در مناظره ترقی و قوچانی مطرح شد: نگاه احزاب و سیاسیون به مسئله جوانان

حمیدرضا ترقی عضو شورای مرکزی حزب موتلفه و محمد قوچانی عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی در یک مناظره به مسئله ورود جوانان به سیاست پرداختند.

بخشي از اين مناظره در ادامه به نقل از نمانيوز مي آيد:

قوچانی: فکر می‌کنم در ایران نظام حزبی چندان تعریف شده و روشن نیست و در نتیجه این تعاریف را هم الزاماً نمی‌شود به احزاب ما منتقل کرد. در واقع مشکلی که وجود دارد این است که احزاب ما فرا نسلی نبوده‌اند. تعداد احزابی که بیشتر از یک نسل ادامه یابند در کشور ما خیلی کم است. مشکل دیگری که وجود دارد تمایل شدیدی است که معمولاً به نوعی انشعاب‌گرایی وجود دارد، یعنی کسی یقین نمی‌کند برود و در مجموعه‌ای قرار بگیرد و مثلاً فکر کند من ۵۰، ۶۰ درصد با این مجموعه اشتراک نظر دارم کفایت می‌کند و مابقی را از طریق تلاشی که درون حزب انجام می‌دهم و تغییراتی که از لحاظ نسلی، تاریخی و فرهنگی انجام می‌دهم صورت می‌گیرند. جوانان ما هم که خواسته‌اند کار حزبی کنند، گفته‌اند ما از اول کار جدیدی را شروع می‌کنیم.

در گذشته سازمان‌های جوانان جدی بودند و آنان را برای حضور در عرصه‌های بالا‌تر آموزش می‌دادند، ولی بعضی‌ وقت‌ها خود این سازمان‌های جوانان تبدیل به یک مشکل شدند و چون بخش عمده‌ای از کار اجتماعی و اجرایی احزاب به دوش آن‌ها قرار می‌گرفت، احساس می‌کردند دارند به‌نوعی به بزرگ‌ترهای حزب کمک می‌کنند و سودی هم نمی‌برند و در نتیجه انشعابات مختلفی اتفاق می‌افتد که به ضرر تحزب در ایران بود.

الان حزب کارگزاران محدودیت سنی برای ورود به شورای مرکزی ندارد.

ترقی: من هم با نگاهی که جناب آقای قوچانی به کل جامعه و احزاب نسبت به موضوع جوان دارند موافقم و معتقدم متأسفانه نگاه به جوان مناسب نیست. در عرصه سیاسی که سرنوشت خودشان و آینده کشور هست، متأسفانه به نظر می‌رسد جایگاه مطلوبی برای آن‌ها در نظر گرفته نشده است. البته احزاب به تناسب تجربه و سابقه کاریشان، خصوصاً همان‌طور که آقای قوچانی هم اشاره کردند، احزابی که توانستند یک مقداری فرامرزی دوام بیاورند و کار کنند در کشور ما زیاد نیستند و مثلاً مؤتلفه که ۵۰ سال از عمرش می‌گذرد، توانسته است در مکانیسم کاری خود یک مقداری به این مسئله توجه کند و البته آن را هم اعتقاد ندارم که در مسیر درستش قرار گرفته است، یعنی ایجاد مدرسه ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان برای نسل جوان چندان متصل به حرکت حزبی نیست و مسیرش را تغییر داده و چیزی جدای از حرکت حزبی است و از حالت حزب به یک مدرسه انتفاعی یا غیرانتفاعی تبدیل شده است که به نظر من این هدف اصلی بنیان‌گذاران این مدارس نبود و ایرادی است که در این زمینه به مؤتلفه وارد است. ما در تجربه‌ای که در کشورهایی مثل چین داریم، در آنجا مدرسه حزب واقعاً نیرو و کادر برای آینده کشور تربیت می‌کند. به نظر می‌رسد کادرسازی برای آینده کشور که بسیار مفید است و توانسته است آن حزب را در اداره کشور کاملاً موفق کند، در حالی که متأسفانه در اینجا چنین روشی نداریم و از نسل جوان استفاده درستی نمی‌کنیم.

قوچانی: بنده از جوان‌گرایی به عنوان یک رفتار ایدئولوژیک منسجم ضروری دفاع نمی‌کنم. من از نقش دادن به جوانان دفاع می‌کنم، ولی از هر نوع «گرایی» ‌ای اعم از چپ‌گرایی و راست‌گرایی و هر چیزی که ایدئولوژیک شود، از جمله جوان‌گرایی بیزارم. معنی این حرفم عدم اعتقاد به مشارکت جوانان نیست. مرحوم مهندس بازرگان حتی قبل از شروع نهضت ملی جزوه‌ای به اسم «بازی جوانان با سیاست» نوشته است. مرحوم بازرگان که به عنوان یک لیبرال و متجدد شناخته می‌شود، چرا این تعبیر را به کار برده و این جزوه را نوشته است؟ جالب است حزب مؤتلفه هم در ادبیات علوم سیاسی به عنوان یک حزب محافظه‌کار شناخته می‌شود. ظاهراً در اینجا تفاوت و تباین این واژه‌ها معنا می‌شود. فکر می‌کنم در آن موقع این احساس می‌شد و بعد هم در مقاطع مختلف و حتی در سطح انقلاب هم این را می‌بینند. به نظر من اگر ترکیبی از نسل‌های اول، دوم و سوم به وجود نیاید، حتماً جامعه خسران می‌بیند. وقتی مجاهدین خلق از نهضت آزادی جدا شد و آن کار‌ها را انجام داد، جامعه ما از آن ماجرا خسران دید. اگر آن جوانان درون نهضت آزادی و گروه‌های دیگر مانده و کار و رعایت بزرگانشان را کرده بودند، این اتفاقات نمی‌افتادند و یا حداقل بسیاری از اتفاقات مهار می‌شدند. حتی اگر تعبیری که در مورد مرحوم آقای طالقانی به کار می‌بردند و به ایشان پدر می‌گفتند و چنانچه به این حرف وفادار بودند، شاید این وقایع پیش نمی‌آمدند.

در اول انقلاب که رخداد بسیار بزرگی بود، نوعی بی‌اعتمادی به ساختار بوروکراتیک قبلی وجود داشت که برای هر انقلابی طبیعی است. به هر حال نمی‌شد امور را به دست کسانی سپرد که در رژیم گذشته حتی در سطوح غیرسیاسی آزمون خود را پس داده بودند. این مثالتان را می‌توانید به کابینه آقای بازرگان هم تسرّی بدهید. اصلاً یکی از دعواهایی که وجود داشت این بود که کابینه آقای بازرگان جوان‌گرا نیست. در کابینه شهید رجایی و کابینه‌های بعدی که شکل گرفتند، جوان‌گرایی بیشتر دیده می‌شد. البته کار آقای بازرگان در آن مقطع شاید برای افکار عمومی قابل توجیه نبود. به هر حال انقلابی اتفاق افتاده بود و کسی که سن و سال داشت و به یک معنا محافظه‌کار تلقی می‌شد، ریاست دولت انقلابی را به عهده گرفته بود و آن دولت خیلی زود از ادامه کار باز ماند و تیپ‌های جوان‌تر جایگزین آن شدند. اکثر آن‌ها هم نیروهایی بودند که الان اصلاح‌طلب تلقی می‌شوند. یعنی افرادی بودند در سنین ۲۵ تا ۲۹ سال که ظاهراً با Range مورد نظر سازمان ملی جوانان خیلی هم تناسب دارد که وزیر، معاون وزیر و نماینده مجلس شدند و مناصب دیگر را هم اشغال کردند.

تجربه چیزی است که باید آن را گرامی بداریم. البته این ایراد به دولت‌های آقای روحانی، آقای خاتمی و آقای هاشمی ممکن است وارد باشد، به‌ویژه دولت آقای روحانی، چون در این سال‌ها یک Gap بزرگ داریم و هشت سال دوره آقای احمدی‌نژاد، به‌خصوص چهار سال دوم آن‌قدر به درگیری‌ها و نزاع‌های سیاسی گذشت که نیرو پرورش پیدا نکرد یا فرصتی برای شناسایی نیرو وجود نداشت. یعنی آقای روحانی همین‌که بتواند یک لیست کابینه را ارائه کند که رأی بیاورد، خیلی کار بزرگی کرده است. اگر ان‌شاءالله مردم اعتماد کنند و آقای روحانی در دور دوم هم رأی بیاورد و دولتی را تشکیل بدهد، این ایراد باید حل شود، ولی واقعاً کشور در شرایطی نبود که بشود آن را به آدم‌های کم‌تجربه سپرد. معنایش این نیست که جوانان کار نکنند. جوانان می‌توانند در احزاب کار کنند، آموزش ببینند و ان‌شاءالله برای دوره‌های بعدی پرورش پیدا کنند. از اول هم نباید در مقام وزیر، مدیرکل و سطوح مدیریتی بالا باشند. ما واقعاً نه در دوره اول انقلاب و نه در دوره آقای احمدی‌نژاد از این قضیه سود زیادی نبردیم. اگر‌‌ همان زمان به توصیه‌های افراد سن و سال‌دار‌تر توجه می‌کردیم، بسیاری از مشکلات پیش نمی‌آمدند.

ترقی: در همین حوزه به نظرم چند نکته می‌رسد که فکر می‌کنم اگر طرح شود، بد نیست. یکی این‌که در دهه اول انقلاب ما هم با جنگ داخلی و هم با جنگ بیرونی روبرو بودیم. در چنین فضایی، نسل جوان، هم از شهامت بالایی برخوردار است و هم قدرت ریسک بالایی دارد و مثل افراد مسن محافظه‌کار نیست، در این عرصه فعالیت نسل جوان خیلی بیشتر است و بهتر می‌تواند عمل کند. مجموعه نظام هم در این مقطع از نسل جوان خوب استفاده کرد.

اما در دهه دوم که در واقع دوران ساختن کشور بعد از جنگ است و عمران و آبادی کشور شروع می‌شود، این نگاه تغییر می‌یابد. در این مقطع تصور این است که باید از نسل مسن‌تر استفاده شود، در حالی که به نظر من این یک اشتباه بود، یعنی نسلی که با آن شهامت، شجاعت، شهادت‌طلبی و ایثار در عرصه جنگ حضور یافت، بهتر می‌توانست در دوران سازندگی زیر نظر برنامه‌ریزان و طراحان ساختن کشور عمل کنند و استفاده از این نسلی در آن دوران که پس از جنگ و دوران سختی است، می‌تواند بسیار مؤثر و مفید باشد. البته در دهه دوم در سال‌های اول این کار انجام شد. سازمان ملی جوانان در‌‌ همان دوران فعال شد و شکل گرفت. ما در مجلس پنجم که بودیم، حتی کمیسیون ویژه جوانان را تشکیل دادیم. خودم نایب رئیس کمیسیون جوانان بودم و مرتباً از سازمان ملی جوانان گزارش می‌خواستیم تا کارکرد‌ها و عملکرد‌هایشان را به کمیسیون گزارش بدهد. آقای میرباقری مسئول سازمان ملی جوانان بود و به‌طور مرتب گزارش‌ها را می‌آوردند و دائماً دستگاه‌های دولتی را رصد می‌کردیم تا ببینیم در مورد وظایفی که در زمینه جوانان به عهده آنان گذاشته شده بود چه کارهایی را انجام می‌دهند. در مورد اشتغال و ازدواج جوانان، مسائل و مشکلات ورزشی، تحصیلی، اوقات فراغت و... جوانان هم در کمیسیون مجلس و هم در شورای سازمان ملی جوانان به بحث گذاشته می‌شدند و اعتبارات خوبی هم از طریق مجلس و هم از طریق دولت به این امور اختصاص داده می‌شد.

گرایش کلی این بود که به نسل جوانی که قرار است آینده کشور به دست او سپرده شود، توجه بشود. مفهوم جوان‌گرایی این نبود که به آن به شکلی ایدئولوژیک نگاه کنیم، بلکه به‌عنوان نیاز واقعی آینده کشور بدان نگاه می‌کردیم. این یک نگاه ایدئولوژیک نیست، بلکه طبیعی است نسل فعلی که دارد در جامعه کار می‌کند، مشخص است دوران بازنشستگی او چه وقت است. به هر حال باید نیرو تربیت کنیم. نیرویی که در سال اول انقلاب حضور داشته، در سال سی‌ام بازنشسته است و الان پنج شش سال هم از زمان بازنشستگی‌اش گذشته است و باید برای دوره جدید نیرو تربیت کنیم. اگر اقدام نشود، مشکلات عدیده‌ای را برای کشور ایجاد خواهد کرد.

در مجلس ششم در روی کار آمدن دولت آقای خاتمی رأی اولی‌ها رأی فوق‌العاده مهمی برای رأی آوردن دولت بودند و دولت آقای خاتمی آمد و شعار جوان‌گرایی داد و دنبال جوان‌ها بود. آزادی برای جوان‌ها و وعده‌های مختلفی برای جوان‌ها داد، اما بعد همه این زیرساخت‌ها را از بین برد، یعنی در مجلس ششم کمیسیون جوانان کلاً منحل شد. سازمان ملی جوانان همین‌طور. نه‌ تنها هیچ گامی برای حل مشکلات جوانان برداشته نشد، بلکه مشکلات جوان‌ها از جمله بیکاری و نیازهای آنان افزایش پیدا کرد. هرچه می‌خواستیم گزارش بگیریم که در دوران اصلاحات واقعاً چه کاری برای جوان‌ها شده است می‌دیدیم نهایتاً رسید به اینجا که از همین جوانی که هیچ مشکلی از او حل نشد و حتی زیرساخت‌های پیگیری مسائلشان هم از بین رفت، به عنوان ابزاری برای جنبش‌های دانشجویی آن روز‌ها استفاده شد. نمی‌دانم فیلم «لکه» را کی می‌گذارند پخش شود. اگر پخش شود خیلی جالب است. فیلمی راجع به قضیه فتنه است. در آنجا مادر شهیدی به استادی که فرزند او را تحریک کرده بود که برود و در جنبش سبز شرکت کند، اعتراض می‌کند که تو فرزندم را در این وادی انداختی و حالا خودت داری می‌روی که پست و مقام بگیری. چرا بچه مرا این‌طوری کردی که به خاطر این کار‌ها به زندان بیفتد؟ در سال ۷۸ در محیط دانشگاه از همین جوان استفاده ابزاری می‌شود و متأسفانه برای اشتغال و سایر نیازهای او هیچ کاری نمی‌شود. همین الان آمار دیروز مرکز پژوهش‌های مجلس نشان می‌دهد ما در کشور پنج میلیون بیکار داریم. اکثریت قریب به اتفاق این‌ها هم جوان‌ها هستند. بعد می‌بینید وام ازدواج این‌ها دائماً بین زمین و آسمان است و برای اشتغالشان مشکلات عدیده‌ای وجود دارند، در حالی که در دولت احمدی‌نژاد برای این‌جور مسائل پول فراوانی گذاشته شد. یعنی هم برای مسکن و هم برای اشتغال جوان‌ها و هم برای حل مشکلات جوان‌ها انواع و اقسام اعتبارات گذاشته شد، ولی الان همه اعتبارات حذف شده‌اند. حتی آموزش و پرورش برای پر کردن اوقات فراغت جوان‌ها پول ندارد. الان ببینید در این دولت، آموزش و پرورش توانسته است چند اردو برای بچه‌ها برگزار کند؟ چرا؟ چون اعتباری نیست. کانون‌های فرهنگی کی در کشور ما درست شده‌اند که حداقل اوقات فراغت جوان‌ها و مسائل معرفتی و تفریحیشان را پر کنند؟

آقای روحانی می‌گویند ما که نمی‌توانیم دنیا را به روی جوان‌ها ببندیم. کسی نمی‌گوید دنیا را به روی جوان‌ها ببندید، اما آیا شما فرزندتان را قبل از این‌که علیه بیماری وبا واکسینه کنید، در محیطی که همه مبتلا به وبا هستند می‌فرستید؟ ما قبل از این‌که جوانانمان را واکسینه کنیم، می‌گوییم دروازه‌های دنیا به رویشان باز شود. این به فکر جوان‌ها بودن و دلسوزی برای آنان نیست. این انداختن جوان در باتلاقی از مشکلات عدیده است. از یک طرف بیکاری، اشتغال و ازدواجش حل نشده و از طرف دیگر مشکلات فکری، اخلاقی و تهاجم فرهنگی است که ماهواره‌ها مرتباً دارند پمپاژ می‌کنند.

قوچانی: در باره عملکرد دولت‌ها باید مفصل‌تر و بر اساس عدد، رقم و آمار صحبت کنیم. البته خوشحالم شما به هر حال از دولت آقای احمدی‌نژاد دفاع می‌کنید. آقای احمدی‌نژاد می‌گوید من اصولگرا نیستم.

ترقی: از این جنبه‌اش، نه همه جنبه‌ها.

قوچانی: آقای احمدی‌نژاد می‌گوید من اصولگرا نیستم، ولی ایشان به هر حال روی دوش اصولگرایی به قدرت رسید و تا مدت‌ها هم در همین چهارچوب ارزیابی می‌شد. این‌که می‌فرمایید دولت آقای خاتمی یا دولت آقای روحانی توجهی به مطالبات جوانان نمی‌کنند...

ترقی: خودتان اشاره کردید آقای احمدی‌نژاد جوان‌گرایی زیاد داشت، منتهی از نظر افراطی گفتید.

قوچانی: من بین توجه به مطالبات جوانان و جوان‌گرایی تفکیک قائل می‌شوم. یک وقت جوان‌گرایی به عنوان یک شعار سیاسی تلقی می‌شود. اتفاقاً آقای احمدی‌نژاد در سر دادن این شعار جوان‌گرایی و عمل کردن به آن از همه جلو‌تر بود. جوان به دنبال این نیست که از‌‌ همان روز اول وزیر، وکیل و... شود. همان‌طور که خودتان هم اشاره کردید باید شرایط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مناسب را برایش فراهم کرد. رأی اولی‌ها و نسل جوان به آقای خاتمی، آقای روحانی و حتی آقای هاشمی اقبال بیشتری را نشان می‌دهند و این در واقع یک پارادوکس است که چرا نسل جوان به هاشمی ۸۰ ساله اقبالی را نشان می‌دهد که شاید به جوانی مثل آقای جلیلی نشان ندهد. باید این مسئله را بررسی کنیم که جوان ما چه می‌خواهد.  یک زمان نگاه ما این است که می‌خواهیم مثلاً در چهارچوب مهندسی قدرت، برای به دست آوردن قدرت کادرسازی، یعنی حکومت را به‌گونه‌ای اداره کنیم که افراد مؤمنی باشند که کار‌ها را اداره کنند، اما جوان اصلی‌ای که وجود دارد و آن کسی که رأی می‌دهد و بیرون از احزاب و ادارات ماست، خواستار زندگی بهتری است که بعد آن اشتغال است و یک بعد آن مسائل رفاهی و فرهنگی است. او می‌خواهد سبک زندگی درستی داشته باشد. فرمودید اگر جوان را واکسینه نکنیم و بعد او را وارد مهلکه کنیم، به نظرم در مورد صحبت‌های آقای روحانی و همین‌طور جریان‌های اصلاح‌طلب دارد مغالطه‌ای صورت می‌گیرد. هیچ‌وقت هیچ‌کس معتقد به این نیست که جوان را به محیط ناامنی بفرستیم و بعد بگوییم حق آزادی و انتخاب دارد. اعتقاد بر این است که دولت در این قضیه وظیفه اصلی را ندارد. دولت در درجه اول باید به اقتصاد، مسائل معیشتی و اجتماعی و امنیت مشهود جامعه بپردازد، یعنی مثلاً اگر در خیابانی تعرض و برخوردی صورت گرفت، وظیفه دولت است از تخلفات مشهود جلوگیری کند.بعد دیگری داریم به اسم امنیت فکری که چیزی نیست که بشود برای آن تعریف مشخصی ارائه داد، یعنی ممکن است حتی بین مسلمانان شیعه اثنی‌عشری معتقد به ولایت فقیه هم دیدگاه‌های مختلفی راجع به مسائل فرهنگی وجود داشته باشد که مثلاً این کتاب، فیلم یا هر محصول فرهنگی خوب است یا بد. اگر در کشور ما اکثریت با غیرمسلمان، غیرشیعه و غیرمتعقد به جمهوری اسلامی بود، این حکومت پا بر جا نمی‌ماند، بنابراین اختلافات درون این چهارچوب است. یعنی هیچ‌کس چه اصلاح‌طلب و چه اصولگرا قائل به تربیت غیردینی فرزندش نیست، ولی وظیفه اصلی در این زمینه به عهده نهادهای علمی و فرهنگی است. اتفاق بدی که در این سال‌ها افتاده این است که نهادهای علمی ما، به‌خصوص حوزه‌ها به‌شدت تضعیف شده‌اند. همه جا گفته می‌شود نهاد روحانیت و حوزه به حکومت رسیده است، در حالی که بنده معتقدم اتفاقاً در حفظ تأثیرگذاری که قبل از انقلاب داشتند، دچار مشکل جدی هستند. نشریه مکتب اسلام پیش از انقلاب در تیراژهای بسیار بالا منتشر می‌شد و علمای ما معتقد بودند اگر فقط دو ساعت از وقت تلویزیون در اختیارشان قرار بگیرد، می‌توانند جامعه را مسلمان کنند، اما مدت‌هاست شبکه‌های تلویزیونی در اختیار علمای ما قرار دارند، اما تأثیرگذاری روحانیت کم شده است و جوانان ما زیر امواج ماهواره‌ها قرار گرفته‌اند.

واکسینه کردن یک عمل اجتماعی است و نه یک عمل حاکمیتی. معتقد نیستم دولت هیچ وظیفه‌ای ندارد. دولت هم طبیعتاً وظیفه دارد. اول از همه این است که از تجاهر به فسق و فساد خودداری کند، یعنی پول بیت‌المال را صرف اموری نکند که به ترویج منکر منتهی شود. حتی دولت‌های لائیک فرانسه، انگلیس و آلمان هم به کلیسا‌ها کمک می‌کنند، اما اصل کارکرد به عهده احزاب، انجمن‌ها و نهادهای صنفی و مدنی است. حرف آقای روحانی هم‌‌ رها کردن موضوع نیست.

اگر جوان‌ها را در مطالبات اداری و سیاسی خلاصه کنیم، همین حرفی می‌شود که می‌فرمایید. بله، اتفاقی که می‌افتد در دولت‌های آقای خاتمی و آقای روحانی به تجربه بیش از جوان‌گرایی توجه شده و این ضرورت کشور بوده است، به‌خصوص الان و کارنامه دولت آقای احمدی‌نژاد حتی در مورد‌‌ همان بودجه‌هایی که شما فرمودید. البته باید این‌ها را تخصصی و با عدد و رقم صحبت کرد که الان اگر پول در مملکت نیست به خاطر کارنامه آقای احمدی‌نژاد است. پول نفتی که آن موقع ایشان داشت و الان می‌بینید نفت برای اولین بار دارد زیر ۱۰۰ دلار به فروش می‌رود. یعنی یک میراث اقتصادی ورشکسته در اختیار این دولت قرار گرفته است و در نتیجه در مورد بسیاری از امور پولی ندارد که خرج کند.

اولین کاری که دولت باید بکند اصلاح مشکلات اقتصادی و اجتماعی است که می‌تواند برای نسل جوان انگیزه باشد. اتفاقاً نسل جوان به این امید به آقای خاتمی رأی داد. در دوران آقای خاتمی میزان رشد اقتصادی بالا‌تر از دوره‌های دیگر بود و واقعاً در حق آقای خاتمی بی‌انصافی می‌شود. این بی‌انصافی از دو ناحیه است. یکی از طرف دوستان خود ما که دائماً بعد سیاسی ایشان را برجسته می‌کنند و یکی هم از طرف مخالفین. اگر سطح زندگی معلمان و عامه جامعه را در آن دوره بررسی کنید، احساس می‌کنید در آن دوره رشد اقتصادی در مجموع بیشتر و مشکلات اقتصادی به مراتب کمتر از دوره آقای احمدی‌نژاد بوده است.

آقای روحانی الان باید میراثی را اصلاح کند و برای اصلاح کردنش به آدم‌های مجرب نیاز دارد، آدم‌هایی که اعتبار داشته باشند و بتوانند این کار را بکنند و اتفاقاً نسل جوان این را خیلی خوب فهمیده است که ما برای این کار به‌جای شعار جوان‌گرایی به دولت کارآمد نیاز داریم که زمینه را برای نسل بعد فراهم کند. کاملاً درست می‌فرمایید نسل اول الان باید بازنشسته شود و در حقیقت پنج سال هم گذشته، اما واقعیت امر این است که در دوره آقای احمدی‌نژاد اجازه داده نشد نسل جوان‌تر اصلاح‌طلب ساخته شوند و به عرصه بیایند. رد صلاحیت‌های مکرری که در انتخابات مجلس صورت می‌گیرد، یکی از عواملی است که موجب شد نسل جوان اصلاح‌طلب پرورش پیدا نکند. حتی الان در همین دولت در به‌کارگیری بسیاری از جوانان مشکل به وجود می‌آورند.

آنچه که در باره «ندا» فرمودید، اتفاقاً «ندا» در این قضیه خروس نابهنگامی شده است. اصل مطالبه‌شان درست است، اما به صرف جوان بودنش نباید امتیازطلبی کند.

2929

 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 376951

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 5 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • lm f EU ۰۶:۲۰ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۳
    1 0
    واقعاازاظهارات ونظرجناب قوچانی لذت بردم