خبر دردناک و حیرت‌آور است؛ در روزهای اخیر، سفیر استرالیا در ایران، پرده از واقعیت دردناکی درباره ایرانیان برداشت. برخی مقامات و برخی مسئولان! کمی به خود بیایید. آمار ایرانیان فراری از کشور خود، آماری نیست که بشود آن را پنهان کرد؛ نه مانند تورم است که بتوان آن را با نقطه‌ای و... ‌دستکاری نمود و نه دیگر رقابت‌های انتخاباتی در میان است، بلکه پای جان ایرانیانی در میان است که به امیدی از کشور خود فرار می‌کنند تا شاید آینده‌ای ‌برای خود بجویند.چند مطلب برای بررسی علل مهاجرت نخبگان و مهاجرت جوانانی که معمولا نخبه و تحصیل کرده اند را پیوست کرده ام و مهاجرت افراد تقریبا عادی تحلیل دیگری می طلبد. بیاد دارم که یکی از اینها در دوران جنگ با فروش اموالش هزاران دلار تهیه کرد و رفت و برگشت و گفت جایم آنجا نیست! و فیزیولوژیست دانشگاهمان رفت و برگشت خورد و دیگری عشق رقص داشت و رفت وخبری بازنیامد!

خبر دردناک و حیرت‌آور است! ایرانیان بیشتر از افغانی‌ها سوار بر قایق‌های مرگ، می‌خواهند خود را به استرالیا برسانند تا در آنجا سکنی گزینند؛ اما همه آنان به مقصد نمی‌رسند. برخی در اقیانوس جان می‌دهند و برخی هم گرفتار اردوگاه‌هایی می‌شوند و سالیان سال ‌با درد و زجر در آنجا زندگی می‌کنند.

به گزارش «تابناک»، در روزهای اخیر، سفیر استرالیا در ایران، از واقعیت دردناکی درباره ایرانیان پرده برداشت. «پال فُلی»، سفیر استرالیا در تهران، خبر داد که از آغاز ماه ژانویه سال‌ جاری تاکنون، ۶۵۰۰ تن از ایران با قایق و بدون روادید، راهی آب‌های استرالیا شده و خواستار ورود به خاک آن کشور بوده‌اند. وی افزود: ‌ایرانیان بیش از همه کشور‌ها حتی افغان‌ها مهاجرت غیرقانونی به استرالیا داشته‌اند.

سفیر استرالیا در تهران در ادامه همچنین خبر داد: «از نوزده ژوئیه (29خرداد) تاکنون، ۱۹۹۰ تن بدون روادید با قایق به استرالیا سفر کرده‌اند که بیش از ۱۰۰۰ نفر‌ آن‌ها ایرانی هستند. وی افزود: هم‌اینک ‌در اردوگاه‌های مهاجرتی استرالیا، ۳۳۵۰ ‌ایرانی حضور دارند.

البته سفیر استرالیا ‌‌روشن نکرده ‌که مدارک تحصیلی ایرانیانی که ‌قاچاقی از ایران به ‌استرالیا می‌روند، چیست، زیرا در این صورت درمی‌یافتیم‌، بیشتر ایرانیانی که با قایق‌های قاچاق‌بر‌ها به استرالیا برده می‌شوند، چه بسا ‌از تحصیل‌کردگان ایرانی باشند‍!

به راستی چه بلایی بر سر مردم این کشور آورده‌ایم؟ چرا بخشی از این مردم از این کشور گریزان شده‌اند و در صدر فهرست قاچاق انسان به استرالیا قرار گرفته‌اند؟ چرا باید مردم ایران بیش از کشورهایی که امنیت و ثبات جانی هم در آنجا نیست، خواهان فرار از کشور باشند؟ چرا ایرانیانی که می دانند عزم سفر به استرالیا رفتن به دام قاچاق برها و بازی و با جان و مالشان است این مسیر خطرناک را همچنان دنبال می کنند؟

برخی مقامات و برخی مسئولان! کمی به خود بیایید. آمار ایرانیان فراری از کشور خود، آماری نیست که ‌بشود آن را پنهان کرد؛ نه مانند تورم است که با نقطه‌ای و... بتوان آن را دستکاری نمود و نه دیگر رقابت‌های انتخاباتی در میان است، بلکه پای جان ایرانیانی در میان است که به امیدی از کشور خود فرار می‌کنند تا شاید آینده‌ای ‌برای خود بجویند. برای یک بار هم که شده به واقعیت های موجود پشت نکنیم،انکارشان نکنیم، بی تفاوت نباشیم. این افرادی که جان خود را در این مسیر از دست می دهند هموطتان ما هستند. همان هایی که گاهی اوقات به آنان افتخار می کنیم! همان هایی که در غم ها و رنج های تاریخی این ملت صبورانه ایستاده اند و زندگی کرده اند. اینک چرا زندگی را از آنان دریغ می کنیم؟ چرا دسترسی این مردم به مسئولان برای طرح مشکلات شان محدود شده است؟ چرا رانت خواران گرداگرد مسئولان را فرا گرفته اند و به اسم دور زدن تحریم سودهای کلان به جیب زده اند، اما یک شهروند عادی برای زندگی کردن از این کشور فرار می کند.
****************
تکمله : از دوستی دراسترالیا شنیدم که انتخابات استرالیا در پیش است و نخست وزیر آینده احتمالا برخورد سختگیرانه ای در پیش خواهد گرفت و بسیاری را اخراج می کند و به گینه نو می فرستد!!


*****************************
تکمله :
این پیوستها را از اینترنت برای مزید استحضار پیوست می کنم و اگر اقتباس شده از کس دیگر است مثل موزدی اول اعلام شود تا ارجاع دهم:


علل مهاجرت نخبگان ایران به خارج از مرزها چیست؟ (اینجا) واصل مقاله (اینجا)
مهاجرت نخبگان عبارت است از روند عزیمت افراد متخصص و آموزش دیده از یک کشور یا بخش اقتصادی به کشور یا بخش دیگر که غالباً به منظور حقوق و مزایای بهتر یا شرایط بهتر زندگی صورت می گیرد. - Sami. 2002 -
پدیده ی مهاجرت نخبگان و متخصصان به خارج از مرزها برای نخستین بار در دهه ی 1960م. به صورت مهاجرت اندیشمندان، متخصصان و صاحب نظران کشورهای در حال توسعه به ایالات متحده ی آمریکا، کانادا و اروپای غربی و اقامت آن ها در این مناطق،ظهور و بروز یافت. بدین ترتیب، سرمایه ی اصلی کشورهای در حال توسعه که نیروی انسانی متخصص است به بهای ارزان در اختیار کشورهای توسعه یافته قرار می گیرد و کشورهای در حال توسعه هر ساله میلیاردها دلار از راه مهاجرت مغزها از دست می دهند.
در محاسبات اقتصادی کشورهای صنعتی، جذب هر فرد تحصیل کرده با مدرک کارشناسی ارشد یا دکترا از کشورهای در حال توسعه چند میلیون دلار سود عاید آن ها می کند . این در حالی است که کشورهای در حال توسعه به رغم دارا بودن 80 درصد جمعیت جهان، تنها 20 درصد درآمد جهان و 1 درصد توان علمی جهان را در اختیار دارند. -طلوع،1379-.
در ایران پدیده ی مهاجرت نخبگان و متخصصان به خارج از مرزها به عنوان یک آسیب اجتماعی سابقه ای بیش از 40 سال دارد و به دوران پیش از انقلاب باز می گردد. بنابراین این تراژدی غمناک هر روز پیچیده تر شده و ابعاد جدیدتری را به خود اختصاص می دهد. به نحوی که هم اکنون در ایران، بسیاری از ورودی های دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی با رتبه ی دو رقمی -1-99-، در سال دوم تحصیل برای ادامه ی تحصیل پس از دوره ی کارشناسی، نامه ای از بهترین دانشگاه های دنیا با بهترین امکانات دریافت می کنند.
دانشگاه های برتر کشور تبدیل به مکانی برای ترانزیت نخبگان شده و اساتید نقش واسطه را در این بین ایفا می کنند. برگزاری المپیادهای علمی، جشنواره ی خوارزمی، صدها همایش و کنفرانس که با پول بیت المال برگزار می شود، اگر هیچ سودی نداشته باشد حداقل در این زمینه فعالانه مؤثر بوده و راه را برای افرادی که قصد خروج از کشور را دارند، هموار می کند.
:: نظریه های علل و عوامل مهاجرت نخبگان
رویکردهای نظری که برای توضیح و تبیین پدیده ی مهاجرت نخبگان ارایه شده اند، بیش تر به تبیین علل و عوامل بروز این پدیده پرداخته اند. برخی از این آرا و نظریه ها پیرامون اصل پدیده ی مهاجرت عرضه شده اند و نمی توانند در تمامی شرایط، مسأله ی مهاجرت نخبگان را توضیح دهند.
این نظریه ها در نهایت قادرند در ترکیب احتمالی با یک دیگر برای تبیین مسأله ی مهاجرت نخبگان به کار آیند. بدیهی است به فراخور حال و با توجه به موقعیت های مکانی و زمانی خاص می توان از این ایده ها و تلاش های نظری در پژوهش های تجربی بهره گرفت.
::نظریه ی محرومیت نسبی
«منگالام» و «شوارز وللر» معتقدند که مهاجران بر اساس سلسله مراتبی از ارزش ها با هدف های با ارزش برای مهاجرت تصمیم می گیرند. وقتی وضعیت اجتماعی موجود نتواند نیازهای فرد را در حداقل مقدار برآورد کند، افراد فکر حرکت به مکان های دیگر را در سر میپرورانند و به جاهایی که به نظر آنان، شانس بهتری برای برآوردن نیازهای برآورده نشده و رفع محرومیت محسوس خود خواهند داشت، حرکت می کنند. -لهسایی زاده، 1368-. نظریه ی مرکز- پیرامون طبق این نظریه، مهاجرت معلول ماهیت و ساختار در حال گسترش بازار جهانی است. این امر نتیجه ی طبیعی جدایی و جابه جایی است که ناگزیر در فرآیند توسعه ی سرمایه داری اتفاق می افتد. ریشه این پدیده به نوعی از توسعه سرمایه داری اتفاق می افتد. ریشه ی این پدیده به نوعی مرتبط با ناموزونی در انباشت سرمایه و درجه ی توسعه در کشورهای توسعه یافته به عنوان مرکز و کشورهای در حال توسعه به عنوان پیرامون می باشد -مسی و دیگران، 1364-.
و به عقیده ی «محسنی»، در این گونه نظامها، سرمایه گذاری روی تخصص های سطح بالا، منجر به خلق تقاضاهایی می شود که چون در داخل برآوردنی نیست، به بیرون انتقال مییابد و ما شاهد مهاجرت گسترده ی نیروهای متخصص به سمت کشورهای توسعه یافته هستیم. هم چنین عامل گسستگی رابطه ی تحقیق و توسعه با تولید در این کشورها نیز مزید علت می شود. -محسنی، 1381-
:: نظریه ی بازار کار دوگانه
طبق این دیدگاه، مهاجرت های بین المللی ناشی از تقاضای درونی نیروی کار در جوامع نوین صنعتی می باشد. «پیور»، یکی از مدافعان این نظریه، استدلال میکند که مهاجرت بین المللی، به وسیله ی تقاضای دایمی برای نیروی کار مهاجر ایجاد می شود که با ساختار اقتصادی ملت های توسعه یافته در ارتباط است -مسی و دیگران، 1364-.
:: نظریه ی شکار مغزها
مطالعات متفکران روسی به نام های «آواکف» و «گاوریلوکف» بیشتر بر نقش استعمار نو در تبیین پدیده ی مهاجرت مغزها تأکید نموده و به همین دلیل در روسیه از اصطلاح «شکار مغزها»  به جای فرار مغزها و یا از تعابیری هم چون سرقت مغزها و قاچاق سلول های خاکستری استفاده می شود. در این تحلیل بر اساس نوع مناسبات تولیدی کشورها و نظریه های مربوط به توسعه ی نظام های اقتصادی و اجتماعی در قالب سرمایه داری و در اوج خود، امپریالیسم، عوامل برون زای خروج نیروهای متخصص، محوریت بیشتری می یابد.
به طوری که فشار استعمار نو، مداخله های امپریالیستی، کودتاهای برون زا، چرخش ها و دگرگونی های غیرمنتظره ناشی از روابط داخلی قدرت و غیره، همه از زمره ی عوامل بی ثباتی سیاسی به شمار میروند که روشنفکر و فعالیت او را مختل می کنند. چنان که وی با روی آوردن به کار در کشورهای امپریالیستی احساس امنیت نسبی بیشتری می کند - Zoltam 1976 -.
:: نظریه ی اجتماعات پژوهشی
این نظریه بیان می کند که دانش در یک فرآیند گروهی با شکل گیری مناسبات منحصر به فرد، خلق و تولید می شود. این مناسبات از آنجا که در پیوند با مجموعه های انسانی و فن آوری خاص متولد می شود، موجب می گردد «اجتماعات پژوهشی» ]2[ قابل مشابه سازی نباشند. از این رو پژوهشگران در صورت فقدان شکل گیری این مناسبات به سمت فضاها و مجامع علمی بیرون کشانده می شوند تا هویت خود را حفظ کرده و استمرار بخشند -ذاکر صالحی، 1379-. از این اجتماعات برخی ها به دانشکده ی نامریی و برخی دیگر به جوامع اجتماعی- شناختی تعبیر کرده اند. -بپتیست، مییر و دیگران، 1999-
:: جهانی شدن
این نظریه بیان می کند که «حرکت» خصیصه ی جوامع انسانی است. روند جهانی شدن مشتمل بر به حرکت در آمدن آزاد سرمایه، اطلاعات، کالا و نیروی کار و تحول در ساز و کار این حرکت هاست. -مجتهدزاده، 1380- در عصر جهانی شدن، با فشرده شدن زمان و مکان، متخصصان در هر نقطه از عالم می توانند مرزهای سیاسی و جغرافیایی را پشت سر گذاشته، با ورود به شبکه ها، به استخدام شرکت های بین المللی در آمده در تولید علم جهانی شریک شوند و تخصص خود را در اختیار طرح های مختلف قرار دهند.
از آثار این پدیده، کم رنگ شدن احساس ملیت و شکل گیری «شهروندی جهانی» است. توسعه ی فن آوری اطلاعات و ارتباطات و تشدید روند جهانی شدن هم در بعد اقتصادی و هم فرهنگی به باز تعریف و تغییر شکل فرار مغزها انجامیده است. این رویکرد، پدیده ی فرار مغزها را امری واقعی، طبیعی و انکار ناپذیر می داند.
:: نظریه ی نظام آموزش اقتباسی
«احسان نراقی» مشاور شاه مخلوع درسال 1356 نخستین علت فرار مغزها از کشورهای در حال رشد را به نظام آموزشی آن ها مربوط می داند. او اعتراف می کند: «در بیشتر کشورهای در حال رشد، یک نظام آموزشی به تقلید از الگوهای آموزشی کشورهای اروپایی به وجود آمده است.
مشکل اصلی این نظام های آموزشی این است که آن ها در اصل، مطابق احتیاجات و سوابق فرهنگی و مدنی و اجتماعی خاصی به وجود آمده بود و تقلید از آن برای کشورهایی که دارای این سوابق نبودند، نمی توانست سودمند باشد.» به اذعان نراقی : «چنین تقلیدی باعث می شود که توجه جوانان این کشورها به کشورهایی معطوف شود که به وجود آورنده این نظام آموزشی بوده اند. به عبارت دیگر، محصولی که چنین نظام اقتباس شده ای به بار می آورد، باب بازار کشورهایی بود که در اصل، این نظام را به وجود آورده بودند.»

###############
سنخ شناسی برجستگان علمی و تخصصی مهاجر ایرانی(اینجا):
«ابوالقاسم طلوع» در پژوهش خود، نخبگان مهاجر ایرانی را به شش گروه تقسیم کرده است:
1. دانشجویان دارای سهمیه ی ارزی که پس از اتمام تحصیل در کشورهای مقصد به وطن مراجعه نکردند.
2. دانشجویان آزاد، غیر از برگزیدگان المپیادها و آزمون های ورودی که با هزینه ی شخصی از کشور خارج شده و دیگر مراجعت نکرده اند.
3. نخبگان المپیادها و رتبه های اول آزمون های ورودی سراسری دانشگاه ها که با هزینه ی شخصی و یا با دریافت بورس از دانشگاه و مراکز تحقیقاتی خارج، کشور را ترک کرده اند.
4. دانشجویان بورسیه ی اعزامی به خارج از کشور که بعد از فراغت از تحصیل باز نگشته اند.
5. متخصصان، استادان و محققانی که بیش تر به خاطر مسایل سیاسی و احساس ناامنی، به خصوص در سال های دوران انقلاب، کشور را ترک کرده اند.
6. متخصصان، استادان و محققانی که بیشتر به دلایل علمی- تخصصی، فرهنگی و اقتصادی، کشور را ترک کرده اند.
نتیجه گیری و پیشنهادها
با توجه به ارتباط مستقیم بین چالش های توسعه ی علمی و خروج نخبگان از کشور، می بایست راه های جلوگیری از فرار مغزها را نیز در توسعه ی برنامه های علمی و پژوهشی جست وجو کرد. به عبارت دیگر، آن دسته از تدابیر و برنامه هایی که به رفع چالش های علمی منجر خواهد گردید، می تواند به جذب و حفظ نخبگان نیز بینجامد. راه حل های زیر، تدابیری برای تلاش در جهت کاهش و رفع این معضل است.
1. ارایه ی ساز و کارهای کنترلی به منظور تعدیل و تطبیق پرورش نیروهای متخصص در جامعه برحسب فرصت های شغلی و نیازهای بازار کار در میان مدت و ایجاد بسترها و مقدمات تأمین تقاضای اجتماعی تحصیلات دانشگاهی و دانش اندوزی در بلند مدت، که به طور قطع این امر با سیاست های توسعه ای وزارت علوم در افزایش بی رویه ی دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترا هم خوانی ندارد، چرا که ورود بیش از نیاز به این مقاطع افزون بر این که منجر به کاهش کیفیت آموزش و افزایش تقلب های دانشگاهی در انجام پایان نامه ها و تحقیقات دانشگاهی می شود، به دلیل عدم وجود شغل مناسب برای این افراد در آینده ی نزدیک، این تلاش ها افراد را به سمت مهاجرت سوق می دهد.
2. تقویت روحیه ی دینی افراد و تعمق آن
3. اصلاح ملاک های ارزیابی دانشجو و اساتید به نفع تولیدات بومی و مناسب کشور، به جای دادن ملاک خارجی درج مقالات - ISI - که البته در آیین نامه ی جدید ارتقای اساتید این مهم تا حدی لحاظ گردیده است.
4. انتقال درصدی از هزینه ی آموزش و پایان نامه ی شخص در مقاطع ارشد و دکترا بر عهده ی سازمان های دولتی و خصوصی است، به این نحو که شخص برای اخذ پایان نامه و مشخص کردن استاد راهنما و مشاور ابتدا نیازمند به ایجاد نوعی پیوند موفق با صنعت و سازمان های موجود می باشد. این سیاست چند مزیت همزمان به همراه خواهد داشت؛
اول، این که به نحوی آموزش های ما از حالت تئوریک و جدای از جامعه خارج شده و ارتباط با صنعت تقویت می گردد.
دوم، این که مانع از تربیت مازاد نیروها در رشته های بی کاربرد می گردد.
سوم، این که با توجه به تخصصی که شخص از تجربه ی خود در همکاری با آن شرکت به دست آورده است برای ادامه ی همکاری ها استفاده می شود و همین امر مانع از بی رغبت بودن شخص برای ادامه ی زندگی در کشور می شود.
5. تلاش در جهت واقعی نشان دادن دنیای غرب به نحوی که در کنار بیان مزایای آن پیرامون مشکلات آن شفاف سازی لازم انجام گیرد، تا افراد با اطمینان بیش تر به رسانه های دولتی، تمام واقعیت را مشاهده کنند.
6. تدوین مقررات تسهیل کننده در امر کارآفرینی برای صاحبان تخصص
7. تأسیس مؤسسه های علمی و پژوهشی در جهت شناسایی، ساماندهی و رفع دغدغه های محققان و نیز استفاده ی بهینه از توان علمی آنان
8. تشکیل تیم های پژوهشی و ایجاد روابط مستحکم میان آن ها که به طور طبیعی امکان خروج را برای یک شخص کاهش می دهد.
9. ایجاد شرایط ازدواج سریع تر برای نخبگان نیز به دلیل رخداد پیوندهای چند گانه و مستحکم تر شدن پایگاه شخص در داخل مانع از ایجاد تمایلات شدید برای اعزام به خارج می گردد.
10. نظارت اداره ی بورس وزارت علوم بر پایان نامه های دکترای بورسیه های خارج از کشور که با هزینه ی دولت در حال تحصیل می باشند و اصرار بر بومی بودن پایان نامه های تعریف شده؛ که متأسفانه این مهم هم اکنون به طور کامل مورد غفلت واقع شده و بسیاری از بورسیه های دولت در کشورهای خارجی بر روی موضوعاتی کار می کنند که افزون بر این که میلیاردها دلار ارزش آن پروژه بوده و به مفت به حساب خزانه ی آن کشور وارد می شود.
متأسفانه پس از بازگشت این افراد به کشور نیز به دلیل کار برد نداشتن تخصص فرد در ایران، انگیزه ی شخص را برای مهاجرت صد چندان می کند. به عنوان مثال شخصی که تز دکترای خود را «چگونگی مقاوم سازی پایه های اسکله در برابر برخود کوه های یخی» تعریف کرده است، پر واضح است که پس از بازگشت به کشور و بی نیازی کشور به تخصص ایشان، مجبور به مهاجرت می باشد و البته دلیل اصلی آن را می توان در عدم لزوم پاسخ گویی وزارتخانه به چگونگی صرف هزینه ها دانست. همان طور که پیش از این نیز بیان گردید، چنانچه وزارتخانه درصدی از هزینه رساله دکترا را متوجه صنعت کند، این مشکل تا حدی برطرف می گردد.
11. تلاش برای افزایش نظام شایسته سالاری
12. ایجاد تسهیلات لازم برای جذب هیأت علمی افرادی که به وسیله ی گرفتن کمک مالی دانشگاه خارجی - fund - در حال تحصیل در کشورهای دیگر می باشند و شرایط و صلاحیت عمومی لازم برای جذب را دارا می باشند. این امر متأسفانه در حال حاضر تا حدی با بی مهری وزرات علوم همراه گردیده است، به نحوی که با توجه به ثبت نام جذب اعضای هیأت علمی در فراخوان سراسری وزارت علوم در تاریخی مشخص، بسیاری از این افراد به دلیل عدم اطلاع از زمان ثبت نام، اساساً امکان ورود به رقابت را از دست می دهند؛ در شرایط دیگر متأسفانه ناهماهنگی بین دانشگاه های کشور در این خصوص منجر به این می شود که فرد برای انجام مصاحبه های هر کدام از دانشگاه ها در زمان های مختلف هر بار مجبور به مسافرت به ایران است که این مشکلات خود این مسأله را در اذهان این افراد تداعی می کند که گویا وزارت علوم چندان راغب به جذب آن ها نمی باشد.
13. هزینه ی پایین آزاد کردن مدرک کارشناسی ارشد که حدود 2 میلیون تومان می باشد. نیز از جمله تسهیلات ناخواسته ای است که وزارت علوم برای خروج نخبگان کشور ایجاد کرده است.
14. هزینه ی بالای مسافرت های خارجی مانع از ارتباط پیوسته ی افراد با خانواده های خود و دیگر دوستان می شود، از این رو به نظر می رسد که ارایه ی تسهیلات وزارت علوم در این خصوص می تواند کار ساز باشد، به خصوص برای بورسیه های وزارت علوم که ماهانه پرداختی از دولت دارند که بهتر است قسمتی از آن به طور خاص به این امر اختصاص یابد.
15. استفاده از بورس های تکمیلی برای دانشجویان نخبه ای که خود اقدام به اخذ پذیرش به همراه - fund - از دانشگاه مقصد کرده ا ند.
16. دادن کلاس درسی به اساتید خارج کشور از طریق برقراری ارتباط ویدئو کنفرانس و تسهیل در انتخاب این اساتید به عنوان استاد مشاور پایان نامه
17. شکستن باندهای قدرت در دانشگاه ها که مانع از ورود نیروهای نخبه می گردند.
18. برقراری نوعی ارتباط اینترنتی در جهت تقویت حس وطن دوستی و یادآوری افتخارات ملی و دینی کشور که منجر به تقویت حس وطن دوستی می گردد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها:
1. hunting for brain
2. research communities
منابع:
1. اسماعیلی، مهدی. پیرامون مهاجرت نخبگان. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
2. ذاکر اصفهانی، غلام رضا. -1379-. مهاجرت نخبگان. دایر? المعارف آموزش عالی
3. هداوند، سعید -1383-. موانع موجود در توسعه ی علمی ایران، مهاجرت نخبگان . تدبیر،154.
4. روزنامه ی آفرینش، 29/05/1385.
5. علل مهاجرت نخبگان ایرانی، دوشنبه بیست و ششم دی 1384
webmasteriranculture.org


**************
جامعه شناس ، سلیمان پاک سرشت در گفت‌وگو با خبرنگار اجتماعی فارس درباره مهاجرت جوانان به خارج از کشور و وجود عوامل مختلف در این رابطه‌ گفت: شیوه پرداختن به این موضوع همواره به گونه‌ای بوده است که به شناخت مسئله منجر نشده است و به همین دلیل گاهی اوقات هم این موضوع به به بیراهه کشانده شده است. وی با بیان این‌که فرار مغزها به یک اپیدمی در کشورهای جهان سوم تبدیل شده است، اظهار داشت: در کشور ما عوامل خاص و درونی دیگری وجود دارند که باعث پیداش چنین تمایلاتی می‌شوند. همچنین جوانانی که تمایل به یافتن فرصت‌های شغلی مناسب، اقتصادی و معیشتی هستند تمایل به خروج از کشور را دارند.
* نخستین واکنش درباره مهاجرت جوانان فقدان فرصت در کشور است این استاد دانشگاه با تأکید بر اهمیت بررسی پدیده مهاجرت جوانان به خارج از کشور و پیامدهایی که برای جامعه به دنبال خواهد داشت، تصریح کرد: نخستین واکنش و پیامد که در رابطه با مهاجرت جوانان با آن مواجهیم، وجود ناکامی و فقدان فرصت در کشور و عدم توانایی افراد در رفع این مسائل است؛ به همین دلیل عده‌ای به خارج از کشور مهاجرت می‌کنند و تغییر محل اقامت می‌دهند یا این‌که برای مادام‌العمر کشورشان را ترک می‌کنند و در مقابل گروه دیگری تصور می‌کنند که این دسته از جوانان به دلیل نبود فرصت‌های شغلی یا تحصیلی مناسب به مهاجرت اقدام کرده‌اند.
*عدم علاقه جوان به جامعه برچسبی نیست که برای مهاجرت جوانان به کار ببریم این جامعه‌شناس افزود: توسعه این گناه نسبت به جامعه خودی و در نهادهای مختلف نظیر نهادهای اقتصادی یا آموزش پیامد‌هایی را به دنبال خواهد داشت؛ ضمن این‌که نمی‌توان این‌گونه تصور کرد، هر جوانی که به خارج از کشور سفر می‌کند علاقه‌ای به فرهنگ و جامعه خود ندارد و دچار بیگانگی با کشورش شده است؛ نمی‌توان این برچسب‌ها را برای همه به کار برد و به طور طبیعی عده‌ای به این نتیجه خواهند رسید که بخشی از افراد ناگزیر به مهاجرت هستند.
* ایرانیان به راحتی فرهنگ کشور دیگر‌‌‌‌ را می‌پذیرند پاک سرشت با بیان اینکه مهاجرت جوانان به خارج از کشور پیامدهای مثبت و منفی به دنبال خواهد داشت، گفت: نتایج مطالعات انجام شده نشان ‌می‌دهد ایرانیان در بین مهاجران بیش‌ترین پذیرش اجتماعی را نسبت به فرهنگ‌های کشور مقصد دارند، و به راحتی فرهنگ کشور دیگر را می‌پذیرند‌. وی ادامه داد: مهاجران کشورهای دیگر با تشکیل اجتماع، انسجام خود را در کشور دیگری حفظ می‌کنند و کشور کوچکی را در دل کشور دیگری ایجاد می‌کنند اما متأسفانه این اتفاق درباره ایرانیان کم‌تر رخ می‌دهد و در نتیجه افرادی که از کشور خارج می‌شوند به جای این که طوری رفتار کنند که سنبل فرهنگی کشورشان محسوب شوند و شیوه زیست دیگری را در جامعه مقصد معرفی کنند، بالعکس عمل می‌کنند، نتیجه این می‌شود که درکشورهای دیگر نگرش مثبتی نسبت به جامعه ایرانی ایجاد نمی‌شود.
* نارضایتی از کشور دلیل تمایل عده‌ای از جوانان به مهاجرت است این استاد دانشگاه بخشی از عوامل مهاجرت را وجود مخالفت و نارضایتی از کشور دانست و گفت: موضوع مهم دیگر این واقعیت است که هنوز استراتژی و برنامه مشخصی درباره این‌که جوان ایرانی با چه ویژگی‌های مشترک در بین آحاد جامعه باید شناخته شود وجود ندارد، در چنین جامعه‌ای باید پروتکل مشخصی وجود داشته باشد تا بتوانیم ویژگی‌های شخصیتی یک جوان ایرانی را بشناسیم و در راستای آن برنامه‌ریزی کنیم.
* مهاجرت جوانان به خارج از کشور نیاز به مهندسی فرهنگی دارد وی گفت: باید بخشی از مهندسی فرهنگی معطوف به این موضوع شود یعنی در رابطه با هویت ملی معیارها و مؤلفه‌هایی که برای معرفی همه افراد جامعه وجود داشته باشد در زمینه فرهنگی مورد بررسی قرار گیرد و هر کسی که در داخل کشور زندگی می‌کند احساس کند که با برخی از این مؤلفه‌ها مشترک و نزدیک است و به طور کاملاً طبیعی احساس ایرانی بودن ‌کند. پاک سرشت افزود: زمانی که مؤلفه‌ها محدود باشد و همه افراد جامعه را شامل نشود این احساس تعلق در آن‌ها ایجاد نمی‌شود فرد ناآشنا با گذشته تاریخی و هویت‌ساز کشور راترک می‌کند و به طور طبیعی در معرض انتخاب‌های قرار می‌گیرد که شیوه زندگی جوان را توجیه می‌کند و به همین دلیل خیل راحت‌تر مشروعیت به زندگی خودش می‌دهد و جذب زندگی کشور مقصد می‌شود.
* مسائل فرهنگی دلیل مهاجرت جوانان به خارج از کشور است این جامعه‌شناس تصریح کرد: اکثر محققان معتقدند ایرانیان بیش‌ترین پذیرش فرهنگی را دارند. پدیده تمایل جوانان به خارج از کشور نشانه یک پیامد و یک مسئله فرهنگی در کشور است و شایسته تحقیق و بررسی است و این نشانه احساس عدم تعلق و پذیرش از جامعه خودی و بیگانگی با فرهنگی که به عنوان کانون وحدت بخش یک جامعه محسوب می‌شود، است بنابراین لازم است تا در راستای این موارد سرمایه‌گذاری ‌کنیم.
************
دکتر سهراب پور، قائم مقام بنیاد ملی نخبگان با اشاره به رشد جمعیت کشور گفت(اینجا): «در حال حاضر افزایش تعداد جوانان و علاقه مندی برای حضور در دانشگاه، منجر می شود تا ورودی و خروجی دانشگاه ها نیز درصد بالایی را به خود اختصاص می دهد.»

وی ادامه داد: «برغم افزایش ظرفیت آموزش عالی باز هم در مقاطع بالاتر با کاهش ظرفیت رو به رو هستیم و از طرفی اکثر خانواده ها نیز فرزندان خود را در جهت ادامه تحصیل در مقاطع بالا تشویق می کنند و یکی از دلایل مهاجرت، ورود سهل و آسان چنین جوانانی به دانشگاه است.»

سهراب پور زندگی در محیط های آزاد را از دیگر علل مهاجرت نخبگان به خارج از کشور معرفی کرد و افزود: «نفس ادامه تحصیل در دانشگاه های خوب دنیا مسئله ای مزمت شده نیست؛ اما مسئله مهم اینست که بعد از اتمام تحصیل باز هم به فکر آب و خاک خود هستیم یا خیر...»

قائم مقام بنیاد ملی نخبگان، تشکیل این بنیاد در جهت جذب نخبگان در داخل کشور را مثبت ارزیابی کرد و افزود: «همواره از وزارت علوم درخواست کرده ایم که برای دانشگاه های نخبه پرور خود، سرمایه گذاری ویژه ای انجام دهد چراکه در مهاجرت جوانان نخبه بسیار موثر است.»

مهندس فرزان نیک پور ، عضو کمیته المپیاد فیزیک باشگاه دانش پژوهان جوان در ادامه این بحث با اشاره به ذهنیت جوانان در خصوص جذابیت ها و کشش های فضای تحصیل در خارج از کشور، گفت: «بسیاری از نخبگان ما که دارنده طلای جهانی فیزیک یا ریاضی هستند بصورت خودجوش تلاش می کنند تا در خارج از کشور، ادامه تحصیل دهند؛ از سویی ویژگی بارز نخبه بودن را مبتنی بر ادامه تحصیل در خارج از کشور می دانند.»

وی در ادامه گفت: «متاسفانه وقتی جوانان امروز با مشکل و چالشی رو به رو می شوند، به جای آنکه در جهت تفکر و تلاش برای رفع آن برآیند، مهاجرت به خارج از کشور را راه حلی برای رفع تمام مشکلات می دانند.»

نیک پور خاطر نشان کرد: «از جمله عوامل موثر در تصمیم گیری خروج نخبگان از کشور برای ادامه تحصیل، رسیدن به حس موفقیت است؛ از سویی تحصیلات بالا به عنوان یک ارزش در جامعه ما تلقی می شود و جامعه موفقیت را در ادامه تحصیل تعریف می کند.»

**************

برخی می گویند (اینجا) :
این روزها خروج از کشور و سکونت در یک کشور خارجی برای خیلی ها یک آرزو شده است و شاید آرزویی دست نیافتنی!
بیشتر افرادی که سرزمین خود را ترک می کنند و جایی دیگر را برای زیستن بر می گزینند و البته در این راه سختی های زیادی را نیز متحمل می شوند، اغلب با یک هدف به دنبال این آرزوی پرمشقت می روند: "زندگی بهتر".
مهاجرت پدیده ای جهانی است و بسیاری از کشورها به طور مستقیم و غیر مستقیم با آن دست و پنجه نرم می کنند. برخی کشورها مبداء مهاجرت اند، برخی مقصد و برخی هر دو.

برای بسیاری از مهاجرین ایرانی معنای زندگی بهتر در "رفاه اقتصادی" خلاصه می شود، چیزی که آنان می گویند در غرب هست و در ایران نیست. با این حال دغدغه ی دوم اکثریت این جوانان موضوع آزادی های اجتماعی است.
بنا بر گزارش کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل متحد، آمار ایرانیان پناهجو در کشورهای اتحادیه اروپا در سال 2004، 8800 نفر و در سال 2005، 7720 نفر بوده است.
این جمله را "میثم" 26 ساله می گوید، که فوق دیپلم برق دارد و به دنبال راهی ارزان است تا بتواند از ایران خارج شود. او که اطلاعات زیادی در مورد مسائل مربوط به مهاجرت و پناهندگی در نقاط مختلف دنیا دارد و می تواند مانند یک وکیل شما را راهنمایی کند، آخرین بار تلاش کرده است از طریق ویزای تحصیلی از ایران خارج شود. اما در این راه موفق نبوده است.
او می گوید: " هزینه تحصیل در دانشگاه قبرس بسیار بالا بود، به همین دلیل از رفتن منصرف شدم." با این حال او قصد دارد این بار با مراجعه به یکی از قاچاقچی ها، راه دیگری را برای رسیدن به آن سوی آبها تجربه کند.
او در توضیح علل خروجش از ایران مسائل زیادی را عنوان می کند، از نبود آزادی های اجتماعی تا شرایط نامناسب اقتصادی.
بسیاری از کسانی که قصد مهاجرت به یک کشور غربی را دارند، برای تحقق این امر به قاچاقچی متوسل می شوند. این افراد پس از رسیدن به مقصد مورد نظردر زمره ی پناهجویان قرار می گیرند .
هم اکنون افراد زیادی هستند که با عنوان قاچاقچیان انسان، کار انتقال مسافران را به نقاط مختلف دنیا بر عهده دارند. افرادی که نرخشان برمبنای چگونگی کارشان تغییر می کند. برخی از قاچاقچیان مسافران را به صورت تضمینی به مقصد مورد نظرشان می رسانند. این افراد که اغلب مسیرهای مشخصی را برای انتقال مسافر دنبال می کنند بین 25 تا 35 میلیون تومان از مسافرانشان دریافت می کنند و در صورت عدم موفقیت در کارشان، مبلغ گرفته شده را به مسافر باز می گردانند.
"مهدی" 28 ساله که به دلیل داشتن پاسپورت جعلی به ایران دپورت شده است، این روزها با مراجعه ی مکرر به اداره ی گذرنامه سعی دارد تا هر چه زودتر پاسپورتش را دریافت کند. مسافرانی که به این دلیل به ایران دپورت می شوند، می بایست حداقل 6 ماه انتظار بکشند تا مجددا پاسپورتهایشان را دریافت کرده و بتوانند از ایران خارج شوند.
مهدی در تشریح علت دپورتش، می گوید: " در ویتنام، زمانی که قصد داشتم با یک پاسپورت جعلی به آلمان بروم بازداشت و به ایران بازگردانده شدم."
زندگی "امید" نیز این چنین است. امید 23 ساله است و دیپلم دارد. او به همراه مادر و برادرش راهی شده بود. مادر توانست به مقصد برسد، اما دو برادر تاکنون 2 بار گرفتار پلیس شده اند و بار آخر پاسپورت امید ضبط شده است.
امید می گوید: " اینجا برای هر چیزی باید بازخواست پس بدهی: برای موی بلند ، مانتوی کوتاه و ... می خواهم بروم جایی که آسایش باشد."
مسیرهای انتقال مسافر که پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر و به بهانه مبارزه با تروریسم بیش از گذشته تحت کنترل است، بیشتر از قاره ی آسیا و آفریقا می گذرد. مسافران ابتدا از ایران به یکی از کشورهای شرق آسیا برده شده و از آنجا راهی اروپا، آمریکا یا کانادا می شوند. در این میان شانس مسافران زن برای رسیدن به مقصد بیش از مردان است.
آمار سازمان دیده بان حقوق بشر نشان می‌دهد از سه دهه ی پیش‌، بالاترین آمار مهاجرت متعلق به زنان مهاجر است، به طوری که حدود 200 میلیون زن و دختر جوان طی 3 دهه ی اخیر دست به مهاجرت زده‌اند؛ این آمار تا قبل از این تاریخ، کمتر از نصف رقم فوق بوده است.
"مونا" دانشجوی سال آخر رشته ادبیات، که سال گذشته در اولین تلاشش برای رفتن به کانادا موفق بوده و اکنون حدود 1 سال است در این کشور زندگی می کند، یکی از دخترانی است که با پرداخت 25 میلیون تومان به یک قاچاقچی توانسته است در کمتر از یک ماه خود را به خاک کانادا برساند. او اینک به عنوان پناهنده منتظر زمان تشکیل دادگاه است و از شرایط جدید زندگی خود کاملا راضی است.
البته همه ی متقاضیان اقامت در کشورهای غربی راههای غیرقانونی را برای این کار انتخاب نمی کنند. هم اکنون بسیاری از افراد که عمدتا طبقه ی مرفه جامعه را تشکیل می دهند، با فروش کلیه ی اموال خود، با استفاده از قوانین مربوط به مهاجرت قصد اقامت در کشورهایی چون کانادا، آمریکا و استرالیا را دارند.
متقاضیان مهاجرت را می توان به 2 دسته کلی تقسیم کرد:
1. افرادی که به دنبال رفاه اقتصادی بار سفر می بندند؛ آنها عمدتا از قشر پایین جامعه هستند و با توسل به روشهای غیرقانونی قصد اقامت در کشوری را دارند.
2. افرادی که به دنبال آزادی های اجتماعی، سیاسی، امنیت و .. قصد سکونت در کشوری دیگر را دارند.
در این میان هر چند کفه ی ترازو به سمت گروه اول سنگینی می کند، اما موضوع آزادی های اجتماعی نیز دغدغه ی بسیاری از جوانان امروز کشور است.

**************
دیگری نوشته (اینجا):
از دهه ٦٠ و بخصوص ٧٠، بخشی از جوانان کشورمان برای کارکردن به یک سری کشورها چون ژاپن و کره جنوبی و... سفر کردند. در این کشورها به دلیل کمبود کارگر، ایرانیان جوان توانستند برای مدتی در آنجا به کارگری بپردازند. درآمد حاصل از این مشاغل کارگری بسیار قابل توجه به پول ایران بود و پس از بازگشت آن ها توانستند زندگی متوسطی را از حاصل درآمد خود در خارج تشکیل دهند. در ضمن وزارت کار و امور اجتماعی با بستن قرارداد با کشورهایی چون کره جنوبی و... تعدادی کارگر جوان و متخصص را به آن کشورها فرستاد و آن ها به مدت ٦ تا یک سال به کار مشغول شدند و در قیاس با ایران درآمد آن ها بسیار بالا بود.

از اواخر سال ١٩٩٩ و بخصوص اول ژانویه سال ٢٠٠٠ موج جدیدی از مهاجرت ایرانیان بخصوص قشر جوان به خارج و به ویژه به اروپا و کانادا دیده می شود. در سال ٢٠٠٠ در حدود ٣٥١٦٩ ایرانی در اروپای غربی تقاضای پناهندگی سیاسی کردند. چنانچه بخواهیم مقایسه ای بین تعداد پناهندگان در سال ٢٠٠٠ با ٥ سال آخر دهه ٩٠ انجام دهیم (١٩٩٩ -١٩٩٥) خواهیم دید که رقم ایرانیان و مهاجر نسبت به گذشته افزایش زیادی را نشان می دهد. در بین سال های ١٩٩٩ - ١٩٩٥ در حدود ٦٣٧٥٢ نفر طی ٥ سال به اروپای غربی آمده اند. اما فقط در سال ٢٠٠٠ این تعدا به ٣٥١٦٩ نفر بالغ می شود. از اواسط سال ٢٠٠٠، کشورهای اروپایی برای مقابله با سیل پناهندگان، تلاش های زیادی را آغاز کردند. آن ها برای مقابله با این موج وسیع، به اتخاذ سیاست های جدید پناهندگی روی آوردند تا بلکه بتوانند با اقدامات قانونی جلوی ورود مهاجرین جدید را بگیرند. علاوه بر مورد فوق، دولت های مذکور موفق شدند راه بوسنی یا یوگسلاوی سابق را ببندند و بدین طریق جلوی ورود ایرانی ها، ترک ها، افغان ها، روس ها و دیگر اقلیت های مهاجر را تا حدودی به صورت موقت گرفتند. به عنوان مثال از اول ژانویه سال ٢٠٠١ تا آخر ماه اکتبر سال ٢٠٠٢ تعداد متقاضیان پناهندگی ایرانی به ٤٢١٩ نفر کاهش پیدا کرد. یعنی به یک سوم تعداد پناهندگان ایرانی در سال ٢٠٠٠ رسید. حد متوسط سنی این جوانان متقاضی پناهندگی ٢٧ سال است.

دلایل مهاجرت برای هر فردی می تواند متفاوت باشد ولی در عین حال، نقاط مشترک زیادی هم می تواند در میان این مهاجرین جوان وجود داشته باشد. به عنوان مثال می توانیم بحران اقتصادی، فشار و محدودیت های سیاسی و اجتماعی، ناروشن بودن وضعیت آینده ایران، آرزوی یک زندگی بهتر، بیکاری روزافزون جوانان، عدم امکانات رفاهی و تفریحی، چشم انداز روشن برای آینده ندیده، برخوردهای خشونت آمیز و دستگیری وسیع نوجوانان و جوانان به دلیل رعایت نکردن موازین اسلامی یا به جرم شادی کردن در انظار عمومی توسط ارگان های انتظامی حکومت، احساس عدم امنیت و به حال خود رهاشدن در جامعه، نگرانی از شرایط جاری و ناامیدی از حمایت جامعه، فشار و توقعات خانوادگی، بی امیدی نسبت به بهبود اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را از علل ترک کشور و مهاجرت به کشوری دیگر در نظر گرفت. البته دلایل بیرونی دیگری چون تبلیغات وسیع اروپای غربی، آمریکا و کانادا در مورد وضعیت خوب اقتصادی و رفاه ساکنین این کشورها و نیاز بیش از پیش آن ها به مهاجرین و حرفه های تحصصی آن ها و نیز تجربه کاری بخشی از ایرانیان در کشورهایی چون ژاپن و کره جنوبی و... و درآمد حاصل از این کار در این کشورها، باعث شده است که تصویری نادرست و رویایی از غرب در ذهن جوانان و نوجوانان ایرانی بوجود آید و رفتن به اروپا و آمریکا و کانادا برای زندگی بهتر به عنوان یک آرزو و هدف در آید.

از سال ٢٠٠٠ تا سال ٢٠٠٢ هنوز بخشی از ایرانیان جوان برای کار به کشورهایی چون ژاپن، کره و... به اشکال گوناگون مسافرت می کنند. علاوه بر موارد فوق، بخش زیادی نیز از جوانان تحصیل کرده و متخصص کشور و یا به عبارتی دیگر مغزها، نخبگان علمی و مدیریتی کشور با ثبت نام در لیست کشورهای غربی همچون کانادا، استرالیا و آمریکا برای گرفتن مهاجرت به این کشورها، چند سال در نوبت باقی می مانند و سپس به یکی از این کشورها و بخصوص کانادا به صورت قانونی و با ویزا برای همیشه برای زندگی می روند. البته پدیده فرار مغزها همواره یکی از مشکلات کشورهای در حال توسعه بوده است و ایران هم نمی تواند از این امر مستثنی باشد. چنانچه دلایل و شرایط اجتماعی، سیاسی و... مهاجرت از بین نرود، مهاجرت مغزها و نخبگان از کشور همچنان ادامه خواهد یافت. در این زمینه دکتر معین یکی از وزرای دولت آقای خاتمی آماری از سال ٢٠٠٠ میلادی ارائه می دهد که بسیار قابل توجه است. ایشان می گویند که: «٢٢٠هزار نفر از نخبگان علمی و مدیریتی و صاحبان سرمایه کشور، در سال ٢٠٠٠ میلادی فقط به یکی از کشورهای غربی مهاجرت کردند». علاوه بر آمار فوق در یکی از روزنامه های داخل کشور (ایران به مورخ ٩/٥/٧٩ ) به نقل از یک منبع آگاه در وزارت علوم تحقیقات و فن آوری، خروج سرمایه فکری از کشور را بالغ بر ٣٨ میلیارد دلار اعلام نمود و بر اساس گزارش صندوق بین المللی پول در سال ١٩٩٩، ایران در بین ٤١ کشور جهان بیشترین میزان خروج مهاجرین تحصیل کرده را داشته است به طوری که گفته می شود فقط در سال مذکور معادل ١١ میلیارد دلار سرمایه فکری از ایران خارج شده است. از خرداد سال ٧٦، با روی کار آمدن خاتمی و اصلاح طلبان، باز تغییری در کاهش این روند انجام نگرفته است بلکه تعداد مهاجرت متخصصین و نخبگان کشور به خارج نیز گسترش یافته است و تمامی شواهد و مدارک گویای این است که در ایران امکانات لازم برای جلوگیری از خروج متخصصین و یا برای ایجاد انگیزه در جذب این نخبگان وجود ندارد. آمار ارائه شده در یکی از روزنامه های داخل کشور گویای تایید ادعای فوق می باشد. در سال ١٣٧٨ طبق آمار، روزانه به طور متوسط ١٥ کارشناس ارشد و حدود ٣ دکتر از کشور خارج شده اند. در ضمن بر طبق آمار دیگر بیش از ٨٠ درصد برگزیدگان المپیادهای علمی سال ١٣٨٠ در دانشگاه های خارجی جذب شده اند.

گرایش فارغ التحصیلان دانشگاهی و نخبگان کشور بیشتر مراجعه به راه های قانونی برای خروج از کشور صورت می گیرد. به عنوان مثال آن ها برای مهاجرت در یک نوبت چندساله در لیست کشورهای چون کانادا ثبت نام می کنند. این افراد از سفرهای ماجراجویانه و خطرناک پرهیز دارند. این جوان تحصیل کرده بعد از ورود به کانادا بعد از مدتی به کار یا تحصیل در رشته تحصیلی خود می پردازند. البته لازم است گفته شود دلالان و قاچاقچیان پول های هنگفتی از علاقمندان به مهاجرت به خارج دریافت کرده اند. اما جوانان که به اروپا برای پناهندگی آمده اند در شرایط خوبی به سر نمی برند. روند پناهندگی بسیار طولانی و مشقت بار شده است. کشورهای اروپایی با تغییر و سخت کردن قوانین پناهندگی و محدودیت های دیگر، تمام آرزوهای این جوانان مهاجر پناهنده را نقش بر آب کرده اند. آنها این متقاضیان پناهندگی را در شرایطی قرار داده اند که در واقع آنان نمی دانند چه برسرشان خواهد آمد! آیا امکان ماندن در یک کشور اروپایی را بعد از چند سال سختی کشیدن خواهند داشت یا خیر؟ این هموطنان جوان تاکنون آسیب های روحی و روانی شدیدی را تحمل کرده اند. آنها خواست های عجیب و غریبی ندارند. در واقع این جوانان می خواهند در یکی از این کشورها دوران شاد، آرام و خندانی را برای زندگی داشته باشند و این از خواست های اولیه و ابتدایی هر انسانی است.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 309278

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 8 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 37
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۱۰:۴۳ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    83 17
    نه اشتباه نكنيد. اينا ميخوان برن استراليا كه مردمِ اونجا رو به راه راسه هدايت كنن
    • بی نام A1 ۱۶:۴۰ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
      33 3
      سئوال را از خیلی از آقاین بپرسید آقایانی که همیشه اعتقادات و نظراتشان را بر مردم ایران تحمیل کرده اند.ببینید سطح روانی و اعصاب مردم به کجا رسیده!! همه مردم جامعه پرخشگر شده ند.مردم شاد نیستند. ببینید در طول سال چند روز شادی ملی داریم که مردم از ته دل شاد باشند و پایکوبی کنند؟؟ بخدا فقر شادی داریم. عصبی شدیم.همیشه آرزو می کنم ای کاش یا بدنیا نمی آمدم و یا 100 سال آینده بدنیا می آمدم
  • amir A1 ۱۰:۴۴ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    خبر آنلاین خبر هاتو ساده و خلاصه بنویس کی این همو رو میخونه آخه ...
  • بی نام A1 ۱۰:۵۰ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    107 9
    منم اگه بدونم پام میرسه استرالیا با سر میرم! آدم تو کشور غریب بره زمین رو بشوره بهتر از اینه که تو کشور خودش با مدرک لیسانس ماهی 300 تومنش بدن! اون ور آب باشی شرف داره !!!
    • بی نام IR ۱۸:۱۲ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
      8 36
      خب برو.اما یادت نره ی چندسالی باید تو اردوگاه باشیا!!!!
  • بی نام A1 ۱۰:۵۶ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    89 2
    یعنی شما نمیدونید چه بلایی سر مردم اومده؟! وقتی یه ایمیل ساده رو هم امروز چک کردی فردا نمی دونی دوباره می تونی ازش استفاده کنی یا فیلتر شده، دیگه بگیر تا ته داستان رو برو.
  • بی نام IR ۱۰:۵۷ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    66 4
    یکی از دوستان به دیدن یکی از کشورهای همسایه رفته بود،برای دیدن مکانهای مختلف به کلیسای پایتخت آن کشور هم رفته بود،در صحبت با کشیش آن کلیسا بیان شده بود که هر هفته چند ایرانی برای تغییر دین خود به این مکان مراجعه می کنند و این رفتار برای کشیش تعجب آور بوده که منجر به پرسش از این شخص شده! این شخص پاسخی نداشته و پرسش جدیدی مطرح کرده که ایرانیها برای رفتار خود چه می گویند؟ کشیش گفته ایرانیها می گویند محدودیتهای اسلام ما را اذیت می کند و ما به این دلیل تعییر دین داده ایم.اگر نظرم متشر بشه پاسخ سفارت ایران را در جواب پرسش این ایرانی که مطلب را منتقل کرده می گویم.
    • بی نام IR ۱۴:۴۴ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
      10 2
      ممنون از انتشار،پاسخ سفارت این بوده که این افراد برای گرفتن پناهندگی اقدام به این کار می کنند. بد نیست صحت و دلیل این تغییر بی رویه دین بررسی شود.هر چند دین امری است خصوصی،اما چنین رفتارهایی نگران کننده است.
    • بی نام IR ۱۶:۳۶ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
      29 4
      میرن مسیحی میشن تا بتونن پناهنده شن، هنوز ایرانی ها رو نشناختی؟
    • بی نام IR ۱۸:۲۴ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
      4 7
      هرکی هرچی نداره میخاد.مسلمانای فرانسه تظاهرات می کنن که چرا میخان از ورود دانشجوهای با حجاب به دانشگاه جلوگیری بشه،اینجا هم اینطور.
  • بی نام EU ۱۰:۵۹ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    57 1
    من دانشجوي ترم آخر كارشناسي ارشد هستم چندي پيش براي تقاضاي تدريس به يكي از واحدهاي بسيار دور افتاده دانشگاه ازاد رفتم كه گفتن فقط دكتري ميگيرن و واسته تدريس كارداني هم بايد ٣ سال سابقه تدريس داشته باشم،اين ها هم با لحن بسيار زننده گفتن،منه نوعي اگه دكتري داشتم يا سابقه كه نميومدم همچين واحدي!!!!!!حال ميخوام واسه دكتري برم ار اينجا
  • آیسان A1 ۱۱:۱۲ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    55 1
    این جمله "کشورهای در حال توسعه به رغم دارا بودن 80 درصد جمعیت جهان، تنها 20 درصد درآمد جهان و 1 درصد توان علمی جهان را در اختیار دارند" نشان می دهد که جمعیت زیاد خوشبختی و قدرت نمی آورد و قدرت دست کسانی است که علم و ثروت را با هم دارند. به قول فردوسی "یکی مرد جنگی به از صدهزار" جمعیت زیاد به درد نمی خورد. جمعیت تحصیل کرده و متمدن و صبور و با فکر است که می تواند ثروت و قدرت را جمع آوری کند. اگر جمعیت زیاد خوب بود، غرب همه درهایش را به روی مردم جهان سوم باز می کرد تا قدرتش بیشتر شود. در ضمن من با نظر دکتر نراقی موافقم و نکته دیگر این است که ما با تبلیغات فیلمهای غربی بزرگ می شویم (تلویزیون ایران نقشی ندارد. اذیتش نکنید!) و رویای آزادی سیاسی و اجتماعی آنها را داریم که حکومت آن را قبول ندارد
  • بی نام A1 ۱۱:۲۰ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    57 1
    واقعا فکر کردی اینم سوال داره؟!!!!
  • بی نام IR ۱۱:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    24 1
    حکومت افراد نا لایق و خشکه مغز فرایندش همین میشود شما که اینقدر اردوغان را میکوبید ببینید ترک هایی که یک زمان به المان مهاجرت میکردند و تغییر تابعیت داده بودند الان آرزویشان بازگشت به کشورشان است.
  • بی نام IR ۱۲:۰۰ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    22 1
    سی و چند سال سر در گمی
  • بی نام IR ۱۲:۱۱ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    2 56
    اینا ایرانی نیستند.کسی که آبروی ایران رو ببره ایرانی نیست . چرا این عده قلیل برای تابناک انقدر مهم شده؟ چرا؟
    • بی نام IR ۱۹:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
      34 0
      خواهی نخواهی ایـرانی هستن!!! شما چرا صورت مساله رو پاک میکنی؟؟..... افغانی ها براشون بصرفه است بیان ایـران....ایـرانی ها جونشون رو میدن واسه زندگی بهتر تو استرالیا و ... حالا خیلی ها هم دلش و جرات یا پول رفتنش رو نداشتن وگرنه اونا هم میرفتن.... از این قلیل که می فرمایید هم خیلی بیشترن!!!
  • افشین IR ۱۲:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    33 0
    جهان سوم جایی است که اگر مملکت خویش را آباد کردید زندگیتان تباه میشود و اگر زندگی خود را آباد کردید باید مملکت خویش را خراب کنید.مرحوم دکتر حسابی
  • بی نام EU ۱۲:۱۸ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    18 0
    فرد تحصیل کرده با فرد عادی بخدا زمین تا آسمون فرق داره از یه طرف فکرش بازه به سادگی گول این و اون رو نمی خوره به سادگی هر آماری رو درک میکنه بی لیاقتی بعضی هارو نمی تونه تحمل کنه.از یه طرف هم بقیه نمیتونن درکش کنن و ذره ای بها بهشون نمیدن. تو این جامعه ما این بدبختا از صبح تا شب دارن مشکلات و بی لیاقتی ها رو میبیننو غصه می خورن.آخه صبرشون حد و اندازه ای داره.
  • مهدی IR ۱۲:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    20 1
    حتما حتما بخونین دوستان.واقعا چرا مغزهامون به این راحتی میرن؟معذرت میخوام ولی نه سگ هار گرفتتشون و نه خوشی زده زیر دلشون.میرن چون اون طرف آب به سجده شون میفتن ولی وقتی اینجان یه مفسد کله گنده ی اقتصادی به راحتی حقشونو بالا میکشه و وقتی به دادگاه شکایت میکنن چونکه برش آقای مفسد خیلی زیاده نخبه ها محکوم به تهمت و افترا به آقای مفسد میشن و به 2 سال حبس و 10میلیون جریمه ی نقدی با درج در پرونده و محکومیت از شغل و زندگی و تنفس میشن و وقتی مردن عزای عمومی اعلام نمیشه بلکه جشن و فرج عمومیه
  • علی A1 ۱۲:۳۳ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    35 0
    بنده ورودی سال ۸۵ یکی از رشته‌های فنی دانشگاه تهران هستم که هم کارشناسیم و هم ارشدم رو در این دانشگاه خوندم. سال ۸۹ در حالیکه میتونستم از این مملکت برم نرفتم و گفتم اینجا کشورمه و چرا برم. ولی الان میفهمم چه اشتباهی کردم و نباید میموندم. به جرات میتونم بگم از بیش از ۹۰ همکلاسی در اون سال، کمتر از ۵ نفر رو میتونم نام ببرم که الان در ایران هستن. من هم تا چند ماه دیگه اگر ویزام برسه میرم، چون هرچه فکر میکنم تا دلیلی برای عشق به اینجا، انگیزه‌ای برای کار در اینجا و هدفی برای رسیدن بهش در این مملکت پیدا کنم نمیتونم. امیدوار هم هستم اگر کسی به این بن‌بست میخوره و فکر میکنه زندگی براش هرجای دیگه غیر از اینجا ممکنه بهتر باشه موفق بشه و بتونه از اینجا بره.
  • مسیح یوئیل A1 ۱۳:۰۹ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    4 31
    دوستاااااااااااااااااااان...همه کشورهای جهان افراد شکست خورده دارن، اینکه ما ایرانیها علاقه زیادی به مهاجرت داریم اونم با این روش های احمقانه خیلی غیر طبیعیه... اینایی که اینجوری مهاجرت میکنن، یا خیلی جیگر دارن یا خیلی خرفت و ساده لوح هستن! وگرنه هیچ آدم عاقلی در هیچ جای دنیا چنین ریسکی نمیکنه. نمیتونه دلیلش فقط وضعیت معیشتی باشه...
  • بی نام IR ۱۳:۱۸ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    16 1
    من متن رو نخوندم اما به دیده های خودم استناد میکنم هر کدوم از دوستان اشنایان و وابستگان و همکاران من که رفتن اونور از دم زندگی راحت تری نسبت به اینجا دارن بینشون از زیر دیپلم بوده تا کارشناس ارشد نقشه کشی و طراحی ! زندگی راحت به معنای رفاه مالی بالا نیست زندگی راحت یعنی ارامش روح و روان اینکه میدونی از صبح تا شب که میدوی سر ماه و سال و چند سال دیگه چه زندگی و اوضاعی در انتظارته میدونی به اندازه تلاشی که میکنی جایگاه اجتماعیت کجاس ! ترس از خیلی چیزا نداری . با رفتن یه سری چیزهارو از دست میدی و یه سری چیزهارو به دست میاری باید ببینی ترازو روبه کدوم طرف سنگین تره بقیه مسائل مثل ازادی های جنسی و پوشش اونجا مسائل متفرقه و حل شده ایه و مثل اینوریا عقده نیست
  • بی نام EU ۱۳:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    16 1
    این که تعجب نداره. دلیلش کاملاً مشخصه. خیرآنلاین خودتو به اون راه نزن
  • احترام IR ۱۴:۰۵ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    16 1
    احترام به انسان و نیازهای او چیزی است که در کشور ایران وجود ندارد اول پدر ومادر به انسان احترام نمی گذارند ودر منگنه قرارش می دهند بعد مدرسه ای که شبیه صومعه های بی اخلاق ظاهرا ساکت است بعد جامعه که در هر گوشه اش در هر صنفی افراد پست درکمین شرافت وآبرو ونیروی کار مجانی ات هستند بعد هم قانون مملکت که برای مردم شرافتمند سوراخ ندارد ولی برای افراد خودی پست بی معلومات رانت خوار سوارخهای گشادی طراحی کرده که خون ملت را در شیشه می ریزند وبه اسم شربت به خوردشان می دهند پس چرا نباید از این کشور رفت زیرا آنجا هم خون انسان را به شیشه می گشند ولی لا اقل یک کمی از آنچه به دست می آورند به اسم کارهای اجتماعی به مردم می دهند و در ضمن حکومتشان هم فامیلی از نوع 1000 دستان نیست !
  • علی AU ۱۴:۲۳ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    14 2
    من ملبورن زندگی می کنم و بطور قانونی با اینجا امدیم ولی اکثر ایرانی هایی که قا چاقی می یان از قشر بسیار پایین هستن و تنها دلیل هم این است که دولت تا قبل از این سختگیریها یه پناهنده ها خیلی می رسید بطوری که حتی اگر کار هم نکنند یه زندگی حداقلی که 10 برابر از زندگی تو ایرانشان بهتره خواهند داشت(توجه کنید که گفتم از قشر پایین هستن) خب چرا نیان ؟ اکثرا یکی شون می یاد بعد باقی فامیل می یان هزار تا دروغ و خفت رو هم تحمل می کنن تا بهشون پناهنگی بدن
  • بی نام A1 ۱۵:۲۱ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    27 0
    20 ساله درس خونده ، حقوقش با کسی که 3 کلاس سواد داره 200 تومن فرق داره، یعنی حقوق 3 کلا س بیشتره ها! همین که خود کشی نکرده، نرفته معتاد شه، یا نیومده جلوی پاستور و بهارستان قیامت کنه ، برید خدا رو شکر کنید، زمین و خالی کرده داره میره، 10 هیچ به نفع آقایان شیفته قدرت
  • بی نام IR ۱۵:۴۷ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    19 1
    انقدر مشکلات داریم، یه عمر باید خودتو بکشی که کار پیدا کنی، اگه پیدا کنی باید بری ببینی حقوق میدن یا نه، بیمه میشی یا نه، ایتام اوکی بشه انقدر خرج گرونه که به هیچ جات نمیرسه، میگی بیخیال اینا، خرید که نمیتونم بکنم، برم یه پاساژ 4 تا آدم در حال خرید ببینم یادم نره زندگی چیه، تا میای بری تو گشت میگیرتت! میری ازت عکس میگیرن، تعهد میگیرن، تحقیرت میکنن، میای بیرون، میری خونه، میگی نخواستم، بشینم یه برنامه ببینم، تی وی ملی هیچی نداره، تی وی اونوری هم پارازیت داره، میگی گور باباش، برم دو تا میل بخونم، ایمیلت باز نمیشه . میگیری میخوابی، صبح دوباره همین چرخه تکرار. چرا بمونم اینجا؟ اونور اگه شهروند درجه دو هستم، حداقل کسی جزئی ترین امور خصوصی منو کنترل نمیکنه. خبر اگه واقعا جواب میخوای چاپ کن.
  • بی نام IR ۱۶:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    35 3
    خوشابه حال آنان که رفتند.....
  • محسن A1 ۱۷:۱۸ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    14 0
    من الان یک سال هست اومدم کانادا.فازغ التحصیل دانشگاه تهرانم.قبل از امدنم برای هیئت علمی سما اقدام کردم و همه مراحل شامل مصاحبه و..رفتم و قبول شدم.قرار بود از مهر دوسال قبل برم سر کار.چند روز مونده به سرکار رفتنم بهم زنگ زدن گفتن ریاست سازمان سما با درخواست شما موافقت نکرده.از تعجب داشتم شاخ درمیاوردم..هر چی پیگیری کردم حتی به دفتر ریاست جمهوری هم نامه نوشتم ولی هیچ فایده ایی نداشت..منم عطای تدریس تو مملکت رو به لقاش بخشیدم..
  • بی نام A1 ۱۸:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    8 0
    با سلام. من یکی از دوستهای نزدیکم کارشناس ارشد داشت و هیئت علمی دانشگاه استخدام شده بود ولی اقامت گرفته بود و رفت که رفت
  • بی نام IR ۱۹:۱۹ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۹
    15 3
    برنامه هایی که در صدا وسیما در خصوص مساله مهاجرت پخش میشه کلا یک مدل داره: طرف به هوای دستیابی به رفاه و آسایش رفته و حالا توی غربت داره زجر میکشه و خیلی شرایط براش سخت هست و روزی هزار بار آرزو میکنه برگرده ایران!! اونجا رفتارشون با ایرانی ها خیلی بده! حقوق شهروندیشون رعایت نمیشه! شبانه روز دارن کار میکنن و جون میکنن و ....
  • اعتراض A1 ۰۴:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۵/۳۰
    12 1
    بله چنین هست،من با مدرک لیسانس ترکیه کار می کنم اونم چه کاری مارک میزنیم رو تیشرت،به خدا دوستم با مدرک لیسانس اینجا امده تو قصابی کار می کنه،حرف خیلی بیشتر از این هاست اما چه میشه می کرد،فعلا که امدیم ایران چند روزی سر بزنیم دوباره بریم تا یک سال دیگه
  • محقق IR ۱۶:۴۰ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۱
    6 0
    بخش عمده مطالب پیوست اول مقاله که به یک وبلاگ ارجاع داده شده ازمدرک ذیل اقتباس شده و بهتر بود ذکر می شد: غلامرضا ذاکرصالحی،فراتحلیل آثارعلمی مربوط به مهاجرت نخبگان،فصلنامه انجمن جامعه شناسی ایران،بهار86 ش29 صص 113-135
  • یه دانشجوی دکتری A1 ۰۹:۱۶ - ۱۳۹۲/۰۶/۱۳
    16 0
    من یه ایلامی هستم، ایلام بیشترین آمار مهاجرت به استرالیا رو داره، مردم دارن از گشنگی می میرن، اینم از هوا همش گردو خاکه، به خدا بدبختیم، خیلی از افراد تحصیل کرده دارن به صورت غیر قانونی میرن، به نظر من کار خوبی می کنن، چون که تو ایران هیچ کاری براشون نیست، من خیلی از رییس و روأسارو می شناسم که فک و فامیلشون رو آوردن سر کار و آدمای شایسته باید هی غصه بخورن، مگه آدم چقدر زندگی می کنه، من خودم توی یه دانشگاه کار می کنم رییسش هر چی فامیل داشته از راننده تاکسی، شاطر و کارگر سر خیابون رو آورده استخدام کرده اونم تو دانشگاه!!!!! تا کی بی عدالتی، اگه چیزی بگی خفت می کنن، فریاد از بی عدالتی!!!!!!!! شما هم دلتون خوشه با این تیترتون، خودتون هم جواب رو می دونین!!!!!!!!
  • کامبیز IR ۱۱:۴۱ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۵
    20 0
    شماها کی هستین که تعین میکنین کی ایرانیه کی نیست بمونن تو این خراب شده عمرشونو تلف کنن برا شما گردن کلفت کنید باید برن جایی که ادم حسابشون کنن
  • بی نام IR ۱۴:۳۳ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۴
    1 11
    هرچه ایرانی به خارج کشور قاچاق می روند از راه دوبی وترکیه می روند حتد در دوبی خانمی هست با گرفتن پوله زیاد می برندلطفا جلوی اینها را بگیرد وانهای کر رفتند به خصوص انگلستان وامریکا وسوید برگرذانید تا الان خیلها ازطریقه دوبی وترکیه رفتند اینجوری پیش بره ایرانیی باقی نمی ماند کارا جدی بگیرید ممنون