۳ نفر
۱۰ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۷:۱۴

زهرا مشتاق

تصویر ارایه شده از فریماه فرجامی در برنامه تلویزیونی «هفت» چنان تکان‌دهنده بود که روح را پریشان می‌ساخت. من با لحظه لحظه این فیلم به گذشته‌های دور سفر کردم، گذشته‌هایی که گویا هرگز وجود خارجی نداشته است. 

نمی شود تلخی این تصاویر را به نفرت از سینما نسبت داد. نمی شود گفت این سینماست که در بی‌رحمی تمام، ستارگانش را چنین به کورسویی از مرگ می‌کشاند، چرا که بسیاری هم به سلامت در این حریم بوده‌اند و از آن عبور کرده‌اند .

دیدن فریماه فرجامی مرا به سال‌های دوری برد. از نگاه من بسیار و بسیار دور. من هنوز نوجوان بودم و مثل خیلی از دوستداران سینما که روحشان برای بازیگری پر می‌کشد؛ با اشتیاق هنرجوی کلاس های حمید سمندریان شدم. از آن دوره فریبرز عرب‌نیا و افسانه چهره‌آزاد را خوب به خاطر می‌آورم. قدر مسلم ما از جناب سمندریان درس‌های زیادی فرا گرفتیم، اما آن چه فراموشم نمی‌شود داستانی بود که برایمان تعریف کرد. 

او از تدریس در دانشگاه هنرهای زیبا و سه استعداد درخشان سخن می گفت .سه دختر خیلی خیلی جوان که وقتی برای بازی در کنار هم قرار می‌گرفتند، کل دانشگاه ساکت می‌شد، چون اصلا آنها برای بازیگری خلق شده بودند. آن دخترهایی که استاد راجع به آنها حرف می‌زد، در دوره ما برای خودشان کسی بودند.سوسن تسلیمی، مرضیه برومند و فریماه فرجامی. 

حمید سمندریان می گفت فریماه زیبا و جوان بود و بازیگری کم نظیرش توجه خیلی‌ها را به او جلب می‌کرد. ایشان درست می‌گفتند. فریماه فرجامی یک استار بود. من به عنوان یک خبرنگار محبوبیت او را بارها و بارها در جاهای مختلف دیده بودم . دیده بودم برای گرفتن یک عکس با او، گرفتن یک امضا از او، حتی قرار گرفتن با او در یک فریم، بدون هیچ سخنی و تنها در سکوت چه تقلاهایی می‌شد .چه دست و پایی می‌زدند. 

فریماه فرجامی برای من هم دوست‌داشتنی بود. نقش‌‌های خاطره‌انگیزش در «سرب» و «نرگس» و «پرده آخر» برای من هم عزیز بود. حتی نقش کوتاه و ترس غلیظش از دیدن اکبر عبدی در آن شکل و شمایل در «اجاره‌نشین‌ها» مهرجویی. 

اولین باری که به خانه‌اش رفتم، به خاطر ویژه‌نامه بازیگری بود که قرار بود در هفته‌نامه سینما منتشر شود. برای یک نفر خانه بزرگ و جاداری بود، با دیوارهایی پر از عکس‌های قشنگ. همه دیوارها یک فریماه داشت، فریمای قهرمان ، فریمای استار، فریمای جوان، فریمای زیبا و انبوهی از آلبوم‌های عکس که برای هر کدامش می‌توانست ساعت‌ها خاطره تعریف کند.

از تئاترهایی که کار کرده بود تا سینما. عکس‌های شخصی‌تری هم نشانم داد. عکس‌های خانوادگی و از برادرش گفت که پزشکی در آمریکا بود و همیشه حتی آن وقت هم از فریماه حمایت می‌کرد. 

آن وقت‌ها خیلی جوان بودم، اما احساس می‌کردم با تمام محبوبیتی که فریماه داشت و دوستان بسیار بسیار فراوانی که دور و برش بودند، انسانی بی‌نهایت تنها بود. او از مشکلی رنج می‌برد که همان مشکل می‌توانست بر تمام زندگی و هست و نیست او سیطره یابد و درون و روحش را ویران سازد.

بعد از آن گفت‌و‌گو دوستی ما بیشتر شد و ما باز هم در محافل سینمایی همدیگر را می‌دیدیم. آخرین دیداری که داشتیم در خانه‌اش و در خیابان سنایی تهران، خیابان شانزدهم بود .من نمی‌دانستم این آخرین باری است که هم دیگر را می‌بینیم. تلفن زده بودم که حالش را بپرسم و گفت که می‌توانم به دیدنش بروم.

روی میز شلوغ و خانه به هم ریخته بود. گفت سر فیلم تازه‌ای رفته و فرصت جمع و جور کردن خانه را ندارد. گفتم مهم نیست با هم جمع و جور می‌کنیم، ولی تمام وقتمان به صحبت گذشت. همیشه یک عالمه حرف برای گفتن داشت. ظهر شد و پیشنهاد کرد با هم ناهار بخوریم. فکر می‌کردم به بیرون سفارش غذا بدهد، اما رفت سر یخچال و با یک تکه خیلی خیلی نازک استیک برگشت. رفت در آشپزخانه و مشغول شد و همان طور با هم حرف می زدیم. از غذای کمش تعجب کرده بودم . گفت غذایش همیشه همین قدر است. 

آن روز دقایقی پیش از خداحافظی پیرو حرف‌هایی که بین ما گذشته بود، گفتم می‌دانید که چقدر دوستتان دارم و تا چه اندازه برایتان احترام قایلم. اجازه بدهید یک دوره‌ای پیش شما بمانم تا حالتان خوب شود. هر دوی ما خوب می‌فهمیدیم که راجع به چه چیزی داریم صحبت می‌کنیم، اما او هرگز تمایلی نشان نداد.

سال‌ها گذشت و از هم دورتر و دورتر شدیم. دورادور از احوال هم خبر داشتیم. شنیده بودم حال و روز خوبی ندارد و از یک دوست مشترک وصف تلخی درباره‌اش شنیده بودم، اما کاری از دستم بر نمی‌آمد.

در فیلم «آب و آتش» فریدون جیرانی نمی‌توانستم باور کنم او همان فریمای زیبایی است که پسرهای دانشگاه برای خواستگاری از او با هم دعوایشان می‌شد، اما دوست خوبم را به مراتب در قاب‌های هولناک تری دیدم. روی جلد مجله «چلچراغ» در گفت‌و گویی با منصور ضابطیان.

می‌خواستم فریاد بکشم، جیغ بزنم. نه خدایا، نه این نمی‌توانست تصویری از ملکه سینمای ایران باشد، اما بود. این ترکیبی آشفته از دوست قدیمی من بود، اما نمی‌دانستم سکانس تازه‌ای در راه است که این تعلیق را یک سر به ویرانی می‌کشاند. 

تیتر پیشنهادی «هفت» با کمال تاسف، بی نظیر بود:  گفت‌و‌گویی تکان‌دهنده با فریماه فرجامی - بازیگر . تصویری از ویرانی یک ستاره. بعد از فیلم امین تارخ که میهمان «هفت» بود، با دلخوری تمام به خاطر پخش فیلم برای برنامه «هفت» ابراز تاسف کرد.

اما امین تارخ از چه چیزی ابراز تاسف کرد؟ از این که سینما تا این اندازه برهنه نشان داده شد؟ از این که مشکل فریماه، مشکل جدی بسیاری دیگر از اهالی سینماست؟ از این که ده ها اسم دیگر از ستاره تا هنرور می توان کنار اسم فریماه قرار داد؟

از چه چیز این تصاویر بدمان آمد؟ چه چیزهایی از آن ما را به هم ریخت؟ آیا آن چه ما را به هراس واداشت، تصویر تلخی از آینده بسیاری از اهالی سینمای خودمان نبود؟ آدم‌های در گذشته‌ای که برای مرگ خیلی جوان بوده‌اند، آدم‌هایی که در آستانه شکوفایی هنرشان بوده‌اند، ولی این مشکل آنها را بی‌رحمانه بلعیده و نابود ساخته است . به دور و برمان نگاه کنیم. ستاره‌های نابود و کم‌فروغ و بی‌جانی که ذره ذره و هر طور که هست خودشان را می‌کشانند. در هر شاخه‌ای از هنر. این چیزها آینه است. پنهان شدنی نیست. 

فریماه فرجامی یک نفر نیست . او محصول هنر- صنعتی است که می‌تواند به شکلی بی‌رحمانه، آنهایی را که ظرفیت‌های مورد نیاز را در خود ایجاد نکرده‌اند‌، ببلعد و چنان ویرانی عظیمی برپا سازد که کسی را یارای ایستادن دوباره نباشد.

آقای تارخ عزیز ، بازیگر خوب سینمای ایران، لطفا به تمام عشاق سینه‌چاک بازیگری که به کلاس‌های شما می‌آیند، بگویید که سینما چیست و چگونه باید به آن وارد شد و مهمتر؛ چگونه در آن با سلامت ماندگار و همیشگی شد، چرا که سینمای ما بیش از هر چیز نیازمند هنرمندانی با ظرفیت بالاست.

54

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 126733

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 17
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۰۹:۵۱ - ۱۳۸۹/۱۱/۱۰
    15 0
    این نوشته واقعا عالی بود به خصوص دو خط پایانی اش و حرف با امین تارخ. من هم خانم مشتاق نازنین فکر می کنم که امین تارخ بیهوده رنجید و این فیلم کوتاه واقعیتی بود از یک ستاره...ستاره ای مثل سنتوری.... باز هم ممنون و ممنون از خبرآنلاین که اینقدر انعکاس دهنده خوب سریع و مطمئنی است
  • امير IR ۱۴:۰۸ - ۱۳۸۹/۱۱/۱۰
    6 0
    فريماه بيادتم
  • هامون IR ۱۹:۱۴ - ۱۳۸۹/۱۱/۱۰
    3 9
    یه سوال داشتم.میخواستم بدونم ایشان گرفتار اعتیاد شده اند؟
  • مینو IR ۱۴:۴۴ - ۱۳۸۹/۱۱/۱۱
    4 0
    خیلی تلخ بود.مهم نیست که دیگران چه واکنشی نشان داده اند.واقعیت قابل انکار نیست . بازهم چنین یادداشت هایی داشته باشید.با تشکر.
  • بدون نام IT ۰۹:۰۸ - ۱۳۸۹/۱۱/۱۲
    0 0
    as bimarie yek honamand estefade kardand ta khanume motamed aria ro kharab konand ..ina as har chizi be nafe khodeshun estefade mikonan.
  • سامان DE ۱۰:۱۰ - ۱۳۸۹/۱۱/۱۳
    5 2
    نه مشکل فرو ریختن یک ستاره یا سوپر استار نبود مشکل آنجا بود که مصاحبه ای با فردی فرو ریخته از درون بود و سوالهایی که باید به یک نفر ختم می شد که آن فرد بدون هیچ حق دفاعی از خود کوبیده و خرد له شود مشکل برخورد با خانم معتمد آریا بود
  • عمو بارنی IR ۱۱:۱۹ - ۱۳۸۹/۱۱/۱۳
    0 4
    من هنوزمصاحبه روندیدم ولی چراسراغ ستاره های موفق نمیره خانم چرامی خوای درس اخلاق بدی چرا وقتی موفق بود سراغش نرفتن همه جای دنیا این اتفاق برای ستاره هاش می افته اگه جیرانی (...) مصاحبه رو اونجور پخش نمی کرد من اینجا باید بگم این فریما فرجامی نیست که ازدست رفته این فریدون جیرانی که ازدست رفته
  • عبدالله IR ۰۸:۰۲ - ۱۳۸۹/۱۱/۱۶
    1 1
    خانم مشتاق...شما هم که خودتو زدی به اون راه!!!
  • رامین IR ۱۹:۳۰ - ۱۳۸۹/۱۱/۱۶
    5 6
    برای جیرانی متاسفم که حتی جشنواره فیلماشو نپذیرفته و درود بر استاد امین تارخ عزیز.
  • من فقط به عنوان بیننده US ۲۰:۰۱ - ۱۳۸۹/۱۱/۱۶
    3 1
    ببخشیدا دفعه بعد که رفتیم خلا باید منتظر باشیم جیرانی ها با بوق و دف بیان بالا سرمون که خوبی/سیمرغت کجاست؟بگیر دستت !!نه بگی دسته راستت اون یکی کثیفه؟!؟!؟! بیدار شیم همه یه مشت چاچولک باز احساساتی من درستم تو غلطی هستیم ادم خراب کنی هم اسمش میشه حقیقت عیان!!!!!! ای بسوزی جهان سوم نمیدونم چرا میریم سراغ از پا افتاده ها؟!؟
  • کاوه IR ۲۱:۲۷ - ۱۳۸۹/۱۱/۱۶
    1 3
    چند تا مورد مهم بگم اولاً مشکل فریماه فرجامی یک مشکل هویتی بوده که دچار این بلا شده و برای خیلی ها هم صادقه. لطفا برای زندگی سالم ارزش قائل باشید. دوماً مشکل آقای جیرانی هم از این قائده مستثنی نیست ایشون دچار بی هویتی شدن. لطفاً مراقب هویت خود باشید.
  • نیلوفر IR ۱۱:۰۲ - ۱۳۸۹/۱۱/۱۷
    9 2
    فریماه فرجامی عزیز ..... هنوز هم ملکه ی سینمای ایران تویی... افرادی هستند که با پنهان کردن حقیقت فقط می خوان امار شاگردای کلاساشون بیشتر بشه .... تو هنوز هم برای ما جذاب ترینی .. بهترینی ....
  • بدون نام IR ۱۳:۴۱ - ۱۳۸۹/۱۱/۱۷
    4 1
    سلام نمی تونم بفهمم چطور بعضی ها انقدر راحت میگن کار آقای جیرانی درست بوده!!!خانم فرجامی قبل ازاینکه 1بازیگریا هنرمند باشه 1انسانه شخصیت داره آیا خود آقای جیرانی راضی میشن اگر روزگاری چنین وضعی پیداکردند ازایشون هم چنین برنامه هایی تهیه بشه؟من مطمئنم هیچ انسانی هرگز راضی نیست بیماریها ومشکلاتش پیش همه فاش بشه آیا فقط یک نفر میان شما به چنین چیزی راضی میشه؟
  • الهام DE ۱۰:۲۰ - ۱۳۸۹/۱۱/۱۹
    4 0
    جیرانی به عنوان شخصی از بدنه سیمنما خیانت بزرگی به خانم فرجامی و دوستداران ایشان کرد وبسی جای تاسف و شرم اوری برای ایشان است فرجامی هر مشکلی دارد مربوط به زندگی شخصی خودش است وبه خصوص این که شاید الان چندان قادر بهدرک موقعیت هایی که دران قرار می گیرد نباشد و این حرکا برنامه هفت بسیار قبیح و زننده بود ما همه برای خانم فرجامی آروزی بهبود می کنیم و هم چنان به برایش احترام قایلیم
  • بدون نام IR ۰۹:۲۵ - ۱۳۸۹/۱۲/۰۸
    2 14
    چرا فریدون جیرانی اشتباه کرده؟خیلی هم کار درستی کرد.فریماه فرجامی اگر شخصیت داشت اگر ظرفیت داشت اگر به دوست داراش احترام میذاشت.اگر خودخواه واز خود راضی نبود این حالو روزش نبود. لذت بردن زیادی همیشه کار دست آدم میده فریماه فرجامی ظهور تا سقوط یه ستاره
  • بنيامين AE ۱۱:۲۱ - ۱۳۸۹/۱۲/۲۹
    5 2
    حرفاي خانم مشتاقو كاملا قبول دارم ايشون يادشون رفت بكن فريماه فرجامي مريل استريب سينماي ايران بوده و هست ايشون شايسته هنرنمايي در اثار هاليوودي و خارجي هستند نه جهان سوم و ماكه قدر هنرمندي هاي ايشون و امثالشون رو نمي دونيم
  • حمید IR ۱۸:۴۲ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۶
    0 29
    خانم فرجامی کوچکتر از اونه که بخواد درمورد استاد تارخ نظر بده باید واقع بین بود وفیمنیستها نباید کورکورانه طرفدار خانم فرجامی باشند