پوریا عالمی در شرق نوشت:

در مرحله اول یک‌نفر می‌شود مادرخرج. اگر مادرخرج مدیریت کارگزارانی داشته باشد، مادر به حالتان بگرید که در طول سفر گرسنگی و ریاضت خواهید کشید. اگر مادرخرج اولین تجربه مدیریتی‌اش باشد، شما اول حال می‌کنید چون مدیر مربوطه خیلی ریخت‌وپاش می‌کند و همان اول سفر به اسم فامیلی، کلی پول بهتان می‌دهد، اما بعد از چندکیلومتر دچار مسیر انحرافی می‌شوید و حتی پول بنزین هم نخواهید داشت و سال‌ها بدبخت خواهید شد.

مرحله دوم؛ شما می‌روید بقالی و حرص می‌زنید و همه‌چی می‌خرید انگار قحطی‌شده. ولی وقتی رسیدید شمال می‌بینید همه‌چیز هست. به این مدیریت می‌گویند پایداری یعنی ایستادن پای چیزی که چیزی نیست اما یک‌طوری می‌گویید چیزی هست انگار واقعا چیزی شده و حماسه اتفاق افتاده.

مرحله سوم، بازگشت به گذشته یا نوستالژی است. یادتان است موقع مدرسه همه شلوغ می‌کردند تا ناظم می‌آمد دست‌به‌سینه می‌نشستیم؟ الان هم همین‌طوری است توی جاده هر نیم‌ساعت یک‌بار همه دست‌به‌سینه می‌نشینند تا از پلیس راه بگذرند.

مرحله چهارم، آمپلی‌فایر نام دارد. در این مرحله به‌خاطر فرار از ازدحام شهری به طبیعت سفر می‌کنیم تا به آرامش برسیم که تا رسیدیم به دامن طبیعت دستگاه پخش را روشن می‌کنیم و دوبس‌دوبس دامن طبیعت را بادبان می‌کنیم.

مرحله پنجم، مرحله بازگشت به اصل خویش نام دارد. در این مرحله موقع برگشت، ما چنان از خودمان آشغال به‌جا می‌گذاریم که بعدی‌ها بفهمند چه آشغال‌هایی اینجا بوده‌اند. در انتها از اینکه با آمبولانس همسفرید خوشحالیم.

 

6060

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 378165

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۵:۵۱ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۸
    32 1
    پایداری و مدیر جوان عالی بود
  • بی نام IR ۰۵:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۸
    31 5
    چندوجهی و زیبا. ممنون
  • بی نام IR ۰۶:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۸
    5 8
    محتواش خيلي خوب بود.ولي عالمي قلمش خوب نيست زياد.
  • بی نام A1 ۰۷:۳۶ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۸
    10 1
    این طنز نبود واقعیت جامعه ماست
    • احسان A1 ۲۱:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۳
      5 0
      قطعا واقعیت جامعه بود و هست اما از اونجاییکه که در این محله آزادی بیان خیلی به وفور زیاده ولی ممکنه آزادی بعد از بیان باعث بشه که طرف با محکم به جایی برخورد کنه و منقرض بشه خودشو خاندانش ، برای همین واقعیات محله رو در قالب طنز بیان میکنن که منقرض نشن آخه انقراض درد داده ، خیلی .. مثلا چارلین چاپلین با اون طنزش گلواژه نمیگفت و هدفشم صرفا خندوندن نبود بلکه اعتراض بود..