ترجمه آثار ايراني به ديگر زبانهاي خارجي ضرورتي انكارناپذير در عرصه بينالمللي است. خصوصاً در موقعيت فعلي كه جهان تشنه اطلاعات و آگاهي از وجوه مختلف علمي، فرهنگي و هنري ايران است. حضور 15 مترجم از كشورهاي گرجستان، روسيه، بلاروس، مصر، سوريه، ازبكستان، قزاقستان، پاكستان و تركيه در دوره بازآموزي زبان و ادب فارسي و جلسات عصرانه آنها با استادان و صاحبنظران فرهنگي ايران، زمينه مساعدي فراهم ميكند تا مترجمان خارجي ضمن آشنايي با آثار و احوال نويسندگان و استادان كشورمان، بر دانش و هنر خود بيفزايند و آثاري درخور فرهنگ و تمدن غني ايران ارائه كنند. در جلسهاي كه عصر ديروز با حضور اين عزيزان و دكتر مهدي محقق از چهرههاي ماندگار كشور و تني چند از استادان در انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ايران برگزار شده بود، اينجانب نيز نكاتي را مطرح كردم كه به گزيدهاي از آن اشاره ميكنم. همواره اين سؤال پرسيدني است كه چرا ديگر محققان و مترجمان و شارحان بزرگ ادبيات فارسي در غرب و ديگر كشورها ظهور نميكنند؟ شخصيتهايي مثل نيكلسون و هلموت ريتر؟ آيا دوران بزرگان ادب و فرهنگ نه فقط در ايران، بلكه در سراسر جهان به سر آمده است؟ طرح اين سؤال خود شايد تلنگري به ذهنهاي پويا و جوياي تأمل باشد تا اگر نه پاسخي در خور بلكه زمينهاي مناسب براي پيدايي استعدادهاي تازه و نو بيابند. بيگمان ترجمه آثار كلاسيك زبان و ادب پارسي تأثيرات عميق و پردامنهاي در گسترش فرهنگ اسلام و ايران به جهان داشته است.
به عنوان نمونه آشنايي «گوته»؛ اديب نامدار آلماني با حافظ به جهاني شدن گوته كمك شاياني كرد و از قِبَل آن مضامين بلند انساني به ذهن و ضمير انسانها رهنمون شد. از طرفي آثار تطبيقي انجام شده توسط برخي شخصيتهاي معاصر نيز به دامنه گسترش زبان و ادب فارسي افزوده است. مثل كتاب «حافظ و گوته» كريستف بورگل سوئيسي و «سعدي و اراگون» مرحوم جواد حديدي. از جانب ديگر فرهنگ و ادب فارسي به دليل رازمداري عارفانهاش، شايسته توجه ويژه و سعي مداوم مترجمان است تا به خوبي «فهم» شوند و اين كار مترجمان را دشوار ميسازد. بايد اصطلاحات و مضامين ويژه عرفا كه اغلب براي مخاطب خاص ارائه شده واكاوي، بازنمايي و بههنگام و تعريف شوند. روشن است ريزهكاريها و ظرافتهاي زبان فارسي تعيينكننده است و غفلت از معاني باريك آنها مشكلساز خواهد بود. نكته ديگر «كژتابي»هاي زبان فارسي است كه حتي براي فارسي زبانان نيز دشوار است. در اين خصوص كتاب استاد بهاءالدين خرمشاهي منبع مناسبي است، با اين وصف براي متجرم زبده، با مردم بودن و همراه و همگام آنان در كوچه و بازار به سر بردن از ضروريات است. برخي نكات در كتابها و لغتنامهها پيدا نميشوند و بايد آنها را در خلال مكالمات روزمره و البته با رعايت «زبان معيار» جستوجو كرد. نياموختن و بدآموختن اثرات سويي دارد و من در دو كتابي كه پيرامون گسترش زبان و ادب فارسي منتشر كردهام به اين نكته روشن و كليدي رسيدهام كه هنگامي يك «اثر» به ذهن مخاطب خارجي مينشيند كه جزئي از وجود مترجم شده باشد و اين در سايه آگاهي و احساس پديد ميآيد.
انشاءالله مركز ساماندهي ترجمه و نشر سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي همچنان با سياستگذاري و تربيت مترجمان برجسته و ارتباط مقابل نويسندگان و مترجمان و نشر آثار فاخر ايراني همچنان موفق و پيروز باشند و مترجمان جوان خارجي روزي به عنوان چهره ماندگار - چون دكتر كامنسكي از روسيه و پروفسور فراگنر از آلمان - معرفي شوند.
نظر شما