دیوید لینچ، کارگردان فیلم‌هایی چون «بزرگراه گمشده» و «جاده مالهالند» پس از سال‌ها تجربه در موسیقی فیلم اولین آلبوم خود را منتشر کرد.

به گزارش خبرآنلاین، در گوشه‌ای از تپه‌های هالیوود که چندان هم دور از جاده مالهالند نیست، گفت‌وگویی با لینچ صورت گرفت که می‌شود آن را «لینچی» توصیف کرد. نه به این دلیل که با دیوید لینچ صحبت شد بلکه به این دلیل که موضوع بحث دندان بود!
 
مردی که مسئول ماجراهای درخشان، عجیب، دیوانه‌وار، آزاردهنده، ترسناک، جن‌وپری‌وار در فیلم‌های «مخمل آبی»، «کله پاک‌کن»، «جاده مالهالند» و «مرد فیل‌نما» است، می‌گوید: «نمی‌دانم چه وقت برای اولین بار شیفته دندان، ابزارهای دندان پزشکی، پُر کردن دندان، ایده پر کردن و عصب دندان و دیگر جنبه‌های آن شدم.»
 
دیوید لینچ یکی از تاثیرگذارترین کارگردان‌های زنده دنیاست. حرف‌های او درمورد دندان اشاره به روی جلد فیلمنامه سال 1997 او یعنی «بزرگراه گمشده» دارد.

روی جلد این فیلمنامه عکس مردی است که از تغییر چهره در رنج است. لینچ می‌گوید این عکس را از کتاب قطوری به نام «بهداشت دندان انتخاب کرده است؛ وجوه دندان و آسیب‌شناسی دهان و دندان». لینچ با این جمله همچنین به اثری جدید اشاره می‌کند که به زودی منتشر می‌شود، آهنگی به نام «تفکر غریب و بیهوده» که در آن به دهان و مجاری تنفسی اشاره می‌کند.
 
در این صبح دل‌انگیز در لس‌آنجلس پرندگان آواز می‌خوانند و باغبان‌ها مشغول به کار هستند (درست شبیه تصاویر ابتدایی «مخمل آبی»). در اتاقی هستیم که سرشار از سطل رنگ است و لیوان قهوه و کمد و کشو. اینجا اتاقی است که لینچ در آن نقاشی می‌کند.
 
این اتاق بخشی از خانه بزرگ اوست که محل زندگی و ضبط موسیقی لینچ هم هست. عمارت لینچ روی سراشیبی تپه است و حالتی پلکانی دارد. بخشی از این عمارت را پسر فرانک لوید رایت، معمار مشهور طراحی کرده و شبیه یک سرزمین عجایب است.
 
در کارنامه لینچ آثار موفقی مثل سریال مهم «توئین پیکز»، فیلم برنده نخل طلای «وحشی در قلب» و فیلم ساده و سوزناک «داستان سرراست» وجود دارد که برای او ثروت و پول به همراه داشته است. همچنین باید ساختن کلیپ‌های تبلغاتی عجیب و جذاب برای شرکت‌های بزرگی مثل گوچی، کلوین کلاین و آرمانی را منبع درآمد لینچ دانست.
 
لینچ 65 ساله است و با علاقه درمورد دندان صحبت می‌کند، «دندان مثل یک صخره است که در کنار شی نرمی چون زبان روییده و این خیلی جالب است.»

این کارگردان به قهوه هم علاقه بسیاری دارد، درست مثل کارآگاه دیل کوپر (کایل مک‌لاکلان) در سریال «توئین پیکز». علاقه او به قهوه آنچنان است که قهوه‌ای مخصوص خود به نام قهوه « اورگانیک هاوس روست با امضاء دیوید لینچ» را ثبت کرده که ترکیبی از قهوه مکزیکی و جنوب آمریکا است. خودش در توصیف این قهوه گفته است: «شیرین و نرم، بدون تلخی حتی اگر قهوه خالص باشد، اسپرسو سیاه سرشار از چاشنی.»
 
واژه «لینچی» را دیوید فاستر والاس، رمان‌نویس مطرح ابداع کرد و منظورش از آن «نوعی کنایه خاص است که حاصل ترکیب وحشت و امور بیهوده به شکلی است که ترس را از دل پوچی بیرون می‌کشد.» و نشستن در کنار لینچ همین حس را دارد.
 
لینچ از سال 2006 و ساختن «اینلد امپایر» فیلمی نساخته است، حماسه‌ای سه ساعته که در کنار «بزرگراه گمشده» و «جاده مالهالند» سه قاب یک تابلو سه‌تکه را تشکیل می‌دهند.

در کمال تعجب مردی که سال 1977 با فیلم «کله پاک‌کن» وارد سینما شد و بسیاری او را منحرف می‌خواندند بسیار باادب است، اصلا فحش نمی‌دهد و بسیار دوست‌داشتنی است. او وقتی دید «کله پاک‌کن» دارد سود می‌کند قراردادش با بازیگران و عوامل را بازنویسی کرد تا آنها تا آخر عمر خود از سود فیلم بهره ببرند.
 
دیوید لینچ تا چند روز دیگر اولین آلبوم موسیقی تک‌نفره خود را به بازار می‌فرستد؛ «دوران دلقک دیوانه». یکی از آهنگ‌های این آلبوم به نام «خوب روزی است امروز» خیلی گل کرده و بسیاری می‌گویند حتی «دوران دلقک دیوانه» از آن هم بهتر است.
 
اواخر دهه 1960 میلادی، لینچ که زاده میسولا در مونتانا است و پدرش محقق در زمینه کشاورزی بود، شیفته نقاشی بود، اما سپس توجه‌اش به سینما کشیده شد و پیش از ساختن «کله پاک‌کن» چند فیلم کوتاه ساخت.
 
لینچ در کار و شیوه خودش ممارست بسیاری داشت و بالاخره از میانه دهه 1990 به جایگاه ویژه‌ای رسید. او در فرانسه شهرت به سزایی داد. سال 2007 به مناسب 40 سال فعالیت هنری او، نقاشی‌ها، طراحی‌ها و فیلم‌هایش در نمایشگاه «هوا آتش گرفته» به نمایش درآمد. او در حال حاضر دوباره به فرانسه رفته، نمایشگاه جدید او «ریاضیات – جای دیگری زیبا» نام دارد که حالت یک چیدمان بزرگ را دارد.
 
دین هرلی، جوانی است که در ساخت آلبوم «دوران دلقک دیوانه» دست راست دیوید لینچ بوده است. لینچ به همراه پتی اسمیت نیز یک آهنگ ضبط کرده که هرلی درمورد آن می‌گوید: «یک آهنگ نیست، در واقع، اسمیت متنی را خوانده و لینچ برای آن صدا طراحی کرده است.»
 
اولین آهنگ آلبوم «رویای صورتی» نام دارد که در آن صدای کارن او، خواننده پانک شنیده می‌شود. تقریبا لحن تمامی آهنگ‌های آلبوم مدرن و تاحدودی بلوز است که با اصوات صنعتی ترکیب شده‌اند.
 
لینچ خودش گیتار می‌زند و برخی ترانه‌ها را هم خوانده که در این آلبوم گاه صدای خودش یا صدای تغییریافته‌اش را می‌شنویم. لینچ در موسیقی کهنه‌کار است، ترانه «در بهشت» را برای «کله پاک‌کن» نوشته و برخی ترانه‌های «مخمل آبی» کار اوست. او برای ترانه «سقوط» از موسیقی سریال «توئین پیکز» به همراه آنجلو بادالامنتی جایزه گرمی گرفته است.
 
آهنگ‌های «دوران دلقک دیوانه» حالتی داستانی دارند و شبیه فیلمی در مقیاس مینیاتوری هستند. ترانه‌های این آهنگ‌ها اغلب روایی هستند و واکنش‌های مختلف آدم‌های گوناگون را شرح می‌دهند مثلا «بادی فریاد می‌کشید» یا «پیتی مویش را آتش زد».
 
لینچ درمورد اینکه چرا در پنج سال گذشته فیلمی نساخته می‌گوید: «ایده‌ای به ذهنم نرسیده که به هیجانم بیاورد. فعلا اوضاع این‌طور است. صنعت سینما مثل، خب مثل، چطور بگویم، مثل یک ماشین خوشگل سریع بود که با سرعت برق از سرازیری پایین می‌رفت و پنج شش سال پیش به دیوار برخورد کرد. به شکلی عجیب از حرکت نایستاد و حالا هم دارد جلو می‌رود. من اینطور حس می‌کنم.»
 
او در ادامه می‌گوید: «صنعت موسیقی هم همینطور شده. همه چیز سرقتی و دزدی است.»
 
لینچ درمورد سرمایه برای فیلم‌هایش می‌گوید: «نه، من سرمایه‌گذار دارم. اما وقتی فیلم ساخته می‌شود، همه چیز تغییر می‌کند، دنیا تغییر می‌کند. مثلا به شیوه فیلم نگاه کردن مردم فکر می‌کنم، بیشتر و بیشتر با کامپیوتر فیلم می‌بینند. این اندوهی بی‌پایان است. انگار آن کابلی که انرژی را انتقال می‌داد قطع شده است.»
 
به همین دلیل لینچ این روزها مشغول کارهای دیگر شده است، «مدیتیشن استعلایی» را تبلیغ و تمرین می‌کند. بنیاد «دیوید لینچ» به آموزش تکنیک‌های مدیتیشن می‌پردازد.
 
او درمورد تاثیر مدیتیشن بر آلبوم «دوران دلقک دیوانه» می‌گوید: «حتما تاثیر داشته، مدیتیشن تکنیکی ذهنی است که به همه انسان‌ها اجازه می‌دهد به درون خود شیرجه بزنند. شیرجه به درون و سفر به درون تا بتوانی به اوج برسی و بینهایتِ بدون مرز را تجربه کنی، به آگاهی ابدی دست پیدا کنی.»
 
لینچ در حال حاضر به فرانسه سفر کرده است، هم برای شرکت در نمایشگاه و هم برای حضور در کافه‌اش به نام «سکوت». در این شب‌هایی که او در «سکوت» است هم موسیقی‌های موردعلاقه‌اش را پخش می‌کند و هم فیلم‌های محبوب عمرش یعنی «پنجره عقبی» آلفرد هیچکاک، «سانست بولوار» بیلی وایلدر، «لولیتا» استنلی کوبریک و «هشت و نیم» فدریکو فلینی.
 
البته لینچ در این شب‌ها خودش نوازندگی نمی‌کند؛ «دلم می‌خواهد اما نمی‌شود. من مثل الویس نیستم که بروم و شلوغ کنم و مردم به وجد بیایند. من نوازنده خودآموخته‌ای هستم که نواختن بلد نیست! دوست دارم دست به ساز بزنم، اما در همین حد. راستش خواننده واقعی هم نیستم. دوست دارم سعی کنم و اگر موفق بشوم یک موهبت است، یک گوهر زیباست.»
 
تلگراف / 23 اکتبر / ترجه: حسین عیدی‌زاده
58241
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 180027

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 5 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • منوچهر IR ۲۱:۳۵ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۲
    1 13
    این فیلم بزرگراه گمشده که واقعا مزخرف بود یعنی فقط چندتا صحنه مشوش بود که نه سرش معلوم شد نه تهش. مثلا خواسته بود فیلم خوب بسازه !!! همون بهتر بره خوانندگی کنه. نه موضوعی نه نتیجه ای نه داستانی هیچی هیچی ...
    • بدون نام IR ۰۹:۴۵ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۳
      6 0
      مشكل شما اينه كه فيلم رو نفهميدي، اما كارگردان رو نفهم فرض كردي. عزيز دل برادر! اين فيلم از اون فيلم اكشنا كه آخرش قهرمانش همه رو مي كشه و برنده مي شه يا از اون فيلم عشقولانه ها كه عاشق و معشوق به هم مي رسن و همه چيز خوب و خوش تموم مي شه نيست. اين يه فيلم سورئال، اون هم به سبك لينچه با كلي معنا و مفهوم و تفسير.
  • بدون نام IR ۰۱:۱۳ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۳
    5 0
    خیلی معرکه است
  • بدون نام IR ۰۲:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۳
    5 0
    عالی... hos add عالی بود...
  • بدون نام US ۰۹:۵۴ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۳
    1 0
    واقعا بايد به انتظار اين كار نشست.قسمتي از ويدئو هاش از ديشب شروع به ريليز شدن كرده.(هر شب يك ويدئو).
  • اسكان IR ۱۱:۲۵ - ۱۳۹۰/۰۸/۰۳
    8 0
    منوچهر جان ديويد لينچ جوانترين كارگرداني بود كه از جشنواره كن جايزه يك عمر فعاليت هنري رو برد.(البته در 63 سالگي!) لينچ يك فيلسوف و روانشناس بزرگه و صرف نپسنديدن اثر هنري يك هنرمند سرشناس نبايد بهانه اي براي يك بيننده آماتور باشه تا سازنده اثر رو زير سوال ببره. شما براي اينكه بتونيد با كارهاي لينچ ارتباط خوبي برقرار كنيد بايد با مكاتب فكري و فلسفي و كتاب هاي يونگ و فرويد آشنا باشيد. در ضمن حق داريد كه بگيد كاري رو نمي پسنديد، اما قضاوت كردن در مورد يه كار سررشته داشتن در اون امر رو مي طلبه.