هدف از فیلتر این شبکهها ظاهراً جلوگیری از دسترسی و عضویت کاربران ایرانی در چنین فضاهایی است اما اگر اوضاع و احوال این شبکهها را رصد کنیم، درمییابیم که فیلترینگ در این زمینه نتوانسته اهدافی را که مدنظر طراحانش بوده برآورده سازد. اگر غیر از این بود، پس از گذشت حدود چهار سال از فیلتر شدن فیسبوک، توئیتر و سایر شبکههای اجتماعی حالا باید کاربرانی که در ایران ساکن بودند، نه میتوانستند به عضویت این شبکهها دربیایند و نه توانایی بهروز کردن صفحههای خود را داشته باشند اما همانطور که میدانیم نه تنها کاربران عادی ساکن این مرز پرگهر حضور فعالی در این شبکهها دارند که چهرههای سرشناس عالم سیاست، ادبیات، هنر و سایر رشتهها هم در این فضای مجازی حضور دارند و با مخاطبانشان در ارتباط هستند.
مثلاً استاد نصرالله پورجوادی که یکی از اعاظم حوزه اندیشه در ایران است، حالا مدتی است که به صورت مستمر یادداشتهایی را در صفحه شخصیاش مینویسد و منتشر میکند که هر کدام از آنها برای مخاطبان و کاربرانی که دنبالکننده صفحه پورجوادی هستند، خواندنی و قابل تأمل است.
در واقع نهادهایی که دست به طراحی چنین برنامهای زدهاند، عملاً در پیشبرد اهداف خود، توفیقی پیدا نکردهاند، چون جامعه هدفی که قرار بوده از دسترسی به این امکان محروم شود، به راحتی آب خوردن میتواند از مزایای عضویت در فیسبوک، توئیتر و... بهره ببرد و هیچ سدی هم جلودارش نباشد.
زندگی در دنیای مدرن و عصر ارتباطات، خواسته یا ناخواسته شکلگیری چنین فضاهایی را لازم و ضروری کرده و حالا شهروندان دنیای واقعی چه بخواهند و چه نخواهند، باید عضوی از شهروندان جهان مجازی هم باشند و به موازات زندگی در عالم واقع در دنیای مجاز هم به حیات خود ادامه دهند.
کاری که کمیته فیلترینگ در ایران انجام میدهد مصداق این مصرع است: «عرض خود میبری و زحمت ما میداری» در صورتی که به جای حذف کردن صورتمسئله و فیلتر چنین شبکههایی میشد با برنامهریزی و اندیشیدن تهمیدات لازم به فرهنگسازی در این حوزه دست زد و اطلاعات کاربران ایرانی را از مخاطرات احتمالی پیوستن به دنیای مجازی با هویتهای متکثر آشنا ساخت، البته ناگفته پیداست که راحتترین کار در این دیار حذف صورتمسئله است که دست بر قضا همیشه جواب نمیدهد و توفیقی نصیب طراحان آن نمیکند. حالا چه «فیسبوک» رفع فیلتر شود و چه نشود، تغییری در رفتار کاربران ایرانی رخ نمیدهد و همه ما که دسترسی به این شبکه داریم، حضورمان را در آن تداوم میبخشیم. درست مثل سیاستمداران و وزرایی که این روزها ترجیح میدهند از طریق فیسبوک و توئیتر با مردم سرزمین خود در ارتباط باشند.
حالا فیلتر ناکارآمد فیس بوک چه نفعی دارد و چه دستاوردی برای طراحانش به همراه آورده بماند.شاید زمان آن فرا رسیده که باور کنیم فرهنگسازی یکشبه اتفاق نمیافتد و قبل از اینکه تکنولوژی وارد زندگی ما شود، ما باید به فکر راهکار باشیم نه اینکه بعد از آن بخواهیم با آن مقابله کنیم. برخورد قهری با فضاهای مجازی نه تنها کارساز نیست که کارشکن است، شاید وقت آن رسیده که بازبینی در دستورات فرهنگی و قوانین مدنی ما صورت بگیرد.
نظر شما