2 ساعت خاطره بازی با محمد بنا /از کشتی گرفتن و ستاره شدن تا بوسیدن دست تمام زندگی اش

محمد بنا می گوید بوسیدن دست مادر کمترین کاری است که او توانسته برای مادرش انجام بدهد.

محمود مولایی: گپ زدن با محمد بنا لذت خاصی دارد.فردی خوش مشرب که زمین تا آسمان با آنچه که در رسانه ها وجود دارد فرق می کند.خاکیه خاکی.سرمربی تیم ملی فرنگی؛کسی که مدتی را به خاطر مسائلی که به خودش مربوط است از کشتی دور بود اما در زمان نیاز و آنجا که احساس کرد واقعا کشتی فرنگی به او نیاز دارد آمد و پا روی خیلی چیزها گذاشت.خیلی چیزهایی که شاید اگر افراد دیگری به جای بنا بودند حاضر نبودند تا از آنها بگذرند.بنا آمد تا بنای فرنگی ایران که یک جورهایی خودش در پیشرفت آن نقش داشت فرو نریزد.

 

بنا دستان مادرش را می بوسد

1-اگر می‌شدم کف پای مادرم را هم می‌بوسیدم. تمام زندگی‌ام است، همین.

 

محمد بنا

2-اینجا باکو است. مسابقات جهانی 2011. آقای اسماعیل‌نژاد و آقای خیرآبادی هم در کنارم هستند و این(نفر مشکی پوش) هم رئیس هیات کشتی آستاراست. خاطرات خوبی از این مسابقات دارم.

 

محمد بنا

3-آقای گودرزی همین‌طوری یکهویی و سرزده آمد. صحبت از مسائل مالی هم که شد گفت که خودتان بروید دنبالِ پول. بعد هم دست دادند و رفتند.

 

محمد بنا

4-واقعا ساعت غمگینی برای من بود. ساعت ناراحت‌کننده‌ای بود. واقعا سعید اینجا باید مدال می‌گرفت.

 

محمد بنا

5-این مسعود است که من با پدرش خیلی دوست هستم. با پدرش همدوره بودم و وقتی مسعود به اردوی تیم ملی جوانان می‌آمد من را یاد پدرش می‌انداخت. او را از 17 سالگی می‌شناسم و پدرش همیشه می‌گفت که مراقبش باش.

 

محمد بنا

6-مسابقاتی است که در تهران برگزار می‌شد، اما تمام بچه‌های که کنار من هستند همگی از تیم خوزستان هستند. حبیب و کریم کاکاحاجی کنار من ایستاده‌اند. یادم نیست دقیقا چه مسابقاتی بود.

 

 

محمد بنا

7-این لحظه قشنگ برگشت ما از المپیک 2011 لندن است که محبت مردم را نسبت به ما نشان می‌دهد. البته بیشتر اینها بچه محل‌ ما هستند و حتی یکی از آنها هم مدتی زیر نظر من تمرین می‌کرد. بقیه هم که علاقمندان به تیم ملی کشتی فرنگی هستند.

 

 

محمد بنا

8-این یک جامی بود در باشگاه نفت. حاج آقای پذیرایی سرمربی من بود. البته در اینجا در اصل من و نیری مربیان تیم بودیم. چون آن موقع من هم کشتی می‌گرفتم و هم مربی بودم. تقی پورغلامی(ردیف نشسته نفر چهارم از سمت راست) آن موقع زیر نظر من تمرین می‌کرد؛ این در واقع کسی بود که کشتی فرنگی را به نوشهر بُرد و بعدها از آن رنگرز اینها در کشتی فرنگی متولد شدند و درخشیدند. در واقع پورغلامی پدر کشی فرنگی نوشهر است.

 

 

محمد بنا

9-برای سال 1981 است و در کنار من کریم ایستاده که در وزن 48 کیلوگرم کشتی می‌گرفت. من هم که 68 کیلوگرم بودم. نفر سمت راست هم باید عسگری محمدی باشد. این مسابقات جهانی نروژ است که من در آنجا پنجم شدم.

 

 

محمد بنا

10-این عکس را از کجا آوردید؟ عجب عکسی...این را حتما نشان دهید تا ببینند که آن موقع چه بدنی داشتیم. فکر کنم حریفم هم سیروس آزاد از گیلان باشد. معلوم است که سالن هفتم تیر تهران است.

 

 

محمد بنا

11-فکر کنم مسابقات جهانی 2009 دانمارک باشد. این نفر جلویی هم باید دکتر طاهری باشد. این مسابقاتی بود که تیم‌مان برای اولین بار روی سکوی دومی جهان.

 

 

محمد بنا

12-از پیراهن‌مان معلوم است که المپیک لندن است و من هم پیراهن استقلالی تنم است. البته شوخی می‌کنم. قاسم رضایی هم در المپیک درخشید و با اینکه برخی معتقدند که او بعد از این رقابت‌ها افت کرد، من چنین اعتقادی ندارم.

 

 

محمد بنا

13-این مسابقات آزمایشی لندن است که قبل از المپیک رفتیم. حمید در آنجا برای اولین بار در وزن 60 کیلوگرم کشتی گرفت و شکست هم خورد. یعنی روشن بایراموف هم باخت و سوریان هم باخت. چون در لندن مسابقات کشتی برگزار نکرده بودند، قبل از المپیک یکسری کشتی‌گیر دعوت کرده بودند تا در المپیک به آمادگی کامل برای برگزاری المپیک برسند. البته در المپیک 1965منچستر این کشور مسابقات کشتی داشت.

 

 

محمد بنا

14-سالن جهانبخت توفیق است. از شاگردانم هستند؛ منوچهر که دکتر شده و الان در آلمان زندگی می‌کند. علی که الان در خیابان بهار مغازه دارد و آن پسر هم فامیل علی است. فکر کنم سال 60 باشد.

 

 

محمد بنا

15-این دختر برادرم است. مادرم هر روز هلیا را می‌برد پارک و در آنجا صورتش را نقاشی می‌کنند.

 

 

محمد بنا

16-آخی خدا بیامرزد آقا رضا قلیچ‌خانی را. علی خانی و فریدون بهنام‌پور هم فوت کرده‌اند. تورانی هم در این عکس است. این مسابقات مصر باید باشد که من مدال طلا گرفتم. خانی، فریدون و تورانی هم نقره گرفتند.

 

 

محمد بنا

17-کربلاست. بین‌الحرمین. سال 1979 باید باشد. درست 6،7 ماه قبل از جنگ تحمیلی بود. ما برای مسابقات ارتش‌های جهان به عراق رفتیم که من در آنجا طلا گرفتم و ستاره مسابقات شدم. یکی از بهترین لحظات زندگی‌ام بود که بعد از این مسابقات اجازه دادند تا به زیارت ائمه برویم. چون زمان صدام بود و ما خیلی قرق شده به مکان‌های زیارتی رفتیم. البته آنها کلک‌های خودشان را پیاده می‌کردند. مثلا در سالن مسابقات نوشته بودند که خلیج ع ر ب ی. از دیگر تیم‌ها هم امضا می‌گرفتند که خلیج ع ر ب ی درست است؛ اما مسوولان تیم‌ها قبول نمی‌کردند و می‌گفتند که ما برای ورزش آمده‌ایم. آن موقع هم این داستان‌ها را داشتیم و بعد از آن هم که دیگر جنگ شد.

 

 

محمد بنا

18-این مسابقات دانمارک است که توانستیم دوم شویم. نظر خاصی ندارم، جز اینکه اینها یاران قدیمی من هستند. مثلا آقای نوربخش که یادش بخیر. برخلاف آن چیزی که می‌گویند من با هیچ‌کس اختلافی ندارم.

 

 

محمد بنا

19-مسابقات جام پادوبنی شوروی سابق است و قبل از انقلاب برگزار شد. از ایران هم فقط ما سه نفر به این مسابقات اعزام شدیم. من، خسرو نظافت و حسین تورانیان نفرات تیم ملی بودیم که تورانیان مدال برنز گرفت.

 

 

محمد بنا

20-مسابقات نوجوانان باید باشد که در قم برگزاز شد. محمدزاده به عنوان سرمربی در مسابقات حضور داشت و از من خواست به سالن بروم. در اینجا هم کشتی‌گیر باخته بود و گریه می‌کردم. من هم دلداری‌‌اش دادم و گفتم که عیبی ندارد و گریه نکن.

 

 

محمد بنا

21-اینجا 17 سال و 6 ماهم بود. برای اولین بار با تیم کشتی فرنگی به مسافرت خارجی رفتم. فکر کنم سال 1977 یا 78 بود و من ‌توانستم مدال طلا بگیرم.

 

 

محمد بنا

22-این دختر کوچولو که هلیاست. مهدی و حسین هم که برادرهای من هستند.

 

 

محمد بنا

23-در اصفهان مسابقات فینال کشتی برگزار می‌شد و از من تجلیل شد. کلیپی مورد المپیک بود اما بیشتر زمان کلیپ به من ربط داشت و خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. چون مدتی هم دور از کشتی بودم، دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم.

 

 

محمد بنا

24-این تیم تهران است که در مسابقات قهرمانی کشور. فکر کنم به لرستان رفته بودیم و تیم توانست قهرمان کشور شود. فکر کنم سال 60،61 بود.

 

 

محمد بنا

25-اینها قهرمانان کشور هستند که دور هم جمع شده‌اند. سال 61 باشد. خدابیامرزد حسین شاکری و فریدون بهنام‌پور که در عکس هستند.

 

 

محمد بنا

26-این هم جام پادوبنی است که داریم برمی‌گردیم ایران. از آنجا کلاه خریدیم و این پالتو که تن من است را برای پدرم خریدم. این پالتو را سال‌ها داشت. این عکس را حسین تورانیان انداخته است. 

 

251 41

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 345522

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 5 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 9
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۴:۵۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۰۱
    74 1
    خدا حفظت کنه استاد............پهلوان
    • کرمانشاهی IR ۱۱:۳۲ - ۱۳۹۳/۰۱/۰۱
      14 0
      واقعأ لقب پهلوان برای استاد بنا در اینجا کاملأ بجاست.لقب پهلوانی حرمت داره و نباید برای هر تازه به دوران رسیده ای بکار برده بشه.پهلوان بنا زیر سایه مادرت پاینده باشی.
  • محمودي IR ۰۷:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۱/۰۱
    63 1
    سلام من بعنوان يك ايراني بوجود جناب بنا افتخار ميكنم و بخاطراين عكسش منم گريه كردم
  • بی نام EU ۰۷:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۱/۰۱
    4 0
    درود بر پهلوان ایران
  • بی نام A1 ۰۸:۳۰ - ۱۳۹۳/۰۱/۰۱
    3 0
    بناي عزيز غيرت وافتخارات شما اميد و روحيه تلاش به من ميده و مبارزه تو شرايت سخت زندگي و برام اسون تر مي كنه.. ممنونم
  • بى نام A1 ۰۹:۳۸ - ۱۳۹۳/۰۱/۰۱
    6 1
    سلام وعرض خسته نباشىد خدمت اقاى بنا. خواهش مىکنم کشتى گىرهاى شهرستانى روهم ببىنىه وبهشون فرصت بده
  • احمد IR ۰۸:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۱/۰۲
    2 5
    من بخاطر پروینی بودنش دوستش دارم
  • كاميار IR ۱۸:۳۶ - ۱۳۹۳/۰۱/۰۵
    4 0
    بهترين تيتري كه راجع به اسطوره ورزش ايران كارشده بود : "بناي باشكوه ايران" ... تمام ايران به وجود شما افتخار ميكند، تمام قد تعظيم ميكنم و به نيابت از همه ايرانيان عاشق وطن عرض ميكنم كه تا ابد قدر زحمات شما را خواهيم دانست..پاينده باشي بناي اسطوره ايه ما
  • علی کرمانشاه IR ۰۷:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۱/۰۷
    4 0
    درود بر اقای خاص کشتی جهان