مدیرکل پیشین اروپای وزارت خارجۀ کشورمان می گوید: وضعیت منطقه، شرایط بین المللی و خصوصاً سیاست جدید آمریکا احتمال تغییرات بزرگی را در منطقه فراهم و ممکن ساخته است.

زهرا خدایی:تغییر رویکرد خاورمیانه ای آمریکا همچنان در کانون توجهات رسانه‌های جهانی است. پذیرش این مسئله که چرا بعد از سه دهه آمریکا عزم نموده که به سوی ایران چرخش کند، پرسشی است که بخش عمدۀ تحلیل ناظران بین المللی را به خود اختصاص می دهد. اوباما در آخرین اظهارنظرش در کاخ سفید روز جمعه و در مقابل خبرنگاران در این باره گفت: مسئلۀ ایران دهه های متمادی از مهمترین چالش‌های امنیتی آمریکا بوده و امروز دولت تصمیم دارد، بیازماید که آیا می توان با ایران به تفاهم رسید یا نه. 

اوباما در این کنفرانس اعلام کرد که نیازی به وضع تحریم های جدید علیه ایران نیست و در این در حالیست که کنگره علاوه بر افزودن به لیست تحریم ها علیه ایران در هفتۀ گذشته، محدودیت های جدیدی را در دست بررسی دارد؛ مسئله ای که فضای دیپلماتیک و امیدهای شکل گرفته در روابط ایران و آمریکا برای فصلی تازه را تحت الشعاع قرار داده است. البته آنگونه که در خبرها آمده بود، مقامات دولت آمریکا اعلام کردند که:" این اقدام کنگره را جبران خواهند کرد" اما هنوز نمی توان به صراحت دربارۀ محدودیت های آتی اظهارنظر کرد.
سرویس بین الملل خبرگزاری خبرآنلاین در گفتگو با بهرام قاسمی، مدیرکل پیشین اروپای وزارت خارجۀ کشورمان ضمن بررسی رویکرد جدید خاورمیانه ای آمریکا، ماهیت تحریم های کنگره آمریکا را مورد بررسی قرار داده که در ادامه می خوانید:
ارزیابی تان از رویکرد جدید خاورمیانه ای آمریکا و نگرانی متحدان سنتی این کشور از نزدیکی واشنگتن به ایران چیست؟
سخن قطعی گفتن از تغییر رویکرد جدید آمریکا در خاورمیانه هنوزکمی زودهنگام است. هر حرکت و اتفاقی به مفهوم یک تغییر رویکرد همه جانبه و پایدار نیست. اگر چه با وضعیت منطقه، شرایط بین المللی و خصوصاً آمریکا احتمال تغییرات بزرگی را در منطقه فراهم و ممکن ساخته است اما برای پاسخ به این سوال باید کمی به گذشته باز گردیم؛ مگر نه اینکه گذشته چراغ راه آینده نیز هست!
پس از جنگ جهانی دوم تغییرات و تحولات زیاد در اشکال مختلف در عرصۀ نظام بین الملل بروز و ظهور یافت. در عصر ما به دلایل زیادی تمامی جهان از آسیا، اروپا تا خاورمیانه شاهد تحولات اساسی و تعیین کننده ای بوده است. در این میان و در دهه های اخیر خاورمیانه همواره زادگاه تولید و تکثیر حوادث و بحران های متعدد بوده و هست و پتانسیل های لازم برای ایجاد تحولات و دگرگونی های عظیم دیگری را نیز در آینده خواهد داشت.
فروپاشی شوروی و به هم ریختن توازن منطقه ای، فروپاشی نظام دو قطبی، افزایش سرعت تحولات در اروپا، ایجاد و توسعه کمی و کیفی اتحادیه اروپا و تحقق یافتن بخشی از رویاهای این قاره، در گریز از نزاع های دائمی و سایر تحولات(امنیتی-سیاسی-اقتصادی و...) شکل نوینی به نظام بین الملل و صف بندی قدرتها داد.
از سویی حوادث پس از 11 سپتامبر، اتفاقات پس از آن ازجمله حمله آمریکا به افغانستان در چارچوب یک ائتلاف، جنگ یکجانبه علیه عراق علیرغم همۀ مخالفتهای جهانی، رشد اقتصادی چین، هند و ظهور قدرت های جدید اقتصادی، عرض اندام های مقطعی روسیه؛ بحران اقتصادی در امریکا و اروپا، شکل دیگری به سیرتحولات داد. حمایت بی چون و چرا از اسرائیل و دولت های واپسگرا و طایفه ای، فقر و توسعه نایافتگی، تبعیض و تحقیر و استمرار حضورر نیروهای بیگانه، بحران مصر و سوریه و.... همه و همه شرایط غیر قابل استمراری را هم اکنون فراهم آورده است. امروز منطقه در شرایط بی ثباتی و عدم تعادل و ناپایداری مزمن بسر می برد. اینها همه روایت از اتفاقات و صف بندی های جدیدی می نماید و تغییرات اجتناب ناپدیر است.
چرا طی سالهای اخیر شاهد رشد جریانات افراط گرایی در خاورمیانه هستیم؟
اقدامات یکجانبه گرایانۀ عراق تاکنون نتوانسته به هیچوجه افکار عمومی جهانیان را در حد لازم اقناع نماید. بدون شک عوارض و آثار مخرب درازمدت آن تا به امروز و حتی فرداها ادامه خواهد یافت. اقدامات بوش توهم زده در این دو جنگ چهرۀ آمریکا را در نزد جهانیان و به خصوص متحدان اروپایی این کشور بیش از پیش مخدوش کرد.
روی کارآمدن اوباما با ژست و شعارهای جدید و متفاوت متأثر از همین اقدامات یکجانبه گرایانۀ آمریکا در سطوح خارجی بود و فرصت جدیدی برای بازسازی چهرۀ آمریکای خشن و بی اعتبار پدید آورد. چون زمان آن فرارسیده بود که آمریکا اقداماتی را در راستای ترمیم و جبران اشتباهات استراتژیک خود در عرصۀ بین الملل بردارد و این در حالیست که بیشترین خطاهای استراتژیک آمریکا در منطقه خاورمیانه رخ داده بود. متعاقباً اقدامات و اشتباهات تاکتیکی و استراتژیک آمریکا در منطقه خاورمیانه منجر به تشدید نفوذ جریان افراط گرایی به لحاظ کیفی و کمی در منطقه خاورمیانه شد. در این میان دور ماندن خاورمیانه از توسعه و گسترش فقر به تشدید این وضعیت کمک کرد.
باقی ماندن حکومتهای قبیله ای و طایفه ای- سنتی اگرچه متحد سنتی و استراتژیک آمریکا طی سالیان متمادی بودند و هستند نیز از دیگر عوامل رشد جریان افراط می باشند؛ اما به نظر می رسد در شرایط فعلی دیگر خورشید اقبال آنها به دلایل مختلف می تواند رو به افول نهد؛ در واقع حکومت هایی که خود مولد تفکرات افراطی بوده اند نیز می توانند قربانی بعدی این سناریو باشند.
درگیری های قومی، قبیله ای، افراط و ایجاد گروههای جدید که به نیابت از دیگران در منطقه حضور دارند، نیز تا حد مشخصی می تواند استمرار یابد و معلوم نیست در نهایت این گروهها آنگونه که مولدین آنها می خواهند تا انتها در کنار آنها بمانند یا نه. هر یک از همین گروههای افراطی می توانند به حوزۀ منافع دیگران تبدیل شوند و معلوم نیست در آینده پاسخگوی نیازهای آتی این کشورها باشند. لذا به نظر می رسد قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه نیاز دارند که در مورد اینگونه افراط گرایی و حضور گروههای جدید در منطقه تجدیدنظر نمایند و کمی بیشتر بیندیشند.
چه عواملی می تواند زمینه های تغییر رویکرد آمریکا را فراهم آورد؟
همانگونه که اشاره کردم ظهور و بروز قدرتهای اقتصادی جدید در آسیا همچون چین و همچنین تلاش مجدد روسیه برای احیای توان و بازیگری بیشتر در منطقه و جهان می تواند در نهایت به تغییر نگاه راهبردی آمریکا در منطقه خاورمیانه منجر گردد. به اضافه تمامی مواردی که به آن اشاره رفت، نقش ایران، بحران افراط گرایی، وضعیت اروپا، اسراییل و مسئلۀ کهنۀ فلسطین، اوضاع در مصر، افغانستان، عراق و سوریه و ...
از سویی اروپا و آمریکا در عین داران بودن اشتراکات فراوان فرهنگی و ارزشی با آمریکا بدون شک هر یک منافع و مصالح خود را دنبال می کنند. شهروندان اروپایی دیگر به آسانی به فرمان دیگران آمادۀ جنگ و نبرد در بحران هایی که بدان اعتقاد ندارند، نیستند. بسیاری از آنها هم اگر مایل باشند شرایط جدید اقتصادی به آنها چندان امکانی برای حضور نخواهد داد. متحدان سابق آمریکا در اروپا دیگر اجازۀ اعتماد سربسته و دربسته به دیگران را نخواهد داد.
بحران سوریه مثال بارز این عبرت اروپایی است؛ حتی شاید مذاکرات ژنو را نیز باید در همین راستا نگریست و حضور سرزدۀ وزرای خارجۀ سه کشور اروپایی، چین، روسیه در ژنو را نیز ناشی از نوعی بی اعتمادی نسبت به سیاست های آمریکا دانست. شرایط منطقه ای و جهانی نیز دیگر با شرایط و سیاست های آمریکا سازگار نیست و آمریکا باید فهمیده باشد که در خاورمیانه براساس احساسات، فشار و لابی دیگران دیگر نمی تواند واقعیت های عینی منطقه و پتانسیل های آن را نادیده انگارد.
از سوی دیگر آمریکا می داند در این منطقه و شرایط جدید جهانی و منطقه ای باید بیاموزد پای خود را به اندازۀ گلیم خودش دراز کند. قدرتهای اروپایی نیز رفته رفته پس از تحولات دو دهۀ اخیر با نگاهی دیگر در منطقه خاورمیانه به دنبال منافع و دوستان و استراتژی خاص خود خواهند بود و اجازۀ تکرار حوادث قبلی را به آسانی نخواهد داد. چرا که آنها نیز باید بخشی از تاوان و عوارض و هزینه های خودسرانۀ آمریکا را بپردازند.
اگر چه به نظر می رسد بعد از دولت جمهوریخواهان، دولت اوباما نیز در همین وادی قدم برمی دارد و علاقمند یا ناچار است با شرکای اروپای خود و با دیگران در مورد اقدامات خود به مشورت و رایزنی بیشتری بپردازند. در هر حال تغییر رفتار و رویکرد فعلی آمریکا ممکن است مقطعی، تاکتیکی و مبتنی بر اصول، قواعد همکاری و صلح و ثبات باشد.
با این اوصاف تحریم های جدید واشنگتن علیه ایران با توجه به توافق ژنو از چه زاویه ای قابل ارزیابی است؟
من هنوز دور جدید مذاکرات ایران و گروه 1+5 را ناشی از تغییر رویکرد اساسی آمریکا نمی دانم. هنوز اتفاق خاصی در عمل نیفتاده است. مذاکراتی آغاز شده است در چارچوب دیگری و در سطوح وزراء باید کمی صبر کرد و در عمل رفتارها را ارزیابی نمود. ارتقاء سطح مداکره کنندگان؛ تماس های مستقیم مقامات ایران و آمریکا، رسیدن به یک برنامه اقدام مشترک، تغییر در لحن و بیان مواضع در چارچوبی محترمانه، رضایت نسبی طرفین از نشستها و گفتگوها، همه از یک تغییر و از یک شرایط جدید روایت دارند؛ اینها همه علائم مثبتی است، اما قرار نیست با این علائم همه چیز در زمان کوتاهی به سرانجام رسد. این موضوع و مذاکرات زمان بر است و می تواند سالها ادامه پیدا کند. اما مهم آنست که این مذاکرات در شکل جدید و جدی آغاز شده است. مذاکراتی که با خواست و اراده طرفین صورت می گیرد؛ هم ایران به آن تمایل دارد و هم غرب و بی شک این مذاکرات باید مخالفینی هم داشته باشد. آنچه مسلم است اینکه این اتفاقی نیست که بتوان آن را رویکرد جدید و یا تغییر اساسی در خط مشی آمریکا تلقی نمود. این چیزی است که از گذشته باقی مانده است. آمریکایی ها باید بعد از چند دهه و تجارت گذشته، شناخت عمیق و دقیقی از ایران داشته باشند و بدانند که اقدامات آنها باید بخردانه، حساس و با درایت صورت گیرد؛ هرگونه تصمیم نابجا و غلطی می تواند روند مذاکرات را با مشکل مواجه کند. لذا آمریکایی ها کار خطیری در پیش دارند تا حسن نیت بیشتری نسبت به ایران نشان دهند.
ایران به عنوان کشوری قدرتمند در منطقه ای حساس و با قابلیت های بسیار در طول سه دهۀ اخیر قربانی برخی اشتباهات و سیاست های مغرضانۀ آمریکا بوده است. شاید عبرت های گذشته غرب در منطقه و شفافیت و برخورد سازنده ایران بتواند نگاه واقع بینانه تری نسبت به کشورمان به وجود آورد.
بی شک تحریم اخیر یک اشتباه اساسی و فاقد هر گونه توجیه می باشد، این اقدام ضربه سنگینی به تفاهمات ژنو و تلاشهای اخیر ایران بود و ایران نیز همانگونه که اعلام شد پاسخ لازم را داده است و آنگونه که در اخبار شنیدید گفته شد آقای کری در تماس تلفنی با وزیر خارجه ایران، قول جبران این اشتباه را داده است اما نظر دیگری نیز مطرح است و آن اینکه این اقدام ناشی از اجرای مصوبات قبلی بوده است و ربطی به تفاهمات اخیر نداشته است که در هر صورت در اثرات تخریبی آن تغییری ایجاد نمی کند و امریکایی ها باید در جبران آن اقدام نمایند.
چرا با گذشت یک ماه از مذاکرات صداهای مخالف روز به روز در حال افزایش است؟
بله. به شما گفتم این مخالفتها کاملاً از نظر من طبیعی است. در ایران این حق طبیعی همه است که در این مورد مهم و ملی اظهار نظر نمایند و حتماً اظهارات در چارچوب منافع ملی و با حسن نیت خواهد بود، اما در عرصه جهانی و منطقه ای گروههای تندرو ضد ایرانی در آمریکا و منطقه نیز از پیشرفت این روند نگرانند. کشورهای خاصی نیز از این روند و نتایج مثبت آن نگرانند که باید برای رفع نگرانی آنهایی که دارای حسن نیت هستند، تلاش شود. این مخالفت ها در منطقه و برخی از نقاط جهان خود دلیلی بر اهمیت نقش ایران در جهان و منطقه است. بُرد ایران در عرصه بین المللی براحتی آب در خوابگه مورچگان است و نباید نگران آن بود. تنها باید هشیارانه تر و در یک اجماع ملی آگاهانه تر گام برداشت. اما آنچه مسلم است عزم طرفین برای ادامۀ مذاکرات و استمرار رایزنی از سوی ایران در قالب منافع و اجماع ملی است. تفاهم یک شبه شدنی نیست؛ سوء تفاهمات دیرینه که طی سالیان طولانی شکل گرفته، با یک هفته و یک ماه قطعاً قابل حل نیست.احقاق حق به صبر و واقع بینی نیز نیاز دارد.
تکلیف نزدیکی ایران و آمریکا آنگونه که انتظار می رفت، چه می شود؟
سخن از نزدیکی ایران و آمریکا در برهۀ کنونی که بدان اشاره می کنید، چندان واقع بینانه نیست. آنچه امروز میان ایران و آمریکا می گذرد، و رسماً نیز اعلام شده است، بحثی است دربارۀ پرونده هسته ای ایران و سوء تفاهمات هسته ای در کنار گروه 1+5 و بحث روابط دو جانبه هنوز بین دو کشور جدی نیست و آن مقدمات و شرایط خاص خود را می طلبد که باید در زمان خود بدان پرداخت. اما تفاهم و رسیدن به نتایج ملموس و مثبت در بحث هسته ای می تواند فضای جدیدی را در روابط برای ایران و آمریکا ایجاد کند.

4952

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 328659

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمدرضادیداری A1 ۱۱:۲۴ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۱
    0 0
    زنده باد صلح جهانی
  • سامان US ۱۷:۲۸ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۵
    1 0
    مطلب جالبی بود .....