معتقدم برخلاف آن قول رایج، که تحریمها برای ایران چندان مشکلآفرین نبوده، و عمده مشکلات ما جهت سوءمدیریت روند اجرایی کشور است بیشتر ناکامی اقتصادی ما از حیث اعمال تحریمهاست و اینکه میتوان تحریمها را به اصطلاح به شکلی جمع و جور کرد که مشکلی برای کشور به وجود نباید تعارفاتی بیش نیست چرا که این محدودیتها عملاً اقتصاد ایران را فلج کرده است.
انواع و اقسام مشکلاتی که عملاً صنایع ما را به رکود و تعطیلی نسبی مواجه کرده است تنها به دلیل همین تحریمهاست. در این شرایط اگر بهترین مدیران در رأس دستگاهها و وزارتخانههای ما وجود داشته باشد هم نمیتوانند کاری از پیش ببرند. حتی با وجودی افرادی چون آدام اسمیت یا کینز هم مشکلات اقتصادی ایران همچنان پابرجاست چرا که هیچ راهی برای شریانهای حیاتی کشور باقی نمانده است. کارخانهای که مواد اولیه ندارد، یا با کمبود قطعات و لوازم مواجه است حتی در صورت برخورداری از مدیران لایق همچنان ورشکسته خواهد بود. این چه حرفی ست که برخی میگویند با برنامهریزی میتوان با تحریمها مبارزه کرد. حتی اگر گمان کنیم که کاهش میزان صادرات نفتی ما موضوع مهمی نیست به دلیل آنکه نمیتوانیم از پول حاصل از فروش این محصول برداشت کنیم در تنگنا قرار داریم. در حال حاضر ما مطالبهای دو تا سه میلیارد دلاری از چینیها، شش میلیارد دلاری از هندیها و چند میلیارد دلار هم از ژاپنیها داریم. مقداری از دلارهای نفتی مان در بانکهای آمریکایی قرار دارد و میزانی هم در بانکها دیگر نقاط جهان است که به خاطر اعمال تحریمها امکان دسترسی به آنها نداریم. اینها واقعیتهای اقتصاد ما را تشکیل میدهند بنابراین اینکه بگوییم میتوانیم با برنامهریزی تحریمها را سامان دهیم و یا 70 تا 80 درصد مشکلات اقتصادی کشور را که به واسطه سوءمدیریت است رفع کنیم سخنی غیرقابل قبول است که هیچ مبنای علمی و عقلانی ندارد. دیگاه بنده دقیقاً عکس این ادعاهاست که هیچ مبنای علمی و عقلانی ندارد. دیدگاه بنده دقیقاً عکس این ادعاست و معتقدم تحریمها عملاً اقتصاد ما را متوقف کرده است. من فکر میکنم آنچه در ژنو اتفاق افتاد یک تحول تاریخی بود و بیشک صاحبنظران و مورخان پس از این تاریخ جمهوری اسلامی را به پیش از تواقف ژنو و پس از آن تقسیم خواهند کرد. این توافق آنقدر سرنوشتساز است که امکان نادیده گرفتنش وجود ندارد، لذا برای بنده برخلاف موافقان و مخالفان موضوع غنیسازی که آن را به چالشی اساسی برای زیر سؤال بردن توافق مبدل کردهاند این باور وجود دارد که آنچه در ژنو صورت گرفت نماد بارزی از قدرت دیپلماسی ایرانی برای ادامه زندگی سیاسی خود بود.
اینکه با گذشته 35 سال از عمر انقلاب برای اولینبار نماینده ایران و آمریکا سندی را امضا کردند و یکسری تعهدات را نسبت به هم بر روی کاغذ آورده و آن را امضا کردند بعد هم با یکدیگر دست دادند موضوع جدیدی است سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که آقای دکتر ظریف که به نمایندگی از ملت ایران در این مذاکرات حاضر شده و آقای جانکری که از سوی مردم آمریکا به ژنو رفته به نمایندگی از کدام ایران و آمریکا با هم اینگونه رفتار کردند آیا اینها نمایندگی ایران و آمریکا را بر عهده داشتند که 35 سال شعار مرگ بر همدیگر را سر میدهند و خواهان نیستی و نابودی یکدیگر هستند؟ یا نه. یک ایران و آمریکای دیگر. همه ما میدانیم که آقای ظریف ایرانی را نمایندگی میکند که 35 سال شعار مرگ بر آمریکا گفته و آقای جانکری هم نمایندگی آمریکایی را عهده دارد که دشمن ایران تلقی میشده است.
این تحول بنیادینی است که از دید بسیاری پوشیده ماند و به اعتقاد بنده باید حتماً مورد ذکر قرار میگرفت با در نظرگیری این موارد است که تأکید میکنم نه ما و نه آمریکایی اقدامی در جهت زیر سؤال بردن توافق ژنو انجام نمیدهیم. ما متوجه شدهایم که باید به شعار آمریکاستیزی پایان دهیم و تندروهای آمریکایی هم دریافتهاند که به هر حال جمهوری اسلامی ایان واقعیتی غیرقابل انکار است. این مهمترین نکته این توافق بود که باید به آن اشاره میکردم. اگر مذاکرات ژنو منتج به توافقی نمیشد یقیناً ما مجبور میشدیم که مانند سال 1384 بگوییم با تمام توان به غنیسازی ادامه میدهیم و تندروهای آمریکایی و نتانیاهو هم بگویند که مصالحه و مذاکره با ایران هیچ فایدهای ندارد؛ دیدید که به ایران نمیتوان اعتماد کرد؛ لذامن فکر میکنم آنجه در ژنو اتفاق افتاد علاوه بر موضوعات ذکر شده به نوعی از پیشروی تندروهای دو کشور جلوگیری کرد و در حقیقت جلوی بروز جنگ را گرفت. یقیناً اگر مصالحه صورت نمیگرفت و توافقی حاصل نمیشد اسرائیلیها دست کم میگفت که خب ما چارهای نداریم جز اینکه حجت را تمام کنیم. شاید برخی بگویند که در صورت حمله اسرائیل ما هم به تبع به پایگاه نیروهای آمریکایی در منطقه حمله میکردیم یا سربازان آمریکایی را در افغانستان مورد هدف قرار میدادیم شاید بر همین اساس باشد که آقای اوباما میگوید توافق ژنو از بروز جنگی جدید جلوگیری کرد. برای اینکه هم در آمریکا و در هم در اسرائیل کسانی بودند و هستند که هنوز بر طبل جنگ با ایران میکوبند و در جمهوری اسلامی ایران نیز افرادی وجود دارند که نفع سیاسی و اقتصادی شان در جنگ است. برای جنگطلبان جهان منافع ملی و مصالح مملکت چندان مطرح نیست. حالا یا به دلیل عقایدی که دارند یا منافع سیاسی و اقتصادی و یا موضوعات دیگر. به هر صورت این افراد به دنبال توافق و صلح نیستند. آنها همیشه نفع شخصی شان را جنگ و خونریزی جستوجو میکنند و اینکه خون تعدادی از افراد بیگناه برای تمایلات غیرمنطقیشان بر زمین ریخته شود به هیچوجه مطرود نیست. کما اینکه این جنگ علاوه بر ایران و آمریکا و اسرائیل دامان بسیاری از کشورهای منطقه را نیز دربرمیگیرد و در این زورآزمایی نابخردانه هیچ قدرت برتر نخواهد بود اما با آنجه در ژنو حاصل شده ما توانستیم بدون جنگ و خونریزی به مطالبات خود دست پیدا کنیم. ذکر این نکته نیز ضروری است که برخلاف تصور برخی از ایرانیان که معتقدند فعالیتهای هستهای برای ما اقتدار میآورد یا موشکهای با بردی 5 هزار کیلومتری و ناوشکن و اژدرشکنهای آنچنانی قدرت ما را افزایش میدهد معتقدم که اقتدار و صلابت ایران نه در برتری نظامی بلکه در گفتوگو مذاکره با جهان و به عبارتی دیپلماسی است.
29301
نظر شما