سوال​هایمان را با تامل پاسخ داد. شاید چون جنسش از حرف​های معمول و سوال​هایی که از مسئولی چون او می​شود متفاوت بود.

محمود عزیزی: در همین پاسخ دادن​ها هم سیاستمداری خودش را نشان داد و در عین حال شناختش را از رسانه بیشتر اثبات کرد.

مصطفی پورمحمدی 53 ساله از همان زمانی که بعد از سال ها حضور در وزارت اطلاعات، در مجلس برای تصدی وزارت کشور دولت نهم پشت تریبون مجلس رفت و به آنها که امنیتی بودنش را به رخش کشیده بودند، پاسخ داد و همه را میخ کوب سخنرانی اش کرد، شمه ای از توانایی مدیریتی اش را نشان داد.
بعد هم که از ساختمان مرتفع وزارت کشور درخیابان فاطمی راهی ساختمان نسبتا معمولی سازمان بازرسی در خیابان طالقانی شد، همچنان محبوبیتش را برای رسانه ها حفظ کرد.
حالا هم که می خواهد شانسش را در عرصه انتخابات ریاست جمهوری آزمایش کند. آنچه در ادامه می آید بخش نخست گفت و گوی خبرآنلاین با مصطفی پورمحمدی است که از فضای معمول مصاحبه های سیاسی دور شده و بیشتر جنبه عیدانه دارد.
 

بچه که بودید بیشتر شبیه مادرتان بودید یا پدرتان؟

حس می‌کنم که از هر دو  آنها، خصایص متفاوتی را به ارث بردم که از جهاتی متضاد است. ولی وقتی فکر می‌کنم، می‌بینم به هر دو طرف می‌خورد.
 
از پدرتان چه چیزی به ارث بردید؟
جدیت، روحیه جسارت، نقد، صراحت.
 
از مادر؟
صبوری، رفاقت، خوش‌برخوردی.
 
چطور شد طلبه شدید؟
خانواده ما خانواده طلبگی است. محیط قم محیطی است که طلبه‌پرور است. شغل پدرم هم خیاط روحانیون بود همه اینها کمک کرد که طلبه بشوم.
 
در دوران طلبگی در مدرسه حقانی چیزی بود که به آن خیلی حساس بودید ولی الان که به آن فکر می‌کنید فقط لبخند می زنید؟
ما جزء افراطیون نبودیم. مرحوم شهید بهشتی، شهید قدوسی با اینکه خودشان واجد شرایط بالای اخلاقی و تقیدهای دینی و اعمال ویژه دینی و مستحبات بودند ولی سعی می‌کردند ما را در شرایط متعادل و منطقی قرار دهند. از این جهت ما را از رفتارهای متعصبانه افراطی که کاملا محدود ساز باشد، خیلی پرهیز می‌دادند.
 
بهترین استادتان در مدرسه حقانی که خیلی دوستش داشتید که بود؟
واقعاً برایم کمی سخت است انتخاب کنم. من نسبت به استاد‌هایم علاقه‌مند بودم ولی شهید قدوسی خیلی برایم جذاب بود.
 
الان که خودتان مسئول هستید، نماز‌هایتان را اول وقت می خوانید یا اینکه ممکن است تاخیر شود؟
سعی می کنم اول وقت باشد.
 
چرا روحانیون معمولاً موهایشان یا کوتاه است یا کم  مو هستند؟!
اولاً عمامه با موی بلند ناسازگار است و خیلی زود عرق می‌کند. من خودم یک کم موی سرم بلند می‌شود، تحملم را از دست می‌دهم. دوم اینکه معمولاً سنت است که افرادی که کمی پا به سن می‌گذارند، موهایشان کوتاه‌تر باشد. آرام آرام این تبدیل به یک سنت شده که روحانیون موی سرشان کوتاه‌تر باشد.
 
 چون موی سرتان را کوتاه کردید می پرسم .چند وقت یک‌بار آرایشگاه می‌روید ؟
سعی می‌کنم بین 15 تا 20 روز بشود.
 
می‌روید یا می‌آیند؟
[با خنده] می‌روم. چون در محل کارمان سلمانی داریم. من آنجا می‌روم.
 
یقه پیراهنی که پوشیدید «طلبگی» است یا یقه «دیپلماتیک و مسئولانه» است؟
دیپلمات ها خودشان را با هزار وصله و پینه می‌خواهند به روحانیون بچسبانند. خودشان می‌گویند این یقه، آخوندی است!
 
بعضی‌ها می‌گویند این یقه دیپلماتیک است؟!
ظاهرا آنها بعداً پیدایشان شده! تاریخ این را می‌گوید.
 
 
جوان‌تر که بودید، در منزل عمامه‌تان را خودتان می‌بستید یا با بچه‌هایتان؟
من از همان ‌از سال 56 که معمم شدم تا حالا عمامه ام را خودم بستم.
 
طلاب جوان معمولا از بچه‌هایشان در عمامه بستن کمک می گیرند.
عمامه را برای اینکه بشود بست، یک طرف مقابلی می خواهد که عمدتاً همیشه خانم من، طرف مقابلم برای بستن لایه‌های عمامه بوده که بعد من به یک کلاف تبدیلش می‌کنم و شروع به بستن آن می‌کنم.
 
در جوانی بین شهرت،‌ قدرت و ثروت کدام را بیشتر دوست داشتید؟
هیچ‌کدام.
 
سابقه یأس فلسفی هم دارید؟ مثلاً  درجوانی‌تان؟
نه، به یاد ندارم.
 
مهمترین دغدغه سال‌های جوانی‌تان چه بود؟
محرومیت از تحصیل. در عنفوان جوانی انقلاب شد و افتادم به کار و با نشاط تحصیلی و علمی که داشتم خیلی علاقه‌مند بودم که تلاش علمی‌ام به طور جدی ادامه پیدا کند اما در آن حد نتوانستم.
 
نویسنده‌ای که در جوانی خواندن کتاب‌هایش خیلی روی شما تاثیر گذاشت؟
خیلی شخصیت‌زده نبودم.
 
 اولین بار معنی قدرت را کی فهمیدید؟
خیلی زود. مثل همه آدم‌ها وقتی به خیابان می‌آیند و نیروی پلیس را می‌بینند، قدرت را فهمیدم. به خصوص که پلیس با ما یک ارتباط نزدیکی برقرار می‌کرد. من بچه بودم پدرم تحت تعقیب بود، به خانه آمدند و دستگیرش کردند. از همان موقع حس تحمیل قدرت و ارعاب را فهمیدیم. بعد در اوج جوانی هم کشمکش‌ها و درگیری‌هایی که با ساواک و پلیس داشتیم، ‌این حس را کاملا نزدیک‌تر کرد و ملموس شد. انقلاب هم که در اوج جوانی پیروز شد خودمان آمدیم در متن انقلاب در مجاری قدرت از آن طرف میز به این طرف میز آمدیم.
 
چه چیزی از سیاست مهم‌تر است؟
فرهنگ.
 
دلیل کلی‌گویی سیاست‌مدارها چیست؟
فرار از پاسخگویی! می‌خواهند راحت باشند.
 
مهم‌ترین فرق زندگی سیاستمداران با بقیه مردم؟
سیاست‌مدارها خیلی از فضاهای واقعی و باورهای خودشان بیش از دیگران فاصله می‌گیرند.
 
 
 
قاعده بازی یعنی چی؟
پذیرش ضابطه‌ها و میدانی که می‌خواهید داخلش بروید.
 
یک تعریف ساده بگویید از استعداد سیاسی؟
کسی که بتواند رابطه خوب با افکار عمومی برقرار کند. قدرت بسیج منابع برای تامین خواسته‌هایش داشته باشد. در زمان اجرا، عوامل همفکر خودش را خوب سامان دهد و نهایتا قدرت دفاع و پاسخگویی قابل توجه داشته باشد.
 
رفیق گرمابه و گلستان‌تان در جناح رقیب؟
با اغلب‌شان رفیقم. من سعی می‌کنم روابط انسانی و عاطفی‌ام را برقرار باشد. شاید تعبیر گرمابه و گلستان تعبیر دقیقی نباشد ولی سعی کردم با طیف‌های مختلف از جریان مقابل هم صمیمی باشم. همین امروز یک مجلس ختمی رفتیم که آقای کرباسچی آمد و نشست و سلام و علیک کردیم و آقای موسوی لاری آمد که سلام و علیک کردیم.
 
رفیق‌تان را نگفتید؟
آقای حاج سید حسن خمینی. از قبل با هم رفیق بودیم که این رابطه همچنان برقرار است.
 
لطیفه در مورد سیاست‌مدارها زیاد می‌شنوید؟
زیاد می‌شنویم.
 
این لطیفه ها در جامعه طناز ما نشانه چیست؟
مردم همیشه در مورد کسی که در اوج است، می‌خواهند این حس تفوق او را به شکلی دفع بکنند. این لطیفه بهترین پیام است برای دفع آن حس تفوق طرف مقابل.
 
معنی لبخند سیاستمداران چیست؟
جا با جا فرق دارد. همه لبخندها که یک معنا را ندارد.
 
عجیب‌ترین تیتری که از خودتان در رسانه‌ها دیدید و از آن تعجب کردید چه بود؟
حضور ذهن ندارم.
 
خودتان مایلید با کدام چهره سیاسی عکس یادگاری بگیرید؟
مایلم هرکس می‌خواهد با من عکس بگیرد! به او اجازه بدهم!
 
با کدام بزرگ دوست دارید عکس یادگاری بگیرید؟
مایلم خدمت بزرگان برسم و ضعف‌های خودم را در محضر آنها جبران کنم.
 
نظرتان درمورد ممنوع‌التصویر شدن چیست؟ مثلاً فلان هنرپیشه و فلان سیاستمدار در تلویزیون ممنوع‌التصویر باشند؟
برای ممنوع‌التصویر شدن حکم کلی نباید کرد. به هر حال، افرادی هستند که خارج از قاعده عمل کردند و ما نباید آن را برجسته کنیم؛ ولی این را دست هر کسی بدهیم و با هر قاعده‌ای بخواهد اعمال کند، این عمل خلافی است و غیرقابل دفاع.
 
نسبت رسانه با سیاست؟
فوق‌العاده از هم متاثرند.
 
نسبت عشق با سیاست؟
می‌توانند بدون هم زندگی کنند.
 
با چه کسی حاضر نیستید پشت یک میز بنشینید؟
با کسی که نه ملتزم به عقل است نه ملتزم به دین.
 
واژه‌ای که بعد از گفتن، از اظهارش پشیمان شدید؟
 در فضای رسانه‌ای خیلی سعی می‌کنم با دقت صحبت بکنم. واژگانم تاحد ممکن انتخاب شده و دقیق باشد ولی در محاورات عادی و گفت و گوها تعابیر تند و ناروا، قضاوت‌های نابجا داشتم.
 
آخرین باری که در موضوعی به کسی خیلی اصرار کردید؟
همین ایام در فعالیت‌های انتخاباتی در همکاری‌ها، در برخی موضع‌گیری‌ها، بخواهی نخواهی نیازمند بحث و چانه زنی هست.
 
شغل مطلوب‌تان در مدینه فاضله چیست؟
کار فرهنگی و طلبگی.
 
صریح‌ترین جمله‌ای که راجع به خودتان از کسی شنیده‌اید، چه بود؟
در جاهای مختلف، تعابیر مختلفی شنیده‌ام، برخی گفتند فلانی کاری است. بعضی‌ها هم جسارت بنده را مثال زدند.
 
بیشتر از همه به کدام شخصیت سیاسی تلفن می‌کنید؟
بیشتر تلفن کاری است مثلاً آقای لاریجانی. طبعاً مسائل کاری با آنجا زیاد داریم و دوستان دیگر.
 
چقدر از سماجت خوشتان می‌آید؟
سماجت یک تعبیر منفی دارد که لجبازی است و یک تعبیر مثبت که جدیت است و من از جدیت خوشم می‌آید.
 
از قاطعیت چطور؟
لازمه کار است.
 
 
کدام چهره تاریخ ایران را خیلی دوست دارید؟
خیلی به این موضوع فکر نکردم. ولی مثلاً فکر می‌کنم در حوزه‌های مختلف شما در آن جایگاه فوق‌العاده متعالی، حضرت سلمان را می‌توانم مثال بزنم.
 
فکر می‌کنید جامعه امروز بیشتر به سلمان نیاز دارد، یا ابوذر و عمار؟
جامعه از هر کدام این‌ها محروم بشود، ضرر کرده.
 
کدامش مهم‌تر است؟
جامعه، امروز به مالک اشتر بیشتر نیاز دارد.
 
تکیه کلام خاصی دارید؟
خوب!
 
فرق شما با 5 سال پیش چیست؟
در سرازیری عمر هستم.
 
فرصت‌طلبی بیشتر شما را ناراحت می‌کند یا ساده‌لوحی؟
هیچ دوست ندارم با ساده‌لوحان هم کاسه و همراه بشوم.
 
موضوعی که شما را خیلی به فکر وا می‌دارد؟
عاقبت و سرنوشت.
 
فقیه مورد علاقه‌تان؟
همچنان امام راحل.
 
اهل فال حافظ هستید؟
فراوان.
 
اهل استفاده از عطر چطور؟
معمولاً روزانه.
 
مارکش معلوم است؟
نه، اصلاً مارک‌ها را نمی‌فهمم. هر چی دستم برسد.
 
یک بار در یکی از مصاحبه هایتان گفته بودید با پرونده های که در سازمان بازرسی مفتوح است می توانید رسانه را پر کنید. اگر وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری شوید ممکن است یکی دو تا از آن پرونده‌هایی که در سازمان بازرسی هنوز باز نکردید را رو کنید؟
بنا ندارم.
 
می‌گویند چهره‌های نظامی و امنیتی آدم‌های خوش‌اقبالی در انتخابات نیستند. آقای رضایی یک نمونه‌اش است. شماچه فکر می‌کنید؟
امیدواریم جامعه به یک بلوغ و کمال انتخاباتی برسد و به یک انتخاب خوب دست بزند.
/29212
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 283431

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • جواد IR ۱۵:۵۷ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۴
    140 9
    جدیت،روحیه جسارت،نقد،صراحت(البته بعد از برکنار شدن از دولت)ازبین شهرت،ثروت و قدرت کدام را بیشتر دوست دارید؟جواب هیچکدام!!!!!!!!!!!!!!!مگه میشه کسی وارد سیاست بشه و عاشق این خصوصیات نباشه ؟
  • بدون نام IR ۱۷:۲۴ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۴
    10 72
    خوب بود.
  • بدون نام IR ۲۰:۰۳ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۴
    20 1
    سوابق ایشون از اول انقلاب تا به امروز فراموش نشود. و اعمالی که انجام دادن با کمی تحقیق متوجه می شویم.
  • بدون نام IR ۰۰:۰۱ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۵
    27 2
    ما هم همه را باور كرديم
  • حمید IR ۱۲:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۵
    5 34
    امسال به فضل الهی و رای مردم رضاییی رییس جمهوره تورو خدا یک بار هم که شده به برنامه رای بدیم
  • محمد IR ۱۲:۴۴ - ۱۳۹۲/۰۱/۱۷
    3 8
    آقای پورمحمدی روحانی وارسته ومتفکر عاقل وکارآمدی است که انتخاب ایشان می تواند کشور راازوضع فعلی نجات دهد کسی که در حوزه قضایی کارکرده درحوزه اجرایی همچنین اهل علم میباشد درحوزه امنیتی وارد است درکارنظارتی استاد است تمام چالشها واشکالات موجود میشناسد به رهبری نزدیک است در بین روحانیت ازجایگاه ویژه ای برخورداراست درمیان سالی است وقدرت وفعالیت بالایی نیز دارد