در خبرها آمده بود که اعضای هیأت انتخاب فیلم برای ارسال به اسکار تعیین شدهاند و فعالیت خود را نیز آغاز کردهاند. این دوره زمانی کوتاه مدت، در طی سالهای اخیر همواره از دامنه دارترین فضاهای بحث برانگیز در مناسبات سینمایی ما بوده است و با مطرح شدن گزینههای گوناگون، دیدگاههای مختلفی در قبالشان ارائه میشد. امسال هم مثل دورههای قبل، قاعدتا این مباحث گشوده خواهد شد و به همبن مناسبت، در این یادداشت مختصر هم نکاتی در این باره یادآوری میشود.
فارغ از معیارهای اعلام شده از جانب خود آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک، با جمع بندی کلیای که از برندگان سالهای قبل حاصل میآید، میتوان حدس زد که مشخصههایی همچون روایت کلاسیک، موضوع مرتبط با فضاهای خانوادگی و یا رفاقتی، و تأثیرگذاری عاطفی بر مخاطب از مهمترین ملاکهای اعلام نشدهای است که در کنار خلاقیتهای هنری و فضاهای منسجم سینمایی، توجه داوران و اعضای آکادمی را به خود جلب خواهد کرد و بخت یک فیلم را برای رسیدن به مراحل نهایی فهرست نامزدها بالا میبرد.
در بین همه فیلمهای ایرانیای که از مهر سال گذشته تا کنون اکران عمومی شدهاند و با توجه به نکات فوق الذکر، میتوان فیلمهای زیر را به عنوان گزینههای اولیه قابل طرح درنظر گرفت:
بغض، زندگی خصوصی آقا و خانم میم، آینههای رو به رو، بیخود و بیجهت، پذیرایی ساده، قاعده تصادف، پله آخر، ملکه، برف روی کاجها، و گذشته. البته اگر دربند هم در مدت باقی مانده اکران شود، قاعدتا از گزینههای مهم محسوب میشود. از بین این ده یازده عنوان، کدام یک بهتر است؟ این سوال، پرسش چندان کاملی نیست. بهتر بودن یک فیلم اگرچه معیار بسیار مهمی است، اما مهمتر از آن، شناختهتر شده بودن یک عنوان در سطح جهانی است. به عنوان مثال نگارنده شخصا از بین فیلمهای یادشده، پله آخر را بیش از بقیه دوست دارد، ولی این فیلم تا چه حد محافل بین المللی را از لحاظ شرکت و موفق بودن در جشنوارههای سینمایی، اکران عمومی در کشورهای متنوع و نیز بازتاب گسترده در رسانهها و نشریات و نهادهای آکادمیک پشت سر گذاشته است؟ از طرف دیگر فیلمهایی مانند آینههای رو به رو (و یا هیس، دخترها فریاد نمیزنند) هم به واسطه موضوعهای حساسیت برانگیزی که دارند، ممکن است برای ارسال به اسکار مناسب به نظر آیند. اما این نوع فیلمها که به طور نسبی ممکن است در سطح قابل قبولی طبق استانداردهای داخلی قرار داشته باشند، تا چه میزان قدرت هماوردی با عناوین منسوب به برخی فیلمسازان قدر و شاخص جهانی را دارند؟ انتخاب فیلم برای اسکار، برآیندی از شاخصههای مختلف است: موضوع، ساختار، اعتبار و شهرت جهانی. عنوانی که این برآیند را با فاصله زیادی از سایر عنوانها دارا است، فیلم گذشته است. این فیلم اگرچه محصول فرانسه است، اما خوشبختانه طبق قوانین اسکار، بیشتر اثری ایرانی شناخته میشود، چه آنکه روح اصلی اثر که متعلق به نویسنده و کارگردان است، برآمده از فکر و احساسی ایرانی است و حتی کمپانی سونی پیکچرز (به عنوان پخش کننده فیلم در ایالات متحده) هم تمایل دارد که این فیلم از طریق ایران به اسکار معرفی شود تا فرانسه. (کما اینکه سال قبل هم فیلم عشق به رغم اینکه محصول فرانسه بود، به اعتبار هویت کارگردان معتبرش، میشل هانکه، به عنوان فیلمی از سینمای اتریش معرفی و برنده شناخته شد). فیلمی که فیلمنامه نویس، کارگردان، بازیگر اصلی، و فیلمبردارش ایرانی هستند (علاوه بر اینکه عوامل دیگری هم مثل دستیار کارگردان و یا صدابردار هم ایرانی بودهاند) و یکی از کاراکترهای اصلی داستان هم ملیت ایرانی دارد و این «ایرانی بودنش» نقشی موثر در عمق و پیشبرد درام فیلم دارد، چگونه میتوان هویت و اعتبار اساسی اثر را ایرانی ندانست؟ این در حالی است که به هر حال، بعد از درخشش جدایی نادر از سیمین در اغلب محافل بین المللی سینمایی و به ویژه کسب جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی در دو دوره قبل مراسم این آکادمی، نام اصغر فرهادی بیش از سایر همکاران ایرانیاش در فضای عمومی و اختصاصی سینمای جهان مطرح است و شانس اقبال به فیلم او، بسیار بیش از توجه به بقیه سینماگران ایرانی است. نکته مهم اینجا است که شرکت پخش کننده فیلم گذشته در آمریکا، کمپانی سونی پیکچرز است و با توجه به نفوذ و تجربه و اعتبار فراوان آن در مناسبات جشنوارهای و اکران عمومی، بر پتانسیل راه یافتن فیلم فرهادی به حوزه اسکار افزوده میشود.
اما ممکن است در این زمینه اگر و اماهایی مطرح شود. یکی از این دغدغهها، آن است که سایر فیلمسازان ایرانی هم به قدر فرهادی حق دارند که آثارشان شانس حضور در اسکار را داشته باشد و با توجه به اینکه یک بار فرهادی اسکار گرفته است، اکنون نوبت بقیه است که فرصت در اختیارشان قرار داده شود. این سخن، ظاهر موجهی دارد، ولی در آن به یک نکته اساسی توجه نشده است: فرصت حضور در اسکار، صرفا از طریق معرفی به آکادمی پیش نمیآید، بلکه باید ابتدا مقدمات آنکه عبارت از عرضه جهانی است صورت گیرد و بعدا با عبور از آن به آزمون اسکار برسد. این مثل آن است که کسی بخواهد از عرض رودخانهای رد شود بیآنکه بخواهد مسیر پل روی رود را طی کند و بعدا هم به کسی که از طریق پل به سمت دیگر رود عزیمت کرده است، اعتراض کند که چرا فرصت را از او ستانده است. این درست است که همه سینماگرانی که فیلمهای خوب ساختهاند، حق دارند از این مجال بهرهمند شوند، اما قبل از آن، مراتب پیش زمینهای باید انجام پذیرد که عبارت است از مرتبط بودن با موسسهای بین المللی و نیز پخش جهانی موفق. حتی خود فرهادی با اینکه بسیاری معتقدند فیلم درباره الی...اش بهتر از جدایی نادر از سیمین بود، به دلیل پارهای خلأهای ارتباطی در زمینه پخش جهانی فیلم، نتوانست از فرصت راهیابی به مراحل نهایی اسکار در مورد این فیلم برترش بهرهمند شود. هیچ یک از فیلمهایی که در فهرست بالا ازشان نام برده شد، این مسیر را طی نکردهاند و فقط فیلم گذشته از بینشان این شرایط مطلوب را دارد.
نکته دیگر آن است که اصولا بحث اسکار، مبتنی بر نوبت نیست. برخی گمان میبرند که چون فرهادی دو سال پیش از جانب ایران توانست اسکار بهترین فیلم خارجی را ببرد، بعید است دوباره اعضای اسکار نام او و یا حتی ایران را مجددا در فهرست نامزدها و برندهها جای دهند. این نیز تصور باطلی است. نیم نگاهی به تاریخ اسکار نشان میدهد که چه در بخشهای اصلی و چه در بخش فیلم خارجی، حتی به طور متوالی افراد صاحب جایزه شدهاند. به عنوان نمونه سینمای ایتالیا در دو دوره متوالی سیام و سی و یکم اسکار، برنده بهترین فیلم خارجی شناخته شد که اتفاقا هر دو هم از آثار فلینی بوده است. این اتفاق در چند دوره متوالی دیگر و یا یا با فاصلهای یک ساله، مجددا برای ایتالیا رخ داده است. در مورد سینمای سوئد هم برگمان دو دو دوره متوالی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان را دریافت کرد. سینمای ایران دو سال قبل به این موفقیت نائل آمد و با توجه به اینکه بارها پیش آمده است که کشوری در چند دوره (گاه متوالی وگاه با فاصلههایی یک یا دو یا چند ساله) اسکار بهترین اثر خارجی را برنده شود، قاعدتا این احتمال درباره سینما ما هم جاری است.
شرکت در اسکار از جانب فیلمهای غیرانگلیسی زبان، بیش از آنکه فرصتی انفرادی برای یک سینماگر یا یک عنوان فیلم به شمار رود، مجالی ملی برای سینمای یک کشور است. شایسته است دوستانی که در هیأت انتخاب بنیاد فارابی در حال بررسی آثار سینمایی جهت معرفی به اسکار هستند، همان طور که دو سال قبل، با معرفی درست جدایی نادر از سیمین، در ایجاد شادی عمومی ناشی از دریافت اسکار سهم فراوانی داشتند، این دوره نیز با در نظر گرفتن مولفههای اساسی موفقیت در اسکار، احتمال ورود نام ایران را به فهرست نهایی اسکار افزایش دهند. فیلم گذشته، تنها اثری است که این مولفهها را همراه دارد. با معرفی آن، میتوان در انتظار موج دوم شادی عمومی و ملی سینماییمان بود. این فرصت آماده را فدای توقعات محدود فردی و یا سازمانی نکنیم.
نظر شما