۰ نفر
۸ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۳

کیوان کثیریان

 اصلا بنا ندارم غر بزنم که چرا فلان فیلم از جشنواره کنار مانده یا بهمان فیلم در بخش مسابقه نیست و از این حرف ها. نه.
در اصل، قصد دفاع از فیلمی را هم ندارم چرا که فیلم خوب، خودش راهش را پیدا می کند و در محاق نمی ماند. اما می خواهم چند نکته را برای یادآوری بگویم  که گفته باشم و بگذرم.

 

اول: آسیب های قضاوت
تلقی هر کسی از فیلمی که می بیند، به زاویه نگاهش وابسته است و به وسعت نگاهش. قضاوت او درباره فیلم هم مبتنی است بر قوه تحلیلش از نشانه های درون فیلم، میزان درکش و قوه دریافتش. سلیقه شخصی، پیش زمینه ذهنی آدم ها پیش از تماشای فیلم درباره فیلم و فیلمساز و تصمیم گیری های پیش از تماشای فیلم هم از دیگر عوامل موثر در قضاوت درباره فیلم هستند. اختلال در این عوامل و بر هم خوردن تعادل آنها به صحت قضاوت لطمه می زند.
تصمیم گیران سینمایی و قضاوت کنندگان جشنواره ای هم از این قواعد مستثنی نیستند. هم جایزالخطا هستند، هم ممکن است گاه زاویه نگاهشان را از ابتدا اشتباه انتخاب کرده باشند و هم امکان دارد بیش از اندازه، به سلیقه خود اصالت داده باشند. اینها از جمله آسیب های قضاوت است.
اگر اطلاعات من از ایرادهایی که به دو فیلم "همه چیز برای فروش" و "زندگی مشترک آقای محمودی و بانو" وارد شده صحیح باشد، باید بگویم به گمانم هیات انتخاب و شورای پروانه نمایش حداقل درباره این دوفیلم دچار اشتباه شدند. احساس می کنم زاویه نگاهشان را از ابتدا اشتباه انتخاب کرده اند و تا انتها بر اساس همان زاویه اشتباه همه چیز را تحلیل کرده اند، طبعا نتایج اشتباه هم گرفته اند و در قضاوت، راه به خطا رفته اند.
 

دوم: "همه چیز برای فروش"
فیلم "همه چیز برای فروش" فیلم نسبتاً تلخ و خشنی است. ظاهرا ایراد عمده ای که به فیلم وارد آورده اند، همین است. حالا سوال اینجاست که آیا صرفاً وجود خشونت یا تلخی در یک فیلم می تواند حکم حذف آن را صادر کند؟ این درحالی است که خشونت فیلم، اساساًافراطی و آزاردهنده نیست. (اما طبعا ممکن است به طبقه بندی سنی هم نیاز باشد).
ولی آیا مضامین دیگری که در فیلم مورد توجه قرار گرفته باید نادیده گرفته شود؟ آیا نگاه فیلمساز به عدالت طلبی و مبارزه قهرمانان فیلم برای زندگی و سعادت و بقا تا پای جان نباید مورد توجه قرار گیرد؟ آیا نباید اجازه داد فیلمساز درباره شیوه بیانی و قالب و ژانر مورد علاقه اش، حق انتخاب داشته باشد؟ فیلم های بسیاری در سینمای ایران و جهان با همه خشونت و تلخی، ماندگار شده اند و فیلم های بسیار خوبی هم هستند. آیا حذف های اینچنینی موجب نمی شود عنصر مهم تنوع در سینما رنگ ببازد؟
این فیلم خوش ساخت، شایستگی این را داشت که از زاویه درست تری دیده شود و جانمایه اش درک شود. اما ظاهراً ممیزان، همه حساسیت شان را خرج صورت ظاهری فیلم کردند و بس.
 نگاه های جزمی و حذفی نه تنها هیچ سودی به حال سینما و اجتماع ندارد، بلکه می تواند مسیر فیلمسازی یک سینماگر جوان و مستعد را که دارد تجربه های درستی را پشت سر می گذارد دچار اختلال کند.
 

سوم: "زندگی مشترک آقای محمودی و بانو"
به نظرم فیلم "زندگی مشترک آقای محمودی و بانو" نیز به نوعی قربانی همان آسیب های قضاوت شده است که برشمردم.
فیلم به تلقی چهار آدم متفاوت از زندگی پرداخته  که با خاستگاه های اجتماعی مختلف و جهان بینی های متفاوت با ارزش ها و ضد ارزش های گوناگون کنار هم قرار می گیرند؛ یک زن و شوهر سنتی با فرزند نوجوانشان و یک زوج جوانتر و مدرن.
فیلم تلاش کرده درباره خطری که خانواده های ایرانی را در سال های اخیر تهدید می کند، هشدار دهد، طرح موضوع کند و وضعیت موجود را جلوی رویمان بگذارد.

به یاد داشته باشیم، نمی شود گسترش روابط باز و آزاد در جامعه امروز ایران و تبعات منفی و مخرب آن را انکار کرد.
چه کسی می تواند  تمایلِ بخشی از جامعه سنتی ما به عبور از برخی قیود، اصول و مظاهر سنت و جایگزین کردن برخی مظاهر و روابط مدرن از سوی آنان را منکر شود؟
آیا سرگردانی بخشی از نوجوانان و جوانان ما که ریشه های خانوادگی سنتی دارند اما در بطن جامعه ای قرار گرفته اند که سرشار از تضاد و پارادوکس است، انکار شدنی است؟
مشکلات میان مادر و پدر سنتی و فرزند نوجوان و جوانشان را که قصد ندارد شبیه آنان زندگی کند و شبیه آنان بپوشد، می شود منکر شد؟ همه مان  به کرّات درخیابان مادران چادری را کنار دختران شان دیده ایم. چند درصدشان مثل هم لباس پوشیده اند؟
اگر کسی وجود این پدیده های اجتماعی را انکار کند، یا خوب به دوروبرش نگاه نکرده یا به هردلیل می خواهد این اشکالات و خطرات را لاپوشانی کند. ولی در هر دوصورت می توان مسلم دانست که نمی تواند یا نمی خواهد برای رفع آنها کمکی کند.
اما آیا مگر سینما نباید این آسیب ها را تذکر دهد؟ آیا نباید نسبت به سست شدن بنیان خانواده و لطمه دیدن آن از این عوامل مهاجم هشدار دهد؟ آیا نباید وضع موجود را یادآوری کند؟
به گمان من به دلایل گوناگون، این فیلم نه تنها بنیان خانواده را سست نمی کند، بلکه اگر درست دیده شود، یقیناً تاثیرش به نفع نهاد خانواده است. سینمای امروزما و جامعه امروز ما حالا بیش از هر زمان دیگر به فیلم هایی نیاز دارد که هشدارهای جدی بدهند، نهیب بزنند و بی شائبه و بی تعارف درعین صراحت و صداقت، ساختارهای اجتماعی نادرست را به نقد بکشند.

در "زندگی مشترک آقای محمودی و بانو" من هرگز مرد جوان فیلم را ستایش نکردم از این بابت که دور از چشم همسرش(که می گوید درحال جدایی از اوست) با دختری جوان هم رابطه ای ظاهراً شرعی دارد. این مرد چقدر از زندگی دوگانه اش راضی است؟ مگر خود او قربانی کارهایش نشده؟ مگر از فست فود خوردن خسته نشده و آرزویش یک زندگی آرام با یک غذای ساده اما گرم نیست؟

من هرگز زن جوان فیلم را ستایش نکردم که یک مرد متاهل را از همسرش دزدیده و تازه دارد همان مرد را هم "می پیچاند" و با دوست نزدیک او ارتباط دارد. من در او جز سرگشتگی و بی ریشگی ندیدم. او کسی است که از ریشه های احتمالاً محکمی که درگذشته داشت، کنده، دیگر به جایی بند نیست و نمی داند از زندگی چه می خواهد. هرچه می کشد و هرچه می کند از همین هویت باختگی است و از همین رو هیچ چیز برایش رضایت و آرامش نمی آورد. اگر به این و آن پناه می آورد برای پرکردن همان خلا است که طبعاً به این سادگی ها پر نمی شود. وقتی در میانه راهِ کندن از این مرد و رفتن به سوی مردی دیگر در تنهایی خود همچون کودکی ناتوان زیر ملحفه ای با بافت سنتی می خزد، این پادرهوایی و بی پناهی بیشتر خود را به رخ می کشد.

من هرگز مرد سنتی فیلم را ستایش نکردم که در حضور همسرش یک جور است و چون به خلوت می رود، یک جور دیگر. او میان آسمان و زمین سرگردان است؛ هم خدای سنت را می خواهد و هم خرمای مدرنیته را. نظایر او دور و برمان کم نیستند. او که دیگر دوست ندارد زنش را همیشه درحال جارو زدن و غذا پختن ببیند، یک زن جوان و پرانرژی و شوخ و شنگ که می بیند، دلش می لرزد البته برای همسر و دخترش این ها را نمی پسندد. او حالا ترجیح می دهد - برعکس مرد جوانتر فیلم - گاهی کنار زنش فست فود بخورد. او تغییر می خواهد اما نه خودش ظرفیت پذیرش تغییر را دارد و نه توانسته  بستر آن را در خانواده اش فراهم کند. پس همواره در معرض افتادن به دام زندگی دوگانه و پنهانکاری است.

من حتی زن سنتی فیلم را هم نتوانستم ستایش کنم گرچه او شریف ترین آدم فیلم است. او هم با سختگیری و انعطاف ناپذیری نسبت به خود و خانواده اش و مقاومت های بی جا در قبال تغییر، فرصت نفس کشیدن به اعضای خانواده نداده و در به وجود آمدن سستی در پایه های خانواده اش بی تقصیر نبوده است. او البته بیش از همه آدم های فیلم خودِخودش را از دست داده است چرا که تمام زندگی اش را صرف کار منزل کرده و به  توان و قابلیت هایش بی توجه بوده. او به خودش بدهکار است. زندگی با سرعت درحال گذار است و او نتوانسته سرعتش را با آن تنظیم کند. ازاین رو دچار حس شکست است. این درونمایه در "کاغذ بی خط" و "به همین سادگی" هم قابل ردیابی است.
و وقتی من همه اینها را ستایش نمی کنم چطور فیلم می تواند پایه های سنت را نزد منِ مخاطب سست کند و به تبلیغ مدرنیته بنشیند؟ آدم های مدرن فیلم که خودشان از سنتی ها مستاصل تر و پادرهواترند! توجه کنیم که آنچه در پایان فیلم هنوز سرجایش هست، همان خانواده سنتی است؛ گرچه دچار بحران و گرچه  شکننده و دچار تردید. و آنچه به مویی هم بند نیست همان خانواده مدرن و بی ضابطه است. واقعیت همین است و از آن گریزی نیست.
و من بلاتکلیفی نوجوان فیلم را خوب می فهمم. در میانه جذابیت ها و زرق و برق های دنیای مدرن و آنچه این همه سال به عنوان باور در نهاد او شکل گرفته و درمیانه تناقض هایی که پدر و مادرش با آن مواجهند، مانده که با پایه های سنتی زندگی اش و با تمایلات مدرنش چه کند؟ او هم در معرض خطر هویت باختگی قرار دارد. اگر سنت نتواند او را پابند خودش کند و با خوراک مناسب امروز مجاب کند ، آینده ای بهتر از آن دخترجوان انتظارش را نمی کشد. با پاک کردن صورت مساله این دخترک به نتیجه درستی نخواهد رسید. شک نکنید.
1954

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 273403

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 5 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۰:۵۳ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۸
    18 3
    مطلب خوب و دقیقی بود. ممنون از شما
  • بدون نام IR ۱۳:۴۵ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۸
    18 2
    مطلب به جایی بود . تشکر
  • بدون نام GB ۰۲:۴۵ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۹
    10 2
    دوستان ما در وزارت ارشاد دوست دارند داخل مغز فیلم سازان هم ممیزی بخرج بدهند!!! بابا زشته بخدا بابا بخدا گذشته دوران اینجور تنگ نظری ها و جزم اندیشی ها
    • Mahsa IR ۲۲:۵۹ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۹
      3 0
      لطفا به مسولان سينمايي بگين كه اين فيلم رو درجشنواره بگذارند. تا كي با سينماي انديشمند قصد مخالفت دارند؟! واقعا جاي تاسف دارد!!!
  • بدون نام IR ۲۳:۱۴ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۹
    4 0
    واقعاً نقد جالبي بود... متشكرم... نميدونم با وجود اين سانسورها، مسئولين محترم وزارت ارشاد تا كي ميتونن سرشون رو زير برف نگه دارند!؟ آقايان انگار كه در اين جامعه و در ايران زندگي نميكنند!!! آقايان شمارو بخدا دورو برتون رو نگاه كنيد، خواهر، مادر و اعضا خانواده محترم خودتون هم دارن در همين جامعه زندگي ميكنند بخدا! ميتونيد ازشون بپرسيد!