حافظ ناظری شهرام ناظری از همان زمانی که بسیار جوان بود و برای اولین بارها در دنیای موسیقی رویت شد میخواست که متفاوت باشد. میخواست خودش باشد. همان سالها در ایران سه تار میزد اما به زودی از ایران راهی آمریکا شد تا در نیویورک در رشته آهنگسازی مشغول به تحصیل شود از همان ابتدای حضور در آمریکا موضوع پایان نامهاش را اشعار فردوسی قرار داد.
او در گفت و گویی گفته است: وقتی من به اینجا آمدم، پدرم برای من توسط یکی از اقواممان بستهای فرستاد که توی آن بسته یک کاغذ مربعی شکل خیلی کوچک هم بود. یک طرف این کاغذ سلام و احوال پرسی و نامهای بود برای من و طرف دیگرش دو بیت از اشعار شاهنامه. برای من در آن زمان این تکه کاغذ کوچک بسیار ارزشمند بود و همان موقع آن را بالای تختم چسباندم و هر شب به آن نگاه میکردم و میخوابیدم. سه سال بعد همان بیتها تبدیل به اثری موسیقایی شدند که پایان نامه تحصیلی من را تشکیل داد و قراری هم که از روز اول من با پدرم داشتم کار کردن روی این موسیقی بود و خوشحالم که به این قول وفا کردم. خدا را شکر که الان این کار عملی شده و روی اشعار فردوسی کار کردیم.
او در توضیح اینکه در جایی گفته بود نمیخواهد «شهرام ناظری دوم» بشود می گوید: به هر حال کسی که میخواهد این دنیای جدید را در موسیقی سنتی کشف و تجربه کند باید موسیقی سنتی را به خوبی بشناسد و اینطور نیست که بتوان بدون شناخت وارد این عرصه شد. چیزی که من این روزها از ایران زیاد میشنوم این است که در ایران افرادی هستند که به نام موسیقی سنتی معاصر هر چیزی را به خورد مردم میدهند. من در خانوادهای در ایران بزرگ شدم که در آن پدرم تنها کسی بود که به شیوه خودش آواز خواند و نه به شیوه هیچ کس دیگری. در من هم این طرز فکر رسوخ کرده است و دلم نمیخواهد که شبیه به کسی باشم. شهرام ناظری وجود دارد و من نمیخواهم شهرام ناظری فرعی باشم چون جامعه اصلش را میخواهد چرا باید به قلابیاش راضی شود. من میخواهم حافظ ناظری باشم.
متن کامل این گفت و گو در سی و ششمین شماره دو هفته نامه مشق آفتاب چاپ شده است.
نظر شما