۰ نفر
۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۱۲:۱۳

مشکلات ذهنی ما در امر پژوهش به خصوص علوم انسانی چیست؟ ما مشکل روش تحقیق به معنای وسیع کلمه داریم، بخشی از آن توجه داشتن به همین دشواری ها در امر پژوهش و یافتن راه حل برای حل آنهاست.

ما باید تکلیف خودمان را با حقیقت روشن کنیم، چه آن را قطعی بدانیم چه نسبی. حتی در تلقی نسبی هم یک رای علمی صادره باید در شرایط یا زمان معین منطبق با واقع شناخته شده و قابل پذیرش باشد. قابلیت پذیرش و قانع شدن برای غالبیت کسانی که در صدد شناخت و معرفت آن هستند.
اگر می خواهیم حقیقت را بدست بیاوریم، چه غربی باشیم و چه شرقی، باید پیش داوری را کنار بگذاریم. این اصل اولیه تحقیق است که متاسفانه در بیشترتحقیقات موجود در دنیا، به ویژه علوم انسانی، عدم رعایت آن مانع اصلی پیشبرد پژوهش و تحقیق می‌شود.
آدمها به مقداری که پیش داوری را کنار می‌گذارند، امکان رسیدن به حقیقت را برای خود فراهم می‌سازند و در واقع، پیش رو ترین محققان کسانی هستند که فارغ از آن پیش داوری‌ها، در صدد شناخت واقعیت و رسیدن به حقیقت هستند. این ساده‌ترین اصل است که بیشترین بی توجهی به آن صورت می‌گیرد.
بنابرین، این که یک هندو یا یهودی یا مسیحی یا مسلمان، با پیش داوری به سراغ کشف حقیقت و شناخت برود، نمی‌تواند مدعی رسیدن به حقیقت باشد. یک فرد غربی هم که به نوعی پیش داوری در شناخت یا به همراهی باورهای پیشین خود به ارزشهای ویژه در بخش مورد تحقیق وارد میدان پژوهش می‌شود، همان اندازه ناموفق خواهد بود که یک هندو یا یهودی..... اگر کسی فکر کند آنچه مثلا در غرب موجود است، برای مثال معارف مربوط به حوزه دمکراسی، آخرین مطالبی است که امکان طرح دارد، طبیعی است که هیچ راهی برای یافتن راه‌های تازه به دست نخواهد آورد واین یعنی جمود بر پیش فرضها.
البته در این که برخی از پیش داوری های آدمها، در حین پژوهش درست از آب در میاد و با تحقیق ثابت می شود حرفی نیست و این برای همه گروه‌ها ممکن است نمونه‌هایی از این دست داشته باشد و مسلم است که دارد، اما این مسأله نه اصل و قاعده است و نه حتی در همان موارد باید شخص را تحت تأثیر قرار دهد تا به موارد دیگر سرایت دهد.
مسأله شناخت یک امر در علوم انسانی، گاه شناخت یک امر واقعی قطع نظر از همه علائق است و گاه در درون یک آیین و ایدئولوژی برای نشان دادن کیفیت دگرگونی و تحول در آن. در مورد دوم،شبیه شیعه شناسی غربیان، قابل قبول است که کسی فرض را بر این بگذارد که در چهارچوب پذیرفته شده‌ها و پیش فرض‌ها در فلان مذهب، تطور و تحول چنین رخ داده و نتیجه گیری می‌تواند واقعی و درست هم باشد. فراوانند غربی هایی که نگاه مثبت به اسلام داشته‌اند و بدون آن که آن را آسمانی بدانند، به حقیقت و درستی مطالبی دست یافته آنها را ابراز کرده اند.
هیچ کدام اینها به معنای آن نیست که در حوزه های مختلف علوم انسانی با پیش فرضی معین قصد تحقیق برای اثبات و یا انکار مطلبی را داشته باشیم، چه در آن صورت کاری از پیش نخواهد رفت.
در امور مذهب و دین، همه این پیش فرضها چنین نیست که با استدلالهای ما قابل اثبات باشد، و الا فرقی میان تکالیف شرعی ادیان مختلف وجود نخواهد نداشت. این پیش فرض که همه هستها و باید های مذهب قابل اثبات با استدلالهای مرسوم در شناخت های بشری مستقل است، با این امر که حتی در خود قرآن به تفاوت آیین ها به لحاظ شریعت اشاره شده، سازگار نیست. در تحقیقات دینی برای همه متدینین از همه ادیان، همواره این ریسک وجود دارد که برخی از نتایج، با پیش فرض های مقبول مشکل پیدا کند، اما نباید نگران بود. باید حوزه اعتقاد و دین و باور را در مواردی خاص  جدای از نتایج پژوهشی که مشکوک الصحه است دانست وا راه تحقیق را نبست.
به علاوه برخی از مسائل حوزه دین یا بسیاری از موارد دینی خاص اموری اعتقادی هستند که برخی مانند مواردی که مثلا برای آزمایش الهی است ـ و کم هم نیست ـ کلیت ندارند، و در این صورت باید کار اعتقاد را از رسیدن به شناخت واقعی دست کم در این گونه موارد جدا کرد.
مشابه این خطا را بسیاری از غربی‌ها هم دارند، اما تفاوت آنها با دیگران در این است که قدسیتی برای این قبیل مسائل قائل نیستند، یا اگر کسی در دانشگاهی یا در یک مکتب پژوهشی در جایی از غرب قائل است، در جای دیگر فراوانند کسانی که بدور از آن باورها به کار پژوهشی خود ادامه می‌دهند. بنابرین راه برای شناخت هموارتر است. با این حال در غرب هم کم نیستند یهودیان یا مسیحیان متعصب یا لائیک‌های ضد دینی که همچنان برای اثبات پیش فرض های خود تلاش می‌کنند و در حوزه های اسلام شناسی متأثر از برخی از باورهای کهن ضد اسلامی یا تحت فشار برخی از نهادهای امنیتی غرب به ترویج مسائل خاصی دست می‌یازند. البته همین کارها هم در چارچوب دانش ویژه‌ای صورت می‌گیرد که ضمن آن انتشار این تبلیغات برای تأثیر گزاری ویژه روی محافل خاصی است.
به هر حال امر شناخت و علم مقدس است. دانستن، امری است که فی حد نفسه مقبول آدمی است و دین اسلام هم روی اصالت معرفت و اهمیت و اعتبار کتاب عقل و علم پیش از کتاب توحید تاکید دارد. اگر شناخت مقدم است، این تقدم باید در عمل اثبات شود.
مشکل این است که محققان ما نه تنها در مسائل پایه ای علوم انسانی که درمسائل جاری تاریخی یا اجتماعی به طور مداوم در صدد نگارش مقالات و کتابها برای اثبات همان پیش فرضهای قبلی‌اند، به همین دلیل راه به جایی نخواهند برد و کارشان به تکرار مکررات خواهد انجامید. چنین تقدمی حتی در مراکز علمی ما جای بروز ندارد، چه رسد به عرصه پژوهش هایی که در نهادهای عمومی و تابع حاکمیت انجام می‌شود. این رایج ترین دشواری ذهنی است که ما در حوزه پژوهش داریم.
در این میان اگر کسی دلش برای پیشرفت علمی تپش دارد، باید شرایط این گونه آزاداندیشی را فراهم کند. البته حکومت همیشه می‌تواند و باید پاسدار  هنجارهای ارزشی و حتی باوری در جامعه باشد، اما به مقیاسی که به نهادهای علمی و پژوهشی و عالمان و نخبگان اجازه تحرک در درون دانسته‌ها و علوم را می‌دهد و به اندازه ای که در پذیرش تازه‌ها از خود تساهل بروز می‌دهد، راه را برای پیشرفت هموار می‌کند.
ما طی هزار سال اسیر پیش فرض‌های فلسفه یونانی بودیم و در موارد اندکی از آن چارچوب خارج شدیم و اجازه تفکر به پژوهشگران و نویسندگان خود دادیم. ما طی هزار سال خرد را در خدمت اثبات پیش فرض هایی قرار دادیم که به نام دین عرضه می شد در حالی که غالب آنها چنین نبود، و نامش علم کلام شد. البته پرداختن به این قضایای کلامی، به صورت تمرینی خرد ما را تقویت می کرد اما راه خروج از بن بست ها را نشان نمی داد. همین پیش فرضها در حوزه شریعت هم به اسم اجماع و مسائل دیگر بود و مانع ازا نفوذ آزاد اندیشی در میان فقیهان بود، گرچه هر از دو سه قرن مکتب تازه‌ای سر بر می آورد که مدیون خط شکنی و ساختار شکنی شماری از بزرگترین فقیهان بود.
هنوز و هنوز باید فکر کنیم که چرا تحرک کافی در عرصه های علمی به خصوص علوم انسانی که کلید درک درست عالم و هستی و جامعه است نداریم

آنچه نوشته شد طرح مسأله بود. امیدوارم آنها که دستی بر آتش دارند ما را راهنمایی کنند.
 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 209611

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 9 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام US ۱۶:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۷
    3 1
    ‫علوم انسانی ( humanities ) که امروزه liberal arts خوانده میشود، علومی بود که در دوران نوزایی برای رهایی از خرافه ها و جادو و جنبل کلیسا به جامعه عرضه شد، و به همین جهت آنرا علوم رهایی بخش میخواندند. باید اول ریشه های جامعه شناختی و تاریخی این علوم را شناخت تا بعد از آن به پی ریزی علوم جایگزین رسید. اینهم مستلزم تربیت عده ای مستغرب! یا غرب شناس است که در طی سی سال گذشته در این زمینه کار دندانگیری نشده، و یک دو تن از این دست هم از مملکت گریخته اند. به نظر حقیر باید آنها را برگرداند و رشته ای به نام غرب شناسی تاسیس کرد. از دل این رشته طی یکی دو دهه میشود امیدوار بود که پایه گذاران علوم انسانی شرقی-اسلامی ظهور کنند، وگرنه باز تکرار خواهد بود و تکرار...
  • بدون نام US ۲۱:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۷
    11 0
    ‫یکی از مزایای تکرار دانسته ها این است که با آن میشود به مناصب بالای دانشگاهی و گاه قضایی رسید! نصیب نو آوران، اما، همواره بی خانمانی و آوارگی است. آنها هم که باید از بالا به نو آوری و پرسشگری قوت و قوام دهند، برای حفظ موقعیت خود، گیرم حتی به نیت خدمت، بر سر نو آوران کوبیده اند، و نتیجه رشد مقلدان بوده و ریزش مبتکران. باید سووال سنت شود نه بدعت، تا کار به جایی برسد!
  • زهرا ابراهیمی- الهه PA ۱۰:۵۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۸
    1 0
    با عرض سلام و سپاس از مطالب روشنگرانه و نوین استاد بزرگوار . جناب رسول جعفریان گرامی . خواستم چنانچه برای سایت میسر است . مطالب را بتوانیم مستقیما به فیسبوک مان ارسال کنیم . البته بهمراه تصویر . به امید آشتی ملی و وحدت محمدی صلوات الله علیه و آله و السلم . با احترام و ارادت
  • كاتبان GB ۱۶:۴۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۸
    2 0
    قبول که از مهمترین معضلات پژوهش، پیش‌داوری‌های محققان است؛ اما این جزمیات و باورهای راسخ در ذهن و زبان، نه از تاریخ‌خوانی برآمده و نه با صرف تاریخ‌دانی، برآمدنی است. قصه پژوهش در نقلیات و انسانیات هم مانند تجربیات، حکایت هماغوشی شبانروزی محقق با شاهد پرده‌نشینی است که گاهی با تسامح و شوخی می‌توانیم «مبادی مابعد الطبیعی فهم تاریخ» صدایش کنیم. فی الحال که گویا کرسی نشستگان اجازه دارند خاستگاه این پیش فرض‌ها را هر چه می‌خواهند بخوانند و ما کشتی شکستگان را معذور دارند. باری تجربه بشر هم – علاوه بر مدرکات ما اجنّه - گواه آن است که شواهد تاریخ با همه جور عقل و باوری سازگار است. خود ببینید که روایات تاریخی نه ایمان ملحدان را به چاله چالش کشیده است و نه جزمیات مذاهب را در چاه تناقض افکنده است..
  • سيد شيرازي AU ۱۱:۴۹ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۱
    0 0
    بسيار نكته سنجانه و دقيق نوشه شده است متأسفانه پيش داوري و قضاوت هاي نا بجا معضلات اجتماعي زيادي در جوامع غربي و شرقي و بين اغلب شيوه هاي فكري ، مثلا در ايران هم برخي از مذهبي ها و هم برخي غير مذهبي ها به آن دچارند.