به نظر می رسد اگر عمر سلیمان هم به آن طرز ناگهانی و مشکوک نمرده بود، الان شانس این را داشت تا از قدرت کناره گیری کند یا توسط مرسی به بهانه بی کفایتی در برقراری امنیت در صحرای سینا برکنار شود.
به هرحال اگر مرسی در مقام تسویه حساب با بازماندگان عصر دیکتاتوری برآمده باشد تا اینجا به خوبی توانسته از فرصت هایی که برایش پیش آمده یا پیش آورده اند! نهایت استفاده را ببرد.
اینکه اقدام شوک برانگیز و انقلابی محمد مرسی کاملا با محوریت اندیشه های خودش به اجرا در آمده یا با هماهنگی آمریکایی ها صورت گرفته یک موضوع فرعی است. این اقدام حاوی یک پیام بسیار مهم است که به نظر من از هماهنگ بودن یا نبودن مرسی با آمریکایی ها برای انجام این کار مهمتر است و اگر این پیام درست باشد خود به خود پاسخ این شبهه داده می شود.
پیام برکناری ژنرال طنطاوی بسیار روشن است. مرسی این پیام را به این نحو اعلام کرده که جایی برای بازماندگان دوران مبارک در نظام حکومتی جدید مصر نیست و البته این پیام با توجه به احساسات ضد مبارکی که اکنون در مصر جاری و ساری است قابل فهم است و نظامیان فرصتی برای به چالش کشیدن اقدام رئیس جمهوری منتخب ندارند چرا که در ماجرای صحرای سینا بازی را از پیش به مرسی و افکار عمومی باخته اند. کشته شدن شانزده مصری در این منطقه حساس نگرش افکار عمومی نسبت به توانایی و کفایت نظامیان کهنسال را تغییر داده و حتی سبب ناراحتی آنها شده است.
اما اگر کمی از بالاتر و پیشتر به نقشه و چیدمان منطقه نگاه کنیم ممکن است به نتیجه گیری های دیگری برسیم. مرسی در تقابل با نظامیان مصر روی کار آمد. شاید حتی فشارهای بیرونی بر نظامیان برای پذیرفتن رای مردم مصر و اعلام مرسی به عنوان نامزد پیروز در انتخابات این کشور نیز در این روند تاثیر گذار بوده باشد. این تقابل از ابتدای روی کار آمدن مرسی تا کنون وجود داشته است اما تا ابد قابل دوام نیست. از آنجا که گفته اند دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند، هر یک از طرفین باید راز بقا را یافته و برای حفظ خود و حذف دیگری تلاش می کرد. روند امور نشان می دهد که ارتش بقای خود را در صبوری و نظاره گری دید اما مرسی یا به علم حضوری یا اکتسابی دریافت که این رویه نظامیان چندان دوام نخواهد آورد. مرسی با نظامیان کاری کرد که ممکن بود اگر در آن تاخیر می کرد آنها به سر او بیاورند.
از این منظر سرنوشت عمر سلیمان که شخصیتی کلیدی تر و مهره ای به مراتب تاثیر گذار تر از طنطاوی بود و در شبکه قدرت و امنیتی که از دوران مبارک در کل منطقه خاورمیانه تنیده شده بود، جایگاه ویژه ای داشت بی ربط به وقایع صحرای سینا، افراد پشت پرده این اقدام که هنوز ماهیت دقیق آنها مشخص نیست اما قابل حدس است و نهایتا حکم به برکناری ژنرال طنطاوی نیست.
در اینجا است که پیام دقیق تر و کلی تری به دست می آید. آنچه مرسی به آن اقدام کرده، در بستری بزرگتر از مصر و ژئوپلیتیک خاص آن نیز معنی می دهد. دوران نظامیان به سرآمده است. کشورهای منطقه یکی پس از دیگری باید نظامی زدایی و ارتش زدایی شوند و این روند، آغاز شده است. اگر قرار است دور تا دور رژیم صهیونیستی را اسلامگرایان فرا بگیرند، باید کشورهای آنها ماهیتی غیرنظامی داشته باشند، به این معنی که یا اساسا ارتش انها از بین برود، یا در ضعیف ترین شکل ممکن باشد و یا دست بالا، تابع دولتی سیاسی و دموکرات باشد که در چارچوب روابط بین الملل و مقررات وکنوانسیون های بین المللی عمل می کند و نه منافع ملی و سرزمینی خود.
آنچه مرسی امروز درباره ارتش مصر انجام داد، فارغ از درستی یا نادرستی، سوای از اینکه آن را کودتای سیاسیون علیه نظامیون بدانیم وجدای از اینکه با هماهنگی آمریکایی ها بوده یا خیر، در یک کلام، خودآگاه یا ناخود آگاه در همین مسیر قرار دارد.
بدون تردید روابط نظامیان مصر با رژیم صهیونیستی و آمریکا در زشت ترین شکل ممکن در دوران مبارک جریان داشته و از جمله همین ژنرال طنطاوی در بسیاری از مماشات ها و خیانت ها به ارمان های مصر و فلسطین سهیم بوده است. اما نباید فراموش کرد که لایه های درونی ارتش همچنان افتخار جنگیدن بارژیم صهیونیستی را بر دوش دارند و تضیعف ارتش ملی سناریویی کاملا بروفق مراد رژیم صهیونیستی و آمریکا است.
مرسی تنها زمانی می تواند ثابت کند که در مسیر تعیین شده از سوی آمریکایی ها و رژیم صهیونیستی نیفتاده است که به طور جد پس از برکناری و یا از پیش راه برداشتن نظامیان بازمانده از دوران مبارک، به تجهیز و تقویت ارتش بپردازد و اجازه ندهد که ارتش مصر در برابر فشارهای داخلی و خارجی تضعیف شود. با این همه با توجه به نگاه مشتاقانه او به حکومت داری همتایانش در ترکیه، نگرانی آمریکایی ها از تبدیل شدن مصر به مدلی شبیه پاکستان که در آن ارتش همیشه سد راه دولت شناخته می شود و تعاملات پیدا و پنهانی که مرسی با آمریکایی ها دارد، چنین توقعی از او بسیار بعید می نماید.
4949
نظر شما