۰ نفر
۱۹ خرداد ۱۳۸۸ - ۰۷:۵۳

سیدعلی میرفتاح

روز اول که قرار شد «کافه خبر» را در صفحه هفت روزنامه راه‌اندازی کنیم، بنا گذاشتیم که درباره همه‌چیز و همه‌کس بنویسیم. در همان ابتدا هم سنگمان را با شما حق کردیم که روزهای هفته را - منهای جمعه - به سیاست و فرهنگ و کتاب و سینما و تلویزیون و یاد بعضی نفرات اختصاص دهیم که هم متنوع باشد و هم حوصله‌ سربر نشود.

امروز که در خدمتتان هستم، 9 روز (روز کاری) از زمان احداث این کافه می‌گذرد و حتی یک روز نبوده که درباره موضوعی غیر از «انتخابات» نوشته باشم. البته من تقسیم‌بندی شنبه، یک‌شنبه‌ام را حفظ کرده‌ام اما پا از حصر انتخابات بیرون نگذاشته‌ام.

آیا با این کثرت خبر و تحلیل و یادداشت که تماماً درباره انتخابات نوشته می‌شود کافه ما هم قوز بالاقوز نشده و موجبات ملالت شما را فراهم نکرده؟ تردیدی نیست که انتخابات حساس است و سرنوشت ملتی به آن بسته است، اما آیا هیچ‌چیز دیگری جز اخبار مربوط به این چهار سوار سرنوشت، موضوعیت ندارد؟

روزنامه‌ها لبالب پر شده‌اند از انتخابات؛ تلویزیون - چه شبکه‌های رسمی و ملی و چه فارسی‌زبان‌های تازه راه‌اندازی شده- انتخابات را مثل ترجیع‌بند مطول،‌ دقیقه‌ای یک‌بار تکرار می‌کنند. توی مهمانی‌ها و ملاقات‌های دوستانه، غیر از انتخابات حرفی نیست. اینباکس گوشی موبایل هرکس چنان از شوخی‌ها و جدی‌های انتخابات لبریز است که ذره‌ای گوشی را کج بگیری، اس‌ام‌اس‌‌ها فرو می‌ریزند. توی دانشگاه‌ها، توی مدرسه‌ها، توی خانه‌ها و حتی توی کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر - هرکجا که پا بگذاری - صحبت از انتخابات است. دیشب - برای من که می‌نویسم و پریشب، برای شما که می‌خوانید - پاسی از شب گذشته، از خانه رفیقی که مهمانش بودم تا در مجاورتش، مناظره انتخاباتی را ببینم بلند شدم که به خانه‌ام برگردم. تمام سه، چهار ساعت مهمانی را از انتخابات گفته بودم و شنیده بودم و مخم داشت سوت می‌کشید از این حجم کثیر خبر و تحلیل انتخابات. هوا در نهایت لطافت بود و به قول بیهقی بارانکی خرد نیز می‌بارید. گفتم در این هوای دل‌انگیز بهاری و در این آغازین ساعت بامداد به خیابان پناه می‌برم که این آتش نهفته انتخابات که در سینه‌ام شعله می‌کشید قدری فروکش کند.

هنوز دنده سه به چهار نرسیده بود که دیدم کانون انتخابات نه در تلویزیون و روزنامه که در خیابان ولی‌عصر است که با انرژی سهمگین خیابان را بند آورده‌اند و دارند برای کاندیدایشان درود می‌فرستند.

هر طور بود بالاخره من از راه بسته خیابان مفری یافتم و به خانه رسیدم، اما روانم نتوانست از انتخابات بگریزد. من در خواب هم داشتم مناظره می‌دیدم و شعار می‌شنیدم و خبر می‌خواندم و فیلم تبلیغاتی تماشا می‌کردم. با این اوضاع و احوال آیا شایسته بود که من بی‌اعتنا به تب و تاب انتخاباتی، کافه‌گردانی کنم؟

انتخابات این دوره ریاست‌جمهوری، اتفاق عجیبی است که نظیرش را در هیچ دوره‌ای - حتی دوم خرداد - و در هیچ جای دیگری نمی‌توانیم ببینیم. من بابت مردم مشتاق و پرحرارتی که نیمه‌های شب در خیابان دیده‌ام ذوق‌زده نشده‌ام و تحت تأثیر این جو فراگیر این حرف‌ها را نمی‌زنم. حقیقتاً بر این باورم که روزگار آبستن وقایع و اتفاقات مهمی است.

از این هم فراتر می‌روم و می‌گویم که جهان را رسم و آیین تازه‌ای در انتظار است. بحث فقط به رفتن و ماندن قوه اجرایی کشور محدود نیست، بلکه روزگار در حال تغییر و تحول است. مردمی که من دیشب توی خیابان دیدم و حتی مردمی که امروز توی خیابان می‌بینم بی‌آن‌که خود بدانند - و حتی بخواهند - دارند آغاز فصلی نو را نوید می‌دهند.

جایی با چندتا از رفقا جمع بودیم و داشتیم اخبار انتخاباتی را دوره می‌کردیم، همین حرف‌هایی که تا اینجا خدمتتان عرض کردم، آنجا هم گفتم. یکی گفت جدی نگیر خیلی از این آدم‌ها که می‌بینی پول گرفته‌اند که عکس و پرچم به ماشین بچسبانند. همان چیزی که خدمت او گفتم به شما هم می‌گویم. از اتفاق همین‌ها هم خود نشانی هستند از اینکه جهان را رسم و آیین تازه ... می‌گردد.

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 10395

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • حسام IR ۱۱:۲۸ - ۱۳۸۸/۰۳/۱۹
    0 0
    آقای میرفتاح اگر این قدر در نوشته هایتان کلمات انگلیسی را با خط فارسی ننویسید خیلی بهتر است ها. مثلا اینباکس، اگزجره، آپ اند داون و... در حالی که اینها معادل دارند شما خیلی راحت انگلیسی شان را می نویسید