«سعادتآباد» ساخته جدید مازیار میری فیلمی تلخ با یک تم امروزی و مبتلا به است که میتواند از محدودیت زمان و مکان بیشترین بهره را در جهت شحصیتپردازی ببرد.
میری کارگردانی اهل تجربه در گونههای مختلف سینمایی است و فیلمهای «قطعه ناتمام»، «به آهستگی»، «پاداش سکوت» و «کتاب قانون» شاهدی بر این مدعا هستند که رد پای تفکر و دغدغهمندی او را کمرنگ میکنند. البته رگههای اجتماعی بخصوص در روابط چالشبرانگیز بین زنان و مردان در «به آهستگی» هم جلب نظر میکند که در «سعادتآباد» هم محوریت دارد.
در کنار این وجه میتوان به توجه خاص این کارگردان به حضور یک نویسنده و فیلمنامهنویس در فیلمهایش هم اشاره کرد که در «سعادتآباد» به نوعی ادامه همکاری قبلی او با امیر عربی پس از مجموعه تلویزیونی «گاوصندوق» است.
«سعادتآباد» با تم دروغ و پنهانکاری - که به جهت مجموعه شرایط، تمی بهروز و ملموس است- رابطه تو در توی سه زوج را در فاصله یک عصر تا شب محور قرار میدهد که در طول یک میهمانی شام به بحران زندگی آنها دامن زده میشود.
در واقع قصه زمان حال به نوعی بر پیشینه رابطه این سه زوج استوار است و نکته هوشمندانه توزیع تدریجی اطلاعات در طول قصه است که به علت محدود شدن در یک موقعیت یعنی میهمانی جشن تولدی که یاسی برای شوهرش محسن گرفته و طبعاً محدودیت زمان و مکان، طراحی خاص میطلبد.
هرچند رابطه زمان حال این شش نفر متکی بر شناسنامهای در گذشته است، اما گذشته فقط به این شکل در زمان حال حضور ندارد بلکه به واسطه یک اتفاق که همه به نوعی در آن شریک هستند، رابطه زمان حال آنها را تحت تأثیر قرار داده و دچار بحران میکند.
از ورای همین میهمانی که یاسی به ظاهر برای جشن تولد محسن، اما در واقع برای ایجاد زمینهای مناسب برای دادن خبر حاملگیاش ترتیب داده و دوستان نزدیکشان را دعوت کرده، رازی از گذشته برملا میشود که زاویه دید ما را به شخصیتها تغییر میدهد.
در واقع منحنی هر شخصیت برای مخاطب تنها به واسطه کنش و واکنشهایش در زمان حال نیست که شکل میگیرد بلکه این گذشته یعنی دست داشتن در سقط جنین لاله و پنهان نگه داشتن آن از شوهرش علی، باعث میشود در یک سوم پایانی فیلم نوع نگاه ما به کاراکترها شکل بگیرد.
به این ترتیب طی روندی در طراحی شخصیتها ابتدا مخاطب با رویه و بخش ظاهری و بیرونی آنها در جمعی صمیمی و سرخوش آشنا می شود و در شرایطی که فکر میکند یک دید نسبی به همه پیدا کرده این راز بخش پنهان کاراکترها را برملا میکند و اینجاست که همه چیز را از ابتدا در ذهن مخاطب تغییر ماهیت می دهد.
شاید همین ساختار لایهبرداری تدریجی از شخصیتها و مواجه شدن با هسته درونی آنها - که هر یک به گونهای قصد سرپوش گذاشتن بر آن را دارند - این فیلم و قصه را در تناسبی تنگاتنگ با نام قبلیاش «راویولی» قرار میدهد که در تهیه و چینش تابعی از همین ساختار است.
اما در حال حاضر غذای چینی نه تنها جایگزین مناسبی برای آن نشده بلکه به جهت واقعگرایی هم درست کردن آن به قدری سریعالسیر است که تدریجی کردن آن به جهت نیاز قصه و درام، به این وجه لطمه زده است.
«سعادتآباد» و نوع نگاه و جهانبینی حاکم بر آن میتواند حضور یک دغدغه محوری را برای فیلمساز و البته نویسندهاش پررنگ کند. این وجهی است که در کارنامه مازیاری میری تا به حال مغفول مانده ولی چه بسا با پیگیری و تکیه بر یک دغدغه خاص و مشترک بتواند این کاستی را جبران کند.
5858
5858
نظر شما