شایا شهوق: روز نهم دیماه سال جاری میزگردی در گروه علمیـتخصصی جامعهشناسی علم و معرفت انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد که در آن موضوع ساختار و جایگاه اجتماعی دانشگاه در ایران از بعد انتقادی مورد بحث و بررسی قرار گرفت. در این نشست که با مدیریت محمدامین قانعیراد مدیر این گروه برگزار شد، سعید معیدفر دانشیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، اسماعیل خلیلی دبیر گروه جامعهشناسی علم و معرفت و اسماعیل یزدانپور پژوهشگر آزاد حوزه علوم اجتماعی به سخنرانی پرداختند. آنچه در پی میآید گزارش سخنرانی سعید معیدفر، رئیس سابق انجمن جامعهشناسی در این جلسه است.
در بخش نخست جلسه، معیدفر سخنرانی خود را با برشمردن دو کارکرد مهم دانشگاه آغاز کرد و گفت: یکی از این کارکردها انتقال و تولید دانش است و عموماً ما دانشگاه را بر این اساس میشناسیم اما کارکرد دیگر دانشگاه که به نظر میرسد اهمیتی بیش از کارکرد اول دارد، تأثیری است که در روند جامعهپذیری میگذارد. در واقع، در دنیای مدرن، دانشگاه، جایگزین بسیاری از نهادهای جامعهپذیری شده که در گذشته وجود داشتهاند؛ از جمله نهاد خانواده و نهاد دین یا کلیسا. بسیاری از کارکردهای این نهادها عملاً به دانشگاه انتقال پیدا کرده و این امر به صورت سلسله مراتب، خود به خود به ردههای بعدی هم کشیده شده است. بدینترتیب، محصولات دانشگاهها را در مدارس تدریس میکنند و اندیشهها و ارزشهایی را که از دانشگاه فرا گرفتهاند انتقال میدهند. از سوی دیگر، این افراد با ورود به ادارات، سازمانها و بسیاری از نهادهای مدرن امروزی، این روند انتقال و گسترش را پی میگیرند.
وی با بیان این نکته که کارکرد جامعهپذیری دانشگاه، به ویژه در ایران، به مراتب از کارکرد تولید دانش بیشتر است، گفت: دانشگاهها به هنجارمند کردن، اعتدال و به عبارتی شهروندپروری در جامعه مدرن میپردازند. انسانهای مردن هرچه بیشتر در معرض چنین آموزههایی قرار میگیرند، بهتر میتوانند خود را با جامعه مدرن سازگار کرده و از یک سو، در تغییر و تحولات جامعه و از سوی دیگر، در بقای نظام اجتماعی جامعه مهم و موثر باشند.
رئیس سابق انجمن جامعهشناسی ایران با اشاره به وجود تفاوتها در جامعه ایران، ادامه داد: در سالهای 1375 و 1376 در تحقیقی با نام «اخلاق کار در ایران»، اخلاق کار افراد تحصیلکرده دانشگاهی را با کسانی که در دانشگاه تحصیل نکردهبودند، مقایسه کردم که بر اساس نتیجه حاصل از آن، دانشآموختگان دانشگاهی ما از اخلاق کاری ضعیفتری نسبت به افراد بدون تحصیلات دانشگاهی برخوردار بودند. این در حالی است که در مطالعهای که با همان معیارها و شاخصها در آمریکا انجام شده بود، نتیجه کاملاً برعکس بود.
وی افزود: این تحقیق را مجدداً در سال 1382 بین کارکنان دولت در استان تهران انجام دادم و نتایج فاحشتری بهدستم آمد. در واقع، پله به پله، هر چه میزان تحصیلات بیشتر بود، اخلاق کار بیشتر سقوط میکرد. با بررسی پارامترهای دیگر نیز به این نتیجه رسیدم که هر چهقدر جامعهپذیری افراد بیشتر تحت تأثیر دانشگاه قرار گرفته است، آنها ناهنجارتر میشوند.
معیدفر با برشمردن پارامترهایی مانند «رضایت از زندگی»، «احساس عدالت»، «امید به آینده» ، «احساس آزادی و مشارکتپذیری»، «اعتماد اجتماعی» و «هویت مذهبی و ملی» بیان کرد که دانشآموختگان در این موارد، احساس بسیار پایینتری نسبت به افرادی با تحصیلات کمتر دارند و در مقابل، دچار یاس و ناامیدی بیشتری هستند.
وی در عین حال تأکید کرد که از سوی دیگر، در مورد مسایل هنجاری، دانشآموختگان دانشگاهی وضعیت بهتری نسبت به سایرین دارند؛ مثلاً تحصیلکردگان ما کمتر معتاد بوده و کمتر به آسیبهای اجتماعی گرفتارند. بدین ترتیب، شاید بتوان گفت که دانشگاه ما در آن بخش از جامعهپذیری که افراد باید کمتر درگیر آسیبهای اجتماعی شوند، موفق بوده ولی در حوزه ارزشی، افرادی را تربیت کرده که کاملاً با جامعه ناسازگاری داشته و نسبت به آن احساس جدایی میکنند.
این جامعهشناس در عین حال، در بررسی وضعیت موجود، اشاره کرد که این احتمال نیز وجود دارد که نتایج این پژوهشها و پاسخهای پرسشنامهها به این دلیل باشد که افراد تحصیلکرده در مقایسه با دیگران، دارای ضریب محافظهکاری کمتری بوده و با تندی بیشتری به پرسشها پاسخ دادهباشند. از سوی دیگر، احتمال دیگری که وجود دارد، این است که دانشگاههای ما افراد را بهگونهای جامعهپذیر میکند که با بقیه جامعه تمایز پیدا میکنند. به تعبیر دیگر، اگر آموزههای دانشگاه تفاوت بسیاری با واقعیات اجتماعی داشته باشد، دانشگاه باید این تفاوتها را ارتقا داده و محصولات این دانشگاه باید سعی کنند در جامعه سطح این واقعیات اجتماعی را بالا بکشند؛ اما از آنجا که در جامعه ما، افق دانشگاه و افق واقعیات اجتماعی به شدت با یکدیگر متفاوت بوده و فاصله زیادی بین آنها وجود دارد، در عمل محصولات دانشگاه به جای اینکه بتوانند واقعیات اجتماعی را ارتقا دهند، در مقابل آن واقعیات قرار میگیرند.
وی همچنین تأکید کرد: ما در جامعه خود، از یک سو درگیر فرآیند سنتی بسیار عمیقی هستیم که حتی در لایههای مدرن نیز وجود دارد و از سوی دیگر، با آخرین یافتههای مدرن سروکار داریم. به همین دلیل این فاصله بین دانشگاه و واقعیات اجتماعی آنقدر زیاد است که نه تنها موجبات رشد را فراهم نمیکند؛ بلکه به عنوان عاملی برای ناامیدی محصولات دانشگاه، در هنگام ورود به جامعه قرار میگیرد.
دکتر معیدفر ادامه داد: ما در دانشگاه با استفاده از هنجارهای علم، تأثیراتی را بر دانشجو میگذاریم. در واقع، حوزههایی چون «خردگرایی»، «شکگرایی»، «جهانشمولی» و «عدم انحصار»، مسایلی هستند که دانشجویان هم به صورت مستقیم در معرض آنها قرار میگیرند و هم به شکل غیر مستقیم به واسطه آنها تربیت میشوند. به بیان دیگر، دانشگاه فضای فرهنگی جدیدی را برای دانشجویان ایجاد میکند که باعث تغییر معیارهای داوری دانشجو نسبت به خود و محیط اطراف میشود. علاوه بر این، پرستیژ و موقعیت دانشجو نیز فرهنگی را برای او ایجاد میکند که خودبهخود باعث تمایز او از جامعه میشود.
سخنران این بخش از میزگرد گروه علم و معرفت، سپس با اشاره به آموزههای خاص در دانشگاهها، گفت: آموزههای خاص، بهویژه در حوزه علوم انسانی، آموزههایی هستند مربوط به جوامع دیگر. در چنین شرایطی، تجربههای جوامع دیگر در حالی به دانشجویان ما منتقل میشود که ایشان نسبت به آنها بیگانه هستند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: از سوی دیگر، دانشگاه عرصه تعامل بین فرهنگها و خردهفرهنگهای متفاوت است و بدین ترتیب، این امکان را به وجود میآورد که افراد از فرهنگهای نقاط مختلف ایران دور هم جمع شده و در عمل دچار نسبیت فرهنگی شوند. در عین حال، افراد آکادمیک و روشنفکران دانشگاه نیز در بسیاری موارد، برای تازهواردان حالت مرجعیت پیدا میکنند. همچنین از آنجا که دانشگاه محلی است که ارتباط افراد را با دنیای خارج برقرار میکند، آخرین یافتهها، اینترنت و امکاناتی که در دانشگاه وجود دارد، میتواند باعث ایجاد ارتباط فرد با جهان پیرامون شود.
معیدفر در جمعبندی از سخنان خود، بیان کرد: دانشگاهها در کشور ما، از نظر جامعهپذیری تحت تأثیر آموزههایی قرار دارند که کاملاً به روز و جهانی هستند اما از آنجا که جامعه ما هنوز حصرهای شدید سنتی، سیاسی و فرهنگی زیادی دارد، در عمل، دانشگاه به جای اینکه واقعیات اجتماعی را ارتقا دهد، در نقطه مقابل واقعیت قرار میگیرد و پارادوکسی ایجاد میشود که به واسطه آن، فرد تحصیلکرده، در ورود دوباره به جامعه خود، با مشکلات بیشتری روبرو میشود. چنین مسائلی سبب شدهاند که دانشگاه در جامعه ایران، در حوزه جامعهپذیری، در واقعیتی کاملاً متفاوت عمل کند. از سوی دیگر، به واسطه این امر، افرادی که در دانشگاه قرار میگیرند نیز نگرانیهای جدیدی پیدا میکنند که بر کارایی علمی آنها تأثیر میگذارد.
نظر شما