این اوراق رنجنامه‌ خاموش قشری مظلوم و مستضعف است؛ قشری و جامعه‌ای که آن روز با همه‌ تنگدستی و قناعت، یک لحظه از چشم انتقام‌جوی و بهانه‌طلب دستگاه جبار دور نبود...

به گزارش خبرآنلاین، از سال 1342 که مبارزات ملت ایران به رهبری امام خمینی رحمه‌الله وارد مرحله‌ جدیدی شد و پس از سرکوبی این نهضت توسط رژیم طاغوت، جریان‌های مختلف سیاسی-اجتماعی خط‌‌ مشی‌های مختلفی را در پیش ‌گرفتند. عده‌ای به مبارزه‌ مسلحانه روی ‌آوردند، عده‌ای به مبارزات سیاسی و عده‌ای از روحانیون نیز بر اساس تحلیلی که از وظایف روحانیت داشتند، خط مشی دیگری را برگزیدند. می‌توان گفت این خط‌ مشی مورد توجه خاص آیت‌الله خامنه‌ای هم بوده است. آنطور که پایگاه اطلاع رسانی رهبر انقلاب نوشته، در بررسی مکتوبات و سخنرانی‌های آیت‌الله خامنه‌ای می‌توان چهار دوره‌ زمانی را در نظر گرفت. دوره‌ اول این مکتوبات مربوط به دوران مبارزات است؛ یعنی از آغاز فعالیت‌های مبارزاتی ایشان تا 22 بهمن 1357. دوره‌ دوم از هنگام پیروزی انقلاب تا شروع کار ایشان در مسند ریاست‌جمهوری. در این دوره ایشان سخنرانی‌های بسیاری در محافل گوناگون و خصوصاً در دانشگاه‌ها و مساجد و دیگر مجامع اسلامی انجام داده‌اند. دوره‌ سوم مربوط است به دوران ریاست‌جمهوری ایشان و دوره‌ چهارم نیز متعلق به دوران رهبری ایشان است که از روز چهاردهم خرداد 1368 تا کنون ادامه دارد. حجم سخنرانی‌ها و پیام‌های ایشان تنها در سال‌های مربوط به رهبری به اندازه‌ای است که اگر تمام آنها را در قطع وزیری چاپ کنیم، چیزی در حدود بیست‌ودو هزار صفحه خواهد شد؛ یعنی 22 جلد کتاب هزار صفحه‌ای.

ایشان در دوران فعالیت های مبارزاتی تا بهمن 57 کتاب‌های «آینده در قلمرو اسلام»، «مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان»، «گزارشی از سابقه‌ تاریخی و اوضاع کنونی حوزه‌ علمیه‌ مشهد»، «صلح امام حسن علیه‌السلام»، «طرح کلی اندیشه‌های اسلامی در قرآن»، «گفتاری در باب صبر» و برخی مکتوبات دیگر را به نشر سپردند.

در شرح چگونگی نگارش کتاب(جزوه) «گزارشی از سابقه‌ تاریخی و اوضاع کنونی حوزه‌ علمیه‌ مشهد» می خوانیم:


کتاب در سال 46 نوشته شد اما منتشر نشد. کتاب البته داستان جالبی دارد که در مقدمه به آن اشاره می شود : «اندیشه‌ گردآوری یادداشت‌هایی که به نگارش این جزوه انجامید، در سال 1346 ه.ش و با اصرار و پیگیری دوستی از دانشجویان مؤسسه‌ علوم اجتماعی (وابسته به دانشگاه تهران) پدید آمد. بخش تحقیقات دینی در آن مؤسسه به جستجوی چنین گزارشی برخاسته و چشم یکی از اعضا و دانشجویانش مرا در حوزه‌ مشهد جسته و نشان کرده بود [...] و از طلب بازنمی‌نشست. سرانجام هر چند کاری ناکرده و نامأنوس بود، پذیرفتم و به مطالعه و کنجکاوی پرداختم و این جزوه فراهم آمد.»
وقتی این یادداشت‌ها برای آن مؤسسه ارسال می شود، از طریق شهید مطهری به گوش نویسنده می رسد که رئیس آن مؤسسه از ایادی رژیم و متهم به وابستگی به جریان‌های منحرف است. بنابراین محقق اثر، تصمیم می گیرد که کار را ادامه ندهد. در همین حین خبر می رسد که اصلاً جزوه ارسالی مفقود شده و شما یک نسخه‌ دیگر به ما بدهید. برخورد نویسنده با این خبر جالب بوده: «من که این کار را کمکی از غیب دانسته و از آن خرسند بودم، اکنون بهانه‌ معقولی هم داشتم که از ادامه کار سر باز زنم و به عذر نداشتن نسخه‌ای دیگر –که درست هم بود– بازنویسی و دوباره‌کاری را نپذیرم و بدین ترتیب، کارِ انجام‌شده و اصل موضوع به دست فراموشی سپرده شد.»

از این ماجرا حدود 18 سال ‌گذشت تا این‌که در زمان رئیس‌جمهوری، جوانی به نهاد ریاست‌جمهوری مراجعه ‌کرد و ‌گفت: من سندی از ایشان دارم که فقط به خودشان می‌دهم. چند برگ از کپی این سند را نیز به مسئولین دفتر داده بود و آنها هم آن برگه‌ها را به دست صاحب اثر ‌رساندند. همان یادداشت‌ها بود...:«جوانِ فرهنگی و فاضلی که ساعتی بعد با اصل نوشته نزد من آمد، آن را در کتابخانه‌ مصادره‌شده‌ یکی از وابستگان رژیم گذشته یافته بود؛ همان رئیس سرسپرده‌ کذائی! و چون نام مرا بر آن دیده، غیرت انقلابیش اجازه نداده که آن را بیش از این به غربت بگذارد.»

نویسنده و محقق این اثر خود درباره محتوای کتاب و به نوعی دانگیزه انجام این تحقیق می نویسد: «این اوراق رنجنامه‌ خاموش قشری مظلوم و مستضعف است. قشری و جامعه‌ای که آن روز با همه‌ی تنگدستی و قناعت، یک لحظه از چشم انتقام‌جوی و بهانه‌طلب دستگاه جبار دور نبود. گویی همه‌ی توان و قدرت بازوی سیاست‌های حاکم باید بر این موجود مستضعف و پاکدل و سرشار از صفا و ایمان آزموده می‌شد. [...] بر حوزه علمیه از همه سو باران بلا و محنت بر آن می‌بارید. فقر و نیاز مادی از یک‌ سو، تحقیر و اهانت زمامداران و همه کسانی که از فرهنگ دست‌آموز آنان تغذیه می‌شدند، از یک‌سو [...] میدان‌نیافتن برای رشد و شکوفایی استعدادهایی که گاه در حد اعجاب بود از یک‌ سو و بالاخره فشار سیاسی موذیانه و بسیار سختگیرانه و گاه وحشیانه‌ی دستگاه از سویی دیگر...کسی چه می‌دانست آن روز در حوزه و در این مدارس نیمه‌ویران و تاریک و نمور چه می‌گذرد؟ از ظواهر امر خیلی کمتر از آن‌چه بود، دانسته می‌شد. نه فقرشان، نه درسشان و نه مبارزه‌شان چنان که بود، شناخته نبود.»
 

همچنین در بخش مربوط به شرح نگارش و نشر کتاب «گفتاری در باب صبر» آمده است:

کتاب در سال 1354 منتشر شد که شامل سخنرانی‌هایی درباره موضوع صبر در مسجد کرامت مشهد است. در اولین صفحات کتاب آمده است که برداشت عامیانه از صبر، تحمل ناگواری‌ها است که این برداشت اشتباه است...و شرح این اشتباه اینگونه عنوان شده این معنی «هنگامی که در یک جامعه‌ ستمکش، بی‌اراده و اسیر عوامل فساد و انحطاط مطرح شود، بزرگ‌ترین وسیله برای ستمگران و مفسدان و بزرگ‌ترین عامل و مشوق عقب‌ماندگی، انحطاط و فساد خواهد شد...وقتی صبر را در آیات و روایات نگاه می‌کنیم، می‌بینیم دقیقاً عکس این معنی منظور است که صبر «در یک جامعه‌ بدبخت، کلید همه‌ خوشبختی‌ها و سپیدبختی‌ها به شمار می‌آید.» در حالی که صبر را با استفاده از منابع دینی این‌گونه تعریف می‌کنند: «مقاومت آدمی در راه تکامل، در برابر انگیزه‌های شرّآفرین، فسادآفرین و انحطاط آفرین»...یک گروه کوهنوردی در مسیر قله با موانع زیاد درونی مانند راحت‌طلبی، ترس، ناامیدی و موانع زیاد بیرونی مثل صخره و گرگ و خار و ارتفاع روبه‌رو است. کسی که در این مسیر پر از دردسر مقاومت کند و به راه خود ادامه دهد، «صبر» داشته است.

این سخنان در سال 1354 عنوان شده، یعنی مقارن با شروع دور جدیدی از فعالیت‌های ساواک با هدف گسترش سرکوب‌ها، دستگیری‌ها، شکنجه‌ها و شهادت بسیاری از مبارزین انقلابی. در دوره‌ای که کمیته‌ مشترک ضد خرابکاری فعالیت خود را گسترش داد و بسیاری معتقد بودند که مبارزه دیگر هیچ فایده‌ای ندارد.
 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 213006

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =