«آینههای روبرو» فیلمی است آسیبشناسانه درباره قشری خاص که به دلایل مشخص تاکنون در سینما به آنها پرداخته نشده یا به گفته بهتر نادیده گرفته شدهاند. فیلمی که با نگاه جزئینگرانه نویسنده، کارگردان و تهیهکننده تبدیل شده به واکاوی جایگاه اجتماعی دو زن در دو موقعیت مختلف.
فرشته طائرپور تهیهکنندهای مستقل است که پیش از این بخش اعظم دغدغهمندیاش در حوزه سینمای کودک و نوجوان متمرکز شده با حضور به عنوان تهیهکننده، مدیر تولید و مجری طرح در فیلمهایی مثل «نان و شعر»، «یکی بود یکی نبود»، «گلنار»، «پاتال و آرزوهای کوچک»، «مدرسه پیرمردها» و ...
در این میان طائرپور با نگارش رمان «زن دوم»، تبدیل آن به یک فیلمنامه سینمایی با همکاری مینو کریمزاده و تهیه یک فیلم سینمایی بر اساس آن، نقبی هم زده بر دغدغههای زنانه خود. فیلمی که با فاصله گرفتن از نگاه فمینیستی رایج در این جنس آثار، بیش از هر چیز مدیون نگاه غیر کلیشهای به کاراکترهای محوری بخصوص شخصیت زن دوم است.
همکاری طائرپور با نگار آذربایجانی که پیش از این با بازی در اپیزودی از فیلم «نسل سوخته» مرحوم رسول ملاقلیپور در ذهن مخاطب مانده و البته کارگردانی فیلم کوتاه و ...، منجر به شکلگیری فیلمنامه و فیلم «آینههای روبرو» شده است.
فیلمی که با محوریت موقعیت و جایگاه دو زن از طبقات اجتماعی مختلف و مشکلاتی متفاوت، نگاهی هم دارد به مشکلات یک شخصیت ترنس در جامعه. نکته مهم و هوشمندانه این است که جذابیت و بکر بودن این کاراکتر که تا به حال به شکل جدی و محوری به فیلمهای ایرانی راه پیدا نکرده، باعث نشده همه زمان قصه و فیلم بر این شخصیت متمرکز شود. چراکه با توجه به محدودیتهای سینمای ایران برای نزدیک شدن به این سوژه، محوریت یافتن این کاراکتر و ایده منجر میشد به نگاهی جسته و گریخته، محتاط و محافظهکارانه که چه بسا در بیان صورت مسئله با مشکل مواجه بود.
رعنا (غزل شاکری) و آدینه (شایسته ایرانی) دو شخصیت زن محوری هستند که فیلم متکی است بر همراهی این دو و کمیت و کیفیت تأثیرگذاری آنها بر یکدیگر. بر اساس ساختار روایی فیلم باید رعنا را به عنوان شخصیت اصلی در نظر گرفت که فیلم با قصه او، معرفی این شخصیت و ارائه کدهایی درباره موقعیت و کاراکترش آغاز میشود و به همین شیوه نیز پایان مییابد. زنی که میخواهد در غیبت شوهر و زندانی بودن او، خانواده را اداره کند و به همین دلیل به مسافرکشی روی میآورد که زمینهای است برای برخورد دو زن.
همانطور که اشاره شد در بخش میانی شاهد به تصویر کشیدن همراهی دو زن و تأثیرپذیری آنها از یکدیگر و رسیدن هر کدام به یک آگاهی جدید هستیم که لازمه آن معرفی درست شخصیتها با تکیه بر کدها و چگونگی رسیدن از تضاد به تعامل و پس از آن همراهی است.
این سیری است که در فیلم شکلی باورپذیر و منطقی یافته و کدهای اولیه در خصوص حرفهای نبودن رعنا در مسافرکشی، همدلی او با مسئله مسافران و حتی اهمیتی که به رعایت اصولش در داخل ماشین میدهد – و در قصه فرعیهای آغازین برخورد با مسافران برجسته شده- مواردی هستند که بعدتر در برخورد با آدینه و کنش و واکنشهای این دو زن با هم و تأثیرگذاری رعنا در داستان زندگی او تأثیر دارد و به گفته بهتر این روند را از وجه منطقی باورپذیر میکند.
نکته جذابی که مسیر این دو زن را برای رسیدن به آگاهی با توجه به خاستگاه، موقعیت و مشکل هر یک، عکس هم و به گونهای تصویر معکوس دیگری در آینه جلوه میدهد راه حل انتخابی هر یک برای خروج از بحران مبتلابه است. آدینه تنها راه ممکن برای خروج از بحران و فشارهای وارده از سوی خانواده و جامعه را، مهاجرت به یک سرزمین آزاد و عمل جراحی تغییر جنسیت میداند. حال آنکه در انتهای کار با وجود محقق شدن این راه، همچنان آشفته و سرگردان است و ریشههای خود را در سرزمین غریب ندوانده است.
درحالیکه رعنا با توجه به جنس شخصیت و بحرانی که درگیرش شده، تلاش میکند مشکل همان زندگی را حل کند و با وجود گرهی که بعد از آزادی شوهرش از زندان در رابطه او و صادق افتاده، میخواهد همان زندگی را بسازد نه اینکه لزوماً رسیدن به آگاهی را به شیوهای متعارف با تغییر به مفهوم برهم زدن زندگی گذشته، تثبیت کند.
این نکتهای غیر کلیشهای است که باعث میشود کاراکتر رعنا مستقل و محکم جلوه کند و با توجه به خاستگاه اجتماعی به عنوان یک زن سنتی خانهدار، به نوعی کلیشه این کاراکتر را بشکند و سمپاتیک و کنشمند شود آن هم با تکیه بر همان انعطافپذیری و نرمش زنانه در کنار روحیه مستقل و غرور خاص زنانه.
فیلم هرچند هوشمندانه با انتخاب دو کاراکتر زن و موازنه قصه روی دو خط متقارن، از افتادن به دام یک فیلم ناقص درباره شخصیتهای ترنس پرهیز میکند اما در همان بخش میانی که نیازمند تمرکز بیشتر بر کاراکتر آدینه و ترسها و تناقضهای او بخصوص در تنهایی است، از این وجه لطمه دیده است. چراکه فیلم نیازمند تصاویر بیشتری است از جنس صحنه ناب و تأثیرگذار مواجهه آدینه با خودش در آینه، ریش تراشیدن و ... تا ابعاد روانشناختی این بحران و حال و هوای شخصیت برجسته و گویاتر شود.
این آسیب باعث شده بخش میانی فیلم به اندازه شروع کار موجز و خوش آهنگ نباشد. چه بسا هم بسط پیدا کردن قصه در این بخش با حضور کاراکترهای فرعی مثل پدر و برادر آدینه که به قوت و ظرافت رعنا و آدینه طراحی و پرداخت نشدهاند - یا حداقل چنین نمودی نیافتهاند-، باعث شده افت نسبی در قصه و روابط نمود پیدا کند.
«آینههای روبرو» یک فیلم جزئینگرانه از به آگاهی رسیدن دو زن در طول همراهی است که نگاه زنانه به شکلی از پیش تعیینشده باعث طراحی شخصیتها و ماجرا نشده بلکه این شخصیتها هستند که ماجرا را خلق کرده و ویژگیهای خاص آنها پیشبرنده ماجرا است. به همین دلیل فیلم بیش از زنانگی مدیون یک نگاه انسانی به آدمهای جامعه با تمرکز بر دو زن با مسئلهای خاص و ویژه است.
5858
نظر شما