سیدعلی‌میرفتاح

طبق قرار و مدار قبلی، امروز پنج‌شنبه است و من باید «یاد بعضی نفرات» را بنویسم. اما قبول کنید که توی این تب و تاب حیرت انگیز انتخابات، جایی برای بعضی نفرات نمانده که بخواهم یادشان را زنده کنم. مملکت عجیب و غریب شده و تحولات به حدی رسیده که از یک انتخابات -به نظر من- فراتر رفته و معلوم نیست که پس از شمارش آرا به کجا ختم شود. اگر پیشگویی، همین ده روز پیش می‌آمد و در باره این اتفاقات سه، چهار روزه اخیر، خبر می‌داد، چه عکس‌العملی نشان می‌دادیم؟ آیا اصلاً باور می‌کردیم؟ واقعاً هم باور‌پذیر نبود.

این همه آدم توی خیابان و این همه شور و حرارت و انرژی، از کجا آمد؟ چه شد که یک‌باره کالبدهای بی‌حال و بی‌رمقی که نای پرداختن به کارهای روزمره را نداشتند، جان تازه گرفتند و بیست و چهار ساعته توی خیابان ریخته و شعار می‌دهند و له کاندیدایشان و علیه کاندیدای دیگر کری می‌خوانند. . . بعضی‌ها دارند اظهار نگرانی می‌کنند و این رفتار را به اتفاقات سیاسی تا حدودی خطرناک نسبت می‌دهند.

بعضی‌ها هم البته، نه. می‌گویند این رفتارها هم نشانی است از شور و حال انتخابات. خیلی قصد این را ندارم که بگویم کدام گروه درست می‌گویند و کدام گروه متوهمند، اما این نکته مهمی است که این رفتار و این روحیه، چندان در کشور ما سابقه ندارد و برای مردم ناظر، خلاف آمد عادت است که می‌بینند، یکی، دو میلیون دختر و پسر، بی‌آنکه در وهله اول دغدغه معاش داشته باشند، شب و نصف شب توی خیابان می‌ریزند و بی‌آنکه به یکدیگر حمله کنند، یا یقه یکدیگر را بدرانند، شوخی و جدی علیه هم شعار می‌دهند و مقاصد سیاسی همدیگر را لو می‌دهند.

این قبیل رفتارها ظاهراً توی اروپا چیز عجیبی نیست و موجبات نگرانی را فراهم نمی‌آورد، اما توی ایران، سال‌هاست که کسی از این قبیل حرکات نکرده. . . جالب اینجاست که جز جوانان این دوره اگر هر کس دیگری بنا بود توی خیابان بیاید و موج‌های رنگی راه بیندازد، خیلی زود کار به کتک‌کاری می‌انجامید و مهار کار از دست بانیانش در می‌رفت، اما نسل جدید، حساب شده یا غریزی، از هر طرف که باشد از خشونت اجتناب می‌کند و نمی‌گذارد که کار بالا بگیرد. آن یکی، دو تا دعوا را هم به حساب چشم گاو بگذارید و جدی نگیرید. این دعواهای خرد در مقابل این کثرت آدمیزاد و پریشانی جمعیت، اصلاً به حساب نمی‌آید.

من خودم چندین صحنه شاهد بودم که گروهی این طرف خیابان و گروهی آن طرف خیابان، ایستاده بودند و توأم با لبخند، شعار علیه هم می‌دادند، شعارهایی که از اتفاق و بر خلاف رویه‌های معمول، ذوق فراوانی در ساخت و سازشان به‌کار رفته بود. نه فقط شعارها که حتی اکثر اس‌ام‌اس‌ها و تراکت‌ها و پوسترها هم از صورت صرف ناسزا و فحش خارج شده بودند و به انواع ذوق‌های ادبی و هنری آراسته بودند. وهنی هم اگر بود، به انواع نمک سیاسی و جناحی آغشته بود.

عرض می‌کردم که خودم شاهد بودم و دیدم که نسل جدید -آگاهانه یا غریزی- بدون حقد و کینه با هم نزاع سیاسی می‌کردند. شعار می‌دادند و بعد می‌خندیدند و برای هم دست می‌زدند. من در واقع رفتاری دیدم که هیچ‌گاه در هم‌نسلان خودم ندیده بودم. ما همیشه پس از کوچک‌ترین اختلافی کار را به نقطه انفجار می‌رساندیم و به فحش‌ها و شعارها صورت عینی می‌دادیم و انرژی‌مان را با رفتار خشونت‌بار تخلیه می‌کردیم. شاید یکی از دلایل نگرانی که هم نسلان من دارند همین است که نسل جدید را با خود مقایسه می‌کنند. به قول شاعر «کو چو خود پنداشت صاحب دلق را».

به نظرم هر نسلی خصوصیات خاص خود را دارند. نسل امروز را شاید خوب نشناسیم، اما باید یقین کنیم که با ما فرق دارند و حساب و کتابشان از ما جداست. نه تنها خواسته‌ها و مطالباتشان با ما فرق دارد بلکه سبک و سیاق کارشان هم هیچ شبیه به ما نیست. من وقتی خیل عظیم این خیابانگردهای انتخاباتی را دیدم بی‌اختیار یاد این فرمایش افتادم که یختصمون بغیر حقد.

 اینها با هم دشمنی می‌کنند، بی‌آنکه حقد و کینه‌ای از هم در دل بنشانند. شاید بهتر باشد که یک این بار ما از روی دست این جوانان برومند نگاه کنیم و ببینیم، بلکه یاد بگیریم که می‌شود علیه هم شعار داد و توی خیابان ریخت و فعالیت انتخاباتی کرد، اما از هم متنفر نبود و کینه از یکدیگر را در دل نپروراند. من یکی که دارم سعی می‌کنم و به سختی سعی می‌کنم که در رفتار این بچه‌های نسل چندمی دقت کنم به جای زدن حرف‌های بیهوده، خویش را تاویل کنم. خویش را تاویل کن نه اخبار را. همین.

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 10551

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 16 =