محمود گبرلو طی سالهای حضورش در عرصه مطبوعات، در روزنامههایی مانند رسالت، جوان و جام جم و خبرگزاریهایی مانند فارس مسؤولیت داشته است، یعنی رسانههایی که همواره تریبون جریان اصولگرایی به شمار میرفتهاند.
گبرلو که چند سالی هم رییس انجمن منتقدان سینمایی بوده، بعد از جدایی نابهنگام فریدون جیرانی از «هفت» اصلیترین گزینهای بوده که برای جانشینی وی مطرح شده است. هرچند خودِ او تا تعیین نشدن تهیه کننده جدید این برنامه، اجرایش در «هفت» را پنجاه، پنجاه میداند، اما کیست که نداند از نگاه مدیران تلویزیون چهرهای مثل او که بیش از هر چیز به محافظه کاری و تعامل شهره است، بهترین گزینه برای اجرای «هفت» است.
بالاخره تکلیف حضور شما در «هفت» چه شد؟
هنوز صحبت جدیدی مطرح نشده. من در جلسه اولی که با دوستان داشتم یک سری حرفهای کلی درباره ایدههای کاریام مطرح کردم اما اینکه بالاخره کار از چه زمانی به طور جدی شروع شود، معلوم نیست.
جدی شدن شروع کار شما به چه چیزی بستگی دارد؟
طبیعی است که من طرحهای خودم را برای اجرای «هفت» داشته باشم، اما این طرحها، قبل از هر چیز باید با یک تهیه کننده هماهنگ شود. یعنی ابتدا باید تهیه کننده جدید «هفت» از سوی مدیران شبکه سوم به من معرفی شود تا بعد از هماهنگی برنامهها با او، استارت کار را بزنیم.
شما از مشخص نبودن شرایط کار صحبت میکنید، اما در برخی رسانهها حتی نام منتقدانی مانند محمدتقی فهمیم، جبار آذین و عزیزا... حاجی مشهدی به عنوان منتقدان ثابت برنامه تازه هفت مطرح شده.
نه، من حتی در طرحهایی هم که به مدیران سیما دادهام، وارد این بحثها نشدهام و اگر چیزی در این باره منتشر شده در حد شایعه است، پس آنها را جدی نگیرید!
یکی از جدیترین ایرادات وارده به «هفت» این بود که آدمی مثل مهرجویی را فراتر از نقد تشخیص داد و به جای نقد فیلم جدیدش، تریبون برنامه را به اظهارنظرات شخصی این کارگردان اختصاص داد. شما اگر اجرای «هفت» را برعهده بگیرید باز هم چنین خط قرمزهایی خواهید داشت؟
این رفتار خوبی نبود، چراکه نباید به طور واضح و روشن تفاوتی مابین فیلمسازها قائل شویم. حتی یک فیلمساز پیشکسوت هم باید جرات داشته باشد که در برابر منتقد فیلمش نشسته و از کارش دفاع کند. بر این مبنا، اندیشه و نظریه افراد است که اهمیت دارد نه نام افراد. احتمال میدهم خود آقای مهرجویی هم در این وادیها نباشد که خود را بالاتر از نقد بداند. به هر حال او آدم صاحب اندیشهای است و حتما از حضورش در «هفت» استقبال میکرد، اما آقای جیرانی بیدلیل شرایطی ایجاد کرد که مهرجویی در «هفت» حضور پیدا نکند. جیرانی نسبت به منتقدان نگاههای متفاوتی داشت و این اواخر هم به این نتیجه رسیده بود که منتقدان نقش زیادی در سینما ندارند، پس منتقد را کنار گذاشت و به خانه مهرجویی رفت و فقط شنونده حرفهای او شد.
شاید همین عدم اعتقاد به منتقدان بود که باعث شد طی دو سال اجرای این برنامه فقط یک منتقد و آن هم مسعود فراستی در برنامه حضور داشته باشد!
البته این اعتقادی بود که به تدریج در جیرانی ایجاد شده بود، اما برنامههای اخیر «هفت» نشان میداد که او دیگر اعتقاد چندانی به آرای منتقدان ندارد و شاید همان طور که شما میگویید عدم استفاده از منتقدان مختلف در برنامه «هفت» به همین دلیل بود.
چطور میشود آدمی مثل جیرانی که زمانی روزنامه نگار بوده به چنین دیدی برسد؟
این طبیعت آدمهاست که تغییر میکنند. به هر حال اکنون دیگر به جیرانی نمیتوان به چشم یک روزنامه نگار نگاه کرد. جیرانی زمانی یک روزنامه نگار بود، اما بعد وارد سینما شده و تهیهکننده و کارگردان شد. جیرانی امروز هم سینماگر است نه روزنامهنگار. البته این را هم درنظر بگیرید که بسیاری دیگر از روزنامهنگاران بودند که وقتی وارد عرصه سینما شدند نگاهشان تغییر کرد. جیرانی هم یکی مثل بقیه.
خود شما چطور؟ اگر روزی شرایط تولید فیلم برایتان فراهم شود، آیا باز هم ایدههای کنونیتان را حفظ خواهید کرد؟
من از اولش هم فیلمساز یا تهیه کننده نبودم و فیلمساز هم نخواهم شد، چراکه ژورنالیستی هستم که زندگیام را با روزنامه نگاری گذراندهام و به عنوان روزنامه نگار هم در قبال پدیدههای کشورم مسئولم و وقتی به فیلم نگاه میکنم، فقط کیفیت اثر برایم مهم است، نه ارتباط آن با خودم. این تفاوت من و جیرانی است. جیرانی هم سینماگر بود هم سعی میکرد روزنامه نگار باشد و این ایجاد تناقض میکرد و من اصلا چنین نگاهی را قبول ندارم. سالها پیش به من گفتند «چرا فیلم نمیسازی؟» و من هم پاسخ دادم چون میخواهم مستقل بمانم! بارها برای من این فرصت پیش آمد که تهیهکنندگی یا کارگردانی پروژهای را به عهده بگیرم، اما چون وظیفه خودم را روزنامه نگاری میدانستم وارد این وادیها نشدم. در غیر این صورت نمیتوانم نظراتم را آنچنان که باید بیان کنم.
شما منتقدی هستید که به طیف اصولگرایی تعلق خاطر دارید. آیا به عنوان یک منتقد اصولگرا در برنامه «هفت» که مجری آن خواهید بود فقط به سینماگران اصولگرا توجه نشان خواهید داد یا تریبون برنامه را در اختیار تمامی سینماگران قرار میدهید؟
اینکه منتقدی اصولگرا هستم صددرصد درست است، اما باید دید که چه تحلیلی از اصولگرایی وجود دارد. من اصولگرایی را از زاویه جناح بندیهای سیاسی نمیبینم. اصولگرایان یعنی آدمهایی که اندیشه و اعتقادانی دارند و در چارچوب اندیشههای خود سعی میکنند بحث داشته باشند. به عنوان یک منتقد اصولگرا فکر میکنم سینما هم جنبه نظری دارد و هم جنبه سرگرم کنندگی، پس با هر کسی که در چارچوب قوانین فیلم میسازد باید گفتوگو کرد. خیالتان را راحت کنم که در ساختار اصولگرایی میتوان با همه افراد بحث کرد و البته نمیبایست مرعوب فضاسازیهای دیگران شد.
مثلا اگر حین اجرای برنامهتان، ماجرایی مانند خانه سینما رخ دهد واکنش شما چه خواهد بود؟
من فکر میکنم در چارچوب اصولگرایی هم میتوانیم درباره چنین مباحثی صحبت کنیم. البته در این میان، من به شدت هم تابع قانون هستم. در برخورد با مشکلات مرتبط با خانه سینما هم باید این را به بحث گذاشت که جایگاه قانون در سینما کجاست. فیلمسازی که حتی من هم او را قبول نداشته باشم حق دارد فیلم بسازد و من باید درباره کیفیت کارش با او به گفتوگو کنم. در گفتوگو است که طرفین سعی میکنند همدیگر را قانع کنند. سینما هم جای گفتگو است و ما هم نظریه داریم و هم حرف برای گفتن. اصولگرایان باید مستدلتر و علمیتر حرف بزنند.
یکی از قوانین اصولگرایی این است که اخلاقیات را در رفتارهای اجتماعی رعایت کنند. به این ترتیب شما نمیتوانید دم از اصولگرایی زده و در عین حال رفتارهای با حب و بغض داشته باشید. یکی دیگر از موارد اصولگرایی توجه به عدالت است، یعنی اینکه باید براساس حق نظر بدهید. باز هم میگویم با همه آدمهای موافق و مخالف میشود بحث کرد اما اگر در مقابل فیلمسازی باشد که خطوط قرمز را رد کند و انتظار داشته باشد ما سکوت کنیم، مطمئنا سکوت نخواهیم کرد!
خط قرمز شما کجاست؟
خط قرمز ما قانون است؛ قوانین نظام جمهوری اسلامی.
آن وقت اگر ماجرایی مانند اکران نوروزی پیش بیاید که دو فیلم مجاز از سوی وزارت ارشاد با فشار گروههای افراطی پایین کشیده شوند، چه میکنید؟
بحثهایی مانند اکران نوروزی فرصتی است برای اینکه قوانین سینما را بررسی کنیم و جلوی تندرویها را بگیریم. مقام معظم رهبری امسال در مشهد گفتند، نیروهای جوان انقلابی نظریههایشان را بدهند اما بر اجرای قانون هم تأکید کنند. حضرت امام خمینی (ره) هم بر اجرای امر به معروف و نهی از منکر در کنار اجرای قانون تأکید داشتند. اینها هم برآمده از این است که اجرای قانون چه اهمیتی برای نظام ما دارد.
یکی از مشکلات سینمای ما افراط و تفریط است. مثلاً در برخورد با موردی مثل اصغر فرهادی گروهی رسانه بودند که او را تا حد یک قهرمان ملی ارتقا دادند و گروهی هم تا توانستند به بحث مشکوک بودن جوایز او پرداختند. آیا میتوان امیدوار بود برنامه سینمایی که توسط شما ساخته میشود این افراط و تفریطها را نداشته باشد؟
طبیعتا باید همین طور باشد. این روحیه من است و تا زمانی که یک فیلمساز در این کشور فیلم میسازد و مطابق قوانین عمل میکند باید حرفهایش را شنید حتی اگر نظراتش را قبول نداشته باشیم. این دلیل خوبی نیست که به صرف اینکه حرفهای یک کارگردان را قبول نداریم او را از کار ممنوع کرده و بگوییم حق حرف زدن نداری! در برخورد با موردی مثل فرهادی هم اگر اشکالی به فیلم فرهادی وارد است نمیباید آن اشکال را به شخص فرهادی وارد دانست بلکه باید مشکل فیلمهایی مانند فیلم فرهادی را به قوانینی نسبت داد که به جای اینکه به تولید فیلمهای متعادلتر بینجامند، فیلمهایی به لحاظ اخلاقی کمرنگتر را تولید میکند. نمیتوان به فرهادی گفت چرا ساختی اما میتوان مخالفت خود را با مفهوم فیلم ابراز و این سئوال را مطرح کرد که اگر این فیلم، اشکال دارد پس چرا ساخته شد؟
برای پیدا کردن پاسخ این پرسشها هم باید به سراغ سیاست گذاران سینمایی رفت. یکی از مشکلات سینما در کشور ما این است که مطالبات کمتری را در سینما مطرح کرده و بعد همه چیز را به گردن فیلمساز میاندازیم اما این قانونگذار است که باید درست عمل کند. بنابراین در وهله اول نباید به سراغ فیلمساز رفت بلکه باید به سراغ قانونگذار رفت. اگر قانون درست اجرا شود مشکلات کمتر میشود.
5824619
نظر شما