ایسنا نوشت:

رضا امیرخانی در واکنشی به کندن تابلوی خیابان نوفل لوشاتو در یک اقدام اعتراضی گفت: از 13 روز قبل شیپور داستان انقلاب به ناهنجارترین شکل ممکن زده شد، این روز باید ثبت شود و در این مقطع است که ما باید داستان انقلاب را بنویسیم.

این نویسنده در نشستی که 12 بهمن ماه با عنوان «تاریک و روشن داستان انقلاب» در بنیاد شعر و ادبیات داستانی برگزار شد، درباره علت پایین بودن آثار نوشته شده در حوزه رمان انقلاب گفت: معمولا وقتی از داستان انقلاب صحبت می‌شود، بلافاصله آن را با داستان جنگ مقایسه می‌کنیم و درنهایت به این نتیجه می‌رسیم که ما داستان انقلاب نداریم.

او در پاسخ به این سوال که چرا اینگونه گفته می‌شود که ادبیات انقلاب نداریم؟ اظهار کرد: معمولا یکی از دلایل این موضوع را تعداد شهیدان جنگ که در آمارهای رسمی چیزی حدود 200 هزار نفر عنوان شده است و مقایسه آن با تعداد شهدای انقلاب که چیزی حدود 10 هزار نفر عنوان شده است اعلام می‌کنند، که به نظر من این بحث نمی‌تواند موضوعیت داشته باشد و موضوع کم نوشته شدن رمان انقلاب ربطی به تعداد شهدای جنگ و انقلاب ندارد.

این نویسنده اظهار کرد: معتقدم جنگ ما که معمولا گفته می‌شود مثل انقلاب مردمی است و این گونه هم شناخته شده است مردمی نبوده است و این تعبیر مردمی بودن جنگ جفا به آن است. تعبیر بهتر من آنست که جنگ داوطلبانه بوده است اما انقلاب به دلیل اینکه بر روی همه مردم ایران از شهری و روستایی تاثیر گذاشته، مردمی است.

او گفت: در دوران جنگ شاید چیزی حدود 35 درصد مردم درگیر جنگ بودند به طوری که برخی از شهرها غیر از آژیر قرمز چیزی در جنگ نصیبشان نشد اما در زمان انقلاب همه مردم درگیر موضوع بودند.

امیرخانی در ادامه درباره افزایش حجم نوشتن رمان و داستان از جنگ را چنین شرح داد: کسانی که در جنگ حضور داشتند گمان می‌کردند، مقداری از حرفشان شنیده نمی‌شود بنابراین بلافاصله پس از جنگ داستان جنگ متولد شد اما درباره انقلاب چون همه مردم درگیر بودند هیچ کس احساس نیاز نمی‌کرد تا داستان آن را بنویسد. یک روایت رسمی هم از انقلاب در رسانه‌ها چه bbc و چه جمهوری اسلامی وجود داشت که مدام تکرار می‌شدند.

او افزود: حتی می‌توان گفت که ادبیات جنگ از روایت فتح و صدا و سیما هم جلوتر بود.

امیرخانی در ادامه به تجمع اعتراضی چند روز قبل در مقابل سفارت فرانسه اشاره کرد و گفت: از 13 روز قبل شیپور داستان انقلاب به ناهنجارترین شکل ممکن زده شد. 13 روز پیش روزی است که دوستانی که انقلابی‌تر از من هم هستند تابلو خیابان نوفل لوشاتو را کندند که این روز باید ثبت شود و حالاست که ما باید داستان انقلاب را بنویسیم.

به گزارش ایسنا، بخش دیگری از این مراسم که در آن هر یک از سخنرانان 17 دقیقه وقت سخنرانی داشتند به سخنان عباس پژمان اختصاص داشت که او نیز در جواب به این پرسش که آیا داستان انقلاب وجود دارد یا نه؟ گفت: جواب من به این موضوع مثبت است. وقتی ما می‌گوییم داستان انقلاب یعنی به ژانری اشاره می‌کنیم. در مورد داستان‌های دیگر هم همین است بنابراین اگر تئوری‌ها را بدانیم، می‌توانیم به واقعیت برسیم.

این نویسنده با توضیحی درباره ژانرهای مختلف ادبی و چگونگی به وجود آمدن آن‌ها اظهار کرد:‌خیلی از مباحثی که مطرح می‌شود از سر آگاهی است و بنابراین نویسنده خیلی نیازی به دانستن آن‌ها ندارد اما از این جهت خوب است که نویسنده به آن‌ها آگاه باشد که مرعوب حرف منتقدان نشود، مخاطبان هم که به این مسائل توجه ندارند.

او سپس نوشتن در ژانر انقلاب را موضوعی دانست و گفت: انقلاب در داستان موضوعات تازه‌ای به وجود آورد و تا وقتی که کهنه نشده باشد می‌تواند برای مخاطب جذاب باشد اما تجربه نشان داده اگر بکرترین موضوعات هم درست روایت نشوند، ارزشی ندارند و طرفداران‌شان فقط یک قشر خاص هستند.

پژمان گفت: فکر می‌کنم داستان انقلاب به دو صورت وجود دارد که هر دو هم به موضوع مربوط می‌شود چون هیچ فرم خاصی برای این دسته از داستان‌هایی که نوشته شده است، نمی‌توانیم درنظر بگیریم.

او افزود: بعد از انقلاب خود به خود تابوهایی به وجود آمد که عده‌ای از نویسندگان از روی اعتقاد هیچ وقت از این تابوها و خط قرمزها عبور نکردند. عده‌ای هم از ترس اینکه نکند آثارشان اجازه انتشار نگیرد به سمت آن نرفتند. بنابراین همین موضوع باعث شد تقریبا همه رمان‌هایی که بعد از انقلاب نوشته شوند یک گرایش اخلاق گرایانه پیدا کنند که تقریبا در دنیا بی‌نظیر است.

پژمان افزود: در صورت دیگر قضیه اینکه به هر حال الان تعداد زیادی از رمان‌ها وجود دارند که مشخصا موضوع انقلاب را مطرح کرده اند که می‌توان به عنوان ژانر آن‌ها را در نظر گرفت البته در اینجا فقط موضوع کمیت نیست، مساله این است که چه تعداد از آن‌ها پایدار و ماندگار می‌شوند که در این باره فعلا نمی‌توان صحبت کرد باید کمی زمان بگذرد که این موضوع مشخص شود. اما بعید است هنوز در حوزه رمان انقلاب کار مهمی صورت گرفته باشد.

در بخش دیگری از این نشست، حسین فتاحی دبیر بخش داستان بنیاد شعر و ادبیات داستانی با بیان اینکه هر داستانی چه انقلابی چه غیرانقلابی نیاز به قصه و مضمون دارد، گفت: اگر من بخواهم به این موضوع پاسخ دهم که آیا رمان انقلاب داریم یا نه؟! پاسخم این است که داریم اما به نسبت اتفاقات آن بسیار کم و ضعیف است و با این نگاه هنوز کاری در این حوزه انجام نشده است.

او نوشتن از انقلاب را به 3 دسته قبل از انقلاب، دوران انقلاب و پس از آن تقسیم‌بندی کرد و اظهار کرد: داستان‌هایی که در حال حاضر درباره انقلاب نوشته می‌شود و به جشنواره ها راه پیدا می‌کند، تماما تا 22بهمن 1357 است و در آن‌ها هنوز ما در حال شکستن شیشه و شعاردادن هستیم. در صورتی که داستان و رمان حرف تازه می‌خواهد.

او گفت: تا چند سال بعد از انقلاب حرف‌هایی درباره انقلاب بود که مردم نشنیده بودند اما الان آن قدر از این حرف‌ها شنیده‌اند که دیگر گفتن و نوشتن از آن‌ها برای مخاطب جذاب نیست.

فتاحی با بیان اینکه انقلاب یک پدیده اجتماعی است اظهار کرد: اگر نویسندگان از تضادها و رفتارهای حاکم امروزی در رمان‌هایشان ننویسند به هیچ وجه نمی‌توانند مخاطب را جذب کنند. این موضوع هم به خاطر این است که در این دوران دوستانی انقلاب را قدسی کردند و همین باعث شد تا حرف زدن از انقلاب خطرناک شود. در صورتی که انقلاب محل عرضه تضادهاست و اگر در داستانی تضادی نداشته باشیم، داستانی شکل نمی‌گیرد اما طرفداران انقلاب فضای آن را انقدر قدسی کرده‌اند که دیگر کسی جرات ندارد به سمت آن برود. این موضوع به خاطر آن است که من طرفدار انقلاب، فکر می‌کنم اگر از تضادها بنویسم به انقلاب ضربه زده‌ام.

او با بیان اینکه تا به انقلاب نگاه اجتماعی وجود نداشته باشد رمان انقلاب نوشته نخواهد شد اظهار کرد: باید نگاه قدسی از سر انقلاب برداشته شود، چون در انقلاب هم کارهای بزرگی انجام شده و هم اینکه عده ای به هر دلیلی ضعیف عمل کرده‌اند. مخالفین انقلاب نیز باید به انقلاب به عنوان یک پدیده اجتماعی نگاه کنند نه سیاسی. اگر این اتفاق بیافتد داستان و رمان انقلابی می‌تواند نوشته شود.

4545

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 398204

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام RO ۱۱:۲۸ - ۱۳۹۳/۱۱/۱۳
    6 3
    من که نفهمیدم چی شد
    • بی نام IR ۱۷:۲۴ - ۱۳۹۳/۱۱/۱۳
      7 2
      فقط تو نیستی که نفهمیدی چی شد هیچکی نمی فهمه معلوم نیست چرا هر پنج تا خبرگزاری ورداشتند این را تیتر کردند لابد چون شارلی ابدو توش بود وگرنه حرفش هیچ معنای دیگری نمی دهد