کردیم. مثلا در انتخابات سال 91 به جد معتقد بودیم که باید در انتخابات فعال بود و کاندیدا داد و اگر هم چهرههایمان رد صلاحیت شدند، سریعا چهرههای جدید جایگزین کنیم تا مجلس دچار افراط نشود. اما در نهایت تمامیت اصلاحطلبی تصمیم نگرفت که کاندیدای زیادی را معرفی کند و خود کاندیداها هم وقتی دیدند فعالیت چشمگیری در تبلیغات وجود نخواهد داشت از شرکت در انتخابات انصراف دادند.
*ما اصلاحطلبان برنامههای کلی این دولت را قبول داریم در هر جایی هم که ببینیم در یک وزارتخانه و شهر و استانی عمل خطایی رخ میدهد باید سعی کنیم با صحبت و مشورت و تذکر آن را اصلاح کنیم. اما اگر بترسیم و بگوییم که خیلی اسم روحانی را نیاوریم و زیاد هم نزدیک این دولت نشویم چون ممکن است این دولت خراب کند، یک جای کارمان میلنگد. اگر این دولت شکست نخورد و خوب عمل کرد و کارنامهاش مثبت بود، اصلاحطلبان میخواهند یک شبه بیایند و بگویند که ما در برد روحانی شریکیم. اینطور نمیشود که فقط در برد شریک باشیم و در شکست ترکشان کنیم.
*کاری که اصولگرایان با احمدینژاد کردند جوانمردانه نبود. صحنه سیاسی هم برد دارد و هم باخت. صحنه جنگ ابرقدرتها نیست که بگوییم هر کس موشک بیشتری داشت، میبرد. در صحنه سیاسی شما فعالیت میکنید و رقبا هم کارشکنی میکنند. شما باید نیروهایتان را برای پیروزی متمرکز کنید و اگر از الان بخواهید فکر کنید که میتوانیم کنار بایستیم تا در اشتباهات هزینه ندهیم، نه جوانمردانه است و نه کار سیاسی به این معناست. اگر اصلاحطلبان بخواهند اینگونه رفتار کنند، بعید میدانم مردم به این نوع اصلاحطلبی رای بدهند.
*نیروهای افراطی در جامعه تضعیف شده اند و جایگاه قبل را ندارند و بسیاری از این نیروهای افراطی متوجه این موضوع شده اند و سعی میکنند که گفتمانشان را تغییر دهند و ما از این تغییر منششان استقبال میکنیم. من هیچ یک از فیلمهای دهنمکی را ندیده ام اما همین که ده نمکی به جای سنگ زدن به شیشهها و گیشههای شهرداری که در زمان من انجام میداد، شروع به ساخت فیلم کرده ولو اینکه حالا یک جایی هم اشتباهاتی میکند و فیلم مناسبی نمیسازد و یک جایی را اشتباه میکند، باز قابل تحمل است. همین که گفتمانش از تندروی به عرضه فیلمهایش رسیده، بسیار خوب است.
*نهایت اتهامی که دستگاه قضایی در پرونده شهرداری تهران پس از گرفتن 60 مدیر و 360 پرسنل و چند کامیون اسناد شهرداری تهران، نهایت حکمی که صادر کردند تبرئه تمام این افراد بود. دستگاه قضایی هم که دست آقای یزدی و شاهرودی بود و ضابطین هم آقای نقدی بودند. در نهایت هم من متهم شدم که به پنج نفر از معاونان و مدیران زمینی را واگذار کرده بودم که با مجوز قائم شورای شهر که وزیر کشور بود، 20 درصد تحفیف داده بودیم که 12 میلیون تومان بود. کل پرونده 60 میلیون تخفیف بود و به خاطرش حکم شلاق و ممنوعیت از مشاغل دولتی و زندان دادند و در تمام اتهامهای دیگر تبرئه شدیم. این اتهام هم دارای مجوز قانونی بود و امضای وزیر کشور پای این تخفیف بود.
17302
نظر شما