زهرا خدایی
انتخابات پارلمانی گرجستان هفتۀ گذشته در کمال تعجب، شکست حزب ساکاشویلی-رئیس جمهوری که وی را غربگرا می خواندند- را رقم زد. (بعد از انتخابات اوکراین در سال 2010) این دومین باری است که کشورهای حوزۀ پیرامونی روسیه، کنار رفتن روسای جمهور غربگرا و روی کارآمدن میانه روها را به خود می بیند و به نظر میرسد این امتیاز بزرگی برای روسیه ای است که پس از فروپاشی شوروی، نگران نفوذ غرب در کشورهایی است که همچنان آنها را در قلمرو خود میداند.
هرچند بعد از شکست حزب شاکاشویلی رسانه ها، "ائتلاف رویای گرجستان" را جریان طرفدار روسیه معرفی کردند، اما ناظران و کارشناسان این حوزه عقیدۀ دیگری دارند. کافه خبر، هفتۀ گذشته میزبان مهرزاد طباطبائی و عبدالعلی مکتبی فرد دو کارشناس حوزۀ قفقاز با موضوع تأثیر انتخابات گرجستان بر منطقۀ آسیای میانه و قفقاز بود. در این میزگرد کارشناسان بر این مسئله تأکید کردند که قدرت گرفتن ایوانیشویلی و حزب رویای گرجستان به معنای دوری تفلیس از غرب و نزدیکی زیاد به روسیه نیست، چرا که تاریخ و گرایش جامعۀ گرجستان ثابت کرده که روسای جمهور این کشور اصولاً غربگرا بوده و هستند. این کارشناسان بر این اعتقادند که جریانِ قدرت گرفته می تواند در عین رابطه با غرب، فضای خصمانه میان تفلیس-مسکو دوران ساکاشویلی را بهبود بخشد و سیاست معتدل تری در برخورد با همسایۀ دیوار به دیوار در پیش گیرد. مشروح کافه خبر را در ذیل می خوانید.
انتخابات اخیر پارلمانی در گرجستان چه تأثیری بر وضعیت این کشور و آیندۀ منطقه دارد؟ آیا رویکرد گرجستان نسبت به روسیه و آمریکا تغییر خواهد کرد؟
عبدالعلی مکتبی فرد: از چند منظر می توان به انتخاباتی که برگزار شد، نگریست؛ در انتخابات پارلمانی گرجستان به رغم اینکه قوۀ مقننۀ، قضائیه و مجریه در دست حزب حاکم جنبش ملی بود، برخلاف تصور این حزب رأی نیاورد و ائتلافی به رهبری ایوانیشویلی پیروز شد که در انتخابات قبلی فرد شناخته شده سیاسی و اصولاً شخص مطرحی نبوده و طی دو سال اخیر بیشتر قدرت گرفته بود. به نظر من اصلی ترین مسئله ای که در انتخابات مورد بحث تأثیرگذار بود، فیلم شکنجۀ زندانیانی بود که قبل از انتخابات پخش شد. به خصوص اینکه ایوانیشویلی ابزار و قدرت لازم را برای تأثیرگذاری در اختیار داشت. وی توانسته به خوبی آراء مناطق –خارج از پایتخت- را جمع کند. قبلاً هم اتفاق افتاده بود که حزب ساکاشویلی در مرکز رأی نیاورده باشد، اما ائتلاف رویای گرجستان به رهبری ایوانیشویلی توانست آراء مناطق را نیز کسب کند.
کمی دربارۀ ترکیب و ساخت مجلس گرجستان برایمان بگوئید؟
مکتبی فرد: مجلس گرجستان با اصلاحاتی که اعمال شده، 150 عضو دارد. ترکیب آن 75 به 75 و دو گونه است: سهمیۀ حزبی 50 درصد است و 50 درصد هم اختصاص به نامزدان مستقل دارد. در نتیجه در انتخابات اخیر مجموع نامزدان منتسب به ائتلاف ایوانیشویلی که در مقابل جناح ساکاشویلی قرار گرفته است در مجموع اکثریت را کسب کرده اند. ائتلاف رویای گرجستان ترکیبی از 3 تا 4 حزب است: حزب جمهوریخواه، حزب دمکرات آزاد و ... که چندان احزاب قدرتمندی نیستند و بنیۀ رویایی با ساکاشویلی را به تنهایی نداشته اند. اما ترکیب آنها در کنار اتفاقاتی که اخیرا افتاد توانست ساکاشویلی را شکست بدهد. حزب حاکم تنها توانست 60 کرسی را بدست آورد و رویای مذکور نیز 80 کرسی.
این انتخابات چه تأثیراتی خواهد داشت؟
مکتبی فرد: در صحنۀ سیاست داخلی گرجستان شاید موضوع مهم تأثیری است که در نوع ترکیب کابینه، انتصاب شخص نخست وزیر و سیاست داخلی می گذارد. تا زمانی که قوۀ مقننۀ و مجریۀ در دست ساکاشویلی بود، انتخاب نخست وزیر نیز در دست وی بود و مجلس نیز طبیعتاً به آن رأی می داد. ولی هم اکنون با توجه به اینکه مجلس جدید است، هئیت دولت جدید باید از این مجلس جدید رأی بگیرد. مجلسی که اکثریت آن در دست ساکاشویلی نیست، این مسئله ممکن مشکلاتی را ایجاد کند و یا با گرایشات ساکاشویلی زاویه پیدا کند. طبیعتاً باید دو جناح با هم مصالحه کنند.
ژست دمکراتیکی که ساکاشویلی گرفت شاید با این ملاحظه بود که می خواست نظر اروپایی ها را هم جلب کند، چون آنها به شدت بر وضعیت گرجستان نظارت دارند. باید به این مسئله توجه داشت که در صورت روی کارآمدن ایوانیشویلی نیز تغییر چندانی در وضعیت گرجستان رخ نخواهد داد، چرا که او هم یک غربگرا در میان غربگراهای دیگر سیاسی در گرجستان است.
در واقع شما معتقدید که ایوانیشویلی اصلاً گرایش به شرق ندارد؟
مکتبی فرد: جامعۀ گرجی بعد از استقلال تصمیم گرفت که با همۀ این رفت و آمدها نهایتا خط و مشیی را که هم اکنون ملاحظه می کنید در پیش بگیرد. یعنی همۀ احزاب و روسای جمهوری که در گرجستان سر کار آمده اند، همین روش را در پیش گرفته اند. از پیش از شوادنادزه تا به امروز، بسیاری از سیاستمداران گرجی گرایش غربی داشته اند اما ساکاشویلی در این زمینه تندتر و افراطی تر از بقیه بوده است. ایوانیشویلی نیز در همان راستا گام برمی دارد با این تفاوت که سایر ملاحظات را نیز در نظر خواهد داشت. افرادی که برنده شده اند عبارتند از ایوانیشویلی، حزب جمهوریخواه و حزب دمکرات آلاسانیا و .. این افراد هدف ویژه و یا متضادی با اهداف ساکاشویلی ندارند. دو دهه اخیر از تاریخ گرجستان همیشه نشان داده که ائتلاف های شکننده زیادی در سیستم سیاسی کشور تشکیل شده، اما موفق به کار مهمی نشده است. مثلاً آلاسانیا در انتخابات قبلی شورای شهر برغم اینکه اصلی ترین رقیب وی بود نتوانست خیلی موفق ظاهر شود و در آنجا نیز ساکاشویلی برنده شد. اینکه قرار باشد تمام سیاست های کشور با روی کارآمدن ائتلاف جدید تغییر کند، اینگونه نیست. در واقع شما در این شخصیت ها این اهداف را مشاهده نخواهید کرد. مثلاً آلاسانیا نیز همانند بسیاری یک غربگراست و یا مثلاً حزب جمهوریخواه چقدر توان مقابله و یا قدرت مانور دارد؟
مهرزاد طباطبایی: بعد از چند دوره این اولین باری است که انتقال قدرت در پی انتخابات به طور شفاف و با کمترین دخالت عوامل خارجی و داخلی مانند کودتا و یا ترور برگزار می شود. در کشورهایی که از شوروی تجزیه شده اند، معمولاً تغییر و انتقال قدرت به شکل رفراندوم و یا دمکراتیک صورت نمی گیرد. از این زاویه این مسئله بسیار قابل توجه است.
و اما دربارۀ تبعات آن در ساختار قدرت من فکر می کنم مقداری زود است بگوئیم که چه اتفاقی خواهد افتاد و نمی توان به صورت صددرصد قضاوت کرد. چرا که موضوع گرجستان در بحث سیاست خارجه تابعی از وضعیت ژئوپولیتیک گرجستان در منطقۀ قفقاز است. بدین معنا که الزاماتی بر گرجستان در آن منطقه تحمیل شده است که عبارتند از: هم مرزی با روسیه، قرار گرفتن درمرکز قفقاز و به طبع آن قرار گرفتن در کانون بحران، همچنین در ابعاد داخلی بیکاری، فساد اداری و بحرانهای اقتصادی در گرجستان و همچنین شرایط حاکم بر کشورهای منطقۀ پیرامونی. همۀ این موارد به گرجستان تحمیل شده است و این کشور ممری برای فرار از این شرایط ندارد و ناگزیر است با روسیه تعامل داشته باشد و این تعامل نیزتا حدود زیادی اجباری و ناخواسته است. تا پیش از ساکاشویلی، این کشور زمان زیادی را در جنگ و بحران به سر برده است.
در سیاست خارجی گرجستان دو موضوع وجود دارد که می توان روی آن بحث کرد: گرجستان برای اینکه از وضعیت وابستگی به روسیه رها شده و به موضوع واگرایی که شعار همۀ دولتهای حاکم در این کشور بوده جامه عمل بپوشاند و نشان دهد که محیطی مناسب و امن برای جذب سرمایه گذاریهای اقتصادی خارجی است و همچنین الحاق به نهادهای فرامنطقه ای– به صورت مشخص نهادها یاروپایی- ناگزیر است براساس فاکتورهای کشورهای غربی عمل کند. ولی از نظر ژئوپولیتیک و سرزمینی محصور در معذوراتی است که باید آنها را در نظر بگیرد. مسائل امنیتی ومرزی مانند استقلال خواهی دو منطقه ای که در جنگ 5 روزه موضوع اصلی نبرد روسیه و گرجستان بودند و .. از جمله مسائلی است که گرجستان را رو در روی روسیه قرار می دهد. از این رو در سیاست خارجی، دولتی که روی کار می آید ناگزیز به تعامل با روسیه خواهد بود. ساکاشویلی در تعامل با کشورهای اروپایی و مخالفت با روسیه به صورت افراطی رفتارنمود. این بدان معنا نیست فردی که بعد از ساکاشویلی روی کار می آید مایل به همکاری با غرب نباشد، او ناگزیر است اندکی از سیاست قبلی کاسته و به مسائل امنیتی مرتبط با روسیه توجه بیشتری نشان دهد. ولی اتفاقی که افتاده اینست که روسها مدیریت و صاحب خانگی خود را به کشورهای پیرامونی دیکته کرده اند و در یک فرایند دمکراتیک و استفاده از ابزاری که ساکاشویلی از طریق آن در این کشور قدرت گرفت(یعنی تقویت NGO ها و تقویت مدنی احزاب) از دولت جدید حمایت می کنند.
درست است نتیجۀ انتخابات به نفع روسیه شده است اما این نتیجه در کشوری حاصل شده که مردم آن نگاه ضد روسی دارند و این دو با هم همخوانی ندارد. به این معنا که این سوال پیش می آید که در کشوری که مردم آن به شدت ضدروسی هستند، جناحی رأی می آورد که طرفدار روسیه است. این همان مرز واقع گرایی و آرمانگرایی است. در واقع این سوال مطرح می شود که آیا گرجی ها ناگزیر به این مسئله شده اند و یا افراط گرایی ساکاشویلی در اتخاذ سیاست های خصمانه با روسیه سبب شد تا فرد معتدل تری که نگاه میانه رویی نسبت به روسیه دارد، در این کشور قدرت بگیرد. کما اینکه مقامات روسیه نیز برخلاف کشورهای پیرامونی که واکنش مثبتی نسبت به این انتخاب نشان دادند، واکنش خاصی ی نشان ندادند. حتی در برخی موارد نیز اعلام کرده اند که منتظر تحولات بعدی هستند. این مسئله نشان می دهد که آنها بیشتر به مدیریت موضوع فکر می کنند. کشورهای پیرامونی نیز به تغییرات در حوزه فکر می کنند. به نظرم درمجموع نگاه واقع بینانه تری در روابط خارجی گرجستان ایجاد خواهد شد.
اگر قرار است بین پیروز انتخابات و ساکاشویلی تفاوتی نباشد، فاکتورهای دیگری که باعث شد مردم به ایوانیشویلی رأی بدهند، چه بود؟
مکتبی فرد: اجازه بدهید از نگاه روس ها هم به قضیه بنگریم؛ ساکاشویلی بعد از شوادنازده با انقلاب رز روی کار آمد. وی طی 10 سال اخیر به سمت غرب گرایش داشت و تا جایی پیش رفت که در این منطقه جنگ رخ داد. نتیجه این شد که بعد از جنگ 8/8/ 2008 روسها اعلام کردند مادامی که ساکاشویلی روی کار است، با این کشور وارد مذاکره نمی شود و حتی دولت وی را به رسمیت نمی شناختند و مشروعیتی برای این شخص به عنوان رییس جمهور قائل نیستند. این باعث شده بود در یکی از اصلی ترین مسائل سیاست خارجی گرجستان قفل و بن بستی جدی به وجود آید. اما هم اکنون اتفاقی که افتاده اینست که یک نفر غیر از ساکاشویلی با همان شعارها اما کمرنگ تر و همچنین شعارهای انتخاباتی جدید(به عنوان یکی از عوامل تأثیرگذا، از جمله مذاکره با روسها) پیروز انتخابات شده است. در این انتخابات کسی شعار مذاکره با روس ها را داد که همچون ساکاشویلی نیست که روسها همیشه در مقابل وی گارد می گرفتند و اصلاً حاضر به مذاکره با او نبودند. اتفاق جدید در واقع همین جاست؛ یعنی یک نفر با توجه به گرایشات جامعۀ گرجستان و اشتیاق گرجی ها برای ورود به اتحادیۀ اروپا و ناتو روی کار آمده و همۀ این گرایشات وجود داشته و دارد و هیچ تغییری در آن به وجود نیامده است. تنها می توان گفت در واقع فردی در حال به قدرت رسیدن است که دیگر همانند ساکاشویلی نیست که روسها هیچگاه حاضر به مذاکره با وی نبودند. ایوانیشویلی در شعارهای انتخاباتی خود بر روی این مسئله دست گذاشت که در صورت پیروزی با روسیه مذاکره می کند. مجموع این ها شرایطی را به وجود آورد که آن حالت بن بست روابط و گره در آغاز مجدد مذاکره با روسها در حال برداشته شدن است. باید دانست که این مسئله سبب چرخش 180 درجه ای در سیاست خارجی گرجستان نمی شود. جامعۀ گرجی با توجه به تمایلات، علایق و سوابق انتخاباتی و گرایش احزاب نشان می دهد که کماکان تصمیم به تداوم همان سیاست های گذشته دارد ولی با تفاوت اندکی که به آن اشاره شد.
فرایند و مکانیسم سیاسی گرجستان چه خواهد بود؟ ساکاشویلی باید دولت را منحل کند؟ جایگاه نخست وزیر و رییس جمهور کجاست؟ آیا انتخابات دیگری قرار است برگزار شود؟
طباطبائی: تغییراتی در دوران ساکاشویلی در قانون اساسی گرجستان اعمال شد که از سال 2013 از قدرت رییس جمهور کاسته شود و قدرت به نخست وزیر و پارلمان واگذار شود. ساکاشویلی انتظار داشت که همزمان با اتخاذ سیاست رادیکال علیه روسیه اقدامات دمکراتیکی منطبق با معیارهای شورای اروپا در دستور کار قرار دهد. بخشی از اصلاحاتی که ساکاشویلی در این دوره صورت داد، ناشی از فشارهای دولتهای غربی و همچنین در بعد داخلی تحت فشار قرار دادن اپوزیسیون بوده است.
تحولات بعدی سیاسی در گرجستان به تصمیم پارلمان در دادن رأی اعتماد به دولت جدید و توافق میان حزب برنده با سایر احزاب باز می گردد. ممکن است آنها توافق کنند که تا پایان دورۀ ریاست جمهوری ساکاشویلی در قدرت باقی بماند، اما حزب حاکم نخواهد بود. چرا که حزب برنده قدرت را در دست دارد. از سویی رییس جمهور نیز دیگر قدرت برتر نخواهد بود و نخست وزیری برگرفته از پارلمان به قدرت خواهد رسید. این مسئله در سایر کشورهای آسیای میانه نیز رخ داده بود.
مکتبی فرد: نکتۀ قابل توجه در مورد مجلس جدید اینست که با توجه به این که برابر قانون جمع دو سوم نمایندگان می توانند رییس جمهور را استیضاح کنند در واقع مجلس جدید مجلسی در مقام اپوزیسیون و مخالف قوۀ مجریه است و به لحاظ کمیت می تواند شرایطی بسیار نزدیک به دو سوم آراء را داشته باشد.
نکتۀ دیگر اینست که اگر 6 ماه قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و یا 6 ماه بعد از برگزاری انتخابات پارلمانی، هیئت دولتی که رییس جمهور معرفی می کند رأی نیاورد و این کار 3 بار تکرار شود، رئیس جمهور این توان را دارد که مجلس را منحل کند. این مسئله هم خیلی مهم است.
باید به این نکته توجه داشت که ساکاشویلی در دورۀ خود موفقیت هایی بدست آورد که اصلاحیه های های صورت گرفته در قانون بخشی از آن بود. او انتظار داشت که در انتخابات پارلمانی برنده شود که نشد، در واقع شکست ساکاشویلی بسیار غیرمنتظره بود. وی می خواست با این اصلاحات در شرایط جدیدی به عنوان نخست وزیر کشور انتخاب و ادامه کار شود.
گرجستان در منطقۀ آسیای میانه و قفقاز چقدر اهمیت استراتژیک و ژئوپولیتیک دارد؟ و اهمیت آن برای اروپا چقدر است؟
مکتبی فرد: گرجستان با احتساب دو بخشی که از خاکش جدا شد(آبخازیا و اوستیای جنوبی) 79 هزار کیلومترمربع مساحت دارد. کشور بزرگ و پرجمعیتی نیست و توش و توان زیادی ندارد اما نمی توان این کشور را به لحاظ ژئوپولیتیک کم اهمیت تلقی کرد. گرجستان در جنوب روسیه و در حاشیۀ اروپا قرار دارد. اروپایی ها به پیرامون خود و از آنجا به شرق دریای سیاه نگاهی جدی دارند و جامعه گرجی را نیز با عنوان جامعۀ علاقمند الحاق به خود می شناسند و به آن علاقه دارند.
از اینسو نیز تاریخ گرجی ها نشان می دهد که همیشه دچار روس هراسی و روس گریزی بوده اند. بر اساس این تاریخ، گرجی ها معتقدند که روس ها دوست خوبی نبوده اند و سر بزنگاه روسها نه تنها به کمک آن ها نیامده اند، بلکه هر زمان که دستشان نیز رسیده است، آزار هم رسانده اند. این نگاهی است که یکایک گرجی ها دارند. گرجی ها هر میزان هم که انسان های معتدلی باشند، روسها را دوست خود نمی دانند.
نگاه روسها به گرجستان و منطقۀ قفقاز چگونه است؟
طباطبایی: در تحلیل و بررسی این مسئله باید به عوامل ژئوپولیتیکی و در عین حال تاریخی توجه داشت. مثلاً روسها در زمان استالین، قومیت های مختلف را در مناطق مختلف به کار گرفتند که از نظر فرهنگی و مذهبی مناطق با قومیت ها سازگاری نداشت، تا اقوام مختلف را در این مناطق مهار کنند. در واقع سیاست هایی که ناشی از تفکرات حاکمان وقت بوده است. بخشی از این موضوع در زمان جنگ سرد واقعیت داشت و گرجستان به عنوان منطقۀ حائل در نظر گرفته می شد. مثلاً قفقاز در زمان شوروی سابق نقطۀ اتصال و تقابل شوروی با ناتو بود. بعد از فروپاشی شوروی نگاه این کشور نسبت به این منطقه درچندین نوبت تغییر کرد. شاید ضعیف ترین دوره ای که روسیه در این منطقه حضور داشته دورۀ یلتسین بوده است و می توان گفت که نگاه روسیه در آن دوره خنثی و بیشتر معطوف به تحولات داخلی خود بوده است. بعد از وی در زمانی که پوتین برای اولین بار به قدرت رسید، نگاه وی امنیتی سپس اقتصادی و در نهایت ترکیبی از مولفه های امنیتی و اقتصادی گردید. روسیه بسیار تلاش کرد که با این کشورها قراردادهای مختلف نظامی و اقتصادی امضاء نماید که در این راه نیز با توفیق قابل توجهی همراه بوده است. اکنون روسیه دوباره توانسته حوزه های نفوذ و قدرت خود را احیاء کند. شاید بتوان گفت که درمقایسه با منطقه قفقاز روسیه در هیچ منطقه دیگری نسبت به تحولات بین المللی و حضور نیروها و کشورهای مخالف خود اینقدر مقاومت نکرده است. نگاهی به تحولات یوگسلاوی، حوزه بالتیک، عراق و حتی آسیای مرکزی، موید این فرضیه است. ولی قفقاز برای روسها نقش دیگری داشته است. قرار داشتن در کنار یکی از منابع مهم نفت وگاز، همسایگی و اتصال سرزمینی به اروپا، اتصال سرزمینی به کشورهای اسلامی نزدیکی و قرار داشتن معبرها و مناطق حساس ژئوپولیتیک در این منطقه در کنار وجود قومیت های مختلف که می توانند ترکیب جمعیتی منطقه را تحت تاثیر قرار دهند در کنار دهها برجستگی و خصیصه دیگر همگی باعث تعریفی خاص از این منطقه نزد روسیه شده است.
از سوی دیگر بخشی از تحولات فرامنطقه ای اعم از حمله آمریکا به عراق، تحولات 11 سپتامبر و.. نیز سبب توجه و حساسیت بیشتر روسها به مناطق پیرامونی خود شده است. به خصوص اینکه آمریکایی ها در ارمنستان، گرجستان، آذربایجان و .. نیز حضور فعالی دارند و این مسئلۀ مایۀ نگرانی روسها شده است.
استدلال روسها نسبت به این منطقه به لحاظ امنیتی اینست که آنها این تمایل را ندارند که با هریک از کشورهای این منطقه وارد جنگ شوند، یعنی کشورهایی که از آنها جدا شده اند و حوزۀ منافع نزدیک امنیتی آنها را تشکیل می دهند. اما هر کشوری که وارد این حوزه شود، می تواند زیر نظر روسها فعالیت داشته باشد. بدین معنا که روسیه اقدامات آنها را تا زمانی که منافع خود در خطر نباشد را تحمل خواهد نمود. روسیه بر روند عضویت کشورهای این منطقه در ناتو نظارت دارد و بر روی آن اعمال نفود می کند. در حوزۀ اقتصادی زیرساخت های کشورهای این منطقه در دست روسیه است. تقریباً در تمام بخش ها از کارخانه های مهم، خطوط اصلی انرژی و.. یا روسها صاحب آن هستند و یا 50-50 در آن سهم دارند. در واقع ساختار اقتصادی فعالی در این منطقه وجود نخواهد داشت، مگر آنکه مشارکت روسها در آن مسلم باشد.
روسها به منطقۀ قفقاز با اولویت امنیتی می نگرند و برای هریک از کشورهای این منطقه برنامۀ جداگانه ای دارند. مثلاً ارمنستان جزیرۀ ثبات روسیه است. این کشور بیش از گرجستان در حال فعالیت با نهادهای اروپایی و ناتو است اما این روسیه است که از ارمنستان حمایت می کند. کنترل مرزها از طریق انعقاد پیمانهای دو جانبه ومنطقه ای در اختیار روسیه است. در آذربایجان علاوه بر همکاریهای اقتصادی موضوعات مهم نظامی و امنیتی نیز از طریق تجدید قراردادها دنبال می شوند. آذربایجان علیرغم اینکه که پایگاه در اختیار اسراییل قرار داده و با آمریکا همکاری می کند و در زمینه انرژی نیز با کشورهای غربی همکاری می کند، به خوبی به این مسئله واقف است که بخش اعظم امنیت کشورش را مدیون روسیه است.
در گرجستان نیز سایه همیشگی روسیه بر سر مقامات و مردم این کشور سنگینی می کند. در نتیجه روسیه همچنان موضوع حضور خود را در این مناطق حفظ کرده است. بنابراین نگاه روسیه به قفقاز به ترتیب یک نگاه امنیتی، اقتصادی و سپس فرهنگی است.
شاید شرایط گرجستان از این منظر متفاوت است که نسبت به کشورهای دیگر به روسیه وابسته تر است و با این حال بیش از بقیۀ کشورها شعار واگرایی از روسیه را سر داده و مقامات آن بیش از بقیۀ کشورها ضدیت با روسیه را در دستور کار قرار داده اند و روسها نیز بیش از بقیه کشورها به آنجا نظر دارند. از سویی مناطقی که در شمال گرجستان قرار دارد، ظرفیت زیادی برای به تبدیل شدن از چالش به بحران را دارند. همچنین خواسته های مطروحه از سوی این مناطق نیز به گونه ای است که از سوی روسها به عنوان "منافع ملی و امنیتی" تعبیر می شود و این موضوعی نیست که از سوی روسیه نادیده گرفته شود و روسیه در جنگ 5 روزه ثابت کرده که حاضر نیست از مسائلی که رنگ و بوی تحدید سرزمینی دارند کوتاه بیاید. توجه داشته باشید حوزه های آسیب پذیری روسیه از زمان روی کارآمدن پوتین امنیتی شده است و حتی نگاهشان به کشورهای اروپایی نیز به همین شکل است. قراردادهایی که روسها با کشورهای آسیای مرکزی منعقد می کنند، نیز برگرفته از همین نگاه است. مثلاً شکل گیری سازمان شانگهای در اصل برگرفته از نگاه روسیه به مسلمان آیغور در شمال چین است. این نگاه در تاجیکستان و ترکمنستان و ازبکستان نیز به همین ترتیب است.
روسیه علیرغم همۀ فعالیت اقتصادی و فرهنگی و.. که دارد نگاهی امنیتی به حوزۀ پیرامونی خود دارد. به خصوص از زمان 11 سپتامبر این مسئله تشدید شده است و روسیه مرزها و خط کشی های خود را دقیق تر و جدی تر پیگیری می کند. به یک معنا کشورهایی که وارد حوزۀ پیرامونی روسیه می شوند یا باید با این کشور کنار بیایند و یا رو در روی آن قرار بگیرند که البته این رویارویی هزینه هایی برای کشورهای واقع در این حوزه دارد.
وضعیت آبخازیا و اوستیا چه خواهد شد؟
مکتبی فرد: گرایشات جدایی طلبی در این منطقه از زمان ساکاشویلی آغاز نشده است. با مراجعه به تاریخ این منطقه به همراه چند منطقۀ دیگر ویژگیهایی محرز می شود که نشان می دهد این کشور از مدتها قبل طبل استقلال زده است. اوایل استقلال گرجستان این مسئله مجال بیشتری یافت تا اینکه به جنگ 2008 رسید و در نهایت منجر به اعلام استقلال این دو بخش شد که چند کشور نیز این مناطق را به رسمیت شناختند. بنابراین اینها موضوعات جدیدی نیست. نقشی که ساکاشویلی داشت این بود که به جای جذب آنها، وارد جنگی شد که نتیجۀ آن جدا شدن این مناطق از مرکز بود. در واقع ساکاشویلی با روسهای قدرتمندی وارد جنگ شد و آخر سر هم با ورود اروپایی ها، گرجستان مجبور به عقب نشینی و نهایتاً موضوع منجر به جدایی آبخازیا و اوستیا گردید. کاری که ساکاشویلی انجام داد، فارغ از نیت وی این شد که این مناطق به طور کامل از تفلیس جدا شدند. روسیه نیز این دو منطقه را کاملاً غیرگرجی و مستقل می داند. در واقع اتصال آبخازیا و اوستیای جنوبی از زمان استقلال گرجستان کمرنگ تر و کمرنگ تر شده بود تا اینکه در پی این جنگ به طور کامل 20% از خاک گرجستان جدا شد.
آیا گرجستان زمانی جزء ایران بوده است؟
مکتبی فرد: بخشی از شرق این کشور خراج گزار ایران بوده و حاکمان این مناطق همیشه این افتخار را داشته اند که برای تربیت شاهزادگان خود ایران را انتخاب کنند. اما گرجستان در برهه هایی از تاریخ نشان داده که تمایلی نداشته خراجگزار ایران باشد و گاه مورد تاخت و تاز پادشاهان ایرانی قرار می گرفته است. در واقع در برشی از تاریخ شرق گرجستان خود را ایرانی می دانسته است. مثلاً ایراکلی دوم که در دوران پیری در مقابل آغامحمدخان قرار گرفت، در دورۀ جوانی با نادرشاه به هند رفته و در کنار ایران بوده است.
این مسئله در مورد ارمنستان نیز صدق می کند؟
مکتبی فرد: در مورد ارمنستان فرق می کند. این کشور ایرانی تر بوده است. تاریخ معاصر ارمنستان حاکی از آنست که ترکیب جمعیتی این کشور یکدست ارمنی نبوده است و حضور حتی مسلمانان در این کشور سابقۀ طولانی داشته است. در بین علمای نام ایروانی بسیار به گوش می رسد.
در مورد آذربایجان چطور؟
مکتبی فرد: آذربایجان اصولاً ایرانی بوده است. چون آذری ها اصلاً ایرانی هستند و چیزی که به نام آذربایجان ساخته شده، به معنای واقعی آن دست ساز است. هم نام آن از بخشی از ایران گرفته شده و هم وجود آن. در واقع دو قرن پیش مشکلاتی ناشی از دخالت روس ها و همینطور سستی های داخلی این اتفاق افتاد. به آذربایجان نگاه کنید مثلاً بادکوبه لغتی فارسی است. در این باره باید گفت نه تنها ایرانی ها آنجا بوده اند بلکه در آن دوران آنجا جرئی از ایران بوده است اما وقتی ایران ضعیف شد، همانطور که گرجستان را گرفتند، بعد آذربایجان را گرفتند اما بعد از انقلاب اکتبر در سال 1917دیده می شود که آنها متمایل بودند که دوباره به ایران بپیوندند این مسئله از روی اسناد تاریخی محرز و آشکار است. اما ایران این توان را نداشت که دوباره آنها را جذب کند. در واقع در دورۀ قاجاریۀ تمایل و گرایش بی اندازه ای از سوی این مناطق برای الحاق مجدد به ایران وجود داشت، اما ایران توان سابق را نداشت.
بسیاری از سیاستمداران ایرانی اعم از میرزا آغاسی، امین السلطان و ... همگی اهل ایروان بوده اند و در واقع ایران در این منطقه حضور و ریشه ای تاریخی دارد و در این مسئله جای هیچ شک و تردیدی نیست.
جایگاه گرجستان در همگرایی و یا برخورد با اسلامگرایی رادیکال چگونه است؟
طباطبایی: اول باید دید که اصولاً چنین چیزی وجود دارد یا نه. از ابتدای شکل گیری روسیه تا فروپاشی شوروی، اقوام مختلفی ادعای آزادیخواهی، تمامیت ارضی و استقلال طلبی کردند که چچن نیز در این چهارچوب قابل بررسی است. برخی ها معتقدند که موضوع چچن ساخته و دست پروردۀ خودِ روسها بوده است. یعنی روسها به واسطۀ استفاده از موضوع چچن خیلی از سیاست های خود را در دنیای پیرامومی و در جهان اعمال کردند. برخی نیز بر این باورند که چچنی ها به دنبال استقلال بوده اند. در بررسی این موضوع باید به عوامل و پارامترهای متعددی توجه داشت.
اما در مجموع روسها مخالف بحث بیداری اسلامی در منطقۀ قفقاز هستند. شاید گرجستان در این موضوع محلی از اعراب نداشته باشد، فقط به این جهت که به مناطق جنوبی روسیه نزدیک است و این ظرفیت را دارد که در صورت قدرت گرفتن، از این اقوام برای فشارآوردن بر روسیه استفاده کند، شاید چنین قابلیتی را داشته باشد. اما به لحاظ ترکیب جمعیتی بیشترین تعداد مسلمانان در آذربایجان است و شیعه هم هستند. اما سیاست ها و شیوۀ مدیریت آن در تضاد با یک کشور شیعه مثل ایران است. نمی توان تحولات این منطقه را به دلیل حضور مسلمانان ناشی از بیداری اسلامی دانست، شاید بهتر باشد حضور گروههای افراطی در این منطقه را ناشی از حضور القاعده و طالبان بدانیم. در برخی پژوهش های صورت گرفته اینگونه آمده است که در نزاع میان آذربایجان و ارمنستان و یا درگیریهای میان روسها و چچنی ها، رد پاهایی از القاعده وجود داشته است، به همین خاطر است که بحث حضور القاعده را باید در این چهارچوب مورد بررسی قرار داد که حمایت های عربستان و حضور وهابی ها نیز پشت آنها وجود دارد. اما با این حال روسها توانستند بحران چچن را با برگزاری انتخابات و تعیین افراد منتخب خود مدیریت کنند و همیشه آنجا را تحت کنترل خود دارند. در واقع روسها شاکله و انسجامی که میان گروههای چچنی وجود داشت را از بین برده اند.
این تحلیل وجود داشت که معامله ای بین روسیه و آمریکا بر سر گرجستان صورت گرفته است. به این مفهوم که آمریکا در ازای برکناری ساکاشویلی، از رهبران روسیه می خواهد که از حمایت بشار اسد دست بردارند. این فرضیه تا چه میزان صحت دارد؟
طباطبایی: می تواند درست باشد اما اگر فرض کنیم که ساکاشویلی در قدرت می ماند و انتخابات را پیروز می شد و در 2013 نیز برنده می شد او تا چه میزان می تواند از حمایت غرب برخوردار باشد که در مقابل روسیه بایستد؟ و یا اینکه آمریکایی ها در طول 10 سال ریاست جمهوری ساکاشویلی چه اقدامات عملی را انجام داده اند که باعث تهدید امنیت روسیه شود؟ بنابراین منظورم از اینکه می گویم می تواند این فرضیه ممکن باشد، درصد و میزان احتمال مواردی است که بدان اشاره کردم. یعنی روسها حاضرند نفوذشان در سوریه را واگذار کنند در ازای گرجستان؟ دولتی که نتوانست بیشتر از 5 روز مقاومت کنند و روسها تا 40 کیلومتری تفلیس پیش آمده بودند می تواند در این معادله گنجانده شود؟ آنهم در حالیکه همۀ کشورها به ابراز تأسف در جنگ مذکور بسنده کردند. واقعاً اندازۀ دولت گرجستان از نظر وزن ارزش سیاسی و اقتصادی با تحولات سوریه یکی است؟
آیا گرجستان محل انتقال و گذرگاه مسلمانان افراطی قفقاز به ترکیه و متعاقباً سوریه هست یا نه؟
مکتبی فرد: در شمال شرق گرجستان مسلمانانی حضور دارند و معبری هست که عبور و مروری صورت می گیرد و در مقاطعی نیز به بازی گرفته شده اند. یعنی یا در مواقعی مورد استفاده مسکو قرار گرفته اند و یا تفلیس. اما اینکه روسها از آن معبر استفاده کنند، اطلاعی ندارم.
26349
نظر شما