مهمترین نکات مطرح شده در اظهارات عطریانفر به گزارش ایسنا به شرح زیر است:
- ناآرامیها و اغتشاشات تکلیف را برای چهرههای شناخته شده قطعیتر میکند. شاید تحلیل حوادث اخیر می توانست در زمان دیگری صورت بگیرد اما به دلیل آنکه در این مقطع شرایط مخاطرهآمیز شده است، باید درباره آن تحلیل صورت بگیرد، تا شاید بتوان این اغتشاشات را کنترل کرد.
- به هرحال در انتخاباتی که گذشت اختلاف خانوادگی در سطح جریانات سیاسی رخ داد که در حاشیه آن حوادثی اتفاق افتاد که نتایج آن را هنوز پس از شش ماه میبینیم. این برای کسی که دلبسته نظام و انقلاب است، قابل قبول نیست؛ چراکه ادامه این روند با شالودهشکنی همراه است و آثار بسیار زشتی را از خود برجای خواهد گذاشت که حتی مورد تایید منتقدین انتخابات نیز نیست.
- در دوران حیات حضرت امام(ره) جریان چپ سیاسی شکل گرفت و متولد شد و نسبت خود را با مبانی حکومتی حضرت امام(ره) انطباق داد، در واقع این جریان خود را ملزم به دفاع از تز ولایت فقیه و حکومت مورد نظر حضرت امام(ره) میدانست. پس از رحلت امام(ره) جریان چپ سیاسی و یا همان جریان اصلاحطلب به صورت کاملالعیار این التزام را به ولایت فقیه در رفتارهای خود نشان نداد و با توجه به برآوردهای ذهنی من واقعیت قضیه این بود که بین ذهن و عمل سیاسیون اصلاحطلب فاصلهای وجود داشت و امروز این انتظار میرود که سیاسیون این جناح بین ذهن و عمل سیاسیشان انطباقپذیری خود را ابراز کنند. اگر از یاد نبرده باشیم وقتی امام(ره) بحث ولایت فقیه را مطرح کردند، آن را شعبهای از ولایت رسول اکرم(ص) دانستند؛ بنابراین این امر غیرقابل عبور است.
- در این انتخابات افتراقاتی رخ داد که عمدهترین خسارت را متوجه اصلاحطلبان کرد. در واقع این جناح ناخواسته به ورطه خطرناکی رسید و طبیعی است که ضربه نگرانکنندهای که در پوشش به دست آوردن برخی از مطالبات سیاسی صورت گرفت، به طور درازمدت آثار نگران کننده خود را داشته باشد. این حادثه تلخ چیزی نیست، جز اینکه در لایههای تفکری خودمان دچار استحاله شده بودیم.
- جریان اصلاحات در کشور ما به حق بر قانون تاکید میکرد و تمام تلاش خود را انجام میداد تا در دورهای که به قدرت رسیده بود قانونگرایی را اصل قرار دهد اما با نگاهی به عملکردها معتقدم برخی از لایههای جریان اصلاحطلب به مواردی از حرکت قانونمند توجه نکردند و در واقع نوعی قانونگریزی را در پیش گرفتند. این چیزی بود که در ظاهر شکل قانونی داشت اما در مقام عمل رخ نداد که یکی از آنها فاصله گرفتن از مواد اول و دوم قانون اساسی است که با بیاعتنایی از کنار آن عبور شد.
- محور دیگری که در نقد جریان اصلاحات وارد است، اینکه به گونهای اظهارات بیان و چیزهایی را از زبان و قلم ساطع کردیم که نمود آن تقابل با رهبری بود. در حالی که من بر این باورم که در ظرفیت ساختاری و قانونی، قانون و ولایت فقیه به هم پیوستهاند.
- جریان اصلاحطلب در فرآیند ارتباطات جهانی اسلام و حمایت از حقوق مستضعفان دچار انفعال شده بود و دشمنی آمریکا با ما و دشمنی ما با او و نیز نامشروع بودن رژیم اشغالگر قدس به نوعی مورد بیتوجهی قرار میگرفت در حالی که همه و همه بر پایه منافع نظام بوده و هست و با واقعبینی سیاسی و موازین اسلامی کشورمان انطباق دارد و در عرصه سیاستورزی نیز بسیار پرمعناست. اما جریان مورد اشاره من در هر دو زمینه دچار نوعی تسامح شده بود که امروز میتواند مورد نقد قرار بگیرد.
- اگر بخواهیم شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران را کالبدشکافی کنیم، باید گفت ریشهها و مبانی این شعارها در کانون ذهنی برخی از افراد شکل گرفته و ریشه در عدم باور و اعتقاد به دشمنی اسراییل با ایران دارد. اگر دشمنشناس باشیم، در عرصه سیاسی شعارهای انقلابی ما نیز متناسب با این شناخت صادر خواهد شد. متاسفانه جریانی که این شعار را میدهد نه تنها به دشمنی اسراییل اعتقادی ندارد، بلکه حرکتهای حماس و حزبالله را زیر سوال میبرد و این ناشی از فراموشی همان مبانی ارزشی است.
- رهبری نظام فردی ادیب هستند و سه اصلی که ایشان فرمودهاند(عزت- حکمت - مصلحت ) بسیار قابل توجه است و در کنار هم معنا مییابد؛ اگر یک دیپلمات به اعتبار اینکه میخواهد از منافع ملی دفاع کند، این سه رویکرد را با هم در نظر نگیرد، به عزت ایران کمکی نکرده است. کما اینکه در دولت فعلی برخی از سیاستمداران میخواهند به عزت کشور کمک کنند، اما کلمهای به حکمت و مصلحت نمیگویند و من به عنوان کسی که در مقام نقد عملکرد خود صحبت میکنم، میگویم؛ زمانی هم بود که رویکردی عزتمدارانه و از باب مصلحتاندیشی نداشتیم.
- انتخاباتی برگزار شد که میتواند در آن تخلفی نیز رخ دهد، اما قانون میگوید مکانیزم و سازوکار رسیدگی وجود دارد و اساسا پایبندی به قانون حکم میکند که اگر در رقابت انتخاباتی احساس کردید که حقی از ما ضایع شده با پرداختن به متن آن(قانون) به استیفای حق خود بپردازید. به نظر من انتخابات گذشته ما حضور شکوهمند مردمی و اقبال بسیار نیرومند آنها به نظام بود که یک نقطه درخشان و خطیر محسوب میشود و نشان میدهد که نظام جمهوری اسلامی از حمایت مردمی قاطع برخوردار است.
- با وجود آنکه پس از انتخابات در شرایطی ویژهای بودم، اما متاسفانه شنیدهام که اعتراض قانونی انجام نشده و حتی با اینکه مجریان و ناظران ـ البته با تاخیر ـ درصدی از آرا را بازشماری کردهاند، متاسفانه همچنان این روند ادامه یافته تا جایی که موضوع انتخابات فراموش شده و بحث ثبات سیاسی آن هم به دلیل تندرویهای غیرموجه مورد آسیب قرار گرفته است.
- در جریان اصلاحات کسانی که مدعیانه سخنانی را مطرح میکنند و احتمالا بخش رادیکال و محدودی هستند، با رفتاری فزاینده، رادیکالیستی فرصت حضور اصلاحطلبان را برای حضور رقابتی در عرصه قدرت از آنان سلب کردهاند.
- ما در گذشته تحت تعابیر برخی از دوستان در یکی از گروههای سیاسی از جمله در پیش گرفتن سیاستهای دوگانه، رفراندوم و تعابیری از این قبیل فرصتهای ارزشمندی برای حضور معنادار سیاسی را از دست دادیم و این از جمله خسارتهای مشهود و نامشهودی است که توسط برخی به جریان اصلاحات وارد شد و آثار آن را هم در برافروخته شدن آتش فتنهای که کشور ما را گرفتار کرده میتوانیم احساس کنیم.
- رمز حیات و احیای جریان اصلاحات بازگشت به اصل نظام وحمایت از بیانات امام(ره) و پشتیبانی از ولایت فقیه است.
- همه کسانی که دل در گروی انقلاب دارند، با پرهیز از حرکتهای تند به تفاهم و همدلی بپردازند. یعنی به نفع طرف مقابل عقب نشینی کنند ـ حال به حق است یا ناحق ـ و زیر چتر ولایت فقیه گرد هم بیایند. گام دوم اینکه در هر سطحی و توسط هر کسی هر نوع رفتار ساختارشکنانه محکوم شود؛ یعنی در یک اغتشاش خیابانی نیروهای نظامی نیز باید قانونمند حرکت کنند و به گونهای در برابر ساختارشکنیها بایستند که بتوانند از عمل خود دفاع کنند که نمونه بارز آن حادثه کهریزک است که روزی به عنوان یک مشکل در نظام ما مطرح شد و به دلیل عملکرد بد برخی از مسوولان مجبور شدیم از رهبری هزینه کنیم.
- من با صدای بلند حرمتشکنی و موضعگیری علیه ارزشهای دینی نظام و رهبری را یک فرایند ضدانقلابی و معاقب مینامم و اگر بگوییم طرفداران انقلاب و نظام باید حرف خود را از این حرکتهای ساختارشکنانه جدا کنند، سخنی به گزاف نگفتیم. در این راستا اتفاقاتی که در روز عاشورا رخ داد و توهینهایی که به ولایت فقیه صورت گرفت نیز باید محکوم شود و البته عملکرد رسانه ملی نیز باید مورد بررسی قرار بگیرد که آیا لزومی داشت که چندین بار این موارد را پخش کنند؟
- صدر و ذیل محورهای بیانیه مهندس موسوی دو رویکرد متفاوت را دنبال میکند؛ اگر حسن ظن داشته باشید میبینیم محورهای پایانی ایشان به خصوص دو بند از 5 بند میتواند مورد توجه مسوولان نظام قرار بگیرد؛ یکی آنکه به صورت تلویحی دولت مستقر به رسمیت شناخته شده که به رسمیت شناختن و مسوولپذیر خواندن آن در بند یک بیانیه پیشدرآمدی هم داشته است و آن اینکه ـ چه از روی جبر باشد چه از اختیار ـ به نتیجه انتخابات تمکین کرده است. کما اینکه در انتخابات سال 84 آقای هاشمی نیز در بیانیهای در برابر هویت حقوقی کسی که انتخاب شد، تمکین کرد؛ بنابراین این بند را میتوان به عنوان یک بند تامل برانگیز مورد مطالعه قرار داد.
نکته دیگر اینکه ایشان در بیانیه خود مطالباتی را مطرح میکند و تاکید دارند که لزومی ندارد همه آنها همبند و هم عرض خواسته شود. آقای مهندس موسوی خود باید به روشنی این افق کمک کند و نیازی به توافق و مذاکره هم نیست، بلکه می تواند از موضع حکمت و تدبیر این کار را انجام دهد.اما در مجموع باید گفت صدر بیانیه ایشان تند به نظر میرسد.
نظر شما