آزادگی یکی از شعارهای اساسی نهضت حسینی است ، امام حسین(ع) نه تنها آزادگی را سرلوحهی عمل خویش قرار داد بلکه نسبت به اقوام و یاران خویش نیز این اصل را رعایت کرد و آنان را در همراهی با خویش آزاد و مخیّر گذاشت. به همین دلیل در شبهای قبل از شب عاشورا بسیاری از همراهان ، از امام (ع) جدا شدند و تنها حدود هفتاد و دو نفر باقی ماندند. اما شگفت آور این است که حضرت در شب عاشورا نیز این عدهی باقیمانده را نیز در انتخاب راه خود آزاد گذاشتند. امام سجاد (ع) در این باره می فرماید:
«در شب عاشورا ، پدرم اصحاب و یاران و همراهان را درخیمه ای جمع کرد و خطاب به آنان فرمود؛ ای خاندان و شیعیانم، این شب را چون شتری راهوار به حساب آرید و خود را نجات دهید که آنان جز شخص مرا نخواهند و اگر مرا بکشند در فکر شماها نباشند، خدا شما را رحمت کند ، نجات یابید بیعت را از شما برداشتم و پیمانی که با من بستید نادیده پنداشتم.
وقتی سخن امام به اینجا رسید همهی یاران یک صدا گفتند:
سوگند به خدا! تو را تنها نخواهیم گذاشت، مردم به ما چه خواهند گفت؛ بگویند که امام و بزرگ خود را در میان دشمنان تنها گذاشتند؟ سوگند به خدا ! با تو هستیم تا کشته شویم. »
امام (ع) در پاسخ آزادمنشی یاران ، به آنها وعدهی شهادت خود و بقیه را در فردای آن روز اعلام مینمایند. امام حسین (ع) در گودال قتلگاه و در آستانهی شهادت و هنگامی که حرامیان درنده خوی آل ابی سفیان بسوی خیمه ها یورش می آورند سعی می نماید که آنها را با دعوت به آزادمردی از حمله به کودکان و زنان بیگناه باز دارد و می فرماید:
« وای بر شما! ای پیروان آل ابوسفیان !! اگر دین ندارید، و شما از قیامت نمی ترسید، پس در این دنیا آزاد مرد باشید، بجای خود برگردید، اگرخیال می کنید که از قوم عرب هستید.»
افزون بر این ،عزت طلبی و ذلت ناپذیری نیز درقیام حسینی متبلور است.عزّت چه به عنوان خصلت فردی یا روحیهی جمعی ، به معنای مقهور عوامل بیرونی نشدن، شکست ناپذیری ، صلابت نفس ، کرامت و والایی روح انسانی و حفظ شخصیت است . به زمین سخت و نفوذ ناپذیر، « عُزاز» گفته می شود ، آنانکه از عزّت برخوردارند، تن به پستی و دنائت نمی دهند، کارهای زشت و حقیر نمی کنند و برای حفظ کرامت خود و دودمان خویش ، حتی تا پای جان ایستادگی می کنند .ستم پذیری و تحمّل سلطهی باطل و سکوت در برابر تعدّی و زیر بار منت دونان رفتن و تسلیم فرومایگان شدن و اطاعت از کافران و فاجران، همه و همه از ذلّت نفس و زبونی و حقارت روح سرچشمه می گیرد. بنا به آیات الهی ، خداوند عزیز است و عزّت را برای خود و پیامبر و صاحبان ایمان قرار داده است .
امام صادق(ع) در نکوهش شدید ذلت پذیری می فرمایند:« خداوند همهی کارهای مؤمن را به خودش واگذاشته، ولی اینکه ذلیل باشد را به او واگذار نکرده است.»
دودمان بنی امیه می خواستند ذلت بیعت با خویش رابر « آل محمد» تحمیل کنند و به زور هم شده، آنان را وادار به بیعت وتبعیت نمایند. امام حسین (ع) در فرازهای متعددی این ذلت و تسلیم را بشدت نفی کرده است همچنانکه می فرماید: «لا اعطیکم بیدی اعطاءَ الذلیل»؛ « همچون ذلیلان دست بیعت با شما نخواهم داد.»
در خطابهی پرشور دیگری در کربلا، خطاب به سپاه کوفه، در ردّ درخواست ابن زیاد مبنی بر تسلیم شدن و بیعت فرمود:
« ابن زیاد ، مرا میان کشته شدن و ذلّت مخیّر قرار داده، هیهات که من جانب ذلّت را بگیرم، این را خدا و رسول و دامان های پاک عترت و جان های غیرتمند و با عزّت نمی پذیرند. هرگز اطاعت از فرومایگان را بر شهادت کریمانه ترجیح نخواهم داد.»
امام (ع) مرگ با عزّت را بهتر از زندگی با ذلّت می دانست همچنانکه در روز عاشورا به عنوان رجز این جمله را تکرار می کرد «الموت اولی من رکوب العار.» یعنی که؛ «مرگ بهتر ازننگ است» و بدین صورت امام با قیام و نثار خون خویش و یارانش،سرور شهیدان و مقتدای آزادیخواهان و عزت طلبان عالم گردید.
· دانشیاردانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه شیراز
نظر شما