۰ نفر
۱۲ آذر ۱۳۹۱ - ۲۲:۵۴

.

اپیزود اول؛ فضای داخلی
 
«خبرنگار سیاسی باید شان خودش را در فضای رسانه‌ای کشور حفظ کند. حوزه سیاسی، حوزه هنری نیست که با هر سر شکلی بشود در آن حضور یافت و دیگران هم بگویند "تیپش هنری است"».این نخستین نصیحت یک مدیر مطبوعاتی برای دانشجوی ترم دو رشته ارتباطات در بدو ورود به یک خبرگزاری دانشجویی بود. همین هشدار اولیه کافی بود برای ترک بسیاری از خصلت‌های ذاتی دانشجویی من جمله «سر به هوا گری» که در قالب‌هایی چون خواندن کتاب و مجله حین پیاده روی و یا دویدن دنبال تاکسی و اتوبوس و هر حرکتی که منجر به بر باد رفتن هوش و حواس به محیط بود، بروز می‌یافت. از آن پس شش دانگ حواسم معطوف به محیط بود که مبادا یکی از سیاسیون حتی شده در قالب یک رهگذر ساده خیابان، مرا در «شانی» خارج از «شان یک خبرنگار سیاسی» ببیند!
 
چند ماهی غرق در حفظ «شان» بوده و هر روز سایه سنگینش را بیشتر حس می‌کردم که دست بر قضا همان مدیر مطبوعاتی و البته از عناصر ذکور، هنگام بحث با چند همکار سرزده وارد شد و تشر زد که «چرا اینجا بساط لهو و لعب پهن کرده‌اید؟!!» نیش‌های پس رفته‌امان خشک شد! ادامه سخنانش نشان داد که این تذکر لسانی، به دلیل لبخند حین بحث ما نبوده – که او خود در برخی مکالماتش با همکاران خانم و آقا مرزها در این وادی در نوردیده بود-. بلکه مانتو و کفش سفید من و بلوز آستین کوتاه و صندل بدون جوراب یکی از آقایان، مصداق بساط لهو لعب از نگاه وی بوده است!
 
بماند که آن تشر با تذکر مدیر مافوق مذکر دیگری مواجه شد که «این چه طرز برخورد با چند جوان در یک محیط فرهنگی است» و بماند که چه چیزها مصداق «لهو و لعب» نبود و تنها رنگ پوشش می‌توانست مصداقی برای آن باشد برای شنیدن چنین الفاظ سنگینی. اما هرچه بود نتیجه‌اش محدود شدن بیشتر کوه یخ وجودی یک خبرنگار سیاسی از جنس مونث در دامنه گدازه‌های آتشفشانی نگاه‌های مردانه در محیط مطبوعاتی بود. تا آنجا که وقتی چند سال بعد در محیطی مشابه، از یک همکار مطبوعاتی مذکر دیگر با طعم کنایه شنیدم که «فلانی آنقدر خودش را می گیرد که گویی از آسمان افتاده»، با آنچنان توپ و تشری خدمتش برسم که هم «شان» مرا بداند و هم محدوده «دامنه گدازه‌«های خودش را!
 
گرچه سخت و سنگین، اما جای افسوس ندارد که این محدود شدن‌ها، اگر وجهه‌ای عبوس از یک خبرنگار زن در یادها می‌نشاند اما چون محافظی است در برابر سیل حرف و حدیث‌هایی که کم هم نیست در این وادی مطبوعاتی ایران! 
 
اپیزود دوم؛ فضای خارجی
 
هرگز فراموش نمی‌کنم ترسی را که پس از شنیدن قفل شدن در اتاق یکی از آقایان که برای مصاحبه با وی به دفترش رفته بودم، چگونه در تمام وجودم دوید. آنچنان شوکه نگاهش کردم که بنده خدا توضیح داد این کار از مقررات محیط‌های ...است تا کسی نتواند یکباره به دفتر مقامات رده بالا وارد شود. ترسی که بار دیگر با مشاهده تختی کنج اتاق کار آقای دیگری در خاطرم جان گرفت و گویا آن هم بخشی از اسباب کار بود برای خواب قیلوله!
 
شاید هیچ یک از این ها برای یک خبرنگار مذکر ترسناک نباشد، اما در هر دوبار دل من قرص بود به حضور عکاسی که همراهم بود و البته ذکرهایی که بلد بودم زیر لب بخوانم! عکاسی که یک بار به تیر خشم نگاهم گرفتار آمد. چرا که می‌خواست برای عکاسی از یک برنامه خبری دیگر مرا در دفتر تشکلی که یک خانه قدیمی در انتهای یک محله کوچه باغی قدیمی‌تر بود و هیچ تابلو و نام و نشانی نداشت، تنها بگذارد. خدا رحم کرد که متوجه نگاهم شد وگرنه همان ترس امانم را بریده و تمرکزم را از مصاحبه می‌ربود.
 
فراموش نمی‌کنم روزی را که با دیدن یک بولتن محرمانه در دستان یکی از آقایان از سر کنجکاوی پرسیدم که «در این‌ها چه برای شما می نویسند؟» و او گفت: «اگر جایی بیرون از محیط کار ببینمت نشانت خواهم داد!». این هم می‌تواند یک جمله خیلی ساده باشد اما برای من تلنگر ترس آلودی بود تا دیگر حتی مخاطب سلام و علیک چنین کسی هم قرار نگیرم و دورش را به کل خط بکشم.
 
همه این‌ها در این پس زمینه است که برای رفع هرگونه جلب توجهی در محیط‌های خبری رسمی، من و همکاران هم جنسم، همواره باید مراقب حفظ کامل حجاب، رنگ پوشش، سایز مانتو و.... باشیم و حتی گاه انگشتر خود را چنان در دستانمان بچرخانیم که به جای نگین، رینگی ساده دیده شود.
 
آنچه گفته شد نه از باب سیاه نمایی بود و نه بستن در باغ سبزی که انتظار علاقمندان، دانشجویان و فارغ التحصیلان ارتباطات را می‌کشد و نه البته سوزنی در انبار کاه. بلکه لحظاتی رعب انگیز بود که در کنار خاطرات خوش روزنامه‌نگاری جای خود را در پستوی ذهن حفظ کرده است.
 
اپیزود سوم؛ باز هم فضای داخلی
 
در جلسه‌ای حرف از سردبیر گمنام سایتی شد که به واسطه آشنایی دورادوری که با او داشتم از وی به عنوان «یک بچه کم سن و سال» یاد کردم و در پاسخ به همکاری که معتقد بود «او چندان هم بچه نیست»، گفتم که «چرا، او هم سن و سال من است». سپس پاسخ شنیدم «شما خودتان را بچه می دانید؟»
 
کنایه او به این بود که خانم‌ها معمولا در بیان سن واقعی خود دچار اغماض می‌شوند. اما حرفش مرا به خود آورد و یادم آمد که من با کسی هم سن و سال هستم که نصف 12-13 سال سابقه مطبوعاتی مرا هم ندارد اما اکنون سردبیر یک سایت –ولو کم مخاطب- است! اگر نهی از ذکر نام او و رسانه‌‌اش نبود، ساده‌تر می‌توانستم اثبات کنم که جایگاه امروز وی نه از مهارت حرفه‌‌ای و دانش فراخش، که از جنسیت «مذکر» اوست! دست کم سرچ ساده نام هر دو ما در گوگل، می‌تواند این را به هر ناآشنایی به فضای مطبوعات ثابت کند، چه رسد به آشنایان.
 
اصلا جای تعجب نیست که جامعه مطبوعاتی ما متاثر از جامعه «مردسالارانه»ای باشد که حداکثر نفوذ زنان در حاکمیتش، تکیه بر یک کرسی وزارت و دو سه کرسی معاون و مشاور رئیس‌جمهور باشد. نگاهی سطحی به فضای داخلی مطبوعات نشان‌می‌دهد که نادرند زنانی همچون بدرالسادات مفیدی که توانست در حلقه سردبیری روزنامه «شرق» جایگاهی بیابد. حداکثر پست دبیری هم از آن زنان، در سرویس‌های اجتماعی روزنامه‌ها و سایت‌هاست که ژیلا بنی‌یعقوب از پیشتازان آن بود. پروین امامی و نیلوفر منصوریان معدود زنانی هستند که توانستند به عنوان دبیر سیاسی روزنامه‌های بنام سیاسی -«جمهوریت» و «اعتماد»- پذیرفته شوند. (رسانه‌های تخصصی زنان و خبرگزاری‌ها که این روزها عموما 70 درصد پرسنلشان زنان هستند، از این قاعده مستثنی می‌باشند).
 
 به راستی فارغ از هرگونه نگاه فمینیستی سهم زنان از مدیریت رسانه‌ای کشور همین باید باشد؟ آن هم در شرایطی که بیش از 60-70 درصد دانشجویان این رشته از زنان هستند و حضوری به همین پررنگی در تحریریه‌ رسانه‌های مختلف دارند؟ آیا بر اساس نگاه مردانه حاکم، زنان روزنامه‌‌نگار مستعد حضور در مصادر مدیریتی و تصمیم گیر نیستند یا فضایی به آنها داده نمی‌شود و اعتمادی به آنها نیست؟
 
* این یادداشت درآخرین شماره ماهنامه مدیریت ارتباطات در پرونده ای با عنوان «زنان خبرنگار، آسیب پذیرترین و مظلوم ترین» منتشر شده است.
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 261246

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 12 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 7
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۲۳:۳۸ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۲
    11 17
    چه مطلب خوبی
  • محمد FR ۰۰:۳۷ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۴
    7 4
    زن و مرد در غالب صفات و خصال مشترک هستند؛ مثلاً حسن‌خلق، امانتداري، بزرگواري و گذشت و صدها صفت نيکوي ديگر، هم چنان که براي مردان پسنديده است براي زنان نيز مورد پسند است و برعکس: بداخلاقي، خيانت، کينه توزي، دروغگويي و صدها صفت زشت ديگر هم چنان که براي مردان مورد مذمت است براي زنان هم مذموم است. اما بعضي از صفات است که جنبه خصوصي دارد و براي مردان، صفت مذموم محسوب مي شود ولي براي زنان، لازم و جزء صفات نيک آنان است که در ذيل به آن ها اشاره مي کنيم. 1ـ خودپسند و متکبر باش: زني که خودپسند و متکبر است در اثر همين صفت، پاکدامن مي ماند يعني بايد تکبر خود را در اين راه مصرف کند به خلاف زناني که به شوهر خود فخر فروشي مي کنند. زن بايد آرايش کند امّا فقط براي همسر خود، بايد خود را عرضه کند اما فقط بر
  • بدون نام US ۰۹:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۴
    5 15
    بالاخره در ايران با آن همه محدودیت نگاه ها به زن همیشه جنسی خواهد بود. در آمریکا و اروپا اینگونه نیست. هر اتفاقی رخ دهد نر بر اساس تهدید و تطمیع که بر اساس رضایت است. البته افراد همیشه سعی می کنند جایگاه حرفه ای خود را حفظ کنند و مثل ژنرال پترایوس آن را به خطر نیاندازند.
  • دشمن IR ۱۲:۲۹ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۷
    3 2
    اعتماد هست اما اعتماد به نفس نیست. خلاصه میشه تو همون چند تا اسمی که بردی. ضمن اینکه کمی جسارت هم لازمه. بعد هم مگه چند تا محمد قوچانی داریم. یا پژمان راهبر یا حتی اکبر منتجبی که از نوع مونث اینها هم وجود داشته باشد؟ مشکل اینجاست که روزنامه نگاری ایران در هیچ حوزه ای زاینده نیست. نسل روزنامه نگار ارشد ایران چقدر جوان است؟ بدرالسادات مفیدی و سربرآوردنش در حلقه تصمیم ساز روزنامه ها هم زاییده نسل روزنامه نگاری است که در نیمه دهه ۷۰ متولد شد و در اواخر آن اوج گرفت. اگر این اوج نبود خبری از چهره شدن او هم نبود. به نظر من قحط الرجال رسانه ای ایران هر دو جنس را شامل می شود؛ مونث و مذکر.
  • بدون نام IR ۱۸:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۷
    10 7
    خانم وزیری در فضای رسانه‌ای از اون دست خبرنگارها هستند که بمب اعتماد به نفسن، اوریانا فالاچی هم همچین اعتماد به نفسی نداشت والا.
  • عابرپیاده IR ۲۲:۴۰ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۷
    13 5
    البته با توجه به اینکه ما درآمریکا شاهد ریاست جمهوری ده ها زن تا کنون بوده ایم !!! این درد دل ایشان مبنی بر ناچیز بودن وکم ارزش بودن مقام معاون رییس جمهور یا وزیری کابینه برای زنان بسی قابل قبول می باشد!
  • بانوی ایرانی... IR ۰۸:۳۸ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۸
    18 0
    با همه ی تلخ بودن چیزی که گفتید ما "زنده ایم به امید روزهای خوب"...باورم اینه که حال و آینده ی ما رو زنان این مملکت رقم خواهند زد...باشد که چنین بادا...