۰ نفر
۱۸ خرداد ۱۳۸۸ - ۰۷:۴۸

سیدعلی‌میرفتاح

آدم یا وارد بازی نمی‌شود، یا وقتی شد به قواعد آن گردن می‌نهد. بازی‌های دموکراتیک هم برای خودشان قوانینی دارند. زیر پا گذاشتن این قوانین جز به دموکراسی برره‌ای به چیز دیگری منتهی نمی‌شود. البته دموکراسی برره‌ای هم برای خود -احتمالاً- شیوه‌ای است، اما به شرطی که همان اول، با صراحت بیان کنیم که ما دنبال این نوع انتخابات و این سبک دموکراسی هستیم. شطرنج برره‌ای یادتان هست؟ قطعاً با این اسب و فیل و رخ و سرباز، هزار نوع بازی دیگر هم می‌شود راه انداخت، اما نمی‌توانیم اسم آن را شطرنج بگذاریم که اگر بگذاریم موجبات خنده حضار را فراهم کرده‌ایم.

مردم چرا به شطرنج برره‌ای می‌خندیدند؟ خیلی واضح است. اگر به این پرسش خوب فکر کنیم، خیلی زود در خواهیم یافت که چرا مردم از دیدن بعضی رفتارهای انتخاباتی یا به حد انفجار می‌خندند و یا تا حد سکته عصبانی می‌شوند. البته چون مردم سرنوشت عمومی‌شان را به همین چهار، پنج روز آینده و نتیجه آرا گره زده‌اند، طبیعی است که در این میان کمتر بخندند و بیشتر حرص بخورند. خنده‌ای هم اگر هست، خنده تلخی است که از گریه غم‌انگیز‌تر است.

از مصادیق شطرنج برره‌ای که مخاطب فراوان دارد و می‌گویند قریب دویست میلیون بیننده دارد (العهده علی الراوی) همین مناظره‌هایی است که کاندیداها مقابل هم می‌نشینند تا درباره موضوعات مهم کشور و سیاست‌های گذشته و آینده بحث کنند. اما نکته اینجاست که در حساس‌ترین مباحثه‌ها، بحث اصلی ربطی به سیاست‌ها و عملکردها ندارد. یعنی درست در شرایطی که یک طرف سعی می‌کند تا به حرکت مهره‌های شطرنجش فکر کند و حریف را کیش و مات کند، درست در این بین، حریف گیوه از پا در می‌آورد و محکم روی صفحه شطرنج می‌کوبد. اگر می‌گویم گیوه، قصد -خدای نکرده- وهن و استهزا ندارم، بلکه می‌خواهم رفتارهای شیرفرهادی برره‌ را یادتان بیاورم. باور کنید که گاهی این رفتارها چنان شبیه آن سریال طنز است که آدم منتظر است تا یکی از طرف​ها با حالت استفهامی به دوربین نگاه کند.

من آدم مضطربی نیستم و خیلی خودم را درگیر هیجانات سیاسی و اجتماعی نمی‌کنم. اصولاً تلون مزاجی ندارم و شور و حال محیط مرا متأثر نمی‌کند، با این همه پیش از شروع مناظره‌ها تپش قلب می‌گیرم و اضطراب وجودم را در بر می‌گیرد. حتی روحیه طنزی که باعث می‌شد تا از حوادث فاصله بگیرم و از ارتفاعی دیگر به قضایا نگاه کنم هم به یاری‌ام نمی‌آید و با دلهره و عصبانیت پای تلویزیون می‌نشینم و تا مرز سکته پیش می‌روم. در بین دوستانم شبیه به خود زیاد یافتم. یعنی دیدم که آن‌ها هم مثل من نمی‌توانند آسوده بر کنار بنشینند.

یقین دارم که بسیاری از شما نیز در این تجربه‌های پر از ترس و دلهره با من شریک هستید. دلیل این حالت البته تا حد زیادی به این بر می‌گردد که شرایط و اوضاع به گونه‌ای است که نمی‌توان آسوده بر کنار نشست. به قول خواجه شیراز دوران، دورانی است که «چو نقطه عاقبتم در میان گرفت». عرض کردم خدمتتان، ما سرنوشت سیاسی و اجتماعی و حیثیتی خود را خواسته و ناخواسته به انتخابات گره زده‌ایم و نمی‌توانیم بی‌اعتنایی شاهوار خود را حفظ کنیم. اما دلیل دیگر این اضطراب و دلهره به رفتار کاندیداهایی بر می‌گردد که بدشان نمی‌آید تا قاعده بازی را بر هم بزنند. شما هم لابد مثل من دیده‌اید که در این مناظره‌ها طرف​ها با هم بحث نمی‌کنند، بلکه با ادبیاتی متفاوت، به یکدیگر ناسزا می‌گویند.

من البته بی‌انصافی است اگر همه را با یک چوب برانم و تمامشان را به رفتار برره‌ای متهم کنم. قطعاً بعضی‌هایشان مجدانه سعی می‌کنند تا از شیوه منطق و حساب و کتاب و قواعد دموکراتیک و اقتضائات اخلاق حسنه خارج نشوند. نامشان را به دلایلی نمی‌آورم و به خودتان واگذار می‌کنم که مصداقش را بیابید. اما به طور کلی بخشی از عصبانیت ما ناشی از این است که می‌بینیم قاعده بازی را رعایت نمی‌کنند. از جواب سؤال‌ها طفره می‌روند، جو که نه، علف هرز خود را گندم می‌نمایند و سعی در تحمیق عوام دارند و بازی را نه به نفع خود که به نفع آینده‌ای تیره و تار بر هم می‌زنند.

شنیده‌ام که موقع بازی‌های جام جهانی، آنقدر اضطراب مخاطبان بالا می‌رود که در پایان هر بازی حساس، مراجعات سکته‌ای اورژانس‌ها افزایش می‌یابد. فرض کنیم که در این بازی‌ها همیشه یک طرف هست که اگر اوضاع را به ضرر خود ببیند، از قواعد مستطیل سبز عدول می‌کند و با لگدهای آهنین به جان پای حریف می‌افتد.

در این صورت علاوه بر مراجعات سکته‌ای، مراجعه به دایره متوفیات نیز زیاد می‌شود. بلا تشبیه آیا مناظره‌ها به چنین بازی جوانمردانه‌ای دچار نشده‌اند؟ امیدوارم التفاط فرموده باشید که من نه له کاندیدایی حرف زدم و نه علیه کاندیدای دیگری، بلکه توضیح دادم که این شیوه قبیح اگر نهادینه شود، باید فاتحه هر نوع گفت و گو و مباحثه و حتی مجادله‌ای را خواند که از قدیم گفته‌اند: «الناس علی دین ملوکهم». اگر بزرگان نتوانند با هم بحث کنند، ما هم چاره‌ای نداریم جز اینکه این‌طرف و آن طرف جوی بایستیم و هر چه نه بدتر را بار هم کنیم. خدا عاقبتمان را ختم به خیر کند.

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 10300

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 7 =