بهتر است او را استاد تصاویر مستند ایران بنامیم. نیاز به معرفی ندارد اما بدون تردید هر کسی که مخاطب تلویزیون بوده او را میشناسد و میداند که هیچگاه بدون مطالعه به سراغ سوژه یا تولید فیلمی نمیرود، حتی زمانی که در حال ساخت یک فیلم مستند است و قرار است از کارشناسی بهره گرفته شود او فقط یک شنونده نیست و پابهپای آن کارشناس جلو میرود.
محمدعلی اینانلو متولد دوم فروردین سال 1326 خورشیدی است و همکاری اش را با رادیو و تلویزیون از سال 1349 آغاز کرد و تاکنون بهعنوان فیلمساز، مجری و نویسنده همکاریاش را ادامه داده است. برخی از فیلمهای مستند وی عبارتند از: «به جهانگردی به جای نفت»، «طبیعت اصفهان نصف جهان»، «وطن»، «سلاح و شکار» و...
اینانلو سابقه حضور در جلوی دوربین ابراهیم حاتمیکیا را دوباره در فیلمای به «بهرنگارغوان» و «ارتفاع پست» بهعنوان بازیگر تجربه کرده است. به بهانه پشتسر گذاشتن هفته جهانگردی گفتوگویی با او انجام دادهایم که میخوانید:
در مود مبحث جهانگردی، توریستی و گردشگری دیدگاههای متعدد و متفاوتی وجود دارد که البته در اغلب این دیدگاها وجه مشترکی مثل غنی بودن کشور پهناور ایران به لحاظ جاذبههای توریستی، جهانگردی و گردشگری به چشم میخورد اما در قسمتی از دیدگاهها بهرهوری و استفاده مناسب از این پتانسیلهاست که برخی بر این باورند که کار و برنامه بسیاری صورت گرفته و برخی هم معتقدند تاکنون در این راستا موفق عمل نکردهایم چرا؟
شاید اگر در کشوری بودیم که به لحاظ اقلیمی، منابع جغرافیایی، آثار معماری و باستانی و... فقیر بود گفتوگویمان در این باره تا حد زیادی زیر سؤال میرفت اما باید بگویم باتوجه به نقشه ایران که هر دوی ما میتوانیم آن را ببینیم، کشور ما از نظر طبیعی شامل کلیه اقلیمهایی که در یک دنیا وجود دارد، یعنی از دشت، کویر، نمکزار بگیرید تا کوه، جنگل، دریا و تالاب را ما در این سرزمین داریم و دراین اقلیم مختلف بیش از 500 گونه پرنده، 170 گونه پستاندارد و یک هزار گونه آبزی و خزنده هم داریم. تمام این پدیدهها و نعمات طبیعی از کشور ایران سرزمینی درست کرده که من نامش را گذاشتم «جهانی در یک مرز» حالا به این موارد داشتن یک میلیون و دویستهزار اثر تاریخی، وجود اقوام، ایلات و آداب و رسوم و تاریخ آنها را هم اضافه کنید که از هر کدام از این موارد میتوان حداقل 10 فیلم مستند ساخت. اینچنین است که سازمان جهانی یونسکو کشور ایران را جزو 10 کشور نخست دنیا به لحاظ همین غنی بودن نامیده که البته من معتقدم ما جزو 3 کشور نخست دنیا هستیم.
پیرو صحبت و سؤال شما معتقدم من در زمره افرادی قرار میگیرم که با صراحت و قاطعیت میگویم که ما به لحاظ بهرهگیری از این منابع در حد صفر عمل کردهایم. جذب توریست و مبحث جهانگردی امروزه در تمام دنیا بهعنوان یک صنعت تأثیرگذار مطرح است و حتی نسبت به سایر صنایع این مزیت را هم دارد که تکیهگاهش استفاده از ماشینآلات نیست چراکه این صنعت مؤثر تکیه بر نیروی انسانی دارد.
پس با این وجود که ما در داشتن پدیدههای طبیعی جزو سرآمدترینها در دنیا هستیم و از حیث داشتن نیروی انسانی هم کمبودی نداریم و نبروهای آماده به کاری که در پی داشتن شغلی هم هستند وجود دارند اما ما درست استفاده نمیکنیم، یعنی شما معتقدید افراد مسئول در امر گردشگری و توریستی درست عمل نکردهاند. این درست عمل نکردن ناشی از ناآگاهی آنهاست یا اهمال در کارشان؟
ببینید فقط کافی است دوستان به باتعهد به مصالح کشورف وطنپرستی، هوش و تدبیر برنامهای را تدوین کنند که کاری را که تاکنون نکردهآیم پیش ببریم. متأسفانه آمار درآمد کشرمان از این صنعت سالانه به یک میلیارد دلار هم نمیرسد. این در حالی است که کشورهایی که یک دهم پدیدههای ما را هم ندارند سالانه حداقل 60-70 میلیارد دلار درآمد کسب میکنند. این یعنی اینکه ما علمش را نداریم. در مورد اینکه پرسیدید علت، عدم آگاهی است یا اهمال باید بگویم هر دو.
آیا به لحاظ مالی عوامل و تولیدکنندگان آثار مستند داخلی چقدر با تولید کنندگان آثا مستند خارجی مثل National Geography فاصله دارند؟ آیا واقعاً شما با سابقه 30-40 سالهتان در این امر به لحاظ مالی از سوی سفارش دهندگان حمایت میشوید؟
صراحتاً میگویم که هرگز. با یک مثال پاسخ سؤالات را میدهم. در یکی از این شبکههای مستند فکر میکنم National Geography بود که کارگردان در حال ساخت فیلم مستندی از زندگی فیلها بود و در یک پلان میخواست بلند کردن و گذاشتن پای فیل را از پایین داشته باشد آمدند 10 دوربین گذاشتند روی زمین تا حرکت فیلها را بگیرند، فیلها آنقدر دوربینها را لگد و خرد کردند تا آن پلان ضبط شد و در حدود پنج ثانیه استفاده شد، تا اینجا فراموش نکن یک پلان پنج ثانیهای مساوی با نابودی 10 دوربین از آن طرف اینانلو را داشته باشد بعد از 40 سال فیلمسازی در حال گرفتن از قوچ وحشی است که فوچ بهیکباره حمله کرد به من، باور کنید در یک لحظه ضرب و تقسیم و بازار و قیمت دوربین و خرج مداوای دستم را مقایسه و برآورد کردم و نهایتاً نتیجه آن شد که دستم را سپر دوربین کنم و استخوان دستم با شاخ قوچ وحشی شکست!
با این مثال فکر میکنم کامل به پاسخ پرسشتان رسیدید. حالا از اینها میتوان نتیجهگیری کرد که ما دراین کشور افراد حرفهای این کار را داریم ابزار حرفهای این کار را نداریم. فیلمی مثل رژه پنگوئنها با بودجهای 6-7 میلیونی یورویی ساخته شد ولی در عوض یک فیلم مستند پنج درصد در تولید ناخالصی کشور فرانسه اثر مثبت گذاشت.
وقتی میگویم ابزار ساخت نداریم یعنی نمیتوانیم تصاویری مثل تصاویر آهسته مستند را که بسیاری از شبکههای مستند دنیا خلق میکنند را خلق کنیم. من با چهل سال سابقه آرزوی داشتن دوربینی هستم که 1500 فریم در دقیقه ثبت میکند، این دوربین چیزی بیش از یکصد میلیون تومانا ست و تهیه آن برایم مقدور نیست.
بنابراین باید آن شبکههای مستند خارجی را ببینم و حسرت بخورم که من بلدم از آنها بهتر بسازم اما بخاطر نداشتن ابزار لازم نمیتوانم بسازم و این بسیار تلخ است.
301
نظر شما