تاریخ در کوچه
مهمترین انگیزه برای تحقیق و پژوهش در هر رشته از علوم، نتیجهگیری و رسیدن به یک داوری قابل ارائه است. کشف درمان یک بیماری در پزشکی، درک علت حرکت جسم در فیزیک، فهم انفعالات ذرات در شیمی، و آگاهی از روابط اعداد در ریاضی و ... تنها عامل کنش محقق و پژوهشگر محسوب میشود. گاه چندین عمر و زندگی، پی از پی هم صرف دریافت یک نتیجه میشود. بسیاری از دستآوردهای علمی چنین سرگذشتی داشتهاند. تاریخ و پژوهشهای مرتبط با این علم نیز بیرون از این توصیف نیست. محقق رخدادهای گذشته، با این آگاهی که مساعی طاقتفرسای او به نقطهای خواهد رسید که نتیجهاش به معرض افکار علاقهمندان گذاشته میشود، پا به میدان پژوهش میگذارد.
موضوعی که میتوان سفره آن را تا حدی گشود و برای بحث و بررسی بر سر آن نشست، جنس نتیجهگیری و داوری در حوزه تاریخ و تفاوت آن با دیگر علوم است. نکته اول اینکه اگر فرآیند نتیجهگیری در علوم محض، متکی بر مشاهدات و ملموسات است، این فرآیند در علوم انسانی، به ویژه تاریخ، مبتنی بر شواهد، گواهیها و قرائن است. نکته دوم آنکه نتایج به دست آمده در علوم محض، معمولاً بدون لایه و لعاب بوده، از قطعیت و حتمیت برخوردار است؛ اما در تاریخ، داوری محقق از آبشخورهایی بهره میبرد که بر سر راه هر کدام اگرها و اماهایی وجود دارد؛ از گرایشهای مورخ گرفته تا وثاقت اسناد و مدارک. بنابراین نتیجهگیری در حوزه تاریخ پیش از آنکه به قطعیت میل نماید به نسبیت متمایل است. وجود پرسشهای فراوان بر سر علت وقوع حوادث، برآمدن یا سقوط حاکمان و حکومتها، تبدیل شدن قهرمانهای یک دوره به ضد قهرمان در دورهای دیگر، و ... همگی ناشی از داوریهای قطعی- بدون نظرداشت پیلههای تبلیغاتی – در پژوهشهای تاریخی است.
تار و پود تاریخ با انسان و عملکردهای او تنیده میشود. گستره وجودی آدمی، نیتها و آهنگهای او، خواهشها و تمناها، صدفهپذیر بودن انسان و بسیاری عوامل پنهان دیگر، در کنار قوانین آشکار و نهان حاکم بر جامعه که هر انسان نقشی بر آن میزند، بسیار متفاوت و دیگرگون با فعل و انفعالات ثابت و کشف شده (برای نمونه) در یک گیاه است. ما در تاریخ با پدیدههای «فتوسنتز»ی روبهرو نیستیم، از این رو پیشوند احتیاط و تأمل در تحقیقات تاریخی، کاربردی فراوانتر از پسوند جزمیت و قطعیت پیدا میکند.
سفرهای که از آن یاد شد، برای تاریخ معاصر پهنتر از دورههای پیشین میباشد؛ چرا که غیر از عوامل یاد شده، تاریخ معاصر با پدیدههای بی رحمی چون سیاست و تبلیغات آمیخته است. شواهد بسیاری در دست است که جامعه ما، به ویژه در ادبیات و گفتمان حاکم بر صاحبان سخن و اصحاب قدرت، با رونق داوریهای قطعی و جزمی در حوزه تاریخ روبهرو است. این رواج نامطلوب از قضا، در نزد کسانی که مؤانستی با زیر و بم و فراز و فرود رویدادهای تاریخی ندارند، و از مشکلات و سختیهای قضاوت در این علم بیخبرند، بیشتر است. عدم طرح این مسئله مهم موجب شده که این ادبیات، به سوی عامه نیز سرایت کند و بزرگترین داوریهای تاریخی بر سر هر کوچه و برزن خودنمایی کند.
ما – هر یک به نوبه خود – نیازمند محافظت از فرهنگ عمومی جامعه هستیم. ابتلایی که به آن اشاره شده، سلامت فرهنگ عمومی را تهدید میکند. اشاعه قضاوتهای تاریخی نادرست، آن هم بر بنیاد مسموعات و تکثیر سینه به سینه آن، گذشته از فرود جایگاه تاریخ و مرتبت علمی آن، از چراغی که میتواند فراروی آینده باشد، تاریکخانهای برای در جا زدن در زمان حال میسازد.
نظر شما