۰ نفر
۲۶ مهر ۱۳۹۱ - ۱۵:۳۲

توران ولی مراد

ازدواج پاسخی است بر نیازهای انسان در جهت آرامش. هم صحبتی، همراهی، همیاری، همدلی، و از همه بالاتر ازدواج بستری است برای عشق ورزی. پیش شرط های ساختن چنین خانه ای چیست؟ و راه های رسیدن به ازدواج این گونه کدام است؟ آیا این راه ها پیش پای همسران است؟ جوانان ما برای ساختن چنین خانه ای چه آموخته اند؟ تا چه حد تمرین کرده اند و شرایط تا چه حد به آنان کمک می کند که خانه های عشق خود را بنا کنند؟

عشق ورزی همان ساختن عشق است. ازدواج می تواند فرصتی برای بارور کردن عشق باشد اگر همسران بخواهند. اگر بدانند چه گونه. اگر آموخته باشند. ارتباطات بین دو همسر هر گونه که دیده شود و هر گونه که تعریف شود و هر گونه آموزش داده شود همان است که در جریان زندگی خودش را نشان خواهد داد. تفاوت است بین این که ارتباط میان دو همسر فقط ارضای نیاز جنسی دیده شود یا همخوابگی یا ساختن و پروردن عشق. این سه یک "فعل" را سه نقش می دهند.

وقتی به جامعه بگویند که زن ابزاری است "فقط" در خدمت، هم مرد این رابطه را همان گونه خواهد دید و هم زن اگر غیر از این را نیاموزند. ارتباط بر این اساس شاید رضایت مرد را فراهم کند آن هم فقط در یک بخش، ولی این رضایت نه همه ابعاد او را کفایت می کند و نه در دراز مدت باقی خواهد ماند. این ارتباط بین زن و شوهر هم جسم در کار است و هم روان. به علاوه عدم رضایت زنان تاثیر خود را بر زندگی و بر ارتباط خواهد داشت. نگاه کنید به آمارهای طلاق و ببینید عدم رضایت جنسی زنان را به عنوان دلیلی برای طلاق.

عشق انگیزه حرکت بشر است و دایره زندگی بر حول محور آن می چرخد. عشق را می توان به ثمر رساند به شرط آن که زنده نگه داشته شود. زنی را که فرودست ببینی و در خدمت او را "همسر" نمی بینی بلکه خدمتکار خواهی دید. "بی همسری" یعنی تنهایی. "همسر" همراه است و هم دوش و هم صحبت و هم شان و هم وزن در انسان بودن. زن اگر "همسر" دیده شود ارتباط هم می شود ساختن عشق. هم خوابگی یک رفع نیاز است که می شود یک عادت. عادتی که عادت شدنش هم دل زدگی می آورد و برای تفریح باید آن را نو کرد. نگاه کنید به این سخن ها که توسط مردان برای اختیار کردن زن های مجدد گفته می شود. این همان سخنی است که زن را در خدمت می بیند و رابطه بین آن دو را یک ارضای نیاز یک طرفه. بلندگوها را از دست اینان بگیرید اگر سعادت جوانان و خانواده ها را می خواهیم.

زن و شوهر می توانند عشق ورزی کنند و رابطه شان را مستحکم کنند اگر مرد زنش را هم شان انسانی خود بداند. این گونه است که آن رابطه، عشقی را می سازد که با گذر سال نه عادی می شود و نه رنگ می بازد. عشقی می شود که با ساختن و پرداختن عمق یافته و شعاعش دامنه زندگی را گرفته به گونه ای که نه فقط خودشان را بلکه همه خانه را منور کرده. عشق چون گلی است که اگر نور و آب و خوراکش به جا و مناسب باشد و رشد می کند و شکوفا می شود و گل می دهد و به بار می نشیند. به شرط آن که اجازه داده نشود تا علف های هرز به پایش بپیچند و خوراکش را بدزدند و گرفتار ضغفش کنند. گل عشق، شاهکار خلقت هر انسان است که عطرش وجود را مسحور خود می کند.

مادر گستره عشق است که همه وجود یک فرد را در برمی گیرد و محبت را در آن می نشاند تا در بزرگی آن را به نمایش بگذارد. مادری کردن نمایش "بودن" برای دیگری است. نمایش تمام نمای این که وقتی فرزند هست خود را نبین. این گونه است که عشق آفریده می شود، تقدم خواسته "او" بر خواسته "من"، نه این كه فقط "حق" او را بدهی، بلکه از جان و دل چون دوستش داری برآوردن "نیاز" اوست که شیرین است. مادری کردن آموزش هنر عشق ورزی است. مادران همه دارایی و جوانی خود را در همه عمر می گذارند تا به فرزندان لقمه لقمه و نفس به نفس بر مدار عشق گشتن را در نهاد فرزند ثبت و ضبط کنند. اما کیست که دست یاری مادران را بگیرد و فرصت ها را پیش پای فرزندان آن ها قرار دهد و راه ها را باز کند؟ مادران چیزی را در این وادی کم نمی گذارند اما کیست که دست فرزندانشان را بگیرد و از دامنه های زندگی عبور دهد؟

این ازدواج های جوانان که سر نمی گیرند داغی است بر دل ماداران از آن چه کاشتند اما فرصتی برای باروری نمی یابد. این ازدواج های شکست خورده نشان از تنهایی مادران است در این وادی. این خانه هایی که بر سر جوانان این مرز و بوم شکل نگرفته خراب می شود ناامیدی است که بر جان مادران چنگ می زند. این خانه ها که به عوض عشق ورزی در آن سردی و سکوت و جدایی رشد می کند چه کسی پاسخگوست؟

ازدواج می تواند فرصتی برای عشق ورزی باشد اگر این گونه دیده شود. وقتی به دختران و پسران بیاموزند که ازدواج یعنی همخوابگی، در آن ارتباط عشق ساخته نمی شود. آفت ازدواج است اگر در حد همخوابگی خلاصه شود. وقتی زن را ابزاری در حد پاسخ به نیاز جنسی پسران پایین بیاورند و در آن محدود کنند از آن ازدواج "عشق ورزی" حاصل نمی شود. وقتی زن با نیاز جنسی اش عامل فساد معرفی شود و نیاز جنسی مرد یک نیاز طبیعی که باید برآورده شود آن ارتباط جنسی کار "ساختن" عشق را نمی کند. وقتی زنان فرو دست شوند در حد وسیله ای برای برآورد نیاز مردان، مردان بدون "همسر" و بدون "جفت" می مانند. وقتی ازدواج حقیر نشان داده شود در حد ارضای نیاز جنسی، رابطه جنسی همان است نه "عشق ورزی" و ازدواج همان است نه داشتن یاری همدل.

این چه نگاه است که توسط بعضی بلندگوهای این ملت و بعضی صندلی های رسمی ترویج می شود؟ تا بلندگوها و صندلی های تصمیم گیری از دست مردان و زنانی که زنان را فقط موجودات در خدمت معرفی می کنند گرفته نشود خانواده و ازدواج و جامعه به سامان نخواهد رسید. اگر حتی نخواهیم از زنان بگوییم می توان از مصیبتی به عنوان "تنهایی مردان" گفت در این خانه ها. مردانی که مانده اند در دنیایی سرد بدون زن به عنوان "یار" و "همسر".

وقتی زنان عناصری فقط در خدمت معرفی شوند مثل سایر ابزار و لوازم منزل که در خدمت است، مردان می مانند و یک دنیا تنهایی. مردانی تنها در میان لوازمی که تکراری می شوند و بر آن ها خاک خواهد نشست. خانه ای که باید از آن رفت به جایی نو. بستری نو. فضایی نو. هم خوابه ای نو. رفت برای یافتن "هم صحبت". هم صحبتی در شان. به علاوه در خانه ها زنان هم "تنها" می مانند با فرزندان. مردان می مانند با یک خانه بدون "همدل" و "هم صحبت" و "همراه". زنان هم می مانند با این احساس که در این خانه من فقط یک خدمتگزارم. کسی نیست که من را بخواهد به خاطر خودم. من را ببیند. سخن من را بشنود. من هم هستم، بودنی که انگار نیست. این خانه دیگر خانه ای نیست که بتوان در آن "عشق ورزی" کرد. بلکه خانه ای است فقط جهت رفع نیازها و بالاترین مقامش می شود "جفتگیری". تفاوت بسیار است میان این دو، تفاوت خانه ای "گرم" به گرمای عشق و خانه ای که به "سردخانه" می ماند برای آن ها که زنده قدم برمی دارند.

نگاه کنید به واقعیت خانه ها و به آمار و به مشاهدات. نابسامانی خانه ها و ازدواج ها. طلاق هایی که سال اول و دوم و دهم و بیستم نمی شناسند. فرآیند ازدواج که جوانان را از ازدواج و زندگی بیزار می کند. فرآنید ازدواج که به سان "دالان شکنجه" خود بستر اختلافات و دلخوری ها و درگیری ها و بدهکاری ها و بگومگوهایی است که چون آوار بر سر جوانان فرود می آید. عقد کرده هایی که طلاق می گیرند. عقد نکرده هایی که نیاز عاطفی و جنسی هم را پاسخ می دهند. ازدواج گریزی جوانان. جوانان تشنه ابراز علاقه و ابراز عاطفه و دریافت علاقه و دریافت عاطفه که دست خود را همه جا دراز می کنند. طلاق های رسمی. طلاق های عاطفی. فرزندانی که حضور پدر را در خانه ندارند. نارضایتی جنسی زنان در خانه ها. نیاز عاطفی زنان در خانه ها که بی پاسخ مانده و راه هایی که برای پاسخ گویی به آن پیش پای آنان است. نیاز همصحبتی مردان که در خانه بی پاسخ است و راه هایی که برای پاسخگویی به آن پیش پا دارند. عدم احساس امنیت زنان در خانه خود. عدم آرامش مردان در خانه ها و ...

آیا صدای طوفانی که خانه ها را درون خود گرفته نمی شنویم؟ رعد و برق را نمی بینیم؟ رگبار در حال بارآوردن خرابی آشیانه ها است. چرا اعلام خطر گردبادی را که در راه است جدی نمی گیریم. گردبادی که همه چیز را بر سر راه خود خواهد شکست و ویران خواهد کرد. خطر زلزله را حس نمی کنیم؟ زلزله ای که در راه "خانواده" هاست؟

بلندگوها و رسانه ها و صندلی های تصمیم گیری در مورد زنان و خانواده را بگیرید از دست آنان که حد درک و فهمشان از "ازدواج" در "همخوابگی" و "جفت گیری" و پاسخی به ارضای "نیاز جنسی"، آن هم تنها نیاز جنسی مردان خلاصه می شود. کسی که نه می داند و نه می خواهد بداند که "ازدواج" می تواند بستر "عشق ورزی" باشد چه گونه می خواهد برنامه ریز و سخن گو برای خانواده ها باشد. عشق با "ساختن" و "ورزدادن" است که شکوفا می شود و رشد می کند و به بار می نشیند و میوه می دهد. خانه ای امن است و محل آرامش که بر پایه محبت و رحمت بنا شده باشد. "جعل بینکم موده و رحمه".

این نگرش ها که در مصاحبه ها و طرح ها و برنامه ها خودش را نشان می دهد خود آفت ازدواج جوانان است و آفت آفرین. این نگرش هاست که نه ازدواج را برای جوانان ترویج می کند، نه مسیر ازدواج را هموار می کند، نه از کشمکش های درون خانه ها کم می کند، و نه عامل آرامش در خانه ها می شود. تا ندانند که مشکلات بر سر راه ازدواج و مشکلات درون خانه ها و مشکلات جوانان در امر ازدواج چیست حرف ها همه حرف است و شاید هم بیراهه و خود مشکلی بر مشکلات جوانان.

خانه قرار است مامن باشد و محل آرامش. خانه ای که این نقش را نداشته باشد خانه سالم نیست. نه جامعه به عقب برمی گردد نه باورها و توقعات زنان نسبت به خودشان و نه حق "انتخاب" که زنان و جوانان برای خود قائل شده اند و به دنبال آن هستند. هر زمان که تصمیم گیران و برنامه ریزان و صاحبان بلندگوها و رسانه ها این واقعیت ها را باور کردند می توانند در خدمت باشند در غیر این صورت باری هستند بر دوش زنان و جوانان. کافی است گفته هایشان مرور شود تا فاصله آن ها با باور زنان به عنوان یک انسان "همپا" و "هم جوهره" با مرد نسبت به خودشان و با نگاه زنان و جوانان به خودشان به عنوان انسان های صاحب "حق انتخاب" و گفته های آنان خودش را بیشتر نشان دهد. این فاصله ها یعنی هر کدام به راه خود.

اگر در خانه همه اعضای خانه که زن و کودک را هم شامل می شود انسان های با کرامت دیده نشوند و طرح ها و گفته ها بر این اساس نباشد خانه محل امن و آرامش اعضای آن نخواهد شد. برای ساختن خانه و خانواده سالم مسولین موظف به برنامه ریزی و اجرای طرح ها در این راستا هستند با توجه به واقعیت موجود، آن هم طرح های ملی و همه جانبه و در همه ابعاد. سلامت خانواده از احساس امنیت خانه جدا نیست. سلامت و امنیت زنان زیر ساخت سلامت و امنیت خانه و خانواده است. سلامت و امنیت در همه زمینه های جسمی، جنسی، روحی- روانی، حقوقی، اقتصادی و مالی، عاطفی- احساسی، اعتقادی و ایمانی در خانواده تضمین کننده سلامت و آرامش در خانه هاست. کجاست آن طرح هایی که آرامش و امنیت و سلامت در خانواده ها را هدف قرار داده باشد؟

کلمه "نفس واحده" قران بیان می کند که جوهره وجودی زن و مرد یکی است. زن و مرد دو انسان برابر هستند در انسانیت. پس نگرش برای برنامه ریزی در جامعه انسانی باید بر این اساس باشد اگر هدف ساختن جامعه ای رشید و سالم و متعالی و اسلامی است. کجاست آن طرح هایی که برای سلامت خانواده بر این اساس در حال اجرا باشند؟ بلندگوهای ملی را بگیرید از آن ها که غیر از این نگاه را در میان این ملت گسترش می دهند آن هم به اسم اسلام.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 251792

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 15 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • یه کاربر IR ۰۰:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۸
    17 2
    ای کاش مسئولان همانجور که به فکر ازدواج فرزندانش هستند به فکرما جوونا هم بودند دارم میروم تو سن سی سالگی باوجود داشتن کار و مدرک کارت سربازی که عمری برای داشتن آنها دویدم ولی حالا تو این شرایط بد اقتصادی هم درها بر رویم بسته شده حالا شما هی از عشق و عاشقی بگید!!
  • بدون نام IR ۱۱:۵۹ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۸
    20 1
    این یک نوشته تحسین بر انگیره ، بر پایه واقعیات جامعه ایه که داریم درش زندگی می کنیم ، نه جامعه خیالی ای که بعضی ها توهمش رو دارن !