دکتر شهین اعوانی استاد فلسفه اخلاق و عضو هیات علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و دکتر محمدمهدی لبیبی، جامعهشناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در گفت و گو با فارس به بررسی وضعیت «اخلاق عمومی» در ایران پرداختند. نکات مهم این گفت و گو را در ادامه می خوانید.
دکتر شهین اعوانی استاد فلسفه اخلاق و عضو هیات علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران:
* ما در حقیقت در جامعهای زندگی میکنیم که ارتباط خود با دیگران را به صورت شفاف تعریف نمیکنیم. حتی ما مفتخریم که جامعهمان تعارف و احترام و مهماندوستی در سطوح مختلف رایج است و جهان هم ما را با این ویژگی بیشتر میشناسد. آیا اغلب ریشه تعارف، ریا نیست؟ تعارف یعنی ترجیح حق دیگری بر حق خودم. یعنی من برای دیگری زندگی میکنم نه برای خودم و تلاش میکنم برای «حفظ آبرو» ظاهر قضیه را طوری وانمود کنم که طرف مقابل متوجه واقعیت نشود.
* ریشه بسیاری از دروغگوییها ترس از رسوایی، آبروریزی، ترس از دست دادن مقام، ترس از تبعات ناعادلانه جزایی یا سیاسی و ... است. یک مثالی میآورم یک زمانی در کشور ویدئو ممنوع بود من در جایی مهمان بودم و فرزند خانواده از مدرسه آمد و به مادرش گفت که امروز معلم مان از من پرسید شما ویدئو دارید و من گفتم ویدئو اصلا چیست؟ در صورتی که در خانه آنها ویدئو بود. در آنجا احساس کردم این مادر، که تحصیل کرده تا سطح دکتری هم بود، نمیدانست چه باید بگوید. فرزندش را تنبیه کند که دروغ گفته است، یا تشویق کند که راستش را نگفته، چون در آن موقع تبعات دیگری داشت. ویدئو آلت قتاله نبود. تا جایی که در جریان بودم، آنها ویدئو داشتند و زبان خارجی یاد میگرفتند و یا فیلم هم به زبان خارجی میدیدند. مسلما نسبت به تربیت فرزندشان متعهد هم بودند. تا سال گذشته همتی که برای جمعکردن ماهواره صرف میشد، به مراتب مشهودتر از تلاش برای ممانعت از اعتیاد و جلوگیری از رواج مواد مخدر در جامعه بود.
* تا زمانی که شان انسانی خودمان و دیگران را رعایت نکنیم و برای انسانیت انسان حقی قایل نشویم، روز به روز از اخلاق و بدیهیات اصول اخلاقی دورتر میشویم. قانونگریزی نیز به خصوص در کلانشهرهای ما بیداد میکند. بیشتر از آنچه خود را پایبند قانون بدانیم و به ترویج آن بپردازیم، حتی پلیس ما هم قانون گریزی ما را نادیده میگیرد. به طور مثال همین کلاهایمنی موتورسواران را در نظر بگیرید یک زمانی از سوی پلیس بگیر و ببند فراوان برای رعایت و اجرای آئیننامه آن بود اما پس از مدتی فراموش شد. همه ما روزانه شاهد ورود رسمی موتورسوارها به پیادهروها در جلوی چشم مأموران راهنمایی و رانندگی هستیم.
* وضعیت ایران به عنوان یک کشور اسلامی و متعهد به حق دیگری و آلمان با گرایش سکولار و فردگرا را درنظر بگیرید، اگر یک روز به مردم آلمان بگویند هوا آلوده است هفتاد درصد مردم از وسایل شخصی استفاده نخواهند کرد اما در ایران همه به هم از میزان هشداردهنده آلودگی خبر میدهند، اما همه هم خودرو شخصی خود را بیرون میآورند. یک روز به علت آلودگی هوا، مدارس تعطیل شده بود. اتفاقی من در خیابان بودم (پیاده، چون از خودرو جز در اواخر هفته استفاده نمیکنیم)، بیتوجه به هشدارها، ترافیک شدیدتر شد. این نشان میدهد ما میخواهیم گلیم خود را از آب بکشیم، هرجا صلاح بدانیم دروغ میگوییم یا قانون شکنی میکنیم.
* یک نکته مهم در جامعه توجه به مصلحتهاست اینکه امروز اقتضا میکند بنا به مصلحت اینطور بگویم یا اینطور رفتار کنم این در واقع تعبیر دیگری از دروغ است. علاوه بر این تمام کارهایی که در قانون کپی رایت قرار ندارد با وجود اینکه ما مشمول این قانون جهانی نمیشویم چون کپی فیلمها، دانلودها، کتابها و ... لقمه حرام سرسفره علم است، حتی اگر بگوییم خارجیها هم این چیزها را رعایت نمیکنند باز هم توجیه است و این دلیل نمیشود آنها هم ممکن است کار غیراخلاقی انجام دهند. خیلی از داروهایی که آنها میخواهند آزمایش کنند بر بیماران کشورهای جهان سوم امتحان میکنند، بنابراین اینکه آنها اینکار را انجام میدهند ما هم انجام دهیم، برداشت غلطی است. ما یک جامعه دینی هستیم و بدیهی است پایبندی به اخلاقیات شرط اصلی حفظ دین است.
* در جامعه ما، همه مسؤلان و دستاندرکاران و هر فرد ایرانی در اخلاقیشدن فرزندان این دیار مؤثرند و بر این اساس اگر نقیصهای تربیتی، اجتماعی و... در جامعه ما وجود دارد، همه ما مسؤلیم و نباید به دنبال مقصر بگردیم و قصور و تقصیرها را به دیگری نسبت دهیم.
* در یک آسیب شناسی از کتب آموزشی نیز باید گفت که امروزه با وجود اینکه صبغه دینی کتابها قوی شده و این جنبه پیش از انقلاب کمتر ولی به لحاظ تأثیرگذاری بیشتر بود، چون جمع نویسندگان کتاب دینی شخصیتهایی بودند که بعدها در روند انقلاب اسلامی هم مشارکت داشتند. اما آن دوران افراد جامعه (و نه حکومت) بیشتر پایبندی به اخلاق داشتند مثلا به ما یاد داده بودند که به کتاب دینی و قرآن احترام خاصی بگذاریم اما امروز به کرات میبینیم که بچهها کتابها را پس از امتحان پاره میکنند! وقتی به بطن این رفتار توجه کنیم تبعات عجیب و غریبی مییابیم. پیشنهاد مشخص بنده این است که برای مقاطع راهنمایی و مخصوصا دبیرستان، تنها کتاب دینی نباشد بلکه دو کتاب دیگر یعنی کتاب اخلاق و نیز کتاب «اخلاق» یا «اخلاق و وظایف شهروندی»، یا «اخلاق حرفهای» تدوین شود و به دانشآموز اختیار انتخاب بدهیم. در این صورت با علاقه بیشتری خواهد خواند و درباره خواندههایش فکر خواهد کرد.
دکتر محمدمهدی لبیبی، جامعهشناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی :
* در روشهای تحقیق مشخص شده که ایران از جمله کشورهایی است که در آن روشهای پیمایشی جواب صحیح نمیدهد چرا که افراد پرسشنامهها را پر میکنند ولی با اطلاعات غلط به طور مثال در تحقیقی که یکی از دانشجویانم در یکی از شهرهای ایران برای گرایش مردم به نماز جمعه به صورت آماری تهیه کرده بود، مشخص شد که 90 درصد مردم در این شهر به نماز جمعه میروند درصورتی که این غیرممکن است، این اتفاق را در کمتر جای دنیا مشاهده میکنیم یا مثال دیگری بیاورم که از فردی سؤال کردیم که راجع به یک برنامه تلویزیونی که وجود خارجی هم ندارد، نظرش را بگوید اکثراً گفتند که برنامه بسیار خوبی است و جالب این است که هشتاد درصد نظر هم دادهاند! این یک فاجعه است، در بسیاری کشورها از جمله فرانسه حتی درباره مسایل شخصی شاید نخواهند اسمشان فاش شود ولی دروغ نمیگویند.
* میزان بیعدالتی و احساس آن در اخلاقیات افراد مؤثر است در جامعهای که افراد حس تبعیض یا بیعدالتی دارند نسبت به بسیاری از ارزشها بیتفاوت میشوند و حتی پدیدههایی چون وندالیسم نیز رخ میدهد. ساختارهای سیاسی و الگوها نیز با اخلاق نسبت دارد آیا واقعاً کسانی که مدعی اخلاق هستند خود رعایت کننده آن هستند؟ به تعبیر پیامبر رطب خورده کی منع رطب کند؟ آیا کسانی که ساده زیستی را تشویق میکنند خود بدان عمل میکنند؟ اگر این الگوها در ذهن افراد تخریب شود دیگر باور مسایل اخلاقی سخت میشود. حتی احساس ناامنی در جامعه نیز بر رعایت مسایل اخلاقی موثر است در سختیها خیلی از مسایل اخلاقی رنگ میبازد و در یک لحظه فرض کنید واقعا زلزله بیاید آدمها تغییر میکنند، چرا که احساس ناامنی کردهاند.
* در یکی از کشورهای خارجی که رفته بودم با دوستی به دانشگاه میرفتیم او ماشین را با فاصله زیادی از دانشگاه پارک کرد و من تعجب کردم و گفتم چرا اینجا پارک میکنی؟ گفت یک مقدار زود رسیدیم جاهای نزدیکتر به دانشگاه بماند برای کسانی که دیرتر میآیند. این بحث شاید در جامعه ما خندهدار به نظر برسد چون هر کس به فکر این است که خودش بهترین جای پارک را اشغال کند و حق را به خودش میدهد.
* بحث اخلاق یک چالش بزرگ است ما همیشه وقتی خود را با کشورهای غربی مقایسه میکنیم میبینیم که این رعایت قانون و نظم در صف قرار گرفتن و چیزهای دیگر وجود دارد اما ما نیز کشوری هستیم که از گذشته زمینه اخلاقی قوی داشته و حتی در دوران هخامنشی در دعاهایمان ازخداوند رفع دروغ را خواستهایم و آن را کلید بدیها دانستهایم اما اینکه چرا این اتفاقات الان مشاهده میشود، یک چالش بزرگ است که بیشتر به زمینه کنونی اجتماع باز میگردد اما با این حال اگر در دنیای غرب این فضا را نمیبینیم نه بخاطر این است که مردم آنجا خیلی خداجو هستند و احساس گناه از دروغ گویی میکنند، خیر اینطور نیست. آنها خود را در یک اجتماعی میبینند که اگر به قواعدش عمل نکنند ضرر جمعی میکنند اگر در رانندگی رعایت یکدیگر را میکنند به این دلیل است که اگر یک نفر ضرر کند همه آنها ضرر خواهند کرد و این یک برداشت عقلانی و سودمند است نه برداشت خدادادی و عرفانی.
* درباره اینکه چرا قبح برخی از رذیلتها چون دروغ از بین رفته باید گفت که خیلی از بحثهای جامعهشناسی با نگاهی به اکثریت صورت گرفته است به طور مثال پدیدهای چون طلاق که از گذشته قبیح بوده تا سالهای پیش کسی که طلاق میگرفت یا آن را عیان نمیکرد و یا اینکه از این اتفاق اصلا ابراز خوشحالی نمیکرد اما اکنون در شهرهای بزرگ مشاهده میکنیم که حتی برای طلاق جشن برگزار میکنند! یک عده به صرف شام و شیرینی دعوت میشوند و این قضیه به صورت یک اتفاق خوب برای همه علنی میشود با چنین اتفاقی دیگر معنا و مفهوم طلاق در ذهن افراد تغییر میکند حتی مفهوم بچهدار شدن نیز امروزه به عنوان یک اتفاق خوب، جای خود را به یک کار پردردسر و مایه زحمت داده است دروغ نیز به همین صورت است در صورت رواج یافتن دیگر قبحی ندارد و به مرور فردی که راست بگوید باعث خنده دیگران میشود یا از او به عنوان یک فرد ساده لوح یاد میشود.
* در یک جمعبندی اگر بخواهیم معضلی مثل دروغ را بررسی و برای کاهشش اقدامی کنیم، باید از چند زاویه به این قضیه بپردازیم نخست و مهمترین مسأله دولت و حکومت است که زمینههای پیدایش چنین رفتارهایی را دامن میزنند به طور مثال یکی از معضلات مسایل اقتصادی است در جامعهای که رفاه حاکم باشد حتما راستگویی بیشتر است البته این رفاه نه به این معنا که افراد مرفه همیشه راستگو هستند خیر اما انسان فقیر دچار معضلات و مسألههای بیشتری است که در یک برههای مسایل اخلاقی برایش کمرنگتر میشود. به تعبیر خود پیامبر (ص) «کاد الفقر ان یکون کفرا» بنابراین در یک جاهایی برخی مسایل مثل فقر انسان را به سراشیبی میبرد.
* یک نکته مهم افزایش مشارکت مردم است قدیمترها این کار مخصوصا در مدارس صورت میگرفت که بچههای شر و شیطان مبصر کلاس میشدند امروز ما واقعا نیاز داریم همه مردم داخل کارهای گروهی شوند و عکسالعمل خود را بیان کنند، این کار به هر شکلی از پرخاشگری گرفته تا سایر بیاخلاقیها جلوگیری میکند یا لااقل ذهنیت افراد را تصحیح میکند چرا که احساس بیعدالتی یا ناامنی ممکن است صحیح نباشد.
* موضع نخست دولت با کارهای چندگانه اقتصادی، رفع تبعیض ، فعالیتهای فرهنگی و ... است و دوم بحث نهادهای واسطهای که نهادهای آموزشی را نیز در برمیگیرد، NGO ها میتوانند حلقههای واسط بین دولت و مردم باشند و در این زمینه نقش موثری ایفا کنند. اخیرا مشاهده کردم که شهردار لندن سایتی راهاندازی کرده و از مردم لندن خواسته برای یک طرفه کردن خیابانها نظر دهند، متاسفانه ما در اینجا یک روز از خواب بیدار میشویم و میبینیم چند خیابان یک طرفه شده این شرایط باعث میشود انسانها تغییر کنند، بنابراین تلاش کنیم از همه نظرخواهی کنیم این در جامعه ما کمرنگ و محدود است در صورتی که این کار به مردم احساس آرامش و روحیه میدهد و شرایط پرتنش و اضطراب را کم میکند.
/6262
نظر شما