به گزارش خبرآنلاین، متن کامل اظهارات مطهری در جسه استعفایش به این شرح است:
از این که ماجرای سؤال از رئیس جمهور به این جا ختم شد و وقت مجلس و نمایندگان محترم به جای مسائل اساسی کشور به بررسی استعفای اینجانب اختصاص مییابد متأسفم، اما چه میتوان کرد که برای پاسخ به مردمی که از سرنوشت این سؤال میپرسند راهی جز استعفا باقی نماند. بارها آنچه را که مخالفان و عاملان عقیم ماندن این طرح مطرح کردند در ذهن خود مرور کردم، شاید قانع شوم و همان را به مردم بگویم، اما نشد. یکی میگفت به خاطر بیداری اسلامی ملتهای منطقه فعلاً طرح سؤال از رئیس جمهور به صلاح نیست. دیگری میگفت چون از خاتمی سؤال نشد، درست نیست که از احمدینژاد سؤال کنیم. سومی میگفت چون بیبیسی و صدای آمریکا خوشحال میشوند پس نباید سؤال مطرح شود، و چهارمی میگفت چون در حال تحریم هستیم، سؤال از رئیس جمهور به مصلحت نیست. هر چه فکر کردم چه ارتباط منطقی میان این مقدمات و این نتیجه هست به جایی نرسیدم. بیاختیار این شعر عامیانه به ذهنم خطور کرد که:
کلنگ از آسمان افتاد و نشکست وگرنه من کجا و بی وفایی
با این استدلالها باید بسیاری از وظایف و اختیارات نمایندگی را ببوسیم و روی طاقچه بگذاریم.
تا زمانی که انقلاب اسلامی و آرمانهایش و خصوصاً آرمان آزادی فلسطین زنده است تحریمها هم وجود خواهد داشت و بیبیسی و صدای آمریکا هم از هرگونه انتقادی از دولت و سایر ارکان نظام اظهار شادی میکنند گرچه در دل با آن مخالفند چون موجب اصلاح امور می شود. حتی بهانهگیری سلطهگران غربی در مسأله انرژی هستهای ناشی از پایبندی ما به آرمان فلسطین است و الاّ نه قطعنامهای در کار بود و نه حساسیتی. پس فشار خارجی از قبیل تحریمها و نقشهها برای براندازی نظام جمهوری اسلامی همیشه هست و انتها ندارد. حال آیا میتوان نتیجه گرفت که باید از اصلاح امور داخلی خودداری کنیم و چشم بر تخلفات ببندیم و بخشی از وظایف و اختیارات نمایندگی را نادیده بگیریم؟ اتفاقاً باید بر عکس نتیجه گرفت که چون با تهدیدات خارجی مواجه هستیم باید وضع داخل را سامان بدهیم تا تحریمها نتیجه ندهد و نقشههای دشمن بیثمر بماند. امیر المومنین علی علیه السلام وقتی به خلافت رسید، بر خلاف روش خلفای پیشین ابتدا به اصلاح داخل پرداخت و کار را از اقامه عدل و برقراری مساوات و مبارزه با قانون گریزی آغاز کرد.
حال با سؤال از رئیسجمهور بنا بود چه اتفاقی بیفتد که برخی اعضای هیأت رئیسه مجلس از یک طرف و معاون پارلمانی رئیس جمهور و برخی معاونان پارلمانی وزرا از طرف دیگر، مانند دو تیغه یک قیچی نمایندگان امضاکننده را تحت فشار قرار دادند تا امضای خود را پس بگیرند؟ بنا بود سؤال به کمیسیون مربوط برود و طبق قانون، ظرف یک هفته نماینده رئیس جمهور محترم در کمیسیون حاضر شود و در حضور نماینده سؤالکنندگان پاسخ دهد، آنگاه اگر همچنان 72 نفر از امضا کنندگان قانع نشده بودند، رئیس جمهور ظرف حداکثر یک ماه به مجلس بیاید و توضیح بدهد، بدون آن که رأیگیری برای قانع شدن یا نشدن مجلس در کار باشد؛ مردم هم بشنوند و قضاوت کنند و ای بسا حق را به رئیس جمهور بدهند. چنین چیزی حتی اگر تهران زیر بمباران دشمن باشد خطری برای کشور ندارد بلکه به حال کشور مفید است.
آیا این روش برای اداره کشور بهتر است یا روش فعلی که دولت و مجلس از طریق رسانهها مواضع یکدیگر را گلوله باران میکنند. آیا این روش موجب حسن تفاهم میان دولت و مجلس نمیشود و سوء تفاهمات را از میان نمیبرد؟ ما خود را دوست رئیس جمهور میدانیم و خیر ایشان را میخواهیم و در قلب خود هیچ کینهای نسبت به وی احساس نمیکنیم. با سؤال از رئیس جمهور قصد تحقیر یا مفتضح کردن ایشان را نداریم و اساساً قادر به چنین کاری نیستیم.
به یاد دارم در اردیبهشت 59، ما خانواده شهید مطهری در اولین سالگرد شهادت ایشان خدمت امام(ره) رسیدیم. امام ابتدا فرمودند دیشب ویژه برنامه تلویزیون را دیدم و گریه کردم. ضمن صحبتها، یکی از حضار گفت عدهای میخواهند کاری کنند که استاد مطهری و آثارش فراموش شود. امام فرمودند:« آقای مطهری آن قدر گردن کلفت است که کسی نمیتواند کاری بکند.» بلاتشبیه، خراب کردن آقای احمدینژاد به وسیله یک سؤال، به واسطه خدمات زیادی که ایشان داشته یک تصور جاهلانه است، گرچه این خدماتِ زیاد همراه با خطاهای زیاد بوده است. مرحوم جلال آل احمد کتابی دارد به نام «خدمت و خیانت روشنفکران». جسارت نمیکنم و کلمه «خیانت» را به کار نمیبرم، اما بجاست کتابی با عنوان «خدمتها و خطاهای احمدی نژاد» نوشته شود و چه بهتر که این کتاب توسط افرادی نوشته شود که افراط کردند و کتاب «احمدی نژاد، معجزه هزاره سوم» را نوشتند.
اساساً مسئله، بزرگتر از آن است که به اشخاص مربوط باشد، بلکه به آینده نظام جمهوری اسلامی مربوط است. می دانید آقای لاریجانی داماد خانواده ماست - و البته از باب مزاح عرض میکنم دیگر داماد ناخلفی است چون با طرح سؤال همراهی نکرد- اما واللهِ و باللهِ اگر ایشان هم رئیس جمهور بود و همین اقدامات را میکرد، با همین جدیت، طرح سؤال از رئیس جمهور را دنبال میکردم.
من از همة صد نمایندة امضا کنندة سؤال که به این وسیله رشد اجتماعی و سیاسی خود را نشان دادند تشکر میکنم و برای هفتاد و یک نفری که بر امضای خود پایداری کردند سپاس ویژه دارم. از همان ابتدا بر این مطلب اصرار داشتم که اسامی کسانی که امضای خود را پس گرفتند منتشر نشود زیرا نماینده باید در کمال آزادی امضا کند، در کمال آزادی بر امضای خود پایدار بماند و در کمال آزادی امضای خود را پس بگیرد و تحت هیچ فشاری نباشد، بلا تشبیه آنچنان که اباعبدالله الحسین علیه السلام دنبال بیعت آگاهانه و آزادانه افراد بود و در شب عاشورا دستور داد چراغها را خاموش کنند تا هر کس می خواهد، برود. من حتی غیر از چند نفر اول که به طور طبیعی امضای خود را پس گرفتند، تا دیروز، آن هم اضطرارا دنبال آگاهی از اسامی سایر کسانی که امضای خود را پس گرفتند نرفتم، چون اساسا این نوع پس گرفتن امضا یعنی به تشویق برخی اعضای هیئت رئیسه را قبول ندارم زیرا نماینده با خود می گوید لابد یک خطر ملی در میان است و همراهی می کند. هیئت رئیسه در این گونه موارد باید بی طرف بماند. اگر در همان روز پنجم تیر ماه که هیئت رئیسه محترم نامه سئوال را دریافت کرد طبق قانون آیین نامه داخلی مجلس سئوالات را به کمیسیونهای مربوط ارجاع می کرد و این طرح را به جریان می انداخت مسئله پس گرفتن امضاها پیش نمی آمد ولااقل کمتر پیش می آمد. ولی وقتی نماینده احساس می کند هیئت رئیسه مایل نیست یا مردد است، متزلزل می شود. بجاست که از مرحوم حجت الاسلام اسلامی نماینده مردم شریف ساوه که بر تحقق این سؤال اصرار داشت یادی کنیم و علوّ درجات او را از خدای متعال مسئلت نماییم.
بعد از استعفای اینجانب این سؤال حدود 85 امضا داشت اما هیأت رئیسه محترم ترجیح داد که به جای به جریان انداختن نامه سؤال، استعفای این بنده را اعلام وصول کند و آنگاه به همراه دولت به پس گرفتن امضاها بپردازد. این بهترین دلیل بر عزم جدی برخی اعضای هیأت رئیسه مجلس بر عملی نشدن طرح سؤال از رئیس جمهور است.
من در این چند دقیقه باید دلایل استعفای خود را بیان کنم و طبعاً مخالفان استعفا این دلایل را رد میکنند و آنگاه نمایندگان محترم تصمیم مقتضی را میگیرند. لازم است اشارهای به سیر ماجرا داشته باشم. اولین جرقه سؤال از رئیس جمهور زمانی زده شد که آقای رئیس جمهور در پاسخ به سؤال یک خبرنگار درباره اجرای «قانون تسهیلات ارزی برای متروی تهران و کلان شهرها و حمل و نقل عمومی کشور» گفتند که «من این قانون را قانون نمیدانم و اجرا نمیکنم.» ضرورت اجرای این قانون با آغاز هدفمند کردن یارانه حاملهای انرژی افزایش یافت اما هیچ گاه اجرا نشد.
بعد از مدتی ایشان اعلام کرد که این جمله امام (ره) که «مجلس در رأس امور است» مربوط به زمانی است که مجلس نخستوزیر را تعیین میکرد و الا امروز مجلس در رأس امور نیست. این قضیه باعث شد که اراده ما بر سؤال از رئیس جمهور راسختر شود.
چندماه بعد، آقای احمدی نژاد در برنامه زنده تلویزیونی از برخی مجریان قانون عفاف و حجاب انتقاد کرد و اساساً وظیفه دولت در این زمینه را برخلاف اجماع فقها انکار کرد و بعد از مخالفت گسترده مراجع تقلید، ائمه جمعه، علمای بلاد و نمایندگان مجلس، در مصاحبه تلویزیونی بعدی اعلام کرد که «حرف همان است که گفتیم». این امر باعث انحطاط آشکار وضع پوشش اسلامی در جامعه شد. طبعاً این موضوع هم ما را یک قدم مصممتر کرد.
مسئله دیگر این بود که قانون هدفمند کردن یارانهها پنج ساله بود؛ در حالی که میزان افزایش بهای برخی حاملهای انرژی نشان داد که دولت مدت اجرای آن را کمتر از 3 سال در نظر گرفته، در نتیجه مردم باید فشار غیر لازمی را در پرداخت بهای مثلاً گاز مصرفی تحمل کنند. سهم بخش تولید صنعتی و کشاورزی هم به درستی پرداخت نشد و موجب آسیب جدی گردید. منابع تأمین یارانه نقدی خانوادهها نیز منحصر به محل افزایش قیمت اقلام مذکور در قانون نبود و در مجموع قانون مجلس به درستی اجرا نشد. این موضوع هم طراحان سؤال از رئیس جمهور را یک گام به پیش برد.
همچنین نظریه «لزوم ترویج مکتب ایران به جای مکتب اسلام» که توسط آقای مشایی بیان شد، علی رغم ضدیت آشکار با مبانی انقلاب اسلامی و مخالفت قاطبه مراجع عظام تقلید و علمای بزرگ و دلسوزان نظام، توسط آقای رئیس جمهور تأیید و مورد تأکید قرار گرفت. این هم عامل دیگر شکل گرفتن طرح سؤال از رئیس جمهور بود.
عامل دیگر این بود که آقای منوچهر متکی وزیر سابق امور خارجه در زمان مأموریت خود به سنگال عزل شد؛ به طوری که علاوه بر تحقیر شخصیت ایشان، نظام جمهوری اسلامی ایران در سطح جهان آسیب دید. اتفاق بعدی این بود که وزیر ورزش و جوانان بعد از پنج ماه از ابلاغ قانون تشکیل وزارت ورزش و جوانان با نامهای غیرمعمول و حاکی از قبول نداشتن این قانون به مجلس معرفی شد. و در نهایت مقاومت یازده روزه آقای رئیس جمهور در مقابل حکم حکومتی رهبر انقلاب مبنی بر ابقای آقای مصلحی در وزارت اطلاعات، عزم سؤال کنندگان را جزم کرد که سؤال را به جریان بیندازند. البته موارد دیگری نیز بود که فرصت ذکر آن نیست.
در این جا دو منطق وجود دارد، یکی این که بگوییم تخلفاتی انجام شده و حرفهایی گفته شده، خیلی جدی نگیریم، گذشتهها گذشته. منطق دیگر این است که مجلس نباید با این رفتارها با تساهل و تسامح برخورد کند. این که رئیس جمهور بگوید فلان قانون را اجرا نمیکنم، یعنی نقطه شروع استبداد، و سکوت مجلس یعنی رضایتْ به پا گرفتن استبداد، که با فلسفه وجود مجلس در تضاد است. اساساً مجلس برای جلوگیری از سرکشی دولتها به وجود آمده. قدرت در دولت متمرکز شده و قدرت متمرکز طغیانآور است. همه دولتها میل به طغیان و سرکشی و تک روی دارند و از نظارت گریزانند.
این مجلس است که باید به وظیفه خود عمل کند و از حقوق مردم دفاع نماید. مجلسی که به بهانههای مختلف از این وظیفه خود شانه خالی کند و صرفاً ثناگوی دولت باشد به موکلین خود خیانت کرده است.
چقدر اشتباه است سخن کسانی که میگویند ما «رهبری» داریم و اگر لازم باشد ایشان اقدام میکنند! در حالی که هر نهادی وظیفه خاص خود را دارد. سخن اخیر رهبر انقلاب در دانشگاه رازی کرمانشاه بطلان این سخن را برای چندمین بار آشکار کرد. امام خمینی(ره) نیز میفرمایند: نمایندگان محترم در محدوده قانون و شرع، آزاد و مختارند و هیچ کس نمیتواند از حقوق قانونی آنان جلوگیری نماید (صحیفه امام، ج 18، ص 468).
این منطق که «اگر لازم باشد خود رهبری دخالت میکنند» مرا به یاد ساخت و ساز بیرویه در شمال تهران در دوره سازندگی میاندازد که با فروش تراکم، مثلاً در کوچه 6 متری ساختمان هفت طبقه ساخته میشد. وقتی اعتراض میکردیم، عدهای میگفتند اگر اشکال داشت، رهبری یا رئیس جمهور وقت که تالی تلو رهبری بود خودشان میگفتند. آن قدر تعلل شد تا آسیب جدی به شمال تهران از نظر اصول مهندسی شهری و ترافیک و غیره وارد شد که آثار آن تا سالهای دور باقی خواهد ماند. در سال 59 تا 62 که در پخش رادیو مطلب مینوشتم، وقتی موسیقی غیرمجاز پخش میشد و ما اعتراض میکردیم، میگفتند اگر اشکال داشت از دفتر امام زنگ میزدند. واقعاً تصور برخی، از اصل ولایت فقیه همین اندازه مضحک و تعجبآور است و خیال میکنند ولایت فقیه تکالیف را از گردن ما ساقط میکند، در حالی که هر فردی و هر نهادی در جای خود وظیفه خودش را دارد.
به هرحال جمعآوری امضا برای سؤالات مذکور آغاز شد و به مرور امضاها به حد نصاب رسید و از آن حد نیز گذشت. اما مدتی تأمل کردیم تا شرایط مناسب فرا رسد و مثلاً مدتی از اجرای قانون هدفمندی یارانهها بگذرد. در این بین جلسهای با شورای داوری اصولگرایان داشتیم و این شورا با اصل سؤال موافقت کرد ولی زمان تحویل آن را موکول به اعلام خود نمود. ما هم مدتی صبر کردیم تا این شورا موافقت خود را با تحویل سؤال به هیأت رئیسه مجلس اعلام نمود. در تاریخ 5/4/90 یعنی چهار ماه پیش این سؤال با صد امضا تحویل هیأت رئیسه شد و بقیه ماجرا همان است که میدانید. در این میان نامهای نیز برای مقام معظم رهبری ارسال نمودم که متن آن از این قرار است:
«محضر مبارک رهبر گرانقدر انقلاب اسلامی
حضرت آیتالله خامنهای دامت برکاته
با اهداء سلام و آرزوی سلامتی و توفیق الهی، در خصوص نامه سؤال از رئیس جمهور محترم که به امضای یکصد تن از نمایندگان مجلس رسیده است، به استحضار میرساند که قصد و نیت همه امضاکنندگان، قرار دادن دولت در ریل قانون و تقویت نظام جمهوری اسلامی است. ظنّ قوی دارم که این اقدام موجب تفاهم بیشتر دولت و مجلس خواهد شد. سؤال به کمیسیون مربوط میرود، نماینده رئیس جمهور در حضور نماینده سؤالکنندگان توضیحات لازم را میدهد، اگر همچنان 72 تن از امضاکنندگان قانع نشده باشند سؤال به صحن علنی میآید. در آنجا سؤالکنندگان یک ربع و رئیس جمهور یک ساعت فرصت دارند که صحبت کنند. در پایان هم بحث رأیگیری برای قانع شدن یا نشدن مجلس در کار نیست، بنابراین آسیبی به دولت وارد نمیآید.
شاید مهمترین اثر این کار این باشد که رئیس جمهور، دیگر به آسانی نمیتواند بگوید فلان قانون را قبول ندارم و اجرا نمیکنم، زیرا میفهمد که به زودی باید در محضر مجلس حاضر شود و توضیح بدهد. این کار را به صلاح کشور و برای آینده نظام جمهوری اسلامی مفید میدانیم. اگر رئیس جمهور فرد دیگری بود نیز اینجانب به همین ترتیب عمل میکردم. ما نیز مانند حضرتعالی معتقدیم که دولت دوره چهارساله خود را به پایان برساند اما در مسیر ریلگذاری شده توسط مجلس، و این سؤال را در همین راستا تفسیر میکنیم. برداشت شخصی من این است که حضرتعالی اگر این کار به صورت منطقی و اخلاقی و به دور از جنجال صورت گیرد مخالفتی ندارید. شورای داوری اصولگرایان مرکب از آقایان حجج اسلام رهبر، ابراهیمی، مصباحی مقدم، آقا تهرانی و سبحانینیا در جلسهای که برای بررسی این موضوع برگزار کردند موافقت خود را با طرح سؤال با اکثریت آراء اعلام نمودند. بنابراین این سؤال با حمایت روحانیون مجلس و صد نماینده امضاکننده مطرح شده است. نمایندگانی هم که امضا نکردهاند اکثرشان موافق طرح سؤالاند ولی ملاحظاتی دارند. بسیاری از آنها نیز به این دلیل امضا نکردند که میگفتند کار از سؤال گذشته و باید استیضاح کرد و عدم کفایت سیاسی را مطرح نمود که ما با این تندرویها به شدت مخالفیم. درخواست اینجانب از حضرتعالی این است که دست ما را در به انجام رساندن این کار باز بگذارید و قطعا ما کار را به گونهای هدایت خواهیم کرد که به نفع دولت و مجلس و به طور کلی نظام جمهوری اسلامی تمام شود و مردم دنیا دریابند که دموکراسی واقعی در جمهوری اسلامی ایران است. قبلا از حسن تدبیر حضرتعالی سپاسگزارم. بدیهی است که چنانچه اعلام مخالفت فرمایید مطیع امر خواهیم بود. در صورت لزوم خدمت خواهم رسید.» (انتهای نامه).
ظنّ قوی دارم که بیانات رهبر انقلاب در جمع دانشگاهیان استان کرمانشاه پاسخی به این نامه و نیز مطلبی است که در استعفانامه آوردهام. ایشان فرمودند نمایندگان مجلس در بخشهای خودشان مسئولیتهای مشخص دارند. در همه اینها رهبری نه میتواند دخالت کند، نه حق دارد دخالت کند، نه قادر است دخالت کند، اصلاً امکان ندارد.
بنابراین خودداری هیئت رئیسه از به جریان انداختن طرح سؤال از رئیس جمهور ارتباطی با رهبری ندارد. تنها این احتمال باقی میماند که ترس از بیان مطالبی شبیه آنچه که در مناظرات انتخاباتی رخ داد عامل عزم راسخ هیئت رئیسه بر عدم به جریان افتادن این سؤال بوده است و البته این دلیل، مسموع نیست. نمیتوان گفت چون فردی تعدادی پرونده زیر بغل دارد و جسارت لازم را هم دارد، همه باید مطابق میل او رفتار کنیم تا دورهاش به سر رسد. ضمن اینکه این امر منحصر به تریبون مجلس نیست و رئیس جمهور در هر هفته بارها فرصت بیان آنچه راکه مایل است به گوش ملت برساند دارد.
به هر حال استعفای من از آن جهت است که احساس میکنم مجلس قادر به انجام برخی کارهای بزرگ و اساسی در جهت استیفای حقوق ملت و نظام اسلامی نیست و حقیقت فدای برخی مصلحتها میشود که در واقع مصلحت نیستند. مجلس مانند کارخانهای است که با 50 درصد ظرفیت اسمی خود کار میکند، ما میخواهیم آن را به 100 درصد یا لا اقل 90 درصد برسانیم. مجلس هم مانند هر اجتماع مدنی قابل رشد و انحطاط است. باید با آزاد گذاشتن نمایندهها موجبات رشد مجلس را فراهم کنیم. فرضاً طرح سؤال از رئیس جمهور طرح اشتباهی باشد، هیأت رئیسه اجازه دهد به جریان افتد. اگر آثار سوئی داشته باشد، نماینده فعلی در نوبت بعد، یا نمایندگان مجالس بعدی با احتیاط بیشتری آن را امضا میکنند. همین طور است در مورد استیضاح وزیران یا تحقیق و تفحص از سازمانهای مختلف. این یعنی رشد مجلس به عنوان یک شخصیت حقوقی. اما اگر همواره هیأت رئیسههای مجالس مختلف مانند پدری که دائم به فرزندان خود امر و نهی میکند مانع آزمون و خطای نمایندگان شوند، مجلس هیچ گاه رشد پیدا نمیکند.
اقتدار مجلس موجب اقتدار نظام است چه در زمان دولت اصول گرا و چه در زمان دولت اصلاح طلب. من به برخی از برادران اصولگرا که مخالف طرح سؤال بودند میگفتم اگر در آینده یک رئیس جمهور اصلاح طلب روی کار بیاید و بگوید من فلان قانون را اجرا نمیکنم، شما قادر به سؤال از رئیس جمهور نخواهید بود، چون امروز با آن مخالفت کردید و به شما میگویند یک بام و دو هوا نمیشود. ما باید به گونهای موضع بگیریم و سخن بگوییم که چه در زمان دولت اصولگرا و چه در زمان دولت اصلاحطلب، چه زمانی که در قوه مقننه هستیم و چه زمانی که در قوه مجریه هستیم حرفمان یکی باشد.
در نظام جمهوری اسلامی دو نهاد است که مانع استبداد دولتها میشوند؛ یکی ولایت فقیه و دیگر مجلس شورای اسلامی. در این میان این مجلس است که باید سپر رهبری قرار گیرد نه رهبری سپر مجلس. آنها که میگویند اگر لازم باشد رهبری وارد میشوند، در واقع میخواهند رهبری را سپر خود قرار دهند نه برعکس، و این یعنی عافیتطلبی و خودخواهی. در زمان جمعآوری امضا برای سؤال از رئیس جمهور برخی میگفتند هر وقت آقا بگویند من امضا میکنم. به آنها میگفتم اگر آقا بگویند که دیگر سؤال مجلس نیست، آن میشود سؤال رهبری و دیگر نیازی به ورود ما نیست، ما دنبال سؤال مجلس از رئیس جمهور هستیم.
اما چرا ما به این جا رسیدیم که سؤال از رئیس جمهور به صورت یک تابو در آمده و هنوز نتوانسته ایم آن را بشکنیم. به نظر من یکی از علل آن بت سازی است، آن هم توسط اطرافیان. این موضوع اختصاص به این دوره ندارد، بر دوره سازندگی و دوره اصلاحات نیز صدق میکند. آن قدر فردی را به اعتبار رأی مردم بالا میبریم که جرأت پرسیدن یک سؤال را از او پیدا نمیکنیم و گاهی امر بر خود آن فرد هم مشتبه میشود و حرفهایی میزند در قامت یک ایدئولوگ که مثلاً ما جنگ فرهنگی نداریم، جنگ فرهنگ با فرهنگ معنی ندارد، درست نقطه مقابل تأکیدات رهبر انقلاب بر تهاجم و بلکه شبیخون فرهنگی، و یا در مقابل رسیدگی به پرونده اقتصادی برخی اعضای دولت می گوید کابینه خط قرمز است. اینجاست که عدهای احساس حاشیه امن پیدا میکنند و تخلفاتی مانند اختلاس سه هزار میلیاردی رخ میدهد.
علت دیگر این است که وقتی یک رئیس جمهور رأی میآورد، خصوصا اگر رأی بالایی بیاورد، فکر میکند که میتواند مسیر فرهنگ و اقتصاد و سیاست خارجی کشور را مطابق نظریات خود عوض کند، در حالی که رئیس جمهور صرفاً یک مجری است و باید سیاستهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی کشور را که در جای خود مصوب شده و قوانین مصوب مجلس را اجرا کند و به راحتی در مقابل مجلس پاسخگو باشد.
علت سوم، روحیه ملاحظهکاری و رودربایستی و رفیقبازی و به تعبیر امیرالمؤمنین مصانعه است که در برخی از ما متولیان امور کشور چه در مجلس، چه در قوه قضائیه و چه در قوه مجریه وجود دارد. با مصانعه، اوامر الهی اقامه نمیشود. امام علی(علیهالسلام) فرمود: انما یقیم امر الله من لایصانع و لایضارع و لایتبع المطامع. امر خدا را فقط کسی برپا میکند که اهل مصانعه و ملاحظهکاری نباشد، اشکالات جامعه در خود او وجود نداشته باشد و بندهی طمع نیز نباشد.
به هر حال استعفای اینجانب آخرین دستگیره ای است که یک نماینده می تواند به آن متمسک شود و پاسخی است به این پرسش مردم که سؤال از رئیس جمهور به کجا انجامید؟ نمیشود صد نماینده، کاری را آغاز کنند و بعد از مدتی ناگهان آن را رها کنند بدون هرگونه توضیحی. پاسخ اینجانب به آنها این است: اکنون که قادر به استیفای بخشی از حقوق شما نیستم، از سمت خود استعفا میدهم، زیرا ما نمایندگان مجلس در ابتدا به خدای قادر متعال سوگند یاد کردهایم که همواره به حفظ حقوق ملت پایبند باشیم و از قانون اساسی دفاع نماییم.
بدیهی است که نمایندگان محترم هرگونه رأی بدهند مورد رضایت اینجانب است، چه رفتن و چه ماندن. در این مدت سه و نیم ساله از همکاران عزیزم بهرههای فراوان علمی و معنوی بردم و همواره قدردان آن خواهم بود و اگر ناخواسته حق کسی را ضایع کرده ام حلالیت می طلبم.
بدیهی است که مطرح شدن استعفای اینجانب به معنی منتفی شدن طرح سئوال از رئیس جمهور نیست. این طرح اکنون 2 یا 3 امضا کم دارد و طبعا امضاکنندگان محترم می توانند آن را با جدیت دنبال کنند.
و السلام
/2929
نظر شما