۰ نفر
۸ دی ۱۳۹۱ - ۱۹:۱۵

تجربه ای دیگر از نویسنده ای که در سالهای بحرانی مربوط به برآمدن وهابیان و تخریب بقاع متبرکه ائمه بقیع (ع) به بیان علائم ظهور پرداخت را در اینجا ملاحظه خواهید کرد.

 یادآوری
شاید کسانی بخواهند بدانند که چرا بنده بحث ظهور را پی گرفتم؟ در پاسخ این دوستان عرض می‌کنم بنده از ماهها پیش مشغول نگارش کتابی در باره «مهدیان دروغین» بودم. بخشی از این کتاب در باره بالا گرفتن مباحث ظهور از قرن هفتم هشتم هجری به بعد بود، بحثی که تحت عنوان ظهور اندیشه های منجی گرایانه چندین بار توسط پژوهشگران و دانشجویان مختلف به آن پرداخته شده است. در ادامه آن مباحث به بحث ظهور در دوره صفوی پرداختم و از ماهها پیش مقالاتی در این باره انتشار دادم. ادامه کار را در باره دوره قاجاریه پی گرفتم. همین زمان بود که آن سخنرانی صورت گرفت و بنده هم یادداشتی در باره آن نوشتم. پاسخ‌هایی به آن داده شد. قرار نبود بنده آن جا بحث علمی ارائه دهم، تنها بنایم آن بود که اعتراضم را نسبت به آن اظهارات که آنها را بدعت آمیز می‌دانستم ابراز نمایم. وقتی تهمت ها آغاز شد، بنده در ادامه پژوهش سابقم، شروع به انتشار اینترنتی برخی از آنها کردم تا روشن نمایم چرا بابت بالا گرفتن بحث های ظهور که سعی می کند آن را نزدیک نزدیک نشان داده و برای آن قواعد معین کرده و نمودار بکشد، نگرانم. در آن پاسخها که سیاسی شده بود، تهمت‌هایی هم بود. از جمله این حربه پوسیده که مثلا فلانی جانبدارانه از انجمن در کتابش مطلب نوشته است. از اتفاق آن را پاسخ دادم و گفتم که بنده تابع جریانهای سیاسی روز نیستم. هم در باره انجمن و هم دارالتبلیغ و هم جریانهای دیگر سعی کرده ام بی طرف باشم و واقعیت امر را که گاه  انتقاد هم هست بگویم. بماند که به هر حال بنده هم به عنوان کسی که در درون این انقلاب بالیده گاه زیاده از حد از مخالفانش سخن گفته‌ام. از خداوند می‌خواهم که انصاف را همیشه در درون بنده زنده نگاه دارد.
اما نسبت به برخی از مطالب نوشته شده، باید عرض کنم بنده آن قدر در باره تشیع و امامت و امامان نوشته‌ام که کسی نتواند در این باره مطلبی در باره‌ام اظهار کند، و در مقابل بنده حاضر نخواهم شد مذهب تشیع را که بنایش بر عقل و خرد است دست کسانی بدهم که جاهلانه یا فریبکارانه و برای جذابیت بیشتر مثل اسلاف خود که نمونه‌هایش را در این گزارشها می‌بینید، حاضرند هر رطب و یابسی را بهم ببافند. بنده به حکم لباسی که پوشیده‌ام و وظیفه ای که دارم اگر چیزی به نظرم رسید ابراز خواهم کرد. طبعا افتخار می کنم که روش سید مرتضی و استادش شیخ مفید را دارم و دین را با لاطائلات و خزعبلات در نمی آمیزم و تا آنجا که عقل خدادادی‌ام اجازه می‌دهد، می کوشم تا مبانی اعتقادیم را با خرد بسنجم. این حرفها را هم که خردگرایی پدیده ای غربی است و این عقل، عقل جزوی است و در غرب بالیده و .... مرور کرده‌‌ام.
بهتر است کسانی که یادداشت های بنده را در باره مدعیان دروغین مهدویت یا ترویج کننده‌گان دیدگاه‌های تطبیقی علائم ظهور می خوانند، منصفانه قضاوت کرده و دقت بیشتری در آنها نمایند. هدف اصلی من از این نوشته‌ها آن است تا نشان دهم نباید اصل مسلم و زیبای انتظار فرج را با تطبیق های مسخره‌ای که می‌کنند و نمونه‌هایش را در این مقالات می‌بینند، برای نسل جدید زیر سؤال ببرند. عبرت گرفتن از گذشته که نمونه‌هایی از آن را در این یادداشت‌ها نقل کرده‌ام دقیقا برای نشان دادن همین امر است. در بیان این عبرت ها خواستم همه بدانند که چندین و چند بار کسانی در گذشته و حالا هم به تبع آن، این مطالب را مطرح کرده و می کنند و همان طور که در گذشته اتفاقی نیفتاده، اکنون نیز نباید انتظار اتفاقی داشت مگر آن که خداوند متعال مقدر کرده باشد.
به نظرم بنده، اگر امام خمینی (رضوان خدا بر او باد) ـ که گاه این افراد جملات ایشان در باره وصل شدن انقلاب به ظهور امام زمان (ع) را با نظریات من درآوردی و بدعت آمیز و سیاسی روز خود ربط می دهند ـ به مطالب اینان در باره رسیدن ظهور باور داشت، به جای انقلاب کردن و گرفتن حکومت، یک اسب سفید بر می داشت و هر عصر جمعه به اطراف قم می برد. اما ایشان فقه و ولایت فقیه را بهتر می‌شناخت. لذا به نیابت از آن حضرت، خودش رهبری انقلاب اسلامی را ربر عهده گرفت و اکنون سی سال است که انقلاب به دست ایشان و رهبری معظم فعلی انقلاب راه خود را از میان طوفان حوادث عبور داده است. آرزو داریم که این مسیر به سلامت بگذرد و گرفتار انحراف و سرگردانی نشود و با درست عمل کردن، همواره مردم را که به قول آن بزرگوار اساس انقلاب هستند پشت سر خود داشته باشد. طبعا این مردم منتظر ظهور امام زمان (ع) خواهند ماند و هر وقت آن بزرگوار آمد، در رکاب ایشان خواهند بود. آنچه اکنون آنان را رستگار می‌کند عمل به همین قرآن و فرمایشات مسلم و یقینی حضرت رسول (ص) و عترت طاهره و کتب فقهاست.
اکنون در اینجا نمونه‌ای دیگر از این دست بیان علائم ظهور را در یک دوره بحرانی دیگر یعنی سالهای 1300 تا 1304 شمسی بیان می‌کنیم، آن هم به دست یک نویسنده حرفه ای در این مباحث که عمری را صرف همین مطالب شگفت کرد.

 


 

کتاب فجایع الدهور فی انهدام القبور در علائم الظهور
یکی از آثاری که در باره علائم ظهور در بحبوحه و مشروطه و سپس سالهای پس از جنگ جهانی اول، کودتای 1299، منازعات میان مردم عراق با انگلستان، برآمدن وهابیان و تخریب قبور ائمه بقیع علیهم السلام نوشته شد، اثری بود با نام «فجایع الدهور فی انهدام القبور در علائم الظهور». این کتاب مجلد دوم اثری است که مؤلف نام آن را «براهین الفرقان در ابطال نواسخ القرآن»‌ نامیده است. نویسنده آن ابوالحسن مرندی است که آثاری چون نورالانوار و مجمع النورین دارد و آن ها هم مملو از همین قسم مطالب است. اثر موجود یعنی فجایع الدهور در سال 1344 ق [1305ش و 1926م] نوشته شده است
این کتاب ضمن چند بخش و خاتمه در تلاش است تا مجموعه‌ای از رخدادها را با شماری روایت ساختگی که مطالعه برخی از روایات و تطبیق ها سبب روییدن دو شاخ بر سر آدمی می شود، به عنوان علائم ظهور نقل کند.
بیشتر هدف وی شرحی از چگونگی رخ دادن این فجایع و در رأس آنها سه حادثه (1) تخریب بقاع متبرکه در بقیع، (2) تسلط انگلیسی ها بر عراق به خصوص بصره و (3) مشروطه ایران است.
روال کتاب آن است که چند روایت را ترجمه و شرح کرده با این رویدادها منطبق نموده و تلاش می کند تا رشته‌ای میان همه آنها به عنوان آن که نشان ظهور است ایجاد کند. گرایش وی یا به عبارتی گفتمان دینی ـ سیاسی او برگرفته از نوعی گرایش سنتی دینی در مخالفت با مشروطه، مخالفت با تسلط فرنگی‌ها، محکوم کردن رفتار وهابیان و نیز تسلط متجددین در ایران است.


فهرست این فجایع به این شرح است:
1 . فاجعه اولی شرح قضیه هائله طایفه زنادقه وهابیه نسبت به هتک الحرمین الشریفین و مدینه طیبه و انهدام قبه سامیه ائمه بقیع و هدم بیت الاحزان صدیقه طاهره و....
2 . فاجعه ثانیه در بیان ممانعت بریطانیه ابلیس ابالیس پرتلبیس کره ارض حجاج و معتمرین را از حج حجة الاسلام و زیارت روضه مقدسه خیر الانام
3. فاجعه ثالثه تصرف کفار مشاهد ائمه اطهار (ع) را.
4. فاجعه رابعه... [گویا فراموش کرده آن را بیاورد]
5. فاجعه خامسه شرح قضیه متجاسرین طایفه غبطیها [کذا] مثل اسمانوس در تخریب بیت المقدس قبله انبیاء
6. فاجعه سادسه در شرح هدم و خرابی قبه طاهره حضرت عبدالله والد خاتم انبیاء
7. فاجعه سابعه در باره چندین مجلس ش ورا که «از ابتدای خلقت آدم ابوالبشر الی یومنا هذا در انهدام ارکان اسلام و تغییر احکام کتب سماویه ... برپا شده.
این کتابچه از نقطه نظر شناخت دیدگاه‌های یک واعظ شیعی در باره اوضاع جهان اسلام، تشیع و پاره‌ای از اتفاقات سیاسی و اخلاقی و نیز انقلاب مشروطه در ایران جالب است. نوع استدلالها، نقدها و تفسیرهایی که وی از این تحولات دارد، می‌تواند ما را در جریان گفتمان رایج بر گروهی از متدینین این روزگار یعنی سالهای پس از مشروطه تا روی کار آمدن رضاشاه را بدست دهد.
اما از غرایب این نوشته جعلیات عجیب و غریبی است که در حوزه حدیث صورت گرفته است. بخشی جعل اصل حدیث و شماری هم تطبیق های شگفت که نوعی بازی است که قرنهاست در جریان است و هیچ گاه منتج هیچ نتیجه ای نبوده است. با این حال، این جماعت در برخورد با توده ها که به راحتی سخن آنان را می‌شنوند، همواره برای بازار گرمی از این تطبیق ها استفاده می‌کردند و تحت عنوان علائم ظهور جمعیتی را به گرد خویش فراهم می آوردند.
در همان آغاز کتاب یاد کرده است که جمله «شدة الفتن بنا» بر اساس حساب ابجد عدد 1324 را نشان می دهد که مطابق «جعل مشروطه» در سال 1324ق دارد. بنابرین تکلیف مشروطه را همین جا مشخص کرده و البته بعد از آن مکرر به این بحث پرداخته است.

 

حدیث منسوب به امام صادق (ع) در باره بریطانیه
نویسنده ضمن فاجعه دوم که ممانعت انگلیسی ها از حج است و بنا به این توضیحات مربوط به استقرار آنان در بصره، با کمال شگفتی حدیثی نقل کرده است که به قول خودش به نقل از «عوالم العلوم در لمعان الانوار» از امام صادق (ع) نقل شده و کلمه «بریطانیه» در آن از زبان امام آمده است. همو پس از نقل متن عربی منبع «بحار» را هم بر آن افزوده و نوشته است: روایت سدیر صیرفی مروی در کتاب بحار و عوالم و....». اما متن عربی:
عن سدیر الصیرفی: قال: کنت عند ابی عبدالله علیه السلام و عنده جماعة من اهل الکوفة و أقبل علیهم و قال لهم: حجّوا قبل أن لا تحجوا. قبل این یمنع البریطانیه. فحجوا قبل ان هدم مسجد بالعراق بین نخل و انهار و حجوا قبل ان تقطع سدرة بالزوراء علی عروق النخلة ....
سپس می نویسد: حاصل روایت سدیر صیرفی مروی در کتاب بحار و عوالم علوم و بحار مجلسی از حضرت صادق علیه السلام که در خدمت آن حضرت بودم در حالتی که جماعتی از اهل کوفه خدمت حضرت جعفر بن محمد و عازم مکه معظمه بودند. حضرت خطاب به اهل کوفه امر فرمود که بروید به حج پیش از آن که ممنوع شوید از رفتن به حج و منع کنند شما را برطانیه که طایفه افرنج باشند. ........ [ص 6 ـ 7]
در بحار جلد 47 صفحه 122 به جای کلمه "بریطانیه"، " البر جانبه" آمده است ولیکن همان طور که شاهد هستید در این منبع به "بریطانیه" تبدیل شده است. همانجا مرحوم مجلسی کلمه «البر جانبه» را معنا کرده است که «ای ان یکون البر مخوفا لایمکن قطعه» در واقع این تعبیر دو کلمه «البر» و «جانبه» است اما نویسنده این اثر آن را یک کلمه آن هم به صورت البریطانیة در آورده است!

  

 

بنی قنطورا فرنگی های ترک
پس از آن با اشاره به روایتی که در باره قوم قنطورا در منابع شیعی آمده و این که در محلی در بصره اقامت خواهند گزید، شروع به تطبیق بنوقنطورا بر انگلیسی ها کرده است، هر چند در اینجا هم «ترک» و «فرنگی» را با هم درآمیخته که خود شاهد هستید:
در کتاب عوالم العلوم روایت شده قال رسول الله صلی الله علیه و آله: تارکوا الترک ما ترکوکم فان اول من یسلب من امتی ملکها و ما خولها الله لبنوا قنطورا ابن کرکر و هم الترک.
ترجمه را چنین ادامه می‌دهد: حاصل کلام معجز نظام خاتم پیغمبران آن که محاربه و جنگ نکنید با طایفه ترک مادامی که طرف نشوند با شما. بدرستی که اول کسی که املاک و اموال امت مرا و آنچه را که خداوند عالم عطا فرموده بر امت من از نعمت های ظاهر و باطنی که زیارت ائمه اطهار علیهم السلام باشد به یغمار و غارت و تاراج می‌ برند اولاد قنطورا ابن کرکر. ایشانند طایفه ای که قوم افرنج باشند. [ص 9]
سپس باز با توجه به نقل «یوشک بنوقنطورا ان یخرجوا أهل العراق من عراقهم»‌ می نویسد: این که نزدیک است اخراج نماید طایفه افرنج اهل عراق عرب را از عراق. بدرستی که می بینم آن طایفه را مردمک چشمشان کوچک، صورتشان عریض یخرجون اهل البصرة من البصره و ینزوی اهل البصرة من البصرة می فرماید حضرت امیر (ع) می بینم آن طایفه را که بیرون می نمایند اهل بصره را از بصره و خارج می شوند اهل بصره از بصره..... [ص 10]

 

آتش در حجاز از علائم ظهور
در فاجعه سوم با ذکر چند روایت، از جمله این که قائم (ع) ظهور نخواهد کرد تا آن که کفار پنج رود بزرگ سیحون و جیحون و فرات و دجله و نیل را بگیرند و این روایت حضرت زین العابدین (ع) که فرمود: وقتی نجف را آب سیل و باران فروگرفت و آتش در حجاز برخاست و بغداد دست ترکان افتاد، توقع ظهور داشته باشید. مؤلف پس از آن ترک را عبارت از فرنگی ها دانسته می‌نویسد: حاصل کلام معجز نظام حضرت امام زین العابدین علیه السلام زمانی که جاری شد آب نجف اشرف شهر امام شما و ظاهر شد آتش در حجاز و سایر شهرها و تملک و تصرف کرد طایفه ترک که افرنج باشد شهر بغداد را منتظر فرج و ظهور قائم آل محمد (ص) باشید. [ص 17]. وی می‌گوید:‌ مراد از ظهور آتش در حجاز حرمین شریفین و سایر مدن و بلاد نایره آتش حرب و جنگ و خراب کردن طایفه زنادقه وهابیه قبه ائمه بقیع و بیت الاحزان و قبور مطهره اجداد و اعمام و اصحاب و زوجات خاتم پیغمبران است. [ص 18].
وی در اینجا متن کامل بیانیه مرحوم شرف الدین را که به عربی و در باره تخریب بقاع بقیع است آورده است [ص 19 ـ 29 و در جای دیگری ـ باز آن را آورده و می نویسد که عین لایحه را نقل در این کتاب کردم که در صفحه روزگار ما ماده تاریخ و حدیث قرون آینده شود ص 92 ]. وی سپس به مقایسه کارهای وهابیان با کار قرامطه و همکاری بریطانیه می‌پردازد [ص 39ـ 40].

 

فاجعه هفتم: مشروطه
فاجعه هفتم به مسائل داخل کشور ایران بر می‌گردد و مشروطه و مجلس را هدف می‌گیرد. این فاجعه با این شرح آغاز می‌شود که: در اسلام چندین شورا منعقد شده و از هر کدام صدماتی به اسلام رسیده که تا قیامت اثرات آن باقی خواهد بود. یکی شورای دارالندوره که برای قتل پیغمبر تشیکیل شده بود.... دیگری سقیفه بنی ساعده که افتتاح مجلس شوری برای غصب خلافت و تقل حضرت ولایت مآب شد.... دیگری مجلس شورای شش نفری که عمر تشکیل و انتخاب وکلاء نمود.... و دیگر مجلس شورای ملی که در دارالخلافه طهران منعقد شده.
اما کدام روایت بر این امردلالت دارد؟ مؤلف چنین شرح شرح می‌دهد: خاتم پیغمبران صلی الله علیه و آله فرمود: الویل الویل لامتی من الشوری الکبری و الشوری الصغری. سئل (ص‌) فی تعیینهما؟ قال: الشوری الکبری تنعقد فی بلدی هذا ... و الصغری تنعقد فی الغیبة الکبری فی الزوراء لتغییر سنتی و تبدیل احکامی....
وی ادامه می‌دهد: زوراء چنان که در کتاب غیبت نعمانی معاویه بن وهب از بعض محدثین روایت می کند، زوراء شهر ری است، چنان چه صادق آل محمد علیهم السلام از یکی از اصحابش پرسیدند: آیا می‌ شناسید زوراء را ؟ عرض کرد: فدای تو شوم، می گویند بغداد است. فرمود: آیا داخل بلده ری شده‌ اید؟‌عرض کرد: من اهل ری هستم. فرمود آیا بازار حیوان فروشها را می شناسی؟ عرض کرد: بلی. فرمود: کوه سیاه که در طرف راست بازار حیوان فروشان را می شناسی؟‌ عرض کرد: بلی. فرمود: همانجا شهر زوراء است.... جعل قانون اسیاسی و تقدیمش به قرآن بکثرت عقول ناقصه بائره و آراء مضله جرئتا علی الله و عداوتا لمحمد بن عبدالله ... اعظم از کشتن حضرت سید الشهداء ارواحنا فداه است [فجایع: 57 ـ 61]
بدین ترتیب مشروطه نیز فاجعه‌ای برابر آنچه در بصره و حرمین رخ داده، از علائم ظهور است. وی در جای دیگر با ابراز اینکه «دین خدا و احکام خاتم پیغمبران (ع) محفوظ نمی‌شود با عقلهای ناقص و کثرت آراء باطله [یعنی همین مجلس مشروطه] و این که چطور این مجلس به عنوان «وکلای سی کرور ملت ایران در دوائر مقر سلطنت اسلام» چه معنایی دارد با وجود «حجج اسلام که مصداق کلام ثامن ائمه الانام می باشند»‌ و این که این مجلسیان «بکثرت آراء» به «اختراع احکام»‌ کرده از قرآن چشم پوشی می کنند و باز «ابلیس را بر طاق نسیان گذاشتند به محض اعمال کثرت آراء از قضیه هائله فاجعه هتک حرمین شریفین و انهدام قبه سامیه ائمه بقیع و در تخریب بیت الاحزان صدیقه طاهره بضعة النبی (ص) به خوشنودی جابر زمان بریطانیه و حرکت وحشیانیه زنادقه وهابیه تغافل ورزیده». [ص 69]. وی در جای دیگری ازاین که علما و اولیای دولت در قبال تخریب بقیع فعالیت جدی ندارند از آنان گلایه می‌کند.

  

«مشروطه» و «مشرک» از لحاظ حروف ابجد یک عدد را نشان می دهند!
وی در ادامه از فساد عقایده باطله چهار طایفه ضاله مضله صحبت کرده است. نخست مزدکی‌ها، دوم خوارج نهروان، سوم فرقه بالشویک که روایت «ان من السنین سنون جواذع تجزع فیها .... فیذهب فیها مسلک الملوک الجبابرة و القضات الخونة» را حمله بر آنان کرده کلمه «الرویبضه» حمل بر آنان می‌کند. به نظر وی کلمه «مشرک» از نظر ابجدی و «مشروطه» برابر هستند. و شعری هم به عربی برای آن آورده است:
الدین دین الواحد الفرد الصمد / طوبی لعبد مسلم به استبد / و لیست المشروطة الاّ بدعة / تساوی المشرک حتی فی العدد [ص 76]. اما به طور رسمی، طایفه چهارم از ضاله و مضله را همین مشروطه‌چیان دانسته است: فرقه مشروطیین که ظهور این طایفه در اواخر شاه سعید مظفرالدین شاه ـ طیب الله مضجعه ـ شایع و ظاهر شده که این طایفه بعضی بعینه پیروی مسلک طایفه مزدکیین را دارند که عبارت از عزل و نصب وزراء و امراء و سلاطین و نهب اموال اغنیا و هتک اعراض ضعفاء و تحمیلات رعایا و تزاید جرم و جریمه زیر دستان بر خودشان ....» است. [ص 76]. پدید آمدن این مشروطه را هم مصداق این فرمایش امیر المؤمنین (ع)‌دانسته است که «و یتخذ المؤتفکة بیتا و دارا و یبطل العرب و یتخذ العجم عجم الترک اولیاء و وزراء». سپس می‌افزاید: احتمال می رود عجم الترک بیان باشد نه مفعول که مقصود عثمانی باشد که آنها هم دولت اسلامند و مشروطه شدند و قرآن و آیات و احکام را پشت سر انداختند. (ص 78).

 

اعدام شیخ فضل الله در روایت منسوب به امام علی (ع)
در اینجا دوباره سراغ بنوقنطورا آمده و این که «و عبر بنو قنطورا نهر جیحان و شربوا ماء دجله و هموا بقصد البصرة و الابله...» .. شاید مضمون کلام امیر المؤمنین (ع) این باشد که تصرف می کند لشکر هندی (انگلیس) بلده بصره را و محل جنگ قرار می‌دهد او را و طایفه عرب ضایع می‌شود و عجم های ایران و زیر و فرمانفرما و حکمران می‌نمایند و عجم های ترک را شاید که عبارت از نصارا و یهود اروپا که مستشار و مشاورهای دوایر دولت اسلام می نمایند و باطل می کنند حدود و احکام خدا را .... (ص 78). این خطبه که از خطب ملاحمه حضرت است به نظر وی چنان است که «و در هر فقره خطبه ملاحمه حضرت امیر (ع) اشاره به قتل و صلب شیخ شهید نوری قدس سره می فرمایند که عین خطبه را رقم می‌نمایم از بحار.... و سپس متن را نقل می کند: وَیْلٌ لِأَهْلِ الزَّوْرَاءِ مِنْ بَنِی قَنْطُورَةَ وَ مِنْهَا لَکَأَنِّی أَرَى مَنْبِتَ الشِّیحِ عَلَى ظَاهِرِ أَهْلِ الْحِضَّةِ قَدْ وَقَعَتْ بِهِ وَقْعَتَانِ یَخْسَرُ فِیهَا الْفَرِیقَان‏. حاصل کلام معجز نمای آن حضرت آن که گویا می بینم کشتن شیخ را در محضر اهل حصار محکم ... و مخفی نماناد که عدد حروف الشیهد فضل الله 1327 و مطابق با سال شهادت ایشان است. (80 ـ 81).
باز دو روایت در مذمت اهل ری آورده ... بدرستی که اهل ری می میرند در حالتی که تشنه می باشند و داخل قبرها با حالت تشنگی و محشور می‌شوند از قبر با حالت تشنگی. سپس باز با توجه به کلمه بنوقنطورا می‌نویسد: شاید اشاره است در این ایام به این که لشکریان هندی (انگلیس) اخراج می نمایند اهل عراق را از عراق خودشان و خارج می شوند اهل بصره از بصره .... و شاید مراد از بنی قنطورا اشاره به طایفه هندیه و قشون انگلیس باشد (ص 82).

 

باز هم در باره مشروطه و تخریب بقاع متبرکه بقیع
مخالفت وی با مشروطه و تطبیق برخی از روایات تاریخی و علائم ظهور بر آن پایان نیافته و او پس از شرح برخی از روایات تاریخ اسلام و تطبیق آن می‌نویسد: صدمات و لطمات جاعلین و واضعین قوانین جدیده اساسی و غیرها برضد در مقابل قرآن منزل بر خاتم پیغمبران (ص) که ناسخ کتب آسمانی است در بلاد اسلام و مقر سلطنت سلاطین عظام حافظین بیضه اسلام و ضرر چهار نفر طراز اول امضا کنندگان قانون اساسی و غیره که مأخوذ از مجعولات نصاری و اروپائیین بوده، معمول داشتن در وائر اسلام هزاران مرتبه به اسلام احکام قرآن از صدمه پنج نفر کفار قریش به وجود اقدس رسول خدا (ص) بالاتر و بدتر بلکه از ضرر یزید بن معاویه به سید الشهداء و اصحابش (ع) اشنع و اقبح است. [ص 104 ـ 105].
سپس شرحی مفصل از تخریب قباب روی قبور ائمه (ع) و بازخواست از دولت و علما برای توجه به آن کرده، از فعالی مخبرالسلطنه یاد کرده و سپس با اشاره به این که دولت روی به شوکت و قدرت است، می‌خواهد تا توجه بیشتری به این جهت داشته باشند.
در پایان با ارجاع به «عبدالرؤوف مصری میناوی شافعی از علمای عامه و شیخ الشهید فقیه احمد الثانی از امامیه در کتاب حقائق در حدیث خیر خلائق»‌ این روایت را نقل می‌کند که «قال رسول الله (ص) سیأتی زمان علی امتی یخربون قباب الائمة بالبنادیق. یعنی بزودی خواهد آمد زمانی که خراب می‌نمایند قبه های ائمه اطهار علیهم السلام را با گلوله. [ص 122].
صفحات پایانی کتاب به همین منوال با انتقاد از قوانین بشری و قانون اساسی و ذکر برخی از روایات در این باره ادامه می‌یابد تا پایان کتاب که144 صفحه است آمده:
تم الکتاب بعون الملک الوهاب بید اقل ابوالحسن النجفی المرندی صاحب مجلدات نورالانوار فی شهر ربیع الثانی 1344.

 

 

کد خبر 266821

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 9
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • احمد IR ۲۲:۵۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۸
    31 7
    با سلام قطعا این سری مقالات مربوط به مهدویت و ماجرای تطبیق و تعیین وقت ظهور بی اندازه مفید است و مانع از تکرار این نوع تطبیق ها و تعیین ها. حقیقت آن است که در منابع مربوط و گاه نامربوط بسیار از این جریان ها دیده می شود. امیدواریم این کتاب شما زودتر به چاپ برسد. بهتر است در کتابتان تمام رفرنس ها و آدرس ها به صورت علمی و مرسوم و نیز صورت چاپی کتابتان به صورت زیبا و متین به چاپ برسد
  • بدون نام IR ۰۰:۴۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۹
    31 6
    خوبی این مقالات اینه که دیگه شعیب بن صالح ها دیگه ظهور نمی کنند
  • بدون نام IR ۰۳:۰۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۹
    5 16
    میشه بگین مشکلی که مجلس مشروطه ایجاد کرد چه بود؟
    • بدون نام IR ۰۹:۵۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۹
      15 2
      استاد بافته های آن نویسنده را نقد کرده است و نه مشروطه را.
  • الف IR ۱۲:۴۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۹
    4 3
    من میگم همین که سند هست، همینکه شما با سند همه چیز را نشان میدهید دال بر ان است که غیر مستند صحبت نمیکنید
  • علی IR ۱۳:۳۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۹
    13 4
    حاج آقا هرچی بنویسی خوبه شکی نداریم قلمی که پشتوانه آن میلیون ها کتاب و سند است قطعاباید با تکیه برخرد و عقل بنگارد.شما کار خودتان را انجام بدهید نگران حواشی بی مایه نباشید
  • محمد IR ۱۳:۴۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۹
    7 4
    با سلام و تشکر از جناب جعفریان امیدوارم همه مباحث و مسائل کشور در فضایی سالم و به دور از اغراض خاص و برای رسیدن به حقیقت مورد بررسی قرار گیرد. مقاله شما را در این مسیر دیدم و انشاء لله سنت حسنه ای بشود
  • دانشگاه مفید IR ۲۱:۵۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۹
    7 4
    کتاب تحلیل تاریخی نشانه های ظهور هم در این باره است می گوید حسنی و خراسانی و پرچمهای سیاه اصلا درست نیست.
  • از سار کاشان IR ۲۱:۴۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۰
    4 8
    از مقالات استاد لذت می برم . با این روشنگری ها نان عدهای دغل آجر خواهد شد.