۰ نفر
۲۲ تیر ۱۳۸۸ - ۰۸:۱۹

سیدعلی‌میرفتاح

امروز به ضرورتی توی خیابان‌های تهران قدم زدم و به عینه، دوزخ را و گرمای طاقت‌فرسا را -که با آلودگی بیش از حد آمیخته شده بود- تجربه کردم. چیزی که از ذهنم گذشت شاید به مذاق خیلی‌ها خوش نیاید، اما برای گفتنش اصرار دارم و فکر می‌کنم این موضوع می‌تواند مهم‌ترین موضوع بحث ما باشد؛ موضوعی که از اتفاق خیلی هم به زندگی و کار و بارمان مربوط می‌شود. عرض می‌کنم خدمتتان.

اگر کسی توی انتخابات ببازد، طبیعتاً افسرده می‌شود -و حتی ممکن است کار دست خودش بدهد- اما نمی‌میرد و زندگی‌اش را بابت این باخت از دست نمی‌دهد. شکست انتخاباتی که جای خود، آدم می‌تواند به لحاظ اقتصادی هم شکست بخورد، اما همچنان میل به زندگی‌اش را از دست ندهد. شکست سیاسی، شکست عشقی، شکست مالی و هزاران شکست دیگر را می‌شود با هزار تمهید از سر گذراند، اما همچنان شوق حیات را از دست نداد. البته هستند گروه بی‌جنبه‌ای که بابت کوچک‌ترین شکستی، دنیا روی سرشان خراب می‌شود و راهی جز انتحار برایشان باقی نمی‌ماند.

بابت کم‌ترین ناکامی هستند مردمانی که خود و اطرافیان خود را به کام مرگ می‌فرستند، اما عموم مردم در هر حالی و در هر اوضاعی ترجیح می‌دهند که دودستی به زندگی بچسبند و مفهوم حیات را با این چیز‌های سطحی معاوضه نکنند. وقتی توی خیابان، در زیر گرمای آزارنده راه می‌رفتم، گرما و آلودگی چنان راه نفس را بر من بسته بود که دیدم اگر زودتر به کولر و باد خنک و خاک‌شیر یخمال پناه نبرم، خیلی زود از پا درخواهم آمد... با خودم فکر کردم و دیدم که آدم با شکست انتخاباتی و سیاسی می‌تواند زنده باشد، اما با این هوا و این حجم آلودگی هرگز. سیاست به کنار، آیا نباید فکری برای این آلودگی فزاینده کنیم؟ عنقریب این نفس‌های به شماره افتاده، به شمارش معکوس خواهند افتاد...

آلودگی هوا مسئله مهمی است. نباید در میان جنگ و جدال‌های سیاسی یادمان برود که تهران همچنان صدرنشین آلودگی است. گرما و گرد و غبار حاصل فعل و انفعالات طبیعی است، اما آلودگی که دست خودمان است. این ماشین‌های دودزا و این همه آلاینده و این ترافیک وحشت‌آور و... را آیا نباید فکری کنیم؟

محیط زیست و آب و هوا مهم است. مهم‌تر از سیاست و مهم‌تر از مناقشات سیاسی. عرض کردم که، در هر شرایطی می‌شود به زندگی ادامه داد، مگر در میان آلودگی و سرسام و دود و بوق و آهن و سیمان و... ما باید برای زنده بودنمان یک فکر اساسی کنیم. فکری بیشتر از طرح زوج و فرد یا افزایش محدوده طرح. این فکرها شاید کارشناسانه باشد، اما پیداست که جواب نمی‌دهد و ریه‌های به خطر افتاده ما را از این همه سم مهلک منتشر در هوا نجات نمی‌دهد. باید فکر اساسی کرد وگرنه زودتر از آنچه فکر کنیم از نفس خواهیم افتاد.

ما از نفس افتاده‌ایم. معلوم است که توی این دود و گرما آدم از نفس می‌افتد. آلودگی هوا، سیاست نیست که بشود آن را تحلیل کرد؛ شکست سیاسی هم نیست که بشود تحمل کرد. آن را با نصیحت و توپ و تشر هم نمی‌شود به حریف قبولاند. آلودگی چیزی است که این طرفی و آن طرفی نمی‌شناسد، خودی و غیرخودی هم نمی‌شناسد. اگر بنا باشد که من یک لا قبای سرگردان در این شهر دودگرفته از نفس بیفتم، شما نیز... من ار چه از نظر یار خاکسار شدم/ رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 12539

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 2 =