هنوز هم معتقدم که الان وقت سؤال از رئیس‌جمهور نیست؛ گر چه این امکان در دست نمایندگان وجود دارد ولی بایستی به مقتضیات زمان هم توجه کرد.

نسرین وزیری: از جزوههایی تدریسش گرفته تا گزارش‏های مرکز پژوهشها و دستورجلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی و... اسباب پذیرایی از سوهان گرفته تا شکلاتهای خارجی و بادام شور را هم میتوان به حساب حسن معاشرتش گذاشت که به عنوان یک چهره مرضی الطرفین مورد وثوق  جناحین سیاسی است.

در آخرین روزهای بررسی لایحه برنامه پنجم بالاخره بعد از ماه‏ها انتظار فرصت شد تا با او که هم نماینده تهران است، هم استاد دانشگاه، هم عضو دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی و... بیپرده گفت‏وگو کنیم و او هم با کمترین ملاحظه ای به راحتی نظرش را درباره خبرسازترین چهرههای سیاسی از رئیس جمهور گرفته تا رئیس مجمع تشحیص مصلحت نظام، از چهره‏های اجماعی همچون آیت‏الله مهدوی کنی و ناطق نوری گرفته تا کروبی و موسوی که به قول او «تمام شده‏اند» و...بگوید.

او که همزمان هم عضو جامعه اسلامی مهندسین است، هم عضو موتلفه اسلامی، عضو جمعیت وفاداران انقلاب، جامعه اسلامی دانشگاهیان و دبیرکل جامعه اسلامی ورزشکاران، گفت که هم اکنون بیش از دویست حزب و گروه سیاسی از کمیسیون ماده 10 مجوز فعالیت دریافت کرده‏اند ولی« بسیاری از آن ها در حالت کما بسر می برند.» اما به دلیل ضیق وقت فرصت نشد که بپرسم که تمامی احزابی که او در آنها عضویت دارد، پویا هستند یا برخی به قول خودش در کما به سر می‏برند؟ هرچند که در یک مکالمه تلفنی به شوخی از جمعیت وفاداران به عنوان جمعیتی یاد کرد که حتی به دبیرکلش [خودش] هم وفا نکرده است!

آنچه در پی میآید مشروح گفت‏وگوی«خبر» با نماینده 67 ساله تهرانی الاصل است که از عضویت در حزب جمهوری اسلامی گرفته تا وزارت دولت موسوی و معاونت دولت هاشمی رفسنجانی و سه دوره نمایندگی مردم تهران در مجلس را در کولهبار تجربه خود دارد:

****

شما در بررسی لایحه برنامه پنجم مشارکت چندانی در صحن علنی نداشتید و هیچ پیشنهادی را مطرح نکردید. علت حضور کمرنگ شما چه بود؟
اگر حضور فعال به معنی ارائه پیشنهاد، آن هم تنها در صحن علنی مجلس باشد، این تحلیل درست است. اما اگر حضور فعال به منزله پیگیری دقیق مفاد و بیان نظرات در کمیسیون های تخصصی و کمیسیون تلفیق باشد، باید بگویم که من بدون حتی یک دقیقه غیبت در مجلس، در جریان بررسی لایحه برنامه پنجم بودم و حضور فعالی هم در بررسی این لایحه در کمیسیون تخصصی خودمان و هم در کمیسیون تلفیق داشتم. علاوه بر کار کارشناسی دقیقی که در دولت شده بود، کمیسیون تلفیق هم وقت زیادی را صرف کرد و دوبار این لایحه را مورد بررسی قرار داد.

کاری که تلفیق کرده بود، آنقدر قوی و دقیق بود که هر پیشنهاد اصلاحی‎ای آرای پایین 10 تا 20 تا می‎آورد و به نظر من بیشتر به اتلاف وقت مجلس می‎انجامید. مرکز پژوهش‎ها هم گزارشهای متعددی از مفاد لایحه برنامه پنجم به کمیسیون تلفیق و نمایندگان داده بود که بنده همه آنها را هم دقیق مطالعه کرده بودم. با توجه به بررسی‎های جامع کمیسیون تلفیق هم به نظرم می‏رسید که امکان تغییرات عمده در مصوبه کمیسیون تلفیق نیست. به همین دلیل پیشنهاد به‌ خصوصی برای صحن علنی نداشتم. البته در موارد متعددی هم تلاش کردم در مجلس، در مورد پیشنهادات دیگران به عنوان موافق یا مخالف صحبت کنم. اما کار کردن با دستگاه‎های الکترونیک مجلس به گونه‎ای است که برخی دوستان در آن حرفه‎ای شده‎اند و دائم در صدر نوبت نطق‎ها هستند اما من که در بیش از 50 مورد درخواست نوبت کردم، هرگز موفق نشدم که صحبت کنم! یکی دو نوبت هم که فرصت صحبت پیش آمد یا به دلیل عدم صحبت مخالف، موافق هم صحبت نکرد یا ریاست مجلس خواست که موافق و مخالف صحبت نکنند تا مطلب سریع تر پیش رود.

به همین دلیل به هیأت رئیسه مجلس پیشنهاد دادم که در میان ثبت نام کنندگان مثل نطق‎های پنج دقیقه‎ای در صحن علنی، قرعه کشی شود. این پیشنهاد را رئیس و نایب رئیس مجلس پذیرفتند و قرار است ان شاء الله عملیاتی شود.

مرکز پژوهشها قبل از آغاز بررسی لایحه برنامه پنجم، در گزارشی اعلام کرد که آیین‏نامه اجرایی بیش از نیمی از احکام قانون برنامه چهارم اصلاً نوشته نشده است. این در حالی است که زمان اجرای این قانون یک سال هم تمدید شد ولی ظرف شش سال گذشته این آیین‏نامهها نوشته نشده است. چقدر امیدوارید که احکام قانون برنامه پنجم اجرایی شود و دچار سرنوشت برنامه چهارم نشود؟ تأخیرهای دولت در اجرای قوانین برنامه چقدر کشور را از دستیابی به اهداف سند چشم‌انداز 20ساله دور می‌کند؟

ما در نوشتن برنامه دقت بسیار زیادی می‌کنیم. کما اینکه حدود یکسال است که مجلس مشغول بررسی لایحه برنامه پنجم است و الان هم حدود یک ماه است که نمایندگان در جلسات فشرده دو شیفته در صحن علنی در حال نهایی کردن قانون برنامه پنجم هستند. اما در عمل متأسفانه دقت لازم در اجرای قانون برنامه لحاظ نمی‎شود.

البته این بی‏دقتی و بی‎توجهی به اجرای قوانین مصوب فقط محدود به قانون برنامه پنجم نمی‌شود. قانون برنامه دوم را هم که در مجلس پنجم نوشتیم، دچار همین سرنوشت شد و تا پایان زمان اجرای آن، آیین‏نامه‏های اجرای بعضی از موارد نوشته نشد. این در حالی است که حداکثر فرصت برای نوشتن آیین‏نامه‏های اجرایی ظرف همان یکسال اول اجرای قانون برنامه است. پس از آن باید این آیین‎نامه‎ها اجرایی شود. اما متأسفانه‎ دولت‏ها در این مورد کم کاری می‌کنند. این ضعف هم فقط متوجه این دولت نیست.

البته دولت هیچ گزارشی هم از اجرای قانون برنامه چهارم به مجلس ارائه نداد که نمایندگان از میزان دقیق اجرای احکام آن مطلع شوند و اطلاعات نمایندگان برآمده از گزارشهای مرکز پژوهش‏ها، دیوان محاسبات و سازمان بازرسی بود.
بله همین طور است. برای همین هم دولت در قانون برنامه پنجم در بسیاری از موارد مکلف شده است که عملکرد قانون برنامه را هر سال به مجلس گزارش دهد. در مورد برخی مفاد هم لازم است که گزارشات سه ماهه یا شش ماه به مجلس ارائه شود.

این الزام در قانون برنامه چهارم هم آمده بود، اما اجرایی نشد.
بله، در مواردی دولت به تکلیفی که مجلس تعیین کرده است، عمل ننموده است؛ به عنوان یک مثال در آیین‏ نامه داخلی مجلس دولت موظف شده است که در 15 آذر ماه هر سال هم گزارش عملکرد از قوانین برنامه را به مجلس ارائه دهد و هم قوانین بودجه سنواتی را تقدیم مجلس کند. اما می‎بینید که الان از این تاریخ گذشته‎ایم اما هنوز لایحه بودجه سال را به مجلس نفرستاده‎اند و می‏گویند که منتظر تصویب نهایی قانون برنامه هستند تا بودجه سال 90 را بر اساس آن بنویسند. در حالی‌که آیین‏نامه داخلی مجلس یک قانون بالادستی است و دولت ملزم به اجرای آن است.

مسلم است که با تأخیر در ارائه لایحه برنامه پنجم، دولت فرصت کافی برای مطالعه آن را هم نخواهد داشت تا لایحه بودجه سال 90 را بر اساس آن بنویسد. دولت باید لایحه برنامه پنجم را ابتدای سال گذشته به مجلس می‌فرستاد تا لایحه بودجه 89 نیز بر اساس آن تنظیم و تصویب شود. اما نه تنها چنین نشد بلکه تأخیر زیاد دولت در ارائه این لایحه سبب می‌شود که احیاناً بودجه سال نود هم بر اساس برنامه پنجم تدوین نشود. چون تا قانون برنامه پنجم از سوی دولت به دستگاه‏ها ابلاغ شود و آیین‎نامه‏های آنها نوشته شود، ما یکسال دیگر را هم از دست می‏دهیم.  در اجرای آیین‏نامه‏ها و تکالیفی که مجلس در قوانین برنامه به دوش دولت می‏گذارد، دقت لازم صورت نمی‏گیرد.

شما با تصویب قانون برنامه چهارم و اصلاح آیین‏نامه داخلی مجلس هم نتوانستید دولت را ملزم به ارائه به موقع لوایح بودجه سنواتی و گزارش عملکرد از قانون برنامه بکنید. فکر نمی‌کنید وقت آن رسیده که از ابزارهای نظارتی مجلس استفاده کنید؟
در مجالس اولیه بعد از انقلاب به دلیل آنکه نظام از سیستم شاهنشاهی به نظام مقدس اسلامی تغییر یافته بود، ما نیازمند تصویب قوانین زیادی بودیم تا قوانین جدید و اسلامی داشته باشیم. به همین دلیل مجالس اولیه بیشتر وقت خود را صرف تصویب قانون می‎کردند. اما الان دیگر آن مشکل وجود ندارد و ما حتی با ازدیاد قوانین هم مواجهیم. از این رو لازم است که بیشتر به تحقق وظیفه نظارتی مجلس بپردازیم.

من هم قبول دارم که فقط نوشتن قانون کافی نیست و برای اینکه قوانین ما ضمانت اجرایی داشته باشد باید به تقویت بعد نظارتی مجلس بپردازیم تا دولت هم ملزم شود که دقیقاً به تکالیف خود عمل کند. زمان اجرای برنامه چهارم به سر آمده و معتقدم که از حالا به بعد، باید تک تک مفاد قانون برنامه پنجم را احصا کنیم و دقیقاً مشخص کنیم که دولت برای سه و شش ماه آینده و فواصل زمانی بعدی، چه کارهایی باید بکند و سر موعد آن را پیگیری کنیم. اگر این پیگیری‎ها شده بود قانون اساسنامه شرکت نفت از سال 58 تا حالا بلاتکلیف نمی‏ماند.

الان هم که بلاتکلیف مانده، نمایندگان مجلس جز تذکر دادن به رئیس‏جمهور چه کردهاند؟ تا همین الان هم بیش از 20 تذکر کتبی و شفاهی به رئیس‌جمهور درباره عدم ارائه گزارش عملکرد برنامه چهارم داده شده اما به جایی نرسیده است؟
خوشبختانه در مجلس هشتم این اهتمام وجود دارد که با جدیت اجرای برنامه پنجم را پیگیری کرده و بر اجرای آن از سوی دولت نظارت کند.

مجلس در مورد برنامه پنجم خیلی جدی کار کرده و وقت زیادی هم گذاشته است. مقام معظم رهبری هم چندین بار وارد این مباحث شدند. مجلس هشتم این اهتمام را دارد که برای اجرای برنامه پنجم از تمامی ظرفیت‎های آیین نامه داخلی مجلس استفاده کند. برای این منظور زمان‌بندی انجام مراحل مختلف برنامه را استخراج کرده و در موعد مقرر از دولت سؤال خواهد کرد که مثلاً اگر قرار بوده ظرف شش ماه اول اجرای این قانون چندین آیین نامه اجرایی از سوی دولت نوشته شود، آیا نوشته شده است یا نه؟ برای یکسال اول اقدامات لازم صورت گرفته است یا نه؟ و به این ترتیب برای دریافت گزارش عملکرد از دولت، جدی وارد عمل خواهد شد و آن را پیگیری خواهد کرد.

و اگر بیتوجهی به عدم ارائه گزارش به مجلس تکرار شد، چه؟ ممکن است برای اجرای قانون برنامه هم که شده از سطح تذکر فراتر رفته و وارد سؤال از رئیس‌جمهور شوید؟
تذکر، سوال و استیضاح از حقوق نمایندگان است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که میثاق ملی است، بدان تصریح شده است و هر جا لازم باشد برای ایفای وظیفه نمایندگی به آن ها متوسل خواهیم شد اما باید دقت کرد که همه کارهای برنامه مربوط به رئیس‌جمهور نیست. بخشی از آن هم به وزرا مربوط است که ما همیشه در مورد وزرا از ابزار سؤال و بقیه وظایف نمایندگی هم استفاده کرده‎ایم و ادامه هم خواهیم داد.

اما وظیفه ارائه گزارش عملکرد از برنامه بر عهده معاونت برنامه‏ریزی رئیس‌جمهور است که مجلس بنا بر قانون از معاون رئیس‌جمهور نمی‏تواند سؤال کند و باید از طریق خود رئیسجمهور وارد عمل شود. در این‌باره ممکن است که از رئیس‌جمهور سؤال کنید یا نه؟
همیشه احتمال سؤال از رئیس‌جمهور هست. حتی همین حالا.

اما قبلاً گفته بودید که الان به صلاح نمی‌دانید که از رئیس‌جمهور سؤال شود.
بله هنوز هم معتقدم که الان وقت سؤال از رئیس‌جمهور نیست؛ گر چه این امکان در دست نمایندگان وجود دارد ولی بایستی به مقتضیات زمان هم توجه کرد.

چرا؟ چون در آستانه اجرای قانون برنامه هستیم و فضای سیاسی کشور مساعد نیست؟
هم اینها و هم به خاطر توفیقات سیاست خارجی خوبی که اخیراً کسب کرده‌ایم. مثلاً بعد از استقبالی که از رئیس‌جمهور در لبنان شد و با توجه به نقشی که ایران در خاورمیانه دارد، درست نیست که ما در فضای داخلی کشور، پشت رئیس‌جمهور را خالی کنیم. چون کارهای خیلی خوبی در دیپلماسی کشور در حال وقوع است، به صلاح نیست که ما جایگاه رئیس‌جمهور را در داخل تضعیف کنیم.

نه تنها در مورد عدم ارائه گزارش عملکرد به مجلس بلکه در موارد دیگر هم شاهد بی‏توجهی دولت به جایگاه مجلس هستیم. از اظهارنظر درباره اینکه مجلس در راس امور نیست تا اعلام اینکه آرای رئیسجمهور بیش از آرای نمایندگان است و حتی اخیراً در مراسم مرحوم کردان اعلام شد که استیضاح وی با همراهی استعمار پیر بوده است. تحلیل شما از نگاه دولت به جایگاه مجلس چیست؟
شأن و جایگاه مجلس در قانون اساسی مشخص شده است. جایگاه مجلس در نگاه امام و رهبری هم مشخص است. کما اینکه امام مجلس را در رأس امور می‌دانسته‌اند و رهبری هم بارها بر این مسئله تاکید کرده اند. همین طور جایگاه دولت هم مشخص است و در قانون اساسی تأکید شده است که دولت باید مجری مصوبات مجلس باشد. حتی برخی حقوقدانان بر این باورند که وظیفه دولت، تنها و تنها اجرای مصوبات مجلس است اما رئیس‌جمهور در عمل نشان داده است که به چنین برداشتی از قانون اساسی اعتراض دارد و ایراداتی را هم مطرح کرده است. مثل همان بحثی که درباره جایگاه مجلس در نظام پارلمانی مطرح کرده‌اند. اما مسئله این است که نظام ما هیچ‌گاه به آن تعبیری که رئیس‌جمهور گفته‌اند، نظام پارلمانی نبوده است. به عبارت دیگر هرگز در نظام ما این مجلس نبوده که رئیس‌جمهور را تعیین کند. در نظام ما هم نمایندگان مجلس و هم رئیس‌جمهور با رأی مستقیم مردم انتخاب می‌شوند و از این بابت هیچ ارجحیتی میان آرای ارائه شده به رئیس‌جمهور و نمایندگان مجالس نیست. از این رو نمی‌توان گفت که آرای یک رئیس‌جمهور برتر از آرای ارائه شده به یک نماینده است. نمایندگان هم به نسبت جمعیت حوزه انتخابیه‌شان رأی داشته‌اند.

بر عکسِ رئیس‌جمهور، من معتقدم که قانون اساسی اولیه ما اقتدار بیشتری را برای رئیس‌جمهور قائل بود چون در آن قانون رئیس‌جمهور هماهنگ‌کننده بین قوا هم بود اما در حال حاضر این وظیفه از شرح وظایف رئیس‌جمهور خارج شده و به اختیارات رهبری منتقل شده است.

با توجه به اینکه شما نماینده ادوار مختلف مجلس بوده‌اید، می‌خواستم بپرسم که وجود این همه اختلاف نظر بین دولت و مجلس در ادوار گذشته نیز سابقه داشته؟ در دو دولت آقای احمدینژاد آنقدر این اختلافات در زمینه معرفی وزرا گرفته تا قانون هدفمند کردن یارانه‏ها و حتی لوایح بودجه سنواتی و این اواخر هم درباره لایحه برنامه پنجم، بارها و بارها این اختلافات آنچنان رو به تزاید گذاشت که ناگزیر از ورود مقام معظم رهبری به اختلافات دو قوه شدیم. اگرچه بر اساس اصل 176 قانون اساسی حل اختلافات دو قوه در اختیار رهبری نظام است اما برخی معتقدند که نباید تا این حد از جایگاه ایشان هزینه میشد. نظر شما چیست؟
این یک ظرفیت در قانون اساسی ماست تا هیچ‌گاه به بن‌بست نرسیم. نظر مقام معظم رهبری برای همه ما مطاع است و فصل‌الخطاب محسوب می‌شود. از این رو در اختلافاتی که میان دو قوه به‌وجود می آید از این ظرفیت قانون اساسی استفاده می‎شود. اختلاف که قطعاً بین همه دولت‎ها و مجالس گذشته وجود داشته است و مواردی هم که به پا درمیانی رهبری ختم شده، بوده ولی به قول شما تا این حد نبوده. من هم معتقدم که نباید اینقدر این مسئله تکرار می‎شد. اما آقای احمدی‏نژاد حتی اعمال تغییرات پنج درصدی مجلس در لوایح بودجه را هم بر نمی تابد. در حالی‌که همه لوایح بودجه سنواتی در ادوار گذشته هم دارای چنین تغییراتی بوده است.

آقای احمدی‏نژاد معتقدند که مجلس حق دخالت در لوایح دولت را ندارد و فقط می‏تواند لایحه‎ای را رد کرده یا تأیید کند. اما مجلس معتقد است که نمی‏توان به خاطر برخی ایرادات کل لایحه را رد کرد. مثلاً نمی‏توان کل لایحه بودجه سنواتی یا کل لایحه برنامه پنج ساله را رد کرد و به دولت بازگرداند. از سوی دیگر ما در مجلس معتقدیم که قوه مقننه این اختیار را دارد که لوایح دولت را اصلاح کند. اصلاحاتی که در مورد بودجه‏های سنواتی معمولا همان حدود پنج درصد است.

همین اختلافات باعث شد که سرنوشت برنامه پنجم هم بار دیگر با اعمال نظر رهبری گره بخورد. ایشان هم اعمال تغییر مجلس در لوایح دولت را رد نکردند ولی تأکید کردند که این تغییرات منجر به تبدیل لایحه نشود. توصیه بسیار به جایی هم بود. دولت مدعی بود تغییراتی که مجلس در لایحه برنامه پنجم اعمال کرده است، در حد توان مالی و اجرایی دولت نیست. در حالی‌که یک سوم مفاد لایحه برنامه بدون تغییر در کمیسیون تلفیق و سپس صحن علنی تصویب شد. تغییرات در یک سوم مفاد نیز جزئی بوده و در حد تغییر تجویز به تکلیف و امثال آن بوده است و در مواردی هم که تغییر اساسی ایجاد شده به دلیل انطباق لایحه برنامه با اسناد بالادستی همچون سند چشم‌انداز و سیاست‏های کلی اصل 44 بوده است. تازه همه تغییرات تلفیق با موافقت نماینده دولت انجام شده بود و خود آقای عزیزی هم در اغلب موارد به آن رأی داده بود. با این حال طبق نظر رهبری باز هم از دولت خواستیم تا مواردی را که خارج از توان مالی و اجرایی خود می‏بیند، به ما اطلاع دهد. اما موضوع خاصی مطرح نشد. چون واقعاً مجلس با علم به توانمندی‎های دولت این موارد را به لایحه برنامه افزوده بود و اینگونه نبود که تکلیفی فراتر از ظرفیت‎های آن به دولت تحمیل شده باشد. ضمنا مواردی هم وجود داشت که در سیاست های ابلاغی مقام معظم رهبری آمده بود ولی در لایحه قانون برنامه پنجم مغفول مانده بود و مجلس آن ها را اضافه کرد. 

ولی به گفته شما رئیس‌جمهور همین 5درصد تغییرات مجلس در لوایح بودجه سنواتی را هم بر نمیتابند و آن را به منزله دخالت قوه مقننه در وظایف قوه مجره میدانند. به نظر شما این به خاطر شفاف نبودن اصولی از قانون اساسی مثل اصل 113 و 138 است یا به شخصیت خود آقای احمدی‏نژاد برمیگردد؟
به نظر من قانون کاملا شفاف است و ظرفیت‎ها و اختیارات مجلس و دولت را به خوبی مشخص کرده است. مجلس هم هیچ‌گاه به دنبال دخالت در کار قوه مجریه نبوده و هرگز با هدف تبدیل لوایح دولت به طرحی بر اساس منویات نمایندگان عمل نکرده است. اما شیوه کار آقای احمدی‎نژاد با دیگران متفاوت است.

آقای دکتر احمدی‏نژاد معتقد است که بر اساس اصل 113 قانون اساسی می‏تواند به هر دو قوه دیگر تذکر دهد. به‌ویژه به مجلس تذکر دهد که چرا برخی قوانین را تصویب می‎کند و یا چرا این‌گونه آنها را تصویب می‌کند و برای دولت تکالیفی ایجاد می‌کند. اما ما معتقدیم که رئیس‌جمهور حق ارائه تذکر به مجلس را ندارد و وقتی قانونی به تأیید شورای نگهبان یا مجمع تشخیص مصلحت رسید باید آن را اجرا کند. همین اختلاف‎نظرها باعث شد که با تدبیر رهبری کارگروهی برای رفع اختلاف میان دو قوه تشکیل شود که طرفین هم پیشنهادات و نظراتشان را برای ایشان ارسال کرده‏اند و ما منتظر نظر نهایی معظم له هستیم که برای همه ما فصل‌الخطاب است.

علاوه بر این رفتار رئیس‌جمهور، به نظر می‏رسد که آقای احمدینژاد چندان مجلس و نمایندگان آن را محرم نمی‏دانند. به همین دلیل است که مثلاً وزرای‌شان را اول در رسانه‏ها معرفی می‌کنند و بعد آن را رسماً برای مجلس می‏فرستند. یا مثلاً در مورد اجرای ‏قانون هدفمندکردن یارانهها از رئیس کمیسیون ویژه گرفته تا تک تک نمایندگان، هیچ کس چیزی راجع به نحوه اجرای آن نمی‏داند و اطلاعی به مجلس ارائه نمی‌شود. به نظرتان این بی‏اعتمادی چه دلیلی دارد؟
همان‌طور که گفتم این‏ها به شیوه رفتار متفاوت آقای احمدی‏نژاد به نسبت رؤسای جمهور گذشته برمی‎گردد و به نظر من به معنی محرم ندانستن مجلس و یا مقابله با نمایندگان نیست. اینکه ایشان وزرای‌شان را ابتدا در رسانه‎ها و در گفت‎وگوی مستقیم با مردم معرفی می‌کنند و بعد به مجلس، به خاطر آن است که ایشان بر این باورند که باید مسائل را مستقیماً با مردم در میان بگذارند که البته این با عرف قبلی فاصله دارد.

خب نمایندگان مجلس هم منتخبان همین مردمند دیگر. چرا با همین منتخبان درباره کارهای دیگر مثل نحوه اجرای هدفمندکردن یارانهها صحبت نمی‌‌کنند؟
رئیس‌جمهور هم مثل نمایندگان منتخب مردم هستند دیگر و می‏خواهند با مردم مستقیماً صحبت کنند. این سبک ایشان است دیگر. البته در مورد اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‏ها به نظر می‏رسد که خود دولت هم دقیقاً نمی‏داند که چه می‏خواهد بکند. ما در قانون هدفمند کردن یارانه‏ها تصویب کردیم که دولت در سال اول اجرا باید بین 10هزار تا بیست هزار میلیارد تومان درآمد کسب کند و منظور هم این بود که این درآمد را در 12 ماه کسب کند. اما دولت خواست که دستش برای زمان اجرا باز باشد و مجلس هم برای همراهی با دولت موافقت کرد اما دولت در نیمه پایانی سال هم این قانون را اجرا نکرد و به نظر می‎رسد که آن را در سه ماه آخرسال می‏خواهد اجرا کند. این در حالی است که ما معتقدیم به این ترتیب فشار زیادی در قبال افزایش قیمت حامل‏های انرژی به مردم وارد می‌شود. مثلاً اگر از اول سال بنزین لیتری 300 تومان می شد، برای مردم قابل پرداخت‌تر بود تا اینکه یکباره در آخر سال آن را لیتری 800 تومان اعلام کنند. همچنین به این ترتیب یکباره شوک تورمی زیادی ایجاد خواهد شد. اما رئیس‌جمهور معتقد است که با اجرای قانون هدفمندکردن یارانه‎ها، تورم زدایی خواهد شد. چون از نظر ایشان، نقدینگی مهمترین عامل تورم است و با افزایش قیمت حامل‏های انرژی می‏توان این نقدینگی را جمع کرد. اما اقتصاددانان نظر دیگری دارند و معتقدند که با افزایش قیمت حامل‏های انرژی و افزایش قیمت دیگر کالاها به تبع آن، تورم در کوتاه مدت رشد خواهد یافت و یا به بیان بعضی از اقتصاد دانان دولت، که نمی خواهند از لفظ تورم استفاده کنند، شاهد یک جهش قیمت ها خواهیم بود.

اگراجازه بدهید از مباحث اقتصادی و مجلس خارج شده و کمی هم درباره فضای سیاسی و انتخاباتی کشور صحبت کنیم. به نظر شما در انتخابات ریاست جمهوری آینده، چه گروه‏هایی با هم رقابت خواهند کرد؟
هنوز تا انتخابات آینده زمان زیادی باقی‌است و برای پیشگویی زود است! در انتخابات‎ قبل معمولاً دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا در رقابت‎ها حضور داشتند. اما پس از مسائل سال 88 و آنچه که پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم رخ داد، جناح اصلاح‎طلب دچار مشکلات داخلی و پراکندگی زیادی شد. باید ببینیم که در فاصله باقی‎مانده تا انتخابات مجلس نهم، می‏توانند به بازسازی خود پرداخته و به بازسازی نیرو های خود بپردازند یا نه؟ در حال حاضر اختلاف نظر و تشتت آرا در میان اصلاح‎طلبان بسیار بالاست. با این وضع اصلاح‎طلبان در انتخابات مجلس نهم نقش مهمی نخواهند داشت و رقابت اصلی بین اصولگرایان خواهد بود.

یعنی رقابت داخلی بین چه گروههایی از اصولگرایان؟
طیف‌های مختلف اصولگرایان. از فراکسیون انقلاب اسلامی و حامیان دولت در مجلس گرفته تا جبهه پیروان خط امام و رهبری و ایثارگرایان و. . . البته من همچنان هم امیدوارم که اصلاح‌طلبان هم به وحدت برسند تا حتی آنهایی که عقیده‎ای خلاف ما هم دارند در اداره نظام مشارکت داشته باشند و ما رقابت پرشوری داشته باشیم. البته این را هم بگویم که حتی اگر اصلاح‌طلبان به وحدت هم برسند و در انتخابات آتی شرکت کنند باز هم اکثریت مجلس نهم، در اختیار اصولگراها خواهد بود و نقش اساسی را در انتخابات بعدی، اصولگرایان ایفا خواهند کرد. چون با شرایط موجود اصلاح‌طلبان امکان پیروزی چندانی ندارند و بعید است بتوانند کرسی های زیادی در مجلس نهم در اختیار بگیرند؛ در هر حال باید منتظر بود تا دید اصلاح طلبان چگونه می توانند منسجم شده و در مسایل سیاسی کلان کشور حضور پیدا کنند.

علاوه بر شما، اصولگرایان دیگری هم برای اصلاح‌طلبان خط مشی‏هایی تعیین میکنند. اینکه تصفیه داخلی داشته باشند، عذرخواهی کنند، جبران مافات کنند و. . . این همه تعیین تکلیف برای آنها به منزله این نیست که میخواهید دستور تشکیل یک حزب فرمایشی را بدهید تا اصلاح‌طلبان آ‌ن‌گونه باشند که شما اصولگراها میخواهید؟
ما نه دستور می‌دهیم نه فرمایشی داریم! فقط امیدواریم که اصلاح‏طلبان بتوانند به بازسازی خودشان بپردازند و به وحدت برسند. همین. امیدواریم که آنها به جبران رفتار گذشته‎شان پرداخته، با آنچه که مردم می‎خواهند هماهنگی بیشتری بیابند و با اصلاح رفتار و عملکردشان حضور خوبی در انتخابات آتی داشته باشند. نه امکان ایجاد حزب فرمایشی وجود دارد و نه ما علاقه ای به آن داریم. هم اکنون بیش از دویست حزب و گروه سیاسی از کمیسیون ماده ده مجوز فعالیت دریافت کرده اند ولی بسیاری از آن ها در حالت کما بسر می برند.

ما هم دستور العمل خاصی برای آن ها نداریم، بلکه تنها امیدواریم که آن مجددا فعالیت خود را در چهار چوب نظام و همراه با مردم و رهبری شروع کنند.

به نظرتان حتی اگر اصلاح‏طلبان به بازسازی خود پرداخته و متحد هم شوند، اصلاً امکان معرفی چهرههایی را دارند که بتوانند از فیلتر شورای نگهبان گذشته و برای انتخابات آتی تأیید صلاحیت شوند؟
بعضی از چهره ‎های شناخته شده این جریان در سال 88 کارهایی کردند که سوالات اساسی در مورد صلاحیت ادامه فعالیت سیاسی آن ها مطرح است که در هر حال شورای نگهبان نظر خواهد داد. اما نیروهای ناشناخته یا کمتر شناخته شده‎شان به‌ویژه در شهره‎های کوچک، شانس بیشتری برای پیروزی در رقابت‎های آتی دارند.

برای انتخابات ریاست جمهوری آتی چطور؟ فکر میکنید نامزد اصلاحطلبان را شورای نگهبان تأیید صلاحیت می‌کند؟
تا انتخابات ریاست جمهوری فاصله زیادی داریم و از الان نمی‏توان چیزی درباره آن گفت. البته از نظر تئوری همه چیز ممکن است و اصلاح‏طلبان هم می‎توانند نامزد معرفی کنند. ولی اینکه چقدر نامزد آن‏ها شانس تأیید از سوی شورای نگهبان را دارد و می‏تواند رأی هم بیاورد، جای سؤال است. باید منتظر بود و دید آیا آنان کاندیدای با صلاحیت معرفی خواهند کرد یا تنها افرادی را معرفی خواهند کرد که یقین دارند نمی توانند رای مثبت شورای محترم نگهبان را کسب کنند. اگر همین الان چنین انتخاباتی برگزار شود که شانس آنها بسیار بسیار کم است. ولی خوب تا دوسال و نیم آینده احتمال دارد که آنها بتوانند بخشی از گذشته‎شان را جبران کنند.

آقایان موسوی و کروبی تا انتخابات ریاست جمهوری آینده، از مرز شرط سنی قانونی برای نامزدی در این انتخابات می‏گذرند. اما اگر چنین نمیشد، تأیید صلاحیت دوباره‏شان وجود دارد؟
به نظر من آقایان موسوی و کروبی از خط مرز های نظام عبور کرده اند، فلذا کاملاً تمام شده‎اند. به جز شرایط سنی، آنها شرایط دیگر برای آنکه بتوانند از سوی شورای نگهبان تأیید صلاحیت بشوند و یا بالاتر از آن بتوانند رأی مردم را به دست بیاورند را هم از دست داده‏اند. بنده چنین احتمالی را بعید می‎دانم. بهتر است اصلاح‌طلبان با چهره‎ جدیدتری وارد عرصه رقابت شوند.

آقای خاتمی چطور؟
به نظر من آقای خاتمی خارج از چارچوب نظام نیست. اما این که چقدر در انتخابات آینده شانس خواهند داشت باید منتظر ماند و دید.

به نظرتان کدام چهره اصلاح‌طلب چنین ظرفیتی را دارد؟
فکر می‌کنم آقای عارف از چنین ظرفیتی برخوردار است که از سوی شورای نگهبان تأیید صلاحیت شود. چهره‎هایی از این دست شانس بیشتری دارند.

گفتید که آقای خاتمی را در چارچوب نظام می‏دانید ولی برخی معتقدند که ایشان و آقای هاشمی، از خواص بی‌بصیرت هستند.
بعید می‎دانم که کسی آیت الله هاشمی رفسنجانی را بی‌بصیرت بداند.

ولی این موضوع نه تنها بارها از سوی برخی چهرههای حامی دولت بلکه از سوی آقای باهنر هم مطرح شد.
آقای باهنر گفتند؟ من که نشنیدم! بنده معتقدم که نباید وسط حرف‎های رهبری، چیزی بخوانیم یا جلوتر از ایشان حرکت کنیم. من شنیده‎ام که نظر رهبری این است که آقایان هاشمی و خاتمی در داخل نظام هستند. ممکن است آنها اشتباهاتی داشته باشند اما بعید می‎دانم که مصداق خواص بی‌بصیرت باشند. حساب این دو بزرگوار از موسوی و کروبی جداست. از نظر من آنها هنوز داخل نظام بوده و ملتزم به قانون هستند و به خصوص آیت الله هاشمی رفسنجانی کاملا مطیع رهبری هستند. کما اینکه آقای هاشمی نظر رهبری را در مورد دانشگاه آزاد پذیرفت. من شاهدم که ایشان گفته‎اند هرجا نظر رهبری متفاوت از آن‌ چیزی باشد که او گفته است، تابع نظر رهبری خواهد بود. این نشان‌دهنده بصیرت اوست که علیرغم اینکه نظر خاصی دارد، از نظر فقهی، نظر رهبری را با جان و دل می‏پذیرد. در نظام ولایی ما رهبری بالاترین مقام است و هرچه بگویند لازم الاتباع است.

من در زمانی که آیت الله هاشمی رفسنجانی وزیر کشور بودند، استاندار خراسان بودم و در زمانی که ایشان رئیس جمهور بودند، معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان تربیت بدنی بودم و در تمام مدت همکاری با ایشان می‎دیدم که ایشان همواره نظر رهبری را بر نظر خودشان ارجح می‏دانستند. حتی یکبار گفتند که اگر بدانند در انتهای ضمیر رهبری چه نظری است، همان را انجام می‏دهند حتی اگر حکم و دستوری نداده باشند.

شما وزیر دولت آقای موسوی هم بودید، در مورد ایشان چه نظری دارید؟
وزیر ایشان بودم اما به علت اختلاف نظر با او استعفا دادم. این در حالی بود که ایشان به عنوان نخست‌وزیر 130 رأی از مجلس گرفت ولی من بعد از آقای نژادحسینیان بیشترین رأی را برای حضور در کابینه داشتم و 179 رأی آوردم. اما هم من و هم دکتر نژادحسینیان استعفا دادیم. از اختلاف نظر آن زمان زیاد گذشته است. اما بنده در مورد مواضع اخیر ایشان در یکسال گذشته بسیار تعجب کردم و ایشان را بالاتر از این می‏دانستم که چنین مواضعی را اتخاذ کنند. چون آقای موسوی، تمام موقعیت سیاسی‎ خود را مدیون رهبری است. رهبری ایشان را به حزب جمهوری اسلامی بردند و مسئول روزنامه جمهوری اسلامی کردند و حتی به عنوان نخست‌وزیر خود معرفی کردند. حتی حضرت ایشان در 29 خرداد هم در خطبه‎های نماز جمعه از آقای موسوی به عنوان کسی که 8 سال نخست وزیر معظم له بوده یاد کرد و هم چنین از دیگر آقایان کروبی و رضایی هم نام بردند. به نظر من پس از این همه حمایتی که رهبری از این افراد کردند، اینکه کسانی راه دیگری را برود، نهایت بی‌بصیرتی بود.

شما گفتید که حتی در صورت حضور اصلاح‏طلبان، باز هم رقابت اصلی بین اصولگرایان در انتخابات آتی خواهد بود. در شرایطی که اصولگرایان رقیب سیاسی ندارند، چرا از هم‌اکنون نگران اتحاد هستید؟
ما اصلاً نگران اتحاد نیستیم. ما برای وحدت اصولگرایان کار می کنیم؛ این فرق دارد با این که بگوئید نگران وحدت اصولگرایان هستید.

پس چرا در حالی که نزدیک به دو سال تا انتخابات آتی زمان باقی است، نشستهای «اتحاد» ترتیب می‏دهید؟
این نشان‌دهنده نگرانی از اتحاد نیست. بلکه به معنی برنامه‎ریزی برای تداوم این اتحاد است. اتفاقاً برای برنامه‌ریزی در مورد انتخابات آینده، دیر هم شده است. مقام معظم رهبری همواره بر مشارکت گسترده مردم در انتخابات تأکید دارند و حتی در مورد انتخابات ریاست جمهوری 76 هم گفتند مهم برای ایشان حضور 30 میلیونی مردم در انتخابات است نه اینکه چه کسی رأی خواهد آورد. افزایش میزان مشارکت مردمی در هر انتخاباتی پایه‎های نظام را تقویت می‌کند. از همین رو باید برای جلب مشارکت گسترده مردم در انتخابات تلاش و برنامه‌ریزی کنیم. برای این منظور باید برنامه‎های‌مان در امور مختلف اعم از امور شهری و روستایی و توسعه زیربنایی، بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم، مسئله اشتغال، مسئله بیمه کارگران، مسئله مسکن، مسئله بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، مسئله مهاجرت نخبگان، . . . را ارائه دهیم و از مردم برای برنامه‏های‌مان رأی بگیریم نه بر اساس شعارهایی که یک روز داده می‌شود و روز دیگر فراموش می‌شود.

ما اصلاً نگران وحدت میان اصولگرایان نیستیم. چه اصلاح‎طلبان بیایند و چه نیایند، وحدت ما قطعی است. این وحدت برای ما مهمتر از برنده شدن در انتخابات است. اما بایستی برای انسجام بیشتر و تقویت وحدت و هماهنگی با روحانیت و مراجع تلاش بیشتری نمائیم.

به نظر شما چرا آقای احمدی‏نژاد که خودشان هم گفتهاند به تحزب اعتقادی ندارند، محور کار تشکیلاتی برای انتخابات آتی شده‏اند و جلسه برای ایجاد وحدت ترتیب می‏دهند؟
کار تشکیلاتی و برنامه ریزی که لازمه حضور در انتخابات و بلکه هر کار موفق دیگری است. ولی حزب تنها یک نمونه از یک کار تشکیلاتی است و تحزب به عنوان یک تشکیلات سیاسی شناخته می‌شود. اگر بخواهیم برای انتخابات آینده برنامه‌ریزی موفقی داشته باشیم باید کار تشکیلاتی بکنیم. انقلاب ما هم با همین کارهای تشکیلاتی پیروز شد. آن زمان حزب به معنای واقعی و امروزی آن وجود نداشت اما تشکل‎های مذهبی وجود داشت و به همین دلیل متن هر سخنرانی امام(ره) از فرانسه تا ایران ظرف 24 ساعت در کل کشور توزیع می‎شد. این خیلی مهم بود که دورترین روستاها هم از سخنان امام (ره) مطلع می‏شدند.  در مورد موضع آقای احمدی‏نژاد نسبت به احزاب هم باید بگویم که نشنیدم که جایی گفته‌ باشند تحزب را قبول ندارند. ایشان فقط می‏گویند که عضو هیچ حزبی نیستند، وام دار احزاب سیاسی نیستند و این به نظر من درست است. اما ایشان و یا هیچ فرد سیاسی دیگر نمی تواند مخالف تحزب باشد. اصولا حکومت های آزاد که دارای انتخابات آزاد هستند، به هیچ وجه مستغنی از احزاب نیستند. 

درصورتی‌که هستند!
بله، خب ایشان عضو جامعه اسلامی مهندسین بودند و احتمالا هنوز هم هستند، هر چند در جلسات آن شرکت نمی‌کنند و در دوره دبیرکلی من هم عضو شدند. ولی می‌گویند که رأی ایشان یک رأی مستقیم از سوی مردم بوده است و ایشان وامدار احزاب نیستند.

شما در حالی از کار تشکیلاتی سخن میگویید که تجربه‌های گذشته این کار تشکیلاتی در میان اصولگرایان موفق نبوده است. کما اینکه به نظر جمعی و نهایی شورای هماهنگی نیروهای انقلاب در انتخابات ریاست جمهوری نهم وقعی نهاده نشد و همه کاندیداها منفرد وارد عرصه رقابت شدند و در انتخابات مجلس هشتم هم تمامی تلاشها برای ارائه یک لیست واحد از سوی جبهه متحد اصولگرایان به نتیجه نهایی نرسید و باز هم لیست دومی از سوی اصولگرایان مستقل ارائه شد.
درست بر عکس من معتقدم کار تشکیلاتی ما بسیار هم موفق بوده است. بعد از پیروزی بنی صدر با یک کار تشکیلاتی منظم و منسجم مجلس اول را در اختیار گرفتیم و همین مجلس بود که رای به عدم کفایت سیاسی بنی صدر داد. پیروزی ما در دور دوم و سوم انتخابات شورا های اسلامی شهر و روستا و در مجلس چهارم و پنجم و هفتم و هشتم، نتیجه مستقیم کار تشکیلاتی اصولگرایان بود.

در مورد جبهه متحد و انتخابات مجلس هشتم که ما نمی‎توانستیم به دیگران بگوییم در انتخابات شرکت نکنند یا لیست ندهند. این حق سیاسی افراد است که در انتخابات مشارکت داشته باشند. از لیست جبهه متحد اصولگرایان از میان 30 نامزد معرفی شده برای تهران، 29 نفر رأی آوردند که خود یک پیروزی بزرگ بود. البته فهرست اصولگرایان مستقل هم در مورد حدود 20 نفر از نامزدها با لیست جبهه متحد همپوشانی داشت. تجربه به آنها ثابت کرد که بهتر است تابع وحدت جمع باشند.

در مورد شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی هم که وضعیت کلاً فرق می‎کرد. در آن زمان آقای هاشمی رفسنجانی گفتند که بدون حضور ایشان و احتمال نامزدی‌شان برای وحدت در انتخابات تلاش شود و تصمیم‌گیری کنند. ورود ایشان در لحظه آخر همه ملاحظات را به هم زد. اگر ایشان زودتر اعلام نامزدی می‎کردند، شاید بعضی از آقایان مثل دکتر ولایتی و دکتر لاریجانی نامزد نمی‏شدند و مسئله کلا شکل دیگری می داشت.

شورای هماهنگی هم خیلی دیر به نتیجه رسید و نامزدها دیدند که اگر بخواهند منتظر نظر نهایی این شورا شوند برای آغاز فعالیت‎های انتخاباتی‏شان دیر خواهد ‎شد. به همین دلیل وقتی آقای لاریجانی به عنوان منتخب شورای هماهنگی معرفی شدند، بعضی از آقایان کارهای تبلیغاتی‏ خود را شروع کرده بودند.

در حالی که به نظرات اجماعی آقایان مهدوی‌کنی و ناطق نوری در جبهه متحد اصولگرایان و شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی توجهی که باید، نشد؛ آیا می‏توان به محوریت دوباره افراد در اجماع میان گروههای اصولگرا امیدوار بود که این بار آقای احمدینژاد برای آن پیشقدم شدهاند.
من بحثی راجع به محوریت افراد ندارم. ولی من و دیگر اصولگرایان معتقدیم که برای ایجاد اجماع میان اصولگرایان، باید همچنان محوریت جامعتین حفظ شود. همان‌طور که امام (ره) نیز فرمودند که پیوند با روحانیون را باید حفظ کرد. از این رو بار دیگر با نظر مشورتی جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین باید پیش رویم؛ به‌ویژه حضور حضرت آیت الله مهدوی کنی الزامی است. من یکبار به ایشان گفته‌ام که نه شما مریدانی بهتر از ما پیدا می‌کنید نه ما مرادی بهتر از شما برای این کارها داریم. ایشان همواره نقش مهم و مؤثری در ایجاد اجماع میان اصولگرایان دارند.

ولی برخی کم توجهیها به نظرات اجماعی ایشان و دیگر ریش سفیدان اصولگرا، گلایه‏هایی از سوی آنان آفریده است. کما اینکه آقای مهدویکنی خواستند برای حل مسائل پس از انتخابات وارد عمل شوند اما کسی به شروط ایشان توجهی نکرد. در مورد نظر شورای هماهنگی هم نسبتهایی به آقای ناطق نوری دادند که دیگر پس از آن وارد این عرصهها نشدند.
با این حال این مسائل نافی نقش مؤثر این آقایان در ایجاد اجماع میان اصولگرایان نیست. به نظر من شخصیت منحصر به فرد حضرت آیت الله مهدوی کنی(با آن تعریفی که حضرت امام از ایشان داشتند) غیر قابل جایگزینی است و کلیه اصولگرایان - تاکید می کنم کلیه اصولگرایان - نقش بی بدیلی برای ایشان در جامعه و در ایجاد وحدت بین اصولگرایان و در جلوگیری از انحرافات احتمالی قایل هستند. 

غیبت چهرههایی همچون آقایان مهدویکنی، ناطق نوری و حتی حسن روحانی در عرصه عمومی سیاسی کشور چه زیانهایی برای جریان اصولگرا میتواند داشته باشد؟
اولا به چنین غیبتی اعتقاد ندارم و این‌گونه نیست که این آقایان از عرصه سیاست کشور حذف شده یا کنار زده شده باشند. آیت‌الله مهدوی‎کنی همچنان در مجامع اصولگرایان مورد وثوق‎اند و مواضعشان عامل وحدت است. ایشان مثل مرحوم مدرس سیاست را عین دیانت می دانند و به عنوان یک وظیفه دینی همیشه در مسائل متحدثه و در موارد لزوم حضور داشته و خواهند داشت. آقای ناطق‌نوری هم خودشان بعد از مجلس پنجم گفتند که دیگر در هیچ انتخاباتی نامزد نمی‌شوند. البته من تصور نمی‎کردم که ایشان بر حرف خودشان باقی‎بمانند ولی علی‎رغم انتظار ما در انتخابات مجلس ششم و حتی ریاست جمهوری بعد هم نامزد نشدند و به نظر می‎رسد که هنوز هم روی حرفشان باشند. هرچند که حضور مجددشان در این عرصه قطعاً با استقبال بسیاری از چهره‎ها و گروه‎های سیاسی مواجه خواهد شد. آقای روحانی هم که در مجلس خبرگان فعال هستند و به کارهای‌شان می‎پردازند.

عدم حضور در یک انتخابات به عنوان کاندیدا به هیچ وجه به معنی عدم حضور در مسایل سیاسی کشور و یا غیبت در عرصه های عمومی نیست.

ولی نقش سیاسی‏ای ایفا نمی‌کنند.
البته همانطور که گفتم نقش حضرت آیت الله مهدوی کنی نقش بی بدیلی است و نمی توان از دیگران آن را انتظار داشت. نقش مرجعیت سیاسی را هرکسی نمی‌تواند ایفا کند. ایشان از اول هم چنین نقشی نداشتند اما حضورشان را در مجلس خبرگان حفظ کردند و در کسب رأی مردم برای حضور در این مجلس موفق بودند.

اگرچه نظام انتخاباتی ما با نظام انتخاباتی آمریکا متفاوت است اما همان‌طور که آنجا رقابت بین دو گروه دموکرات و جمهوری‏خواه است، اینجا هم همواره رقابت بین اصلاحطلبان و اصولگراها بوده است. اما با شکل‌گیری مدل روسی در نظام انتخاباتی بین‏الملل، این گمانه‏زنی در مورد انتخابات آتی ایران نیز مطرح شد که در انتخابات ریاست جمهوری بعد کسانی همچون آقایان مشایی یا رحیمی نامزد شوند تا حضور آقای احمدینژاد همچون پوتین در کنار مدودف حفظ شود. این گمانه‏زنی را چقدر محتمل می‏دانید؟

شنیده‏ام که جناب آقای احمدی‏نژاد جایی گفته‎اند که اگر مشایی رئیس‌جمهور شود، افتخار می‌کند که معاون اول او باشد. البته باز هم شنیده‏ام که آقای جنتی در مقابل چنین حرفی در جایی گفته‎اند که صلاحیت مشایی را برای انتخابات ریاست جمهوری در شورای نگهبان رد خواهند کرد. در هر حال بعید است مدل روسی در ایران و یا حتی در نقطه دیگری از جهان قابل الگو برداری یا کپی کردن باشد.

با این حال نامزدی آقایان مشایی و رحیمی را چقدر محتمل می‏دانید؟
همان‌طور که گفتم در تئوری همه چیز محتمل است! این دو بزرگوار هم ممکن است با توجه به شرایط سیاسی موجود در زمان انتخابات کاندیدا شوند.

در عمل چطور؟
در عمل بعید است این دو نفر همزمان نامزد شوند. البته احتمال اینکه آقای مشایی نامزد شود، هست. ولی احتمال اینکه تأیید صلاحیت شود و رأی هم بیاورد را من ضعیف می‌دانم.

آقای رحیمی چطور؟
من با ایشان ارتباط دارم و هنوز احساس نکرده‎ام ایشان مصمم به این کار باشند. البته تا انتخابات ریاست جمهوری بعدی خیلی زمان داریم.

اصولا کشور ما یک کشور دینامیک است و شاید سیاسی ترین کشور در دنیا باشد. مشارکت مردم و آگاهی سیاسی آنان بسیار بالا است. به همین جهت هم انتخابات در کشور ما با شگفتی‏های فراوانی همراه است. در سال 59 بنی صدر با رای بالا رئیس جمهور شد اما با فاصله چند ماه مجلسی ایجاد شد که رای به عدم کفایت سیاسی او داد. در مجلس سوم، نائب رئیس اول مجلس دوم، رای نیاورد. در مجلس چهارم، رئیس مجلس سوم رای نیاورد. در انتخابات ریاست جمهوری هفتم در حالی که مجلس کلا در دست اصولگرایان بود و همه فکر می کردند جناب آقای ناطق نوری با رای بالا انتخاب می شود، آقای خاتمی رای آورد. در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری در حالی که هیچ کس انتظار نداشت، جناب آقای احمدی نژاد با رای بالا انتخاب شد. درباره یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری هم بایستی کمی بیشتر صبر کرد تا فضای سیاسی و کاندیدا ها مشخص شوند تا بتوان نظر داد. 

برخی با تفکیک اصولگرایان به تندرو و کندرو، آقای مشایی را نماینده طیف تندرو میخوانند که در مقابل اصولگرایان سنتی صف کشی می‌کند و از این لحاظ با نامزدی وی مخالفند. نظر شما چیست؟
من اصطلاحاتی نظیر تندرو و کندرو را برای اصولگرایان قبول ندارم. چون یکی از شروط اصولگرایی، اعتدال است و اگر کسی مشی معتدلی نداشته باشد دیگر در دامنه اصولگرایی نیست. بنابراین من کسی را اصولگرای تندرو نمی‏دانم. جناب آقای مشائی نظراتی دارند که از نظر بسیاری از افراد نظرات شاذی می باشد (ایشان شوذ ذاتی دارند) ولی در هر حال اصطلاح اصولگرای تندرو مناسب نیست، شاید "غیر سنتی" مناسب تر باشد.

/111ف

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 114856

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 12
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام KW ۰۸:۰۳ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۰
    0 0
    يكي به نعل و يكي به ميخ كه مي گويند يعني اين!!!!
  • بدون نام IR ۰۸:۴۶ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۰
    0 0
    درود بر خاتمی و موسوی
  • بدون نام IR ۰۸:۴۸ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۰
    0 0
    فونت سوالها جوری است که قابل خواندن نیست لطفا اصلاح شود
  • بدون نام IR ۰۹:۱۵ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۰
    0 0
    حرف حق گفته...پس جواب ندن بعضیا تو کامنت...دمش گرم غفوری فرد
  • احمد IR ۰۹:۳۷ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۰
    0 0
    شاذ و شوذ يعني چه!؟
  • بابک IR ۰۲:۵۶ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۱
    0 0
    حضرت عباسی این مجلس دررأس امور است....
  • بدون نام IR ۰۹:۵۵ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۱
    0 0
    درودبرخاتمی وهاشمی
  • بهروز A1 ۱۶:۳۰ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۱
    0 0
    غفوري فرد ناحق نميگه هاشمي -ناطق - ايت ا... مهدوي كني سرقفلي جمهوري اسلامي هستند .حلا يك عده بادمجون دور قاب چين نون به نرخ روز خور پشت سر بزرگان مملكت صفحه ميزارند .جايگاهي در بين مردم ندارند.
  • سینا IR ۲۰:۰۷ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۱
    0 0
    سلام خدا بر سید علی خامنه ای/سید محمد خاتمی/هاشمی رفسنجانی
  • بدون نام IR ۲۱:۰۶ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۶
    0 0
    انچه حق است باید گفت نه انچه را ها حقش بکنیم بعد بگویم خدایا ما را یار کن تادر گفتار کردار افکارمان میزان حق را رعا یت کنیم انشائالله
  • بی طرف IR ۰۶:۵۹ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۸
    0 0
    کی می تونه بدون جهت گیری سیاسی حرف بزنه
  • بدون نام IR ۱۹:۳۱ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۸
    0 0
    درود بر غفوری فرد با روحیه ولائی و ورزشکاری اش