داریوش سعیدی- خبرآنلاین : استفاده از دو واژه مکتب استقلال یا مکتب حجازی در سال های گذشته بارها از سوی چند چهره محبوب استقلال مد شده .یکی مثل فرهاد مجیدی بارها خود را شاگرد مکتب حجازی نامیده و دیگرانی چون علیرضا منصوریان خود را شاگرد مکتب استقلال و شاگرد استادی چون ناصر حجازی قلمداد کرده اند. اما اساسا مکتب چیست که مکتب حجازی و استقلالش را بتوان از هم متمایز کرد؟ مکتب فکری در لغت به گروهی از صاحبان فکر و اندیشه گفته می شود که در رفتار و گفتار و کلام شان پیرو یکسری ویژگی های مشترک هستند. حالا با این تعریف می توان به مکتب باشگاهی چون شاهین یا وحدت در فوتبال مان اشاره کرد. پیروان اندیشه اکرامی چگونه عمل می کردند و اسلوب جلالی و مرتضوی و ابطحی برای تیم شان چه بود. با این تعریف اما وقتی نوبت به استقلال می رسد آیا می توان تفکیکی قائل شد میان اندیشه های یکی چون رایکوف با ناصر حجازی؟ که شادروان حجازی بارها خودش را پیرو همان اندیشه غالب در استقلال می دانست. آنچه او برپایه صداقت و رک گویی و تلاش برای اجرای فوتبال پاک می گفت ، چه تفاوتی داشت با اسلوب یکی چون رایکوف یا علی جباری ؟ که پس همگی همان مسیر زیربنایی را برای تیمی دنبال می کردند که روزی سنگ بنایش را یکی چون علی دانایی فر بزرگ گذاشته بود.
حالا اگر یکی چون علیرضا منصوریان از مکتب استقلال می گوید آیا تقابلی با گفته ها و آرای مرحوم حجازی پیدا می کند؟ حجازی که خود بزرگترین مبلغ شعارهای اساسی پایه گذاران استقلال بود. مردی که نماد جنگندگی باشگاه استقلال است و بخشی انکار ناپذیر و غیرقابل جدایی از فرهنگ استقلالی .آیا می توان حجازی را از استقلال گرفت و او را بخشی مجزا از استقلال نامید؟ شاید آنها که اینچنین می اندیشند خواهان لطمه زدن به استقلال باشند. همانگونه که نمی توان بزرگانی چون کاشانی ، کلانی ، پروین یا دهداری را از مکتب پرسپولیس گرفت و سپس آنها را تجزیه کرد. پرسپولیسی که خود نشات گرفته از باشگاه ریشه دار و مکتبی چون شاهین است.
4141
نظر شما