فاتحه برای کتاب سال جمهوری اسلامی ایران

این که کتاب سال 1385 تا کنون 3 هزار نسخه و کتاب سال 1387 حدود 8هزار نسخه فروش داشته، یعنی اینکه جایزه رسمی کشورمان تاثیری بر بازار کتاب نداشته و دولت و بخش​های دولتی و حکومتی نیز اهمیتی برای آن قائل نیستند تا از برگزیدگانش حمایت کنند.

محسن حدادی - درباره تأثیر جوایز ادبی کشورمان بر فروش آثار برگزیده، مثل خیلی از قواعد تثبیت شده در تمام دنیا، نمی‌توان حکم کرد! به عبارتی قواعد کشورهای دیگر در کشور ما گویا درست کار نمی‌کند. مثلا برای حمایت از نویسنده و مترجم، میزان ریالی جوایز ادبی را افزایش می‌دهیم و در یک ماراتون جالب از هم سبقت می‌گیریم و یک جایزه، 50، آن یکی 100 و دیگری 110 سکه را برای برگزیدگانش تصویب می‌کند؛ بعد ناگهان از آنجای که همه چیزمان به همه چیزمان می‌آید سونامی اقتصادی در کشور جاری می‌شود و سکه گران می‌شود و بودجه‌ها نم می‌کشد و یکدفعه «هیچ» اثری برگزیده نمی‌شود؛ آنهم نه یک سال و یک دوره، چند دوره پشت سر هم!

نمونه خنده دارش جایزه جلال که شش دوره است برگزیده نداشته! فقط یک دوره 110 سکه به برگزیده اعطا کرده که آن هم یک مجموعه 10 جلدی بوده که هنوز هم به شکل کامل تدوین و منتشر نشده و به صورت ناقص برگزیده شد!

یا اینکه جایزه ادبی برگزار می‌کنیم و کلا برگزیده معرفی نمی‌کنیم و مقتدرانه در اختتامیه اعلام می‌کنیم هیچیک از آثار شایسته نبود اما در همان جلسه با افتخار از حضور بیش از هزار عنوان اثر در مراحل مختلف داوری یاد می‌کنیم و آن را نشانه رشد و بالندگی ادبیات در کشور می‌نامیم! بعد هم اگر سراغ کتب و نویسندگان برگزیده بروید نه از آن جوایز سود مادی و معنوی برده‌اند و نه از بار تبلیغاتی‌اش...این هم حکایتی است که مثل برخی دیگر از حکایت‌های کشور، باید به شکل ریشه‌ای بررسی شود! راستی بد نیست بدانید به جز کتاب سال و کتاب سال دانشجویی، کتاب سال دفاع مقدس، کتاب سال شهید غنی‌پور، کتاب سال قرآنی، کتاب سال سپاه، کتاب فصل، جلال آل احمد، قلم زرین و کلی جایزه دولتی و خصوصی دیگر در کشور ما نفس می‌کشند! و تاثیری شگرف بر بازار کتاب دارند!

روی دیگر سکه

وزارت ارشاد در سال‌های نه چندان دور برای حمایت از کتاب‌ها بسته به محتوا و کیفیت اثر، از 600 تا 2هزار نسخه از کتب ناشران مختلف را می‌خرید و به کتابخانه‌ها و مساجد و مراکز علمی و حوزه‌های علمیه می‌فرستاد. نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور نیز از کتب مورد تایید در شورای بررسی خود، حدود 2 تا 2400 نسخه خریداری می‌کند و در میان کتابخانه‌های تابع، توزیع می‌کند. امروز نزدیک به 2500 کتابخانه عمومی و حدود 6 هزار کانون فرهنگی هنری مسجد در کشور وجود دارد که اغلب کتابخانه دارند. به عبارتی اگر کتابی مورد تایید باشد و ضرورت خواندن آن برای مردم حس شود در ابتدای کار باید 10 هزار نسخه آن از طریق نهادهای رسمی دولتی خریداری شود. ارگان‌هایی چون سپاه، شهرداری‌ها، سازمان تبلیغات اسلامی و...نیز به مناسبت‌های مختلف و یا برای برگزاری مسابقات مناسبتی به خرید کتاب اقدام می‌کنند.

حالا اگر دولت، کتابی را به عنوان «کتاب سال» معرفی کرد، نمی‌تواند با کمی سلیقه و ذوق فرهنگی به همراه چند تلفن و نامه ناقابل، «کتاب مورد تایید و برگزیده» کشور را به دست مردم برساند؟ یعنی توقع زیادی است که 20 هزار نسخه از یک کتاب سال، بدون توزیع در کتابفروشی‌ها به دست مخاطب برسد؟ آیا حمایت از صنعت نشر بویژه اثر مفید و فاخر به این شکل ممکن نیست؟!

کتاب سالی که نفروخت!

«اندکی سایه» روایت احمد بیگدلی است از آغاجاری خوزستان و مردمان تازه نفت دیده مهاجر به حاشیه شرکت‌های نفتی، و داستان وطن پرستی ایرانی در جریان ملی شدن صنعت نفت. انتشارات خجسته سال 84 این رمان کوتاه را منتشر می‌کند و سال 85 به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی در بخش ادبیات داستانی برگزیده می‌شود. 7 سال گذشته و «اندکی سایه» با اغماض سه بار تجدید چاپ شده و مجموع شمارگانش به 5 هزار نسخه هم نمی‌رسد! وزارت محترم ارشاد هم باوجود وعده‎های زیبا در مجالس رسمی، از کتاب حمایتی نکرده است. «قاعده بازی» رمان فیروز زنوزی جلالی است که دو سال بعد «کتاب سال» جمهوری اسلامی ایران شد؛ در حوزه ادبیات داستانی. حالا و بعد از 5 سال، به چاپ پنجم رسیده است و خوشبینانه‌ 8 هزار نسخه فروش رفته است!


رمان «جاده» کورمک مک کارتی به عنوان کتاب سال آمریکا معرفی می‌شود و بعد هم جایزه پولیتزر را از آن خود می‌کند، اپرا وینفری با او گفتگویی مفصل و تماشایی ترتیب می‌دهد و در عرض چند روز، یک میلیون نسخه از رمان جاده به فروش می‌رود. چند هفته قبل هم «آلیس مونرو» برنده نوبل ادبیات 2013 شد، در کوتاهترین زمان ممکن کتاب‌های ترجمه شده از او در کشورمان در لیست پرفروش‌ها قرار گرفت!

شرح اینکه مشکل از نام جوایز و شیوه انتخاب آنهاست یا اینکه مسئولان به کتاب‌هایی جایزه می‌دهند که قلبا قبولشان ندارند، یا این موضوع که اصلا مردم خبر ندارند جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی چی هست و چه افرادی تا کنون آن را در دفتر افتخارات خود ثبت کرده‌اند یا اصولا اهل کتاب در کشور ما زیاد میانه خوبی با «جایزه‌های ادبی» و لیست‌های نهایی‌شان ندارند، باشد برای نوبتی دیگر! فعلا همین بس که معلوم شده خودمان هم کار خودمان را قبول نداریم!

و البته می توانیم برای این همه تاثیرگذاری اصلی ترین جایزه کتاب در کشور، فاتحه بخوانیم!

6060

 

کد خبر 325788

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 8
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • فرهاد A1 ۱۱:۳۶ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۲
    10 0
    از ماست که بر ماست.
  • بی نام A1 ۱۳:۲۰ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۲
    5 0
    آخه هزینه ها در جاهای دیگر صرف می شود چه انتظاری دارید برای رونق نشر هزینه صرف شود؟
  • بی نام IR ۱۴:۲۱ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۲
    2 8
    لغت " فاتحه " که این روزها در فرهنگ محاوره ما ایرانیان مسلمان به معنای "پایان بد " کاربرد پیدا کرده ذر واقع نام بهترین سوره قران مجید است که حاوی معنای کل قران است و به همین علت هم برای میت مسلمان خوانده میشود ! شوا دیگه چدا ؟!!
    • بی نام A1 ۱۵:۱۳ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۲
      7 0
      شما که واردي عزيزم توضيح بده در فرهنگ ما وقتي چيزي رو به احتضار است يا مرده، چه مي گويند و چه مي کنند برايش؟؟؟ فاتحه مي خوانند...يعني خلاص! اين تيتر هم معنايش فاتحه خواندن براي يار مهربان است آنهم در بخش کتاب سال کشور.
  • بی نام IR ۱۵:۰۶ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۲
    3 0
    مسئولین فرهنگی کی می‌فهمند که مشکل کتابخوانی با جایزه‌های فرمایشی حل نمی‌شود.
  • بی نام A1 ۱۵:۱۱ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۲
    2 0
    آخه ممکنه کتابی کتاب سال واقعی ما باشه که اصلا سانسور شده باشه و چاپ نشده باشه پس انتخاب کتاب از بین کتاب های فیلتر شده همین میشه که شده !!
  • از اصلی به فرعی پیچیده IR ۱۶:۰۸ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۲
    3 1
    افرادی هستند مانند من که استعدادی در نوشتن دارند ولی به این دلیل که حمایت مالی نمی شوند مجبورند که در رشته هایی دیگر فعالیت داشته باشند. من هنوز هم می نویسم اما کم. دانش آموخته رشته مهندسی عمران هستم. از این رشته درآمد کافی دارم ولی علاقه من بیشتر به ادبیات است. مشغله کاری زمان بیشتری برای فعالیت ادبی نمی دهد. از ابتدا تلاش هایم را در مسیری پی گرفتم که بتوانم قبل از هر چیز شکمم را سیر کنم. اخباری از نوسیندگان بزرگ می خوانم که مثلا برای پول بیمارستان نیازمندند و مسئولی که یک دهم اندیشه های این بزرگان را ندارد به درخواست های ایشان پاسخی نمی دهد،در ذهن خود حالی که به این دوستان دست می دهد را تصور می کنم، خیلی دردناک است؛ هیچ گاه نمی خواهم خودم یا دیگری چنین حالی داشته باشیم.
  • از اصلی به فرعی پیچیده IR ۱۶:۲۲ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۲
    4 0
    برخی از آشنایان مهندس و دکترم به جای اینکه کتاب ها را بخرند از اینترنت دانلود می کنن. و حق افراد زیادی را پایمال می کنند و عین خیالشان هم نیست. از این رفتار ها من یک نکته کلی می فهمم وآن اینکه در این زمینه فرهنگ کافی نداریم. خودمان برای نویسندگان و ناشران ارزش و احترام قایل نیستیم. در نتیجه افراد کمتری پای به این عرصه می گذارند و استعدادهای فراوانی می میرند. آنهایی هم که احساس لطیف و پولادین دارند می مانند و زخم می خورند. جدای از تمامی این نکات کتاب هم گران شده است، آن هایی هم که می خواهند بخرند و حق کسی را پایمال نکنند زیاد وسعشان نمی رسد. دانشگاه هم به دلیل اختلاف سلیقه مسولین در زمینه پرورش دانشجویان برنامه هایی ندارد که چنگی به دل بزند. در نتیجه ما روز به روز عقب مانده تر می شویم.