ایران نوشت:نوجوان نحیف و لاغراندام در حال سرقت وسایل داخل یک کامیون دستگیر شده بود.

 علی 16 سال دارد و در تحقیقات ابتدایی با اعتراف به چند سرقت از خودروهای سنگین در حالی که گریه می‌کرد گفت: دیگر خسته شده‌ام و نمی‌خواهم به خانه برگردم.

مأموران کلانتری شهید باهنر مشهد پسر نوجوان را با تشکیل پرونده به دادگاه فرستادند. علی به قاضی پرونده گفت: من معتاد هستم. البته پدرم مرا به این روز انداخت. او به خاطر اینکه ترکش نکنم و به حرف‌هایش گوش بدهم این بلا را سرم آورد. بچه که بودم نمی‌فهمیدم چه کار اشتباهی می‌کنم. در کنار پدرم پای بساط دود و دم می‌نشستم و احساس بزرگی می‌کردم. بعضی وقت‌ها از کوره که در می‌رفت و کتکم می‌زد به خاطر اینکه احساس درد نکنم یا حتی وقتی مریض می‌شدم به جای دوا و دکتر به من مواد مخدر می‌داد.
گرفتار این زهرماری که شدم تازه فهمیدم چه بدبختی سر خودم آورده ام.
از آن به بعد کتک کاری‌ها و بدخلقی‌های پدرم به خاطر چیز دیگری بود. او از من می‌خواست خرجی مواد مخدرش را از هرراهی که شده در بیاورم.  زیر بار نرفتم، اما تا حد مرگ کتکم می‌زد.
پسر نوجوان آستین‌های لباس کهنه‌اش را بالازد و با نشان دادن آثار سوختگی روی دست هایش گفت: این بلا را پدرم به سرم آورده است.
قطره‌های اشک چشمان پسرک را سیراب کرده بود. پس از مکثی کوتاه گفت: گاهی گدایی می‌کردم. اما این کار برایم سخت بود. استخوان درد مواد که سراغم می‌آمد همه بدنم آتش می‌گرفت و نای راه رفتن نداشتم.
تصمیم گرفتم راه ساده تری پیدا کنم. من از ماشین‌های سنگین سرقت می‌کردم. کامیون‌ها و تریلی‌ها چفت و بست درست و حسابی نداشتند و خیلی از آنها هم بدون دزدگیر بودند.
در مدت کوتاهی تبدیل به یک دزد حرفه‌ای شدم. پدرم هم تشویقم می‌کرد. البته خوب می‌دانستم که اگر دست خالی به خانه برگردم روزگارم سیاه می‌شود.
علی در حالی که سرش را به نشانه تأسف تکان می‌داد افزود: اعتیاد پدرم، زندگی ما را سوزاند و مرا هم بدبخت کرد. تا روزی که مادرم با ما بود یک پشتوانه داشتم. امابعد از طلاق او، من ماندم با پدرم و... .

پسر نوجوان تحت حمایت قانون قرار گرفت.

 

17302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 463801

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • مرتضی IR ۰۳:۱۸ - ۱۳۹۴/۰۷/۱۱
    13 0
    ما با اینا شدیم ملت شریف ایران پدرو میگم
  • بی نام IR ۰۵:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۷/۱۱
    45 0
    واقعا متاسفم اهای دلسوزای جامعه شما که پشت تریبون داد از عدالت و امید میدین به داد مردم برسید
  • باران IR ۱۴:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۷/۱۱
    3 5
    اععععتتتتتییییییییااااددددددددددددد جرم نیسسسسسسسسسسس بیماریسسسسسسسسسسست
  • بی نام A1 ۲۲:۲۱ - ۱۳۹۴/۰۷/۱۱
    31 0
    دست دادن ظریف واسه نماینده ها دردناک تر از این مسائله
    • ناشناس IR ۱۰:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۷/۱۹
      0 0
      خب منافعشون تو همین شیر تو شیری و تحریمه ملت کیلو چند؟
  • ملت شریف IR ۲۰:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۷/۱۷
    0 0
    من فوق مخابرات با ژورنال خارجی معتبر بیکارم و خونه پدری هستم و هر روز یه نرم افزاری کاری یاد میگیرم که برم سر کار..... دارم نابود میشم و از پدرم خجالت میکشم که هنوز موندم پیششون مسئولینی که هیچی براتون جز دست دادن با اوباما مهم نیست.... جونها رو دریابید که با ۳۰ سال سن نصف موهاشون سفید شده