۰ نفر
۱۸ اسفند ۱۳۹۰ - ۰۷:۱۵

روزنامه قدس در یادداشتی به قلم خسرو معتضد نوشت:

مرد جنایتکاری، دختر 16 ساله همسر صیغه ای خود را خفه کرد، اما با گذشت خانواده قربانی از قصاص رهایی یافت.
 

زن که از شوهر خود جدا شده بود و با دو دختر 8 و 16 ساله زندگی می کرد به عقد موقت مردی به نام صباح درمی آید.
از قرار زن بیچاره نمی دانسته که شوهر موقت او به دختر بزرگش به نام لیلا، چشم طمع دوخته و اعتراف کرده که با آن دختر رابطه هم داشته است.
لیلا دختر 16 ساله با مردی نامزد می شود. صباح در غیاب همسرش به خانه میرود و لیلا را که درخواب بوده بیدار می کند و با او به دعوا و درگیری می پردازد و در نهایت او را خفه می کند و جنازه اش را در فرش می پیچد و همسرش (مادر لیلا) را که بیرون بوده، پی نخود سیاه می فرستد و جنازه را از خانه بیرون می برد و در منطقه چهار باغ محمد شهر کرج رها می کند.
اولین دادگاه در آذر سال 1387 آغاز می شود، پس از گذشت سه سال دیوان عالی کشور حکم را تایید می کند و برای اجرا به شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی فرستاده می شود.
قاتل قسی القلب در یک قدمی چوبه دار قرار می گیرد، اما با تلاش کمیته صلح و سازش دادسرای جنایی، خانواده لیلا یعنی همان زن بدبخت دختر از دست داده، حاضر به گذشت از قصاص قاتل می شوند.
دنباله قضایا در صفحه حوادث روزنامه آورده نشده بود، اما من که از سال 1339 هجری شمسی روزنامه نگارم و صفحه های بسیاری از این دست را دیده ام، سناریو را تمام می کنم که کار خبرنگاران تکمیل شود.
قاتل خونخوار بی رحم که نامش هم چندان ایرانی نمی نماید، پس از چند ماه استراحت در زندان آزاد می شود و دولت و دادستان و جامعه همه به خاطر گذشت یک زن بیچاره لاعلاج و شاید دریافت مبلغی پول به عنوان خونبها از خون دختر 16 ساله بی گناه در می گذرد.
قاتل بار دیگر در نهایت سربلندی و شادمانی به جامعه بازمی گردد (مژده) !الحمدلله تلاش کمیته صلح و سازش دادسرای جنایی نتیجه بخش شده و یک جنایت کار که در نهایت خونسردی، دختر جوان بی گناهی را به گناه نامزد کردن و قصد رفتن به خانه شوهر خفه کرده است، به زندگی شیرین باز میگرداند!
چند سال می گذرد. قاتل دوباره سراغ مادر لیلا می رود و دختر بچه 8 ساله کنونی او را که اکنون دیگر 18 ساله شده است، مورد طمع قرار می دهد و به زور با او رابطه برقرار می کند و پس از چندی که دختر دوم هم قصد نامزد شدن و رفتن به خانه شوهر می کند، او را هم خفه می کند !سپس جنازه را در قالی می پیچد و از خانه بیرون می برد و این بار در منطقه دورتری از محمد شهر کرج می اندازد. پلیس و مأموران مربوطه پس از تحقیقات جنازه را کشف می کنند.
سناریو از نو تکرار می شود. دوباره قاتل سه سال در زندان می خورد و می خوابد و محاکمه می شود و حکم اعدامش صادر می شود، اما در آخرین مرحله، کمیته صلح و سازش دادسرای جنایی که خیلی با گذشت و رئوف و مهربان است، وارد صحنه می شود و او را از قصاص نجات می دهد.
بله !به همین آسانی !به همین زیبایی !به همین شکوه و عظمت و جلال از خون مقتول بی گناه می گذرند، آن هم در دین و آیینی که قصاص را از واجب ترین پدیده های حفظ و نگهداری جامعه می داند.
دل من به حال دختر شانزده ساله فقیر و مظلومی که خونش به هدر رفته، میسوزد. من نمی دانم این آقای صباح کیست؟ از کجا آمده؟ اهل کدام شهر و کشور است؟ چگونه می توان رفتار او را توجیه کرد؟ ایجاد ارتباط با دختر همسرش که در صیغه یک مرد است و دختر خوانده اوست، از بدترین گناهان است.
فرض می گیریم، مادر بدبخت فقیر بی دفاع از حق خود در قصاص گذشت، تکلیف جامعه چه می شود؟ حقوق و وظایف دادستان و دولت و قوه قضائیه در این میان چیست؟ مگر می شود یک گرگ را به میان گله گوسفندان بازگرداند و چون مدعی خصوصی و صاحب دم، زیر فشار و اصرار از حق خود صرف نظر کرده است، آدم جانی و خطرناک را آزاد گذاشت تا باز هم به جنایات خود ادامه دهد؟
چند سال پیش فردی را برای خدمت در مؤسسه ای به یکی از دوستان من معرفی کردند. فرد ظاهر الصلاحی بود و کار خود را خوب بلد بود اما در مدت دو ماه معلوم شد او خواهر زن خود را که در وی طمع بسته بود پس از ارتکاب تجاوز کشته است و بعد هم همسر خود را که روستایی بوده است، در فشار گذاشته تا از خون خواهرش در گذرد و رضایت بدهد.
آن زن بیچاره هم از لاعلاجی پذیرفته بود، دوست من آن کارگر جوان را که در فن خود زبردست و توانا بود، با پرداخت شش ماه حقوق از کارخانه خود بیرون کرد و هر چه دیگران وساطت کردند نپذیرفت. می گفت: از وقتی که من این موضوع را فهمیدم، به دو دلیل از خیر خدمت این مرد در کارخانه ام گذشتم.
اول اینکه دروغ گفته و ماجرا را در معرفی نامه خود ننوشته است.
از سوی دیگر، شخصی که به خواهر زن خود چشم طمع بدوزد و به او تجاوز کند شخص امینی نیست و نمی توان به او اعتماد کرد. سخن آن دوست این بود که در این جا نقش مدعی العموم چیست؟

17302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 202861

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 9 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 15
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • امیر IR ۱۰:۰۲ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۸
    2 0
    کاملا با حرفهای بالا موافقم ,حرف دل ما رو زد آخه این چه کمیته سازشیه واسه این شیطان!! اینجور قاتلا بایس بابت این عمل حیوانی وکثیفشون حتما اعدام بشن نه اینکه دوباره برگردن تو جامعه. قوه قضاییه بایس نصف دیه رو از خزانه بده تا این اشخاص اعدام بشن
  • مهدیک IR ۱۰:۳۵ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۸
    3 0
    خسرو معتضد کجاش بود؟
  • بدون نام IR ۱۱:۱۸ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۸
    0 0
    با توجه به نوع داستان میشه فهمید که زن بی نوا خانواده و وضع مالی مناسبی نداشته. توی این مواقع با توجه به تفاوت دیه زن و مرد، راهی به جز بخشش برای خانواده قربانی نمیمونه. این هم از مشکلاتیه که باید فکری براش بشه. اما مشکل بدتر همان وضعیت زندان هاست که به هیچ وجه حنبه تادیبی نداره. نتیجه زندان معمولا اینهاست: 1- استراحت در زندان و تفکر روی نقاط اشتباهی که سبب دستگیری وی شده و عدم تکرار آن در جنایت های بعدی 2- تبادل دانسته و تجربیات و راه های جنایت و دزدی و... بین زندانیان 3- آشنایی با افراد همفکر و تشکیل باندهای تخصصی در زمینه های مختلف 4- از بین رفتن ترس از قانون و جسارت بیشتر در انجام اعمال جنایتکارانه و ...
  • جواد IR ۱۱:۲۰ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۸
    2 0
    انصافا با همچین آدمایی مگه میشه از سر ترحم و دلسوزس برخورد کرد ! درسته برخورد صلبی و جزایی ریشه ی این دست مشکلات را نمیتونه بخشکونه ولی میتونه درس عبرتی برای هر قاتل و جانی بی احساسی باشه که مثل این حیون فکر نکنه اگه یه خانواده وضع مالی و اجتماعی خوبی نداشت هرجور جنایتی رو میشه در حقشون کرد و در رفت ! به نظر من اگه این خانواده به دلیل عدم توانایی در پرداخت مابع التفاوت دیه دخترشون و قاتل ، از قصاص چشم پوشی کردن ، یک شماره حساب معرفی کنن تا مردم خودشون این مبلغ رو تامین تا این جانی به سزای عملش برسه . به خدا قصاص این نامرد مصداقی برای آیه ی شریفه ی ذیل است : وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
  • عباس IR ۱۲:۰۲ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۸
    2 1
    با سلام آقای خسرو معتضد تمام آن که گفتی را قبول میکنیم. اما شما با اشاره به یک پرونده سعی میکنید که ادامه آیه قصاص را که توصیه میکند اگر ببخشید برای شما بهتر است را نادیدهبگیرید.شما زحمات کمیته صلح و سازش دادسرای جنایی را که برای کسانی که در شرایط بد روحی یا زمانی یا سنی در یک درگیری بدون قصد قبلی بطور ناخاسته موجب قتل میشوند را نادیده یا بهتر بگویم به چالش میکشید.آقای معتضد شما احیانا در قران مجید آیه ای که اشاره میکندهر کس انسانی را حیات بخشد گویی همه مردم را زنده کرده است را ندیده اید؟.کلام آخر اینکه نباید از کشتن انسانها دفاع کرد.دوست داشتم از شما میشنیدم که از عدم بازگشت محکومان به جامعه قبل از اصلاح آنها حمایت میکردید . ....
  • بدون نام IR ۱۶:۴۹ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۸
    4 10
    چه ربطی به معتضد داشت
    • بدون نام IR ۱۲:۴۶ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۹
      4 0
      اول اينكه خسرو معتضد يك روزنامه نگاره دوم اينه كه اين موضوع به تمام شهروندان يك مملكت ربط پيدا ميكنه آقاي معتضد هم يكي از شهروندان اين مملكت
    • س م IR ۱۲:۴۹ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۹
      1 0
      زیر تیتر نوشته:(حوادث - روزنامه قدس در یادداشتی به قلم خسرو معتضد نوشت:........)ربطش به معتضد اینه
    • بدون نام IR ۱۳:۲۵ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۹
      3 1
      روزنامه قدس در یادداشتی به قلم خسرو معتضد نوشت:
    • حسن IR ۱۳:۳۷ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۹
      1 0
      اگر کمی به اول تیتر فوق دقت شود که نوشته درروزنامه قدس به قلم اقای خسرومعتضد این مطلب نوشته شده که انشائاله پیگیری خواهد شد
  • عباس الف IR ۱۷:۲۹ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۸
    4 10
    در نوشتهء شما که هیچ ربطی به آقای معتضد ندیدیم ؟!
  • بدون نام IR ۲۲:۳۳ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۸
    11 2
    نمیدونم چرا دوستان برای این خبر کامنت نگذاشته اند شاید این خبرا دیگه عادی شده است. اما دربس این خبر درد عمیقی نهفته است. فقر وجمعیت زیاد. چرا زنی گه امیدی به شوهر اول خود نداشت 2بار از وی بچه دار میشه؟ فقر نه مالی بلگه فرهنکی. الان هم داریم در جامعه میبینیم
  • بدون نام IR ۲۲:۳۴ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۸
    6 5
    اما من که اثری ا ز خسرو معتضد ندیدم
  • رضا US ۱۰:۳۷ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۹
    7 6
    به این بهانه می خواستین اسم خسرو معتضد رو مطرح کنین؟!
  • بدون نام IR ۱۷:۰۷ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۹
    5 1
    متن رو بخونيد