۰ نفر
۱۳ اسفند ۱۳۹۱ - ۰۹:۳۱

تفاوت «فکر»‌ و «کفر» در لغت زیاد نیست اما در عمل و دنیای بیرونی بسیار زیاد است. یکی اسباب ترقی و پیشرفت است و دیگری اسباب اختلاف و رکود.

بحث از امروزه روز نیست، بحث از دنیای قدیم است، اما نه چندان قدیم. قرنهای سوم و چهارم و پنجم هجری که ما می بایست بار خویش را می بستیم و تمدنی بزرگ پدید می آوردیم. چه کردیم؟ هیچ. نشستیم و اختلافات سیاسی و فکری را عمیق تر کردیم و فاصله میان اقوام انداختیم. یعنی همزمان، در بعد دین و سیاست و اجتماع زمینه انشقاق را فراهم کردیم.
تا آنجا که به دینمان بر می گشت، اکثریت مسلمانان که قدرت سیاسی حاکم را هم در بلاد اسلام داشتند، به اسم خلافت اسلامی، هر کسی را که اهل تفکر در دین بود و می کوشید تا شریعت را عمیق بفهمد و توحید را معقول و مفهوم  درک کند و فلسفه دین را درست عرضه کند، و جهان شناسی جدی کند، متهم به کفر و زندقه می شد. اقلیت هم که شامل معتزله و شیعه بودند، چون تا اندازه‌ا ی اهل تفکر بودند و می کوشیدند تا آثار فلسفی و کلامی بنویسند و پا را قدری از ظاهر بالاتر گذاشته به مفاهیم عمیق‌تری برسند، متهم بودند که وارد عالم زندقه و دهری گری شده‌اند. دین درست، در نگاه خلافت حاکم، دینی ظاهری بود که حق آن که کسی در آن تفکر کند نداشت. حتی فارغ از دین، اگر در اصول اشیاء ـ به اصطلاح آن روز ـ تفکر می کرد و فلسفی می اندیشید، از نظر این جماعت وارد عالم الحاد شده بود. نسبت دادن الحاد و گذاشتن نام ملحد به گروه بزرگی از شیعیان که یکی از نیرومندترین دولت ها را در مصر و مغرب داشتند، نشأت گرفته از همین تفکر بود. غیر از تکفیر، به طور مرتب، برای خراب کردن آنها، هر روز نام مجوسی و دهری و زندیق و دیصانی و باطنی روی آنها می گذاشتند و مانع از رشد تفکر افرادی چون ناصر خسرو و ابویعقوب سجستانی و شدند. بماند که گاه اینان نیز در تأویل زیاده روی می کردند، اما بیشتر آنچه در باره آنان گفته می شد، اتهام و افراط بود و نشأت گرفته از نگرش ظاهری. همان که مانع از تفکر بود و غلبه‌اش عاملی برای امتناع تفکر در بخش مهمی از دنیای اسلام. همان که معتزله را نابود کرد و شیعه هم چون ریشه عمیق‌تری در اقشاری از مسلمانان داشت، نتوانست نابودش کند، اما تحت فشار، حرکتش کند شد و نتوانست آنچنان که باید نقش مهمی در دنیای اسلام بر عهده گیرد تا بعدها که دولتی به دست آورد.
آن زمان، یعنی قرن های سوم تا پنجم همه بحثها عقایدی نبود. داستان، داستان غلبه عباسیان بود. این که نه تنها نمی‌خواستند وجود و حضور اقلیت شیعه و معتزلی را بپذیرند که به طریق اولی دولتی شیعی را هم تحمل نمی کردند. این تعارض و اختلاف سیاسی، علما را هم تحریک می کرد، گاه از روی باور و گاه با پول، که علیه اقلیت بنویسند و نگرش آنان را به عنوان «فضائح» و «الحاد»‌ معرفی کنند. افتادن عالمان در دام سیاستمداران، خطری است که همواره در کمین عالمان است و آنان تصور می کنند که خدمت به دین می کنند، در حالی که اغلب دین و دنیای مردم را برای تقویت دیگران، بر باد می دهند. کاری که غزالی در فضائح الباطنیه و بغدادی در الفرق بین الفرق و اسفراینی و دیگران انجام دادند همین بود که در چارچوب آنچه سیاستمداران می خواستند می‌نوشتند. الان هم در بسیاری از نقاط جهان اسلام، یا تفکر افراطی ظاهری ابن تیمیه ای حاکم است که فقط قرآن و حدیث می خواند و از هر نوع تفکری بیزار است یا رویه صوفیانه که آن هم نوع دیگری از رکود و جمود است. بماند که مراکز فکری و فرهنگی جهان اسلام در قاهره و قم و نجف و غیره هم به گونه‌ای دیگر گرفتار رکود شده‌اند و همچنان درگیر برخی از جدلهای مشابه عصر قدیم. ما باید تلاش کنیم ضمن آن که حافظ دین و باورهای دینی مردم هستیم، نه تنها با رواج خرافات و ایجاد موانع، آموزه های دینی را عاملی برای ایجاد مانع برای تفکر قرار ندهیم، بلکه آن را چنان که قرآن از ما خواسته است، وسیله‌ای برای تامل و تفکر بیشتر در جهان و انسان قرار دهیم و ابزاری برای داشتن زندگی بهتر و پیشرفته تر در این دنیا قرار دهیم. آن وقت زمینه آباد شدن آخرتمان هم فراهم خواهد شد. ان شاءالله.
 

کد خبر 280076

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • علی IR ۰۱:۰۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۴
    18 0
    سلام و عرض ادب استاد. مثل همیشه از مطلب زیباتون استفاده کردم و لذت بردم. ممنون که خلاصه و مفید نوشتید.
  • محسن IR ۱۲:۰۰ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۴
    12 1
    لذت بردم. آقای جعفریان همیشه دیدگاه و نظراتشون مستدل، معتدل و روزامده.
  • سید IR ۲۱:۳۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۴
    9 0
    الان ما نیز در چنبره خرافاتیم..چه نیکو که شما در قامت روحانیت در مبارزه با این افیون بر امده اید.
  • علی IR ۱۳:۰۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۵
    4 0
    جناب جعفریان عزیز با قلم زیبایتان کسانی را نقد کنید که در جامعه خودمان در تریبونهای عمومی اخلاق را مصادره کردندو رقیب را با ابزار دین کوفتند پس از زدن تهمتها هرگز خود را ملزم به شنیدن پاسخ ندیدند .مشکل امروز ما این است که از همه دورانها و از همه جوامع می نویسیم وتحلیل می کنیم الا حال و روز خود و جامعه خود مان که اتفاقآ به شدت به ان نیاز مندیم.
  • بدون نام EU ۱۹:۳۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۵
    1 0
    بماند که مراکز فکری و فرهنگی جهان اسلام در قاهره و قم و نجف و غیره هم به گونه‌ای دیگر گرفتار رکود شده‌اند و همچنان درگیر برخی از جدلهای مشابه عصر قدیم. ما باید تلاش کنیم ضمن آن که حافظ دین و باورهای دینی مردم هستیم، نه تنها با رواج خرافات و ایجاد موانع، آموزه های دینی را عاملی برای ایجاد مانع برای تفکر قرار ندهیم، بلکه آن را چنان که قرآن از ما خواسته است، وسیله‌ای برای تامل و تفکر بیشتر در جهان و انسان قرار دهیم و ابزاری برای داشتن زندگی بهتر و پیشرفته تر در این دنیا قرار دهیم. آن وقت زمینه آباد شدن آخرتمان هم فراهم خواهد شد. ان شاءالله