ایزابل آلنده اگر چه در پرو زاده شده و هماکنون در ایالات متحده زندگی میکند اما اصالتاً شیلیایی است. منتقدان هموطنش معتقدند که نوشتههایش بیش از آنکه جدی باشند پرفروشند ولی خود با اعتراض به این سخن عنوان میکند: تو هرگز در سرزمین خودت نمیتوانی پیامبر باشی.
از آثار او میتوان به «از عشق و سایهها»، «داستانهای اوالونا» (مجموعهای شامل 19 داستان)، «پائولا»، «دختر بخت»، «زورو»، «خانه اشباح» و «اینس در جان من» اشاره کرد.رمان «خانه اشباح» از این نویسنده به عنوان یکی از 60 رمان برتر 60 سال اخیر از سوی نشریه تایمز بریتانیا انتخاب شده است.آلنده روحی سرکش و زبانی رک دارد؛ این را از گفتوگویی که در ادامه میخوانید میتوان درک کرد. وی رسانههای غربی را به یکسونگری و سادهانگاری به ویژه در قبال زنان متهم میکند و آنان را به چالش میکشد. او همچنان از خاطرات و خطرهای نوشتن میگوید.
هنگام خلق دو کتاب خاطره از زندگیتان، «پائولا» و «همه روزهای ما»، آیا فکر میکردید که آنها روی دیگران تاثیر ویژهای بگذارد؟ آیا این نوع تاثیر توانسته خوانندگان را وادارد تا برای ایجاد تفاوتی در زندگی دیگران در جهان دست به کاری بزنند؟
پس از مرگ دخترم پائولا، افسرده و آشفته شده بودم. میدانستم که نوشتن تنها راه مقابله با غم و اندوه است و به همین دلیل این سرگذشت شکل گرفت. پس از اینکه دست نوشته را با اعضای خانوادهام، از جمله همسر پائولا در میان گذاشتم، تصمیم گرفتیم تا آن را منتشر کنیم چون فکر کردیم این نوشته به کسانی که موقعیتی مثل ما دارند، میتواند کمک کند.
هرگز تصورش را نمیکردم، با این حال، با واکنش باورنکردنی از طرف خوانندگان مواجه شدیم. هنوز 15 سال بعد از آن ماجرا، هر روز نامههایی از کسانی که تحت تاثیر داستان دخترم قرار گرفتهاند، دریافت میکنم. امیدوارم این کتاب راهگشایی برای کسانی که در غم و غصه بهسر میبرند باشد؛ راهی برای بیان احساسات و تجربیات به همدیگر و فهمیدن اینکه ما به این دنیا میآییم تا همه چیز را از دست بدهیم و گریزی از آن نیست.
چطور نوشتن خاطرات شخصی، شما را به سمت نویسنده شدن سوق داد؟
خاطره نوشتن مرا وادار به مکث کردن میکند تا با دقت به یاد بیاورم؛ در حقیقت این یک تمرین است. در یک خاطره من به خود، به زندگی، به کسانی که بیش از همه دوستشان دارم در آیینهای صاف مینگرم. در خاطره، احساسات اهمیت بیشتری نسبت به حقایق دارند و برای صادقانه نوشتن باید با اهریمن درونم نبرد کنم. در هر خاطره درباره خودم چیزهایی آموختهام؛ چرا که هر کتابی بازتابی است از شخصیتی که دارم. من فکر میکنم که نوشتن خاطرات به شکل موثری باعث میشود که فرد یا نویسنده بهتری شوم. (شاید هم فکر احمقانهای باشد!)
آیا به نظر شما تفاوتی بین زنان و مردان در نوشتن خاطرات وجود دارد؟
من ترجیح میدهم خاطرات زنان را بخوانم چون آنها آدمهایی صادق و اغلب معنوی هستند. با زنان بهتر میتوانم ارتباط برقرار کنم و آنها همیشه به من چیزی میآموزند. خاطرات مردان اشاره به پاسخها دارد ولی خاطرات زنان درباره پرسشهاست. اکثر نویسندگان مرد میخواهند در خاطراتشان خوب به نظر برسند و جایگاهی در نسلهای آینده داشته باشند، درحالی که بسیاری از زنان میدانند که آیندگان یعنی آن چه که دارد اتفاق میافتد. در حالی که شما به اینکه زنان میخواهند در لحظه زندگی کنند توجه ندارید، آنها به آیندگان بیتوجه نیستند.
چطور تجربه شخصیتان منجر به تاسیس و اداره بنیاد ایزابل آلنده شد؟
این بنیاد پس از تجربه مرگ دخترم پائولا تاسیس شد. تصمیمی که گرفتم نه به خاطر درآمد حاصل از این کتاب، بلکه به این دلیل بود که باید در مسیری کار را ادامه میدادم که دخترم در مدت کوتاه عمرش انجام میداد. در 11 سال گذشته سهم قابل توجهی از درآمد تمام کتابهای دیگرم را برای بنیاد اختصاص دادهام.
پائولا روانشناس و معلم بود؛ او به عنوان داوطلب، هشت ساعت در روز و شش روز در هفته را برای خدمت به زنان و دختران نیازمند کار میکرد. او هیچ وقت پولی نداشت و هیچ چیزی نمیخواست. طبیعی بود که هدف بنیاد برای توانمندسازی زنان و دختران باشد. همچنین، بنا به تجربه شخصیام به عنوان زنی که در دهه چهل متولد شده، کسی که فعالانه در کمپین آزادی زنان شرکت داشته، تصمیم به بنانهادن این بنیاد داشتم. من در تمام زندگیام برای زنان و همراه آنها کار کردهام. بنیاد این فرصت را به من میدهد تا با استفاده از منابع و دانشم به این مبارزه ادامه دهم.
به عنوان یک نویسنده و فعال حقوق بشر، دیدگاه شما در باره اینکه چقدر رسانهها کارشان را به خوبی انجام میدهند چیست؟ و ارتباط بین انواع مختلف رسانهها و ظرفیت دفاع از حقوق بشر را چگونه میبینید؟
رسانه میتواند خیلی بهتر از این عمل کند، مطمئنا، به ویژه رسانههایی که هدفشان زنان هستند. مجلات جذاب زنان، برنامهها و مجموعههای تلویزیونی مربوط به زنان، به جز چند مورد استثنایی، نفرتانگیزند. حقوق بشر؟ رسانهها نمیتوانند نسبت به آن بیتوجه باشند! پیام آنها به زنان تماما در مورد مصرفگرایی، رفتن به دنبال مرد جذاب و... است و این در حالی است که آنها پتانسیل لازم برای ایجاد تغییرات عمیق برای بهتر زندگی کردن زنان را دارند. در دیگر رسانهها هم چند برنامه و روزنامه نگار به درد بخور پیدا میشود اما تعدادشان کم است.
اگر بخواهید پیامی به زنان امروز بدهید، آن چه خواهد بود؟
خواهران! با همدیگر صحبت کنید، با هم ارتباط داشته باشید و همدیگر را آگاه سازید، محافل زنان را تشکیل دهید، داستانهایتان را برای همدیگر بگویید، با هم کار کنید و خطر کنید. ما با یکدیگر شکست ناپذیریم و چیزی برای ترسیدن وجود ندارد.
58301
نظر شما