۰ نفر
۶ آذر ۱۳۹۲ - ۰۸:۲۹

چاپ دوازدهم کتاب «پیامبر(ص)» در حالی وارد بازار نشر شد که مجموع شمارگان این کتاب جمع و جور و خواندنی، به 54 هزار نسخه رسید.

به گزارش خبرآنلاین، مجموعه «کتاب دانشجویی» یک موسسه انتشاراتی خصوصی است که از سال 82 کار خود را بر اساس تولید کتب ارزان و پالتویی آغاز کرد و تا امروز حدود 100 عنوان کتاب روانه بازار نشر کرده است. کتاب هایی در حوزه های مختلف ادبی، آموزشی و تاریخی که اغلب با محوریت شخصیت ها تاثیرگذار ایران و جهان تدوین و منتشر شده است. سبک منحصر به فرد نگارش کتاب ها به شکل داستانک، در کنار صفحه آرایی خوب و قیمت بسیار مناسب باعث شده این مجموعه امروز در سراسر کشور شناخته شده و در میان جوانان، دانشجویان و طلاب طرفداران زیادی داشته باشد.

بنابراین گزارش با چاپ جدید کتاب «پیامبر(ص)» مجموع شمارگان آثار این ناشر خصوصی مرز 2 میلیون نسخه را رد کرد. این کتاب در 72 صفحه و با قیمت 2200 تومان از سوی انتشارات میراث اهل قلم روانه بازار نشر شده است. این ناشر خرید تلفنی از سراسر ایران را نیز با تماس با شماره 33355577 میسر کرده است.

در ادامه چند قطعه از کتاب «پیامبر(ص)» گوشه هایی از حیات نورانی دردانه آفرینش را می خوانیم:


باران
قحطی، مکه را زمین‌گیر کرده بود. چند سالی بود که روی سرسبزی و آبادانی را ندیده بودند. روزها می‌گذشت تا اینکه زنان مکه خبری را دهان به دهان به یکدیگر رساندند. آمنه صدف ناب‌ترین دُرّ عالم امکان شده بود. هنوز خبر بارداری آمنه دهان به دهان می‌چرخید که ابرهان باران‌زا سرزمین حجاز را فراگرفتند و ... چنان مردم در نعمت و رحمت غرق شدند که آن سال را «سنة الفتح» نامیدند.

سیما
با اینکه کودکی بیش نبود،‌ هرگاه از خواب برمی‌خاست، تمیز بود و معطر، نورانی و سرحال. انگار نه انگار که طفل است.
موی سرش از نرمه گوش پایین‌تر نمی‌آمد و اگر بلندتر می‌شد، موها را می‌شکافت به طرفین. پیشانی بلندی داشت و ابروان کمانی. دندان‌هایی صاف، سفید و زیبا. بینی باریک و کشیده. هرگاه پهلوی چراغ می‌نشست، نور چراغ رخت بر می‌بست.
مسرور که می‌شد، چشم بر هم می‌نهاد و آرام آرام لبخند روی لب‌هایش جاری می‌شد، پیامبر. گاهی وقت‌ها هم دانه‌ های سفید تگرگ، میان آن صورت رویایی و دلنشین می‌نشستند و دلبری‌اش را صد چندان می‌کرند. با اینکه نوجوانی بیش نبود، اما هرگز بلند نمی‌خندید؛ محمد.


باز هم عمو
در بازار راه می‌رفت و ندا می‌داد:
ـ مردم! بگویید خدایی جز الله نیست، بگویید تا رستگار شوید. می‌گفت و می‌رفت. سنگش می‌زدند و آب دهان به صورتش می‌انداختند و دیوانه‌اش می‌خواندند، اما او ادامه می‌داد.
حالا مدتی بود که مردی هم از پشت سر سنگ بر پشت پاهایش می‌زد. پاشنه پاهاش، خونی و زخمی شده بود. مرد بلندتر از او و طوری که صدای او را خفه کند می‌گفت: «دروغ می‌گوید. حرفش را گوش نکنید، دیوانه است ...»
پرسیدم آن مرد کیست؟
ـ محمد است. فرزند عبدالمطلب. می‌گوید پیامبر شده است.
ـ آن یکی کیست؟
ـ عمویش، ابولهب.


معراج
«می‌گویند دیشب معراج بوده است. بیت‌المقدس. بیت لحم. مسجد الاقصی و بعد هفت آسمان ... ارواح پیامبران، بهشت و جهنم، سدرة المنتهی،‌ همه را دیده است. بعد دوباره برگشته بیت المقدس و سپس مکه ...»‌می‌گفتند و می‌خندیدند ...
ـ دروغگو! تو که دیشب خانه‌ی «ام هانی» بودی.
ـ این‌ها که تو می‌گویی چند ماه طول می‌کشد، آنوقت تو می‌گویی یک شبه ...
ـ اگر می‌گویی بیت‌المقدس را توصیف کن ببینیم ...
و گفت. گفتند حتماً از کسی شنیده‌ای. گفت: «بین راه به کاروان فلان قبیله برخوردم، آن‌ها شتری گم کرده بودند و دنبالش می‌گشتند. از آن‌ها آب گرفتم و خوردم.»
ـ کاروان چه کسی بود؟ کجا می‌رفت؟
گفت: «می‌دانم که نزدیکی‌های مکه بود.»
هنوز بحث ادامه داشت که کاروانی وارد مکه شد. ابوسفیان که با آن کاروان همراه بود، همه‌ی آنچه را که پیامبر گفته بود؛ تأیید کرد. همچون همیشه راست گفته بود.

6060

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 324811

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 13
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • حاجی IR ۰۹:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۶
    61 6
    دورود خداوند برحضرت محمد وآل محمد
  • حسن IR ۰۹:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۶
    79 8
    محمد(ص) کافرینش هست خاکش هزاران آفرین بر جان پاکش
  • abad IR ۱۱:۴۸ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۶
    54 7
    محمد شمع جمع آفرینش
  • بی نام IR ۱۲:۱۳ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۶
    13 1
    جان جانان ، عزیزتر از همه عزیزان ، حبیب و فرستاده خدا ، و همان حبیب .... حبیب دلها ....محبوب دل همه حق پرستان ...یا رسول الله ادرکنی...
  • بی نام A1 ۱۲:۱۵ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۶
    18 2
    جانم به فدایت یا رسول الله (ص)
  • سیذ IR ۱۲:۵۹ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۶
    18 1
    الهم صل علی محمدو آل محمد و عجل فرجهم و صل علی جمیع الانبیاء و المرسلین
  • یه منتظر IR ۱۴:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۶
    21 2
    خدایا بحق محمد امین (ص) کمکم کن تا از انتظار دربیام به من فرزندی صالح عطا کن دوست دارم طعم مادر بودن رو بچشم بحق بهترین و صالح ترین بنده ات
    • بی نام A1 ۱۸:۰۵ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۹
      1 0
      ان شاءالله
  • بی نام IR ۱۴:۱۶ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۶
    22 1
    الهم صل علی محمد و آل محمد
  • علی اصغر A1 ۱۷:۱۰ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۶
    13 1
    محمد عصاره افرینش .زیباترین جلوه افرینش .بزرگترین ارزویم زیارت که نه چون لیاقتش را ندارم بلکه خاک مسجد النبی را بر چشمانم بیفشانم .
  • حمیدرضا IR ۰۵:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۷
    7 0
    بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
  • بی نام A1 ۰۹:۳۲ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۷
    7 0
    خداوندا مارابا پیامبر اسلام محشور بفرما الهی آمین
  • بی نام A1 ۰۷:۳۴ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۹
    2 0
    به نظر من پیامبر خیلی مهربونه...نمی دونم چرا...من با ذکر صلوات حاجت های زیادی گرفتم،امتحانش ضرر نداره...............